با اينکه تحقيقاتي نيز وجود دارد که نشان مي دهد در اين زمينه گزافهگوييهاي بسيار نيز کردهاند. به هر روي تخمين زده ميشود، يهوديان در آمريکا حدود 5/5 تا 5/8 ميليون نفر باشند. به عبارت ديگر 2درصد از جمعيت ايالات متحده را يهوديان تشکيل ميدهند و اکثر آنها در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 به ايالات متحده مهاجرت کرده و از يهوديان اشکنازي اروپايي هستند. يهود خود به گروههاي لاييک، اصلاح طلب، محافظهکار و اصولگرا تقسيم ميشوند که در مورد بسياري از مسائل و قضاياي داخلي آمريکا ديدگاههاي متفاوتي با يکديگر دارند. همچنين از ميانگين بالاي حل و جذب در جامعة آمريکا برخوردار ميباشند و پديدة ازدواج مختلط با غيريهود در ميان ايشان به سرعت در حال گسترش است؛ به گونهاي که بيش از 50 درصد ازدواجهاي يهوديان را ازدواجهاي مختلط تشکيل ميدهد. به علاوه، ارزشهايي چون منفعت و سودجويي و لذتطلبي و افزايش تعداد همجنسبازان در ميان ايشان به شدت در ميان ايشان ديده ميشود، با اين حال مهمترين لابي تأثيرگذار بر سياست آمريکا و در انتخابات رياست جمهوري هستند.
کارشناسان و صاحبنظران به خوبي ميدانند، وقتي سخن از اسراييل و سياست آمريکا در خاورميانه پيش ميآيد، اکثر گروههاي يهودي اختلافات خويش را فراموش ميکنند و در قبال ايندو موضوع با يکديگر متحد ميشوند.
قدرت يهوديان آمريکا از آنجا نشأت ميگيرد که توانستند، صاحب درجات بالاي تأثيرگذاري شوند که چندين برابر جمعيت ايشان است. ميتوان چگونگي تحقق و بهدست آمدن اين موفقيت را در موارد ذيل خلاصه کرد:
الف) يهود ثروتمندترين اقليت جهان
يهود از جمله ثروتمندترين اقليتهاي جهان هستند، با اين حال فقط بر 10 تا 13درصد اقتصاد آمريکا حاکم هستند و نفوذ آنها بهويژه در صنايع سبک و مواد مصرفي متمرکز است. به همين دليل قدرت آنها در اقتصاد نهفته نيست، بلکه در سياست و تبليغات سرمايهگذاري شده است. آنها تأمين کنندة بزرگترين حملات انتخابات رياست جمهوري آمريکا به شمار ميآيند. به گونهاي که 60 درصد هزينههاي اين انتخابات را بهويژه در حزب دمکرات تأمين ميکنند و اين قدرتي مساوي 30 برابر جمعيت ايشان است و از آنجا که حملات انتخابات رياست جمهوري آمريکا بسيار سنگين و هزينه بردار است (صدها ميليون دلار) به همين دليل هر کانديدايي که خواهان بدست آوردن حمايت ايشان باشد، بايد بتواند رضايت آنها را نيز جلب نمايد. اين موضوع بر کانديداهاي مجلس سنا و نمايندگان نيز منطبق است، اگرچه هزينة کمتري را در بردارد.
به عنوان مثال در حزب دمکرات، بيش از 60 درصد از اموالي که «کارتر» و «کلينتون» براي حملات و تبليغات رياست جمهوريشان صرف نمودند، از آن يهود بود، همچنين از 125 عضو مجلس ملي مالي حزب دمکرات در زمان رياست جمهوري کارتر (81 ـ1977) 70 تن يهودي بودند و بيش از 60 درصد اموالي که «نيکسون» (از حزب جمهوريخواه) خرج تبليغات انتخاباتي خويش نمود تا در سال 1972 برنده انتخابات باشد را يهوديان پرداخت کرده بودند.
تنها طي مراسمي که بازيگر معروف يهودي «باربارا استراسيند» در نيمة سپتامبر 1996 برگزار نمود، موفق شد، 5/3 ميليون دلار براي تبليغات انتخاباتي کلينتون جمعآوري کند. در اين جشن 700 نفر شرکت کرده بودند که به اين ترتيب سهم هريک 500 تا 12 هزار دلار تخمينزده ميشود.
ب) يهود قدرت انتخاباتي سازمان يافته
يهود از شيوة رأي دادن در انتخابات آمريکا استفاده ميکنند تا قدرت و تأثير انتخاباتي خويش را افزايش دهند و از آنجا که سطوح سواد و تحصيل در ميان آنان بالاست، بنابراين ميزان مشارکت در انتخابات آنها نيز بالاست و به 92 درصد ميرسد، در حاليکه ميان عامة آمريکاييها 52 درصد است و اين نسبت، ميانگين انتخاباتيشان را دو چندان ميکند.
يهود بيش از هر اقليت ديگري در شهرها تمرکز يافتهاند، به گونهاي که اين عامل باعث افزايش قدرت انتخاباتي آنان ميشود. به عنوان مثال آنها 16 درصد جمعيت شهر نيويورک و 31 درصد کل جمعيت سفيدپوست آمريکا را تشکيل ميدهند.
در سيستم انتخابات رياستجمهوري آمريکا هرکس در ايالت خود به پيروزي برسد، حتي اگر اين نسبت پايين باشد، برتمام آراي انتخاباتي ايالت دست مييابد. چون هر ايالت داراي کرسيهايي است که با توجه به جمعيت آن ايالت تعداد آن در مجلس مشخص و تعيين ميشود. در اين ميان يهوديان در ايالتهايي تمرکز يافتهاند که پر جمعيتتر و مهمتر است؛ مثل نيويورک، فلوريدا و کاليفورنيا و کافي است آنها به کانديداي خويش رأي دهند يا تضمين کنندة پيروزي کانديداي خاصي در انتخابات ايالتي باشند تا وي تمام کرسيهاي ايالت را از آن خويش نمايد. به همين دليل آراي يهود براي هر کانديدايي حساس و مهم ميشود.
در بُعد عملي اکثر يهود (70 درصد) آراي خويش را به صندوقهاي حزب دمکرات ميريزند، چون بيش از حزب جمهوريخواه به منافع اقليتها اهميت ميدهد. با اين حال يهود در هر دو حزب جمهوريخواه و دمکرات از طريق عضويت فعال و کمک مالي به آنها و شبکة گستردة ارتباطي که با دواير نفوذ و فشار دارند، داراي نفوذ و تأثيرند.
در نبرد کانديداها براي تضمين پيروزي کانديداي حزبشان از همان ابتدا عمليات تصفيه و رد شدن از «فيلتر» براي هر کانديدا درون هر حزب صورت ميگيرد. به گونهاي که کسي در اولويت قرار ميگيرد که هنگام رد شدن از اين فيلترها به يهوديان آمريکا تعهدات بهتر و بيشتري را دهد و منافع صهيونيستهاي اسراييلي را بيش از پيش مورد توجه قرار دهد. در آن زمان ديگر براي يهود چندان اهميت ندارد که کدام کانديدا در انتخابات پيروز شود يا به رياست جمهوري دست يابد. چون تمام آنها از ابتدا از «فيلتر» رد شدهاند.
ج) توان يهود در سازماندهي و شکلگيري
يهوديان آمريکا از قدرت بسيار بالايي در سازمان دهي و شکلگيري گروههاي فشار برخوردار هستند. به طور کلي يهود در سازمانها و هيئتهاي فعال و مؤسسات مختلفي سازمان يافتهاند و با هم جهت خدمت به مسائل بزرگ و مهم همکاري ميکنند. بهويژه در مسائل مربوط به حمايت از رژيم صهيونيسيتي، اين عمل از طريق بهرهگيري از وسايل ارتباطي و فشار و قانعسازي و نفوذ و جذب کامل ذهنيت آمريکايي صورت ميگيرد. يکي از دانشمندان مهم علوم جامعهشناسي ميگويد: «محال است يهودي باشي و به يک جمعيت يهودي منتسب نبوده و يا در آن عضويت نداشته باشي».
از جمله مهمترين گروههاي فشار يهودي «کميسيون امور عمومي آمريکا ـ اسراييل» (ايپاک AIPAC) است که در سال 1954 تاسيس شد و حدود 4500 تن از شخصيتهاي بزرگ يهودي جامعة آمريکا را در بردارد. غير از آن بيش از 50 هزار نفر عضو دارد که سالانه و بهطور منظم مبالغي را به عنوان کمک پرداخت ميکنند و تخمين زده ميشود، ميانگين اين کمکها براي هر فرد سالانه بين 25 تا 5000 دلار باشد.
اين سازمان هفتهنامة «نيرايست ريپورتس» (Reports Near East) يا گزارشات خاور دور را منتشر ميکند که داراي ضميمهاي با عنوان «حقايق و دروغها» نيز ميباشد و در آن به پيگيري مختصر جنگ اعراب و اسرائيل ميپردازد و اکثراً منبع اصلي اطلاعاتي اعضاي کنگرة آمريکا را تشکيل ميدهد. کميسيون هزينة ارسال 400 نسخه رايگان هفتهنامه را به اعضاي کنگره و مسئولان بلندپاية کشوري و فرستادگان کشورها به ايالات متحده، برعهده ميگيرد و داراي ساختار سازماني بسيار فعال و قدرتمندي است. مشارکت مسئولان بلندپاية آمريکايي و دولتمردان و رهبران احزاب در گردهمايي سالانة ايپاک به امري معمول و پيش پا افتاده تبديل شده است، به گونهاي که سعي ميکنند، در ديدار با اعضاي اين کميسيون و دريافت حمايت و تأييد از اسراييل و جلب حمايت اين لابي يهودي بر يکديگر پيشي بگيرند.
غير از سازمانهاي مذهبي و فرهنگي و اجتماعي و ساير سازمانهاي مردمي، حدود 350 سازمان در آمريکا فعاليت ميکند که با جنبش صهيونيسم در ارتباط بوده يا حامي و پشتيبان آن ميباشند. از ميان اين سازمانها حدود 67 سازمان صهيونيستي سياسي وجود دارد که عملاً و مستقيماً براي منافع رژيم صهيونيستي فعاليت ميکنند.
د) حضور اطلاعاتي ـ تبليغاتي و علمي قدرتمند
لابي يهودي ـ صهيونيستي حضور اطلاعاتي و تبليغاتي بسيار قدرتمندي بر بسياري از دستگاههاي اطلاعاتي و تبليغاتي آمريکا دارد. اين حضور يا به صورت تملک يا اداري يا نفوذ بسيار بالا در آنهاست. اين موضوع عملاً در سه شبکة تلويزيوني «اي،بي،سي» (ABC)، «ان،بي،سي» (NBC) و «سي،بي،سي» (CBC) و مهمترين شبکههاي سينمايي آمريکا مانند: «فوکس»، «پارامونت» و «يونيورسال» قابل ملاحظه است.
بجز آن، در ايالات متحده حدود 750 روزنامه و 670 هفته نامه چاپ ميشود که لابي يهودي صهيونيستي در مهمترين آنها نفوذ و يا تملک آنها را در دست دارد. از جمله اين روزنامهها ميتوان به «وال استريت ژورنال»، «ديلي نيوز»، «نيويورک تايمز» و «واشنگتن پست» اشاره کرد. افزون بر اينکه در دو هفتهنامة مهم و معتبر آمريکا و جهان يعني «تايم» و «نيوزويک» نيز نفوذ دارند.
بيشک اين دستگاههاي تبليغاتي و اطلاعاتي نفوذ بسياري بهويژه در سيستمهاي حکومتي ليبرالي و دمکراتيک غرب دارند و از آزاديهاي بسيار موجود براي توجيه افکار عمومي و ادامة فشار و رسواسازي و انتشار فضاحتهاي کساني که منافعشان را برآورده نميکنند، استفاده ميکنند و داراي تأثيري بسزا و وحشتناک بر دولتمردان و سياستمداراني هستند که هميشه خواهان جلب رضايت آنان ميباشند.
غير از اين، يهود حضور علمي و فرهنگي گستردهاي دارند که بسيار بيشتر از جمعيت ايشان است. عامة يهوديان آمريکا داراي تحصيلات دانشگاهي ميباشند و در تحقيقي که پرفسور «روبن اشتاين» انجام داد، مشخص گرديد، از ميان هر 500 رييس و مدير آمريکايي 75 نفر آنها يهودي هستند و بالاترين ميزان اين ميانگين در ميان مديران و رؤساي مراکز و سازمانهاي تبليغاتي و اطلاعاتي مشاهده ميشود. به گونهاي که حضور يهود در ردههاي بالاي اين سازمانها به 8/25 درصد ميرسد.
افزون بر اينکه از ميان 172 تن از چهرههاي بارز فرهنگي جامعة آمريکا 77 تن يهودي هستند، (45 درصد) اين سنت در ميان انديشمندان علوم اجتماعي بيشتر بوده و به 56 درصد و در ميان دانشمندان علوم انساني به 61 درصد ميرسد و تمام اين چهرهها حضوري فعال در توجيه فرهنگ و افکار عمومي و شيوههاي تدريس و آموزش دارند.
هـ) اتحاد مسيحيت صهيونيستي
يهود از وجود 70 درصد از مسيحيان آمريکايي که بر آيين پروتستان بوده، و به عهد قديم يا تورات ايمان دارند و بسياري از آنها از تأسيس رژيم صهيونيستي مطابق پيشينههاي مذهبي جمايت نموده، و اکثراً با ظهور مسيح و وقوع نبرد آرمگدون و آغاز هزارة خوشبختي مرتبطاند، استفاده ميکنند و تخمين زده ميشود، جمعيت آنها به بيش از دهها ميليون نفر برسد.
قدرت راست مسيحي و «صهيونيسم غيريهودي» در ميدان و عرصة سياست و آمريکا در سالهاي اخير به شدت افزايش پيدا کرده است؛ و پيروان آن حمايت از اسراييل را فريضهاي مذهبي و اخلاقي براي خويش تلقي ميکنند که بهاي آن هر قدر هم سنگين باشد، بايد پرداخت شود. از جمله چهرههاي بارز اين جريان ميتوان به کشيش «پت رابرتسون» اشاره کرد که چندين سازمان تبليغاتي تلويزيوني و راديويي را در اختيار دارد و از تمام آنها براي تبليغات صهيونيستي استفاده ميکند. وي از جمله مهمترين رهبران گروههاي فشار به سود اسراييل است. غير از آن ميتوان از کشيش «جري فالول»، «فرانکلين گراهام» و پدرش «بيلي گراهام» نيز ياد کرد. بيلي گراهام کشيش رؤساي جمهور آمريکا از زمان ريچارد نيکسون در دهة شصت تا زمان رياست جمهوري بيل کلينتون بوده است. امّا فرانکلين پسر او، وظيفة پدرش را در قبال رييس جمهور کنوني آمريکا «جورج بوش» ادا مينمايد.
پت رابرتسون سازمان «اتحاد مسيحي» را تأسيس کرد و توانست از طريق اين سازمان موفقيتها و پيروزيهاي گستردهاي را درون حزب جمهوريخواه آمريکا محقق نمايد. او و پيروانش در نيمة دهة 90 در 17 ايالت به پيروزي رسيدند و در 24 ايالت ديگر بر انتخابات ويژة اين حزب تأثير بهسزايي گذاشتند.
از جهت ديگر، به قدرت رسيدن راست مسيحي با به قدرت رسيدن محافظهکاران نوين درون حزب جمهوريخواه از اواخر دهة 80 همراه گرديد و هر دو طرف در ساخت و شکلدهي مواضع و ديدگاههايشان برپايههاي ايدئولوژيک و ميل به رودررويي و عدم سازش و مدارا و نگاه سياه و سفيد به امور و به شمار آوردن خويش (آمريکا و اسراييل) به عنوان «نيروهاي خير» در جهان اتفاق نظر دارند، که ميبايست به رويارويي با «محور شر» بروند که قبلاً در اتحاد شوروي سابق نمود پيدا ميکرد، در حاليکه امروزه در «تروريسم» جهان اسلام قابل ملاحظه است.
رهبران محافظهکاران نوين موفق شدند، جايگاههاي مهمي را در ساخت و شکلدهي سياست آمريکا بهدست آورند. افرادي چون «پل ولفوويتز» و «ريچاردپرل» و «جان بولتون» از جمله اين افراد هستند. دولت آمريکا به رهبري بوش نيز آرا و نظرات دو جريان محافظهکاران نوين و راست مذهبي را با جان و دل ميپذيرد.
بيشک با حضور اين دو جريان ديگر لابي يهودي صهيونيستي نياز چنداني به توجيه جهت تحقق اهداف و برنامههايش ندارد، چون مواضع و ديدگاههاي خود را با اين دو جريان هماهنگ ميسازد، به ويژه اگر اين مواضع و ديدگاهها در ارتباط با اسراييل و يا سياست آمريکا و خاورميانه باشد.
اين نشان ميدهد که چرا دولت جمهوريخواه بوش بر حمايت از اسراييل تاکيد ميکند، با اينکه بوش در انتخابات رياست جمهوري آمريکا در سال 2000 فقط بر 20 درصد آراي يهوديان آمريکا دست يافته، در حاليکه آلگور بر 80 درصد آراي آنان دست پيدا کرده بود.
نويسنده : محسن محمدصالح
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید