درباره زمان و زادگاه زرتشت ، پيامبر ايراني ، روايات گوناگوني وجود دارد که برگرفته از نظرات مورخان يوناني و منابع تاريخي و مذهبي و همچنين محاسبات نجومي است .
درباره زمان و زادگاه زرتشت ، پيامبر ايراني ، روايات گوناگوني وجود دارد که برگرفته از نظرات مورخان يوناني و منابع تاريخي و مذهبي و همچنين محاسبات نجومي است . از مجموعه اين نظرات مي توان زمان زرتشت را تاريخي بين « ???? و ???? » سال پيش از ميلاد مسيح دانست . دکتر کوروش نيکنام در کتاب " آيين اختيار" در اين رابطه چنين گفته اندد: « اشو زرتشت پيام آور آيين راستي و خرد ???? سال پيش از سال ميلاد مسيح، به روز ششم خورداد از ماه فروردين، در سرزمين ايران بزرگ آن زمان زاده شد. کتاب اوستا، زادگاه پيامبر را رگه محلي در کنار رودخانه درجي و در نزديکي درياچه ي چيچست گزارش کرده است.»
رباره خاندان و تباراشو زرتشت در منابع ماخذ مختلف چنين آمده است:
بر پايه گاتاها ، واپسين بخش آن مي دانيم که کوچک ترين فرزند پيامبر ، دختري است به نام پئور چيستا ( Pouruchista ) ( آگاه ، پردان ) و هرچند از ايسـْت - واسـْتـْرُ
Isat Vastra ( يکي از سه پسر پيامبر ) نيز در يسنا ياد شده ، اما نه به اين عنوان که پسر بزرگ زرتشت بوده است .
به موجب بخش سي ودوم کتاب Bon Daheshn = ( بنياد آفرينش ) بن دَهشن دودمان و نسبت زرتشت ، با چهارده پشت به منوچهر شاه نامي پيشدادي مي رسد . مهين نياي زرتشت سپي تاما Spitama نام داشته و از همين روي است که اين نام به گونة نام خانوادگي براي پيامبر باقي مانده و شهرت يافته و هفت بار در گاتاها ياد شده است .
نام پدر زرتشت پوروشسپ Pourushaspa است . اين نام در گاتاها نيامده ، اما در هوم پشت ( يسناي نهم ، بند ?? ) و ويديورات vi daev ndata ( قانون ضدديو ) از وي به عنوان پدر زرتشت ياد شده و در پشت پنجم موسوم به آبان پشت بند هجدهم نيز از او نام رفته ، اين نام به معني ( دارنده اسب پير ) مي باشد .
پوروشَسپ پسر پيترسپ Paitiraspa که اين خود پسر اوروگذسپ aragazasp مي باشد که اين نيز پسر هئچت اسپ Haechat aspa مي باشد، نامي که گاتاها ، دوبار
( يسنا - هات ?? بند ?? و هات ?? ) آمده است و پيامبر در کنار سپي تاما به عنوان نام خانوادگي نيز از آن بهره برده است .
مادر زرتشت دُغدو Doghdu بنابرشهرت و Dughzova دوغذُوا بنابرمنابع پهلوي است . دوغدو به موجب بند دهم از فصل ?? بند هشن ، دختر فراهيم روا Farahimrova بوده است و مادرش به موجب اشاره زاتْ سپرم فرنو Freno نام داشته، از همسر نخست پيامبر آگاهي نداريم گويا پيش از مهاجرت و سفرهاي زرتشت فوت شده باشد . همسر ديگر وي هووي Hvovi دختر فرشوشتر مشاور ويشتاسب شاه مي باشد .
به موجب اوستا و همچنين مآخذ پهلوي ، زرتشت داراي شش فرزند بوده است . سه پسر و سه دختر . پسران به ترتيب ايست واستر Ist vaster ( پسر بزرگ ) به معني خواستار کشتزار - يا آبادکننده و باشنده توانا ، و ارووَتَت نر Uravatat nara (پسر مياني ) به معني دوستار يا فرمانگزار مردان و هر چيثره Hvare cithra ( پسرکوچک ) به معني خورشيد چهر نام داشته اند . سه دختر نيز پئوروچيستا Poura cista (کوچکترين) به معني پربينش و دانا و فرني Freni و تريتي Thriti نام داشته اند. (رضي، ???? : ?? ?? )
براي شناخت بهتر اشو زرتشت بايد « گاثا ها » را مطالعه کرد. زيرا راه و روش آموزش هاي وي در همين هفده سرود منعکس است .
گاتاها بخشي از اوستا است که براي در امان ماندن از گزند فراموشي يا دستبرد روزگار به نظم درآمده است تا بهتر به خاطر سپرده شود . مي توان اطمينان داشت که اغلب اين سرودها بي گمان از آن بزرگمهر و آزاده آريايي ايراني است که بدون تغيير به ما رسيده است . ( رضي : ?? )
در اين سرودها ، برگزيده شدن زرتشت به پيامبري و زندگي پيش از پيامبري زرتشت توصيف شده است .
اينک به عنوان مثال فشردة هات بيست و نهم آورده مي شود :
« روان آفرينش به درگاه خداوند گله مي کند که از خشم و ستم و بيداد مردمان به ستوه آمده است و درخواست مي کند تا خداوند وي را از اين همه ظلم و بيداد رهايي بخشد و چنان سازد که کشاورز (واستريه Vastrya ) و شبان ( فشوينت Fshuyant نگهبان حامي گله پرور ) نيرو يابند و وي را مورد پشتيباني و حمايت قرار دهند آنگاه خداوند راستي و درستي مي انديشد که چه کسي بايد برانگيخته شود تا اين ظلم و ستم را براندازد و راستي و آئين مردمي را در جهان آشفته بيدارگر برقرار کند ، پسي راستي و بهترين گزينش (ارديبهشت ) در مي يابد که کسي بايد برانگيخته شود و قانون اشا ( نظم و داد ) را برقرار کند و در پهنه گيتي آرامش و راستي برقرار سازد . اشه و هيشته مي گويد : من چنين کسي را ياري خواهم کرد .
پس اهورامزدا مي نگرد که چگونه دروج Druj ( بي نظمي و بيداد ) در جهان سايه انداخته و پيروان اين روش بد ، روان آفرينش را به دادخواهي برانگيخته است . نداي وهومنه Vohumana در جهان هستي بلند مي شودکه : نخستين کسي که برانگيخته خداوند است ، زرتشت سپي تامه مي باشد که به او زبان و بياني شيرين جهت رسانيدن پيام ها و دين داده شده .
اينک هنگامي است که از ميان مردمان ، زرتشت برانگيخته شده است . وي دريافته نخستين کسي که در جهان آئين روا مي کند اوست و مي گويد اي اهورامزدا ، آنچنان نيرويم بخش تا بتوانم صلح و سازش را برقرار کنم و بيداد و ستم ( دروج ) را براندازم که به من و همراهانم نيرو بخش و از توانايي ارزاني دار که خانه و مان خوب پديد آيد و نداي پيامبر را مي شنوم و در واپسين بند اين سرود : پس اي گروه مردمان ، رسالت مرا بپذير تا بتوانم آئين را بگسترانم . »
براي توضيح بيشتر در مورد آيين اشو زرتشت خوب است که نامي را که در اين آيين به خداوند هستي بخش اختصاص داده اند بپردازم، در انديشه و پيام اشو زرتشت خداوند اهورامزدا نام دارد، اهورا يعني " هستي بخش" مز يعني " بزرگ" و دا از "دانش و دانايي" آمده است. از اين ديدگاه خداوند، داناي بزرگ هستي بخش است. اهورامزدا در بينش زرتشت انسان را بنده و برده ي خويش نمي داند بلکه با خردي که به انسان بخشيده، جايگاه ارزشمند اننساني و دانايي را به او پيشکش کرده است.
? قانون اشا
از ديدگاه آيين زرتشت خداوند جهان را بر پايه ي هنجاري آفريده است که برتمام هستي حکمفرماست و زرتشت اين هنجار و نظم حساب شده را اشا مي نامد. قانون اشا نيروي هماهنگ کننده ي هستي است و تمام کائنات بر اين پايه استوار و پايدار هستند. انسان براي هماهنگ شدن با قانون اشا بايد راستي و درستي، مهر و فروتني و فروزه هاي نيک انساني را در خود پرورش دهد. ( نيکنام ?،????)
? دو گوهر همزاد
در فلسفه ي آيين زرتشت به دو گوهر همزاد و متضاد اشاره شده است، که در نظم هستي نقش دارند. اهورامزدا خالق بدي ها و زشتي ها نيست، آنچه آفريده شده بر مبناي خرد اهورايي، همه نيک و خوب هستند.اين دو گوهر به هنگام گزينش و انتخاب، پيوسته در انديشه ي انسان بروز مي کند. انسان دانا که از خرد و دانش بهره مند است، " سپنته مينو" يعني منش سازنده در انديشه اوپديدار مي گرد و شخص نادان که تنها از احساس بي اساس و تعصب پيروي مي کند در ذهن او " انگره مينو" يعني منش ويران کننده و آسيب رسان که در زبان فارسي اهريمن ناميده مي شود، بوجود مي آيد. بنابراين اين انسان نادان است که از خرد خويش بهره نمي گيرد کژ انديشي را به گفتار دروغ و کردار ناشايست تبديل مي کند. ( نيکنام ?،????)
? اوستا
بزرگترين گنجينة دانش و دين زرتشتي گاتاها است . گاتاها پيام راستين اهورامزدا و سخن اشوزرتشت است . پس از گاتاها هفت هات نوشته ياران و پيروان نزديک اشوزرتشت است . گاتاها و هفت ها روي هم بيست و چهار سرودند . به اين گنجينه نمازهاي اَشٍمً وُ هو ، يـَتااَهووايريه که سروده اشوزرتشت است و نيز اوستاهاي نيگوهاتام ، فشوشومانتر ، سروش هادخت و فرورد را مي افزاييم که اين ها روي هم ، ستوت سين خوانده مي شود و در برگزيده پيام راستين و بنيادهاي دين زرتشتي اند . بنابه سنت زرتشتي ، اشوزرتشت سرودهاي ديني بسيار سروده بود « پليني » نويسنده يوناني مي گويد، فيلسوف بزرگ يوناني ، هرهيپوس که در نخستين سال هاي سده سوم پيش از مسيح مي زيسته نزديک به دو ميليون بيت شعر از زرتشت خوانده است . تاريخ دانان ايران اسلامي ، مسعودي و طبري که سدة دهم ميلادي مي زيسته اند مي نويسند که متون زرتشتي بر روي ده هزار پوست گاو نوشته شده بود .
از روي سنت زرتشتي ، سرودهاي زرتشت در بيست و يک نسک ( بخش ) بود . بنا به کتاب دينکرد پهلوي ، به دستور شاه گشتاسب ، سرودهاي مقدس زرتشت را در دو نسخه اساسي فراهم آوردند ، يکي را در خزانه شاهي ( گنج شايگان ) و ديگري را در بايگاني شاهي ( دژني پيشت ) نگاهداري مي کردند. در يورش اسکندر در ???? پيش از ميلاد ، نسخه نگاهداري شده در بايگاني شاهي در آتش سوزي تخت جمشيد از ميان رفت و نسخه ديگر به دست يونانيان افتاد که به يونان بردند.
در دوران اشکانيان بلاش دستور داد بخش هاي پراکنده اوستا را دوباره گردآوري کنند و
سترابو ( Strabo ) جغرافي دان يوناني که در سده اول پيش از ميلاد مي زيسته در پانزدهمين
کتاب خود گزارشي از دين وسنت مغ هاي زرتشتي بااقتباس از « بلاش » داده است.
اردشير بابکان پايه گذار سلسله ساسانيان ، دستور بزرگ را فرا خواند تا کار « بلاش » را دنبال نمايد و در درستي آنها ، ريزبيني کند . اين کار بدست دستور بزرگ دوران شاپور ، دستور آذرباد ماراسيند در سدة چهارم ميلادي به انجام رسيد که پنج بخش به نام يسنا ، وسپرد ، ونديداد ، يشت ها و خرده اوستا تقسيم شده . ( فرهنگ مهر ???? : ??? - ??? )
يسنا ?? هات ( فصل ) و ?? هزار واژه است . يسنا در حدود ?? درصد اوستا است گات ها در يسنا گنجانيده شده است و کمي بيش از ?/? درصد کل اوستا است . يسنا دربارة اهورامزدا و آفرينش ، راه درست زيستن و به خوشبختي رسيدن ، آرمان آدمي و پي آمدهاي انديشه ، گفتار و کردار آدميان ، قانون اشا ، و نوسازي جهان گفت وگو مي کند .
? وِسًپِرُد
وسپرد داراي ?? کرده ( بخش) و « ? هزار» واژه است و سپرد درباره آيين گاهنبارها
( جشن ديني و اجتماعي شش گانه در سال که هر کدام پنج روز است ) و نمازهاي وابسته به آن سخن مي گويد.
? يشت ها
يشت ها ?? کرده ( بخش ) و « ?? هزار و هشتصد» واژه است يشت ها درباره ايزدان است . ايزدان پس از زرتشت وارد سنت دين زرتشتي شدند . بخش هايي از آن ، شايد مربوط به پيش از زرتشت باشد که بعدها وارد ادبيات ديني شده است .
يشت ها ، نيايش هايي دربارة ايزدان هستند . جز سروش ، آذر ، اشي ( سه نامي که در گات ها آمده و سپس در يشت ها نام ايزد گرفته اند ) ، ايزدان ساختة نويسندگان يشت ها هستندو بيشتر آنها ، نام خداياني هستند که آريايي هاي پيش از زرتشت مي پرستيدند . زرتشت آنهارا کنار زد و پرستش تنها خدا اهورامزدا را آموزش داد . يشت ها در نشان دادن اهميت طبيعت و لزوم حفظ محيط زيست سودمندبوده است . ( فرهنگ مهر ، ???? : ??? - ??? )
? فْروَوَهًرً ( Fravahr )
بنابه نوشته هاي اوستا ( يسناهات ?? ، بند ? و ? ) در تن انسان زنده ، پنج نيرو( يا گوهر ) ، به هم پيوسته ودرهم آميخته اند ، و پويندگي وبالندگي انسان ، ازکوشش وجوشش آنهاست . اين پنج نيرو يا گوهر عبارتند از : جان ، وجدان ، دريافت (ادراک) ، روان و فْروَوَهُرُ .
روان ، سرچشمه و علت همة رفتارهاي انسان است و بنا به قانون راستي که هنجار هستي است بازتاب انديشه و گفتار و کردار انسان ، از طريق وجدان ، به روان باز مي گردد . به بيان ديگر ، روان انسان با گرايش آزادانه به نيکي يا بدي موجب شادي يا پريشاني وجدان مي شود و وجدان که همواره با روان همراه و هم پيوند است بر خوشي يا ناخوشي روان اثر مي گذارد و بدينگونه ، روان انسان ، بهشت (بهترين حالت ) يا دوزخ ( بدترين حالت ) را براي خود مي آفريند .
کسي که به راستي گرايد ، به روشنايي و شادماني خواهد رسيد و کسي که به دروغ گرايد تيرگي بلند ديرپا همراه با آه و افسوس ، بهره اش خواهد شد .
به راستي ، او را رفتارش و وجدانش به چنين سرانجامي مي کشاند .
فروهر ( Fravahr ) از نظر واژگاني ، از دو واژة فْرُ fra ( به معني فرا و پيش ) و َوهُرُ vahr ( به معني برنده ، کشنده و راننده ) درست شده است و معني ترکيبي آن مي شود ( پيش بر و فرابرنده ) .
فروهر ، برترين و عالي ترين گوهر وجود انسان است . اين ، همان پرتوي از فروغ بيکران ذات اهورامزدا است که در وجود همة آفريده ها - از جمله انسان - به وديعه نهاده شده است . اين ، همان گوهري است که چون از سرچشمه نور وگرماي نامحدود نيکي ، پاکي ، مهرباني ، رسايي ، جاودانگي و در يک کلام از راستي آمده است مي کوشد که روان انسان را به سوي اين ويژگي هاي راهبري نمايد .
هرگاه روان انسان به اين حقيقت دست يابد و هنجار راستي را که حاکم بر همه هستي است ، به درستي دريابد به رسايي رسيده است ، و اين همان پايه آرماني است که در عرفان ايراني آن را مرحلة خداشناسي يا بازگشت به اصل ، تعبير کرده اند .
پيش بري و فرابري روان ، براي رساندن انسان به اين برترين پاية هستي ، کار فروهر است .
در زمان هخامنشيان ، براي درفش ملي ايران ، نشاني با الهام از شاهين در حال پرواز و احتمالاً با بهره گيري از نمادي مهري يا آشوري ساختند که بسياري از مفاهيم بنيادي آيين زرتشت را در خود داشت.
ايرانيان براين باورند که اين نشان - يعني پيروي از مفاهيم آن - موجب پايداري و استواري درفش کاويان ، پايندگي و جاودانگي ايران زمين ، آزادگي و سرافرازي ايرانيان و آباداني و پيشرفت سرزمين هاي زير پرچم ايران خواهد بود و بر همين باور ، نام اين نشان را « فروهر » نهادند .
هريک از اندام هاي اين نگاره ، بيانگر معنايي است که ريشه در انديشه ايرانيان زرتشتي دارد .
نگارة فروهر ، يادآور همارة اين پيمان مقدس بين آفريدة انديشمند وآفريدگار خردمنداست .
?) سيماي پير و نوراني نگاره ، يادآور آن است که براي پرواز به سوي رهايي و جاودانگي ، بهره گيري از راهنمايي استادان پارسا و « پيران » خردمند ، ضرورت دارد .
?) دست راست او به جلو و بالا کشيده شده است ، و اين نشان آن است که آرمان و هدف انسان بايد پويش و پرواز به جلو و بالا باشد ( پيش روي و فراروي )
?) حلقه اي که در دست چپ او قرار دارد نشانة پيماني است که انسان در بدو خلقت خود ، با هستي بخش بزرگ دانا بسته است و آن مبارزة پيگير و خستگي ناپذير با ناراستي ، براي نيرو بخشيدن به فروزة راستي در جهان است .
?) حلقه دور کمر او نشانه آن است که انسان وظيفه دارد از بند وابستگي هاي دروغين در اين جهان درگذرد تا شايستگي و توانايي پرواز به سرچشمة خورشيد حقيقت را بيابد .
?) دو رشتة آويخته به چنبر مياني بدنش ، بيانگر اين حقيقت است که زندگي انسان در اين جهان ، آوردگاه رويارويي دو مينوي متضاد ( نيکي و بدي است ، و انسان نيز در اين ميدان زندگي ، ناگزير به مبارزه است .
?) اندام زيرين نگارة فروهر - که سه بخش دارد - نشان آن است که انسان ، در ميدان مبارزه نيکي و بدي ، بايد انديشه و گفتار و کردار بد را رها سازد تا زمينة رشد و بالندگي نيکي ها ، در انديشه او فراهم شود .
?) دو بال گشادة نگاره که هر کدام به سه بخش تقسيم شده است ، بيان کننده اين معناست که انسان پس از فرهشتن انديشه و گفتار و کردار زشت ، بايد با بال هاي گشاده ونيرومند انديشه وگفتار و کردار نيک ، به سوي سرافرازي و رهايي پرواز کند . ( خنجري ، ???? : ?? ?? ) .
? امشاسپندان
موجودات صفات و توانائي هايي دارند که به آنها شناخته مي شوند . اين ويژگي ها را مي توان فروزندة موجودات ناميد .
زرتشت با بيان اين حقيقت که انسان نيز مي تواند برخي از فروزه هاي ذاتي خداوند را در خود پرورش دهد رابطه اي نزديک و صميمانه بين انسان و خدا برقرار مي کند ، تا جايي که انسان مقام خود را در آفرينش ، خداوند بسيار والا و ارجمند مي يابد و آفريدگار خود را به شکل دوستي صميمي و بسيار نزديک احساس مي کند .
زرتشت شش فروزه از فروزه هاي خداوند براي رشد انسانيت و تکامل اخلاقي انسان را که موجب پيشرفت او در زندگي مي شود هماهنگ با راستي را لازم و کافي مي داند.
او در گاثاي ورجاوند خود ، اين شش فروزه را مطرح مي کند و هومن - نيک انديشي - يکي از فروزه هاي ذاتي خداوند است . انسان بايد در دوران زندگي ، هر فروزه از فروزه هاي شش گانه که يک امشاسپند ( افزايندة بي مرگ ) است ، از جمله اَشا يا راستي را در خود بپروراند و بيفزايد .
? حًشَتْرا = توانايي
? آرمُئيتي = مهرورزي
? هُئورْوَتات = رسايي
? اَمْرتات = بي مرگي
? اَشا = فروزة راستي در گاثاها بيشتر بصورت « اَشا » ، « اَشم » و « اَشا و هيشتا » ، « اشا = راستي ،
? هيشتا = برترين ، کامل ترين » آمده است . اين واژه ها در زبان فارسي به واژة « ارديبهشت » دگرگون شده اند .
« راستي » در ذات خداوند ، نظم مطلق و توانايي نظم دادن است که به صورت نظم و قانون حاکم بر هستي ( نظام راستي ) تجلي کرده است . اين فروزه ، در انسان نيز توانايي نظم دادن به رفتار بر پاية راستي است ، به بيان ديگر ، هماهنگ کردن انديشة و گفتار و کردار با نظام راستي تنها يک « راه » وجود دارد و آن « راستي » است .
يسنا - هات ?? ، بند ??
? خشتْرا
فروزة توانايي درگاتاها بيشتر به صورت « حًشتْرا » ، « حًشتْرم » و« خْشَشْرُهًيا » آمده است اين واژه ها در اوستا به « خْشَتْرُ وَئيرًيُه » تبديل شده اند که به تدريج در فارسي به واژة
« شهريور » تغيير شکل يافته است .
« توانايي » به گونه اي مطلق ، نامحدود و نامتناهي در ذات خداوند وجود دارد . از ديدگاه زرتشت ، خداوند بر همه چيز توانا است اما اين توانايي را جز در راه سازندگي ، نيک آفريني و بخشندگي و بخشايشگري به کار نمي برد .
فروزة توانايي در انسان برخي از توانايي هاي ذاتي خداوند به گونة محدود و متناهي است که انسان مي تواند آنها را در نهادخود ايجاد کند و رشد دهد ، مانند توانايي گذشت و مهرباني .
? آرمئيتي
فروزندة مهرورزي در گاثاها بيشتر به شکل « آرمئيتي » ، « آرمئي تيش » آمده است . اين واژه هاي اوستايي ، « با صفت سپنتا ، به معني افزاينده » در فارسي به گونة « سندارمذ» يا
« اسفند » تغيير شکل يافته اند .
« مهرورزي » نيز از فروزه هاي ذاتي خداوند است . خداوند همة آفريده هاي خود را بيکران و نامحدود دوست دارد ، همه چيز در خداوند بي نهايت است پس دوستي ، مهرباني و گذشت و بخشندگي اش نيز اين چنين است ، رابطه بين انسان و خدا در بينش زرتشت برپاية دوستي و محبت است ، نه ترس و هراس . از اين ديدگاه ، انسان نيز بايد بکوشد تا فروزة مهرورزي را پيوسته در خود گسترش و افزايش دهد .
? هئوروتات
فروزة « رسايي » در گاثاها بيشتر به شکل « هئورواتا » ، « هئورْوَتُو » و
« هئورْوَتاتو » آمده است . اين واژه ها در زبان فارسي به صورت « خرداد » بيان مي شود .
« رسايي » از فروزه هايي است که در خداوند ، بي مانند و مطلق بودن اوست، اما انسان نيز مي تواند به طور نسبي - ولي پيوسته و افزاينده - خود را به آن بيارايد . روشن است که جريان تدريجي « رسايي » يا به تعبير ديگر « تکامل زندگي » هنگامي آغاز مي شود که انسان خود را از پيش به فروزه هاي « نيک انديشي » ، « راستي » ، « توانايي سازنده » و
« مهرورزي » آراسته باشد .
? امرتات
فروزة « بي مرگي » در گاثاها بيشتر به شکل واژه هاي « امرتاتا» ، « امرتاتس چا » ،« امرتتاتم » ( اَ ، حروف نفي است . مرته = مرگ ) آمده است . اين واژه ها در زبان فارسي « امرداد » شده اند که امروزه آن را به اشتباه « مرداد » نيز مي گويند .
بديهي است که بي مرگي يا جاودانگي به مفهوم واژه اي آن - از ويژگي هاي ذاتي خداوند است ، اما انسان نيز برپايه نظامي که در آفرينش او منظور شده است مي تواند به گونه اي ديگر و بطور نسبي به دريافت آن نايل شود .
در بينش زرتشت هرگاه مي گوييم ، انسان به رسايي مي رسد ، به اين معني است که انديشه اش به رسايي مي رسد ، يکي از ويژگي هاي برجستة انديشه رسا ، سازندگي است ، در انديشة رسا ، عوامل کاهنده و تباهنده - که در تضاد با افزايندگي وسازندگي هستند - وجود ندارد . درنتيجه ، انديشه رسا همواره پويا ، بالنده و شکوفا است . اينگونه انديشه ها موجب پويايي ، بالندگي و شکوفايي انديشه هاي ديگر خواهند شد ، و اين انديشه ها ، به گونه اي افزاينده و فراگير فرآيندي تداومي جاودانه خواهند داشت .
بر اين اساس انديشه اي که بتواند موجب پويايي و شکوفايي انديشه هاي ديگر شود هرگز نابود نمي شود و جاودانه مي ماند . همچنين تأثير انديشه هاي رسا در زندگي بشر ماندگار و هميشگي است . به تعبير ديگر انديشه هاي رسا ، بي مرگ و جاودانه اند و راز بي مرگي انسان ( امرداد ) نيز در اين نکته نهفته است .
در دورة بعد « خداگونه شدن » انسان را به عنوان فروزه اي ديگر به فروزه هاي شش گانه افزودند و بدين گونه به دليل اهميت و تقدس عدد هفت در باور مردم هفت امشاسپند را به وجود آوردند که در واقع انسان پس از مرحله امرتات در اوج رسايي به بي مرگي مي رسد و در اين سطح از بينايي و عرفان است که به راستي درمي يابد که « خداگونه » شده است و مي تواند اين حقيقت را فرياد کند که « من به خدا رسيده ام » يعني « مانند خدا شده ام » .
نوشته شده توسط شيدا حافظي
منابع:
مهر، فرهنگ ، ????، ديدي نو از ديني کهن( فلسفه ي زرتشت)، تهران، انتشارات جامي
رضي، هاشم، ????، اوستا، تهران، انتشارات فروهر
شهزادي، رستم،،،????زرتشت و آموزه هاي او، تهران: انتشارات فروهر
نيکنام، کوروش،????، آيين اختيار( گفتاري پيرامون فرهنگ و فلسفه ي زرتشت)، تهران: انتشارات تيس
خنجري، خداداد،????، بينش زرتشت، تهران: انتشارات پژوهنده، چاپ دوم
نوشيروان جي دهالا، مانک جي، ????ترجمه: رستم شهزادي، خداشناسي زرتشتي ? از باستاني ترين زمان تا کنون)، تهران: انتشارات فروهر
حافظي، شيدا، ????، بررسي جايگاه طب سنتي در فرهنگ ايران باستان( فرهنگ زرتشت)
دينشاه ايراني،????، فلسفه ي ايران باستان، تهران، انتشارات فروهر،
مقالات ارسالي به آفتاب
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید