انديشه صهيونيسم به سرعت زاده نشد، بلكه همانند هر پديده اجتماعي ديگر، در بستر زمان و درپي شكلگيري حوادث گوناگون تولد يافت. زمينههايي كه به زايش صهيونيسم انجاميد، در گوشه و كنار جهان روي داد، و پيش از آنكه به شكل اسرائيل غاصب (رژيم اشغالگر قدس) ظهور كند، در خارج از فلسطين اشغالي قوام يافت؛ بنابراين جاي تعجب نيست كه كنفرانس بال در 1898 در سوئيس ازسوي صهيونيستها به رهبري «هرتصل» تشكيل و در آن رسماً صهيونيسم زاده شود و انديشه تشكيل يك دولت يهودي شكل گيرد. پس از آن، صهيونيستها كوشيدند با تلاشهاي ديپلماتيك، تصميمات كنفرانس بال را به اجرا درآورند؛ ولي ناكامي آنان، «وايزمن» را پس از مرگ هرتصل بر آن داشت تا با اتخاذ شيوههاي عملي مانند تشويق به مهاجرت به فلسطين در تحقق دولت يهودي بكوشند.
البته نرمش و همكاري تركهاي جوان در امپراتوري عثماني با صهيونيستها، راه را براي اجراي مقاصد صهيونيستي گشود. افزون بر آن، با بروز و تشديد اختلافات ميان تركها و شكست و فروپاشي امپراتوري عثماني در جنگ جهاني اول، خيانت انگليسيها به اعراب و حمايت بيدريغ از صهيونيسم، درخت شوم صهيونيسم و اسرائيل غاصب را بارور كرد.
اعلاميه بالفور يا موافقت دولت انگليس با درخواست صهيونيستها براي تشكيل يك دولت يهودي در فلسطين، پايه سياستهاي آينده انگليس در فلسطين را بنا نهاد. از آنپس كنفرانس ورساي، جامعه ملل و ميثاق آن را به تصويب رساند، جامعه ملل، كشورهايي را كه بايد تحت قيوميت قرار گيرند، تعيين و كنفرانس سانريمو، دولتهاي قيم را مشخص كرد. نتيجه اين تحولات، قيوميت انگليس بر فلسطين بود. انگليس در دوران قيوميت با اقدامات مختلف، زمينه اجراي وعده بالفور و تأسيس دولت اسرائيل را فراهم آورد. در جريان جنگ جهاني دوم و بهويژه پس از آن، با ضعف امپراتوري انگليس، حمايتهاي همه جانبه آمريكا، جانشين حمايتهاي انگليس از صهيونيست شد؛ ازاينرو آمريكائيان با جانبداري از قطعنامه سازمان ملل متحد درباره تقسيم فلسطين، دست صهيونيستها را براي توسل به زور براي تشكيل دولت يهودي اسرائيل بازگذاشتند.
واژگان كليدي
صهيونيسم، يهود، اسلام، هرتصل، فلسطين، مسلمانان، امپراتوري عثماني، انگليس، اسرائيل، آمريكا، رژيم اشغالگر قدس، انقلاب اسلامي، امام خميني (ره)، ايران، سازمانملل، اعلاميه بالفور، اعراب.
مقدمه
براي پاسخگويي به پرسشهاي پيشگفته، مقاله حاضر، در دو بخش تنظيم و تدوين شده است:
1. نخست برخي از مهمترين زمينهها و بسترهاي زايش صهيونيسم بيان شده است؛ البته اين زمينهها و بسترها گوناگون هستند؛ بهگونهايكه ابعاد مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي را دربر ميگيرد.
2. در بخش دوم، چگونگي تلاش صهيونيستها براي تحقق آرمان صهيونيسم (تأسيس يك دولت يهودي) به تصوير كشيده ميشود. در اين روند، عوامل ديگري مانند: اختلافات اعراب و تركان، فروپاشي امپراتوري عثماني و قراردادهاي تقسيم آن، همچنين، تلاشهاي دو سازمان بينالمللي (جامعه ملل و سازمان ملل) و تأثير قدرتهاي بزرگ در پيدايي اسرائيل مورد بررسي كنجكاوانه قرار ميگيرد.
چيستي صهيونيسم
صهيون در زبان عبري، به معناي پر آفتاب و نيز نام كوهي در جنوب غربي بيتالمقدس است. كوه صهيون زادگاه و آرامگاه داود پيامبر(ع) و جايگاه سليمان (ع) بود. گاه اين واژه نزد يهوديان بهمعناي شهر قدس، شهر برگزيده و شهر مقدس آسماني بهكار ميرود؛ ولي در متون ديني يهود، صهيون به آرمان و آرزوي ملت يهود براي بازگشت به سرزمين داود(ع) و سليمان(ع) و تجديد دولت يهود اشاره دارد؛ بهعبارتديگر صهيون براي يهود، سمبلرهايي از ظلم، تشكيل حكومت مستقل و فرمانروايي بر جهان است؛ ازاينرو يهوديان خود را فرزندان صهيون ميدانند.
صهيونيسم به جنبشي گفته ميشود كه خواهان مهاجرت و بازگشت يهوديان به سرزمين فلسطين و تشكيل دولت يهود است. صهيونيسم مانند شووينيسم (ناسيوناليسمافراطي) است كه با خوار شمردن ملتها و نژادهاي ديگر و با غلو در برتري خود، درپي دستيابي به قدرت سياسي است. اين جنبش در نيمه نخست قرن سيزدهم ش./ نيمه دوم قرن نوزدهم م. در اروپا پا به عرصه حيات گذاشت؛ ولي واژه صهيونيسم، نخستين بار ازسوي «تئودور هرتصل» به كار رفت و سپس «ناحومساكولو» ـــ مورّخ صهيونيست ـــ در كتاب «تاريخ صهيونيست» از آن سخن گفت.
صهيونيسم فقط داراي ابعاد و معاني سياسي (صهيونيسم سياسي) نيست؛ بلكه ابعاد و معاني ديگري همچون: صهيونيسم كارگري، فرهنگي، دموكراتيك، راديكال و توسعهطلب را نيز دربرميگيرد. مشهورترين تقسيم صهيونيسم، طبقهبندي آن به دو بخش سياسي و فرهنگي (ديني) است. صهيونيسم سياسي خواهان بازگشت يهوديان به فلسطين است كه با تدوين كتاب «دولت يهود» ازسوي هرتصل در 1263ش./ 1894م. زاده شد؛ اما صهيونيسم فرهنگي، مخالف مهاجرت يهوديان در قرن چهاردهم ش./20 م. به فلسطين است؛ زيرا در انتظار انسان رهاييبخش در آخرالزمان نشسته است تا يهوديان و تمام اديان را به سرزمين ابراهيم(ع) و موسي(ع) يا سرزمين نجات بازگرداند.
صهيونيسم به جنبشي گفته ميشود كه خواهان مهاجرت و بازگشت يهوديان به سرزمين فلسطين و تشكيل دولت يهود است. صهيونيسم مانند شووينيسم (ناسيوناليسمافراطي) است كه با خوار شمردن ملتها و نژادهاي ديگر و با غلو در برتري خود، درپي دستيابي به قدرت سياسي است.
صهيونيسم به ديني و غيرديني نيز تقسيم ميشود. صهيونيسم ديني، انديشهاي است كه اعتقاد دارد بازگشت به سرزمين موعود، در زمانيكه پروردگار مشخص كرده است و به شيوهاي كه او تعيين ميكند، انجام خواهد شد و اين كار به دست بشر انجامپذير نيست. پيروان اين انديشه، گروهي يهودي (صهيونيسم) و شماري عيسوي (صهيونيسممسيحي) هستند. درمقابل، در صهيونيسم غيرديني و غيريهودي، كساني جاي دارند كه با تكيه بر استدلالهاي تاريخي، سياسي و علمي به اسكان يهوديان در فلسطين مشروعيت ميبخشند، اين همان صهيونيسم لاييك (غيرديني) است كه تنها مفاهيم سياسي خويش را به زبان دين بيان ميكند؛ بنابراين صهيونيسم همواره به معناي يهوديت نيست؛ بلكه گاه به مفهوم حركتي براي غيريهودي كردن يهوديت نيز بهكار ميرود.
يهودستيزي
صهيونيستها مدعياند كه صهيونيسم، پاسخي به يهودآزاري است. به عقيده آنها، دولتها و ملتها به بيماري علاجناپذير يهودستيزي دچار شدهاند؛ بنابراين يهوديان را در هر كجا باشند، عنصر بيگانه بهحساب ميآورند و آنان را در آشكار و پنهانآزار ميدهند. «حيم وايزمن» (متوفي 1331 ش. / 1952م.) دراينباره ميگويد:
«ضديت با يهود، ميكروبي است (كه) هر غيريهودي هر كجا… باشد و هر چند كه خود منكر باشد، بدان آلوده است.»
به بيان ديگر، آنان يهودستيزي را بلايي ازلي و ابدي ميدانند كه تنها در پناه يك دولت يهودي ميتوان از آن رهايي يافت.
صهيونيستها به نمونههاي بسياري از يهود آزاري در طول تاريخ اشاره ميكنند. از نظر آنان، يهود آزاري با شكست دولت يهودي اسرائيل و جهودا (يهودا) ، به ترتيب در 721 و 586 ق.م. ازسوي آشوريان و بابليان آغاز، درنتيجه با پراكندهشدن يهوديان به نقاط ديگر جهان ادامه يافت و بهتدريج روند رو به رشدي به خود گرفت؛ بهگونهاي كه نقطه اوج آن در آلمان هيتلري به چشم ميخورد. در اين دوره طولاني، يهوديان در امپراتوري روم، كشور لهستان، روسيه تزاري و … بارها سركوب و شكنجه شدند و تنها در سال 770 ش./ 1391 م. هفتادهزار نفر بهدليل نپذيرفتن دين مسيح(ع) در اسپانيا جان خود را از دست دادند. افزون بر آن، يهوديان همواره از حق مالكيت در برخي از مناطق جهان و نيز اشتغال در برخي حرفهها محروم بوده و اغلب در «گتو»ها به سر بردهاند.
رنج و دردي كه ميليونها برده آفريقايي سياهپوست در انتقال و اسكان اجباري به غرب متحمل شدهاند، بيش از رنج و دردي است كه بر يهوديان وارد آمدهاست. جالب اينكه صاحبان برخي از كشتيهاي حاملِ بردگان، سوداگران و بانكداران يهودي بودهاند.
البته اين ادعاهاي صهيونيسم بههيچوجه قابل اثبات نيست؛ زيرا نخست آنكه برخي نمونههاي تاريخي يهودآزاري مانند آنچه صهيونيستها درباره يهودسوزي در آلمان مطرح ميكنند، بيش از حد بزرگ شدهاست. صهيونيستها دراينزمينه، با سلطهاي كه بر ابزارهاي تبليغي جهان و به كارگيري آن دارند، به مظلومنمايي پرداختهاند. دوم آنكه برخي قصههاي يهودآزاري ساخته و پرداخته يهوديان و صهيونيستها است. با اين هدف كه به روند مهاجرت يهوديان به فلسطين و تأسيس يك دولت يهودي شتاب بخشند. «ديويد بنگوريون» (متوفي 1352 ش./ 1972م.) اعتراف ميكند:
اگر قدرت داشتم، عدهاي يهودي را به كشورهاي مختلف ميفرستادم تا يهودآزاري را تعمداً بهوجود آورند.
شواهد ديگري بر نادرستي ادعاهاي صهيونيسم دراينباره وجود دارد؛ ازجمله:
1. مهاجرت و پراكندگي يهوديان، اغلب به دلخواه آنان و با هدف اقتصادي بهسوي پررونقترين سرزمينها صورت گرفته است.
2. يهوديان همواره در پهنهاي گسترده از خاك امپراتوري عثماني در صلح و آرامش ميزيستهاند.
3. يهوديان در بريتانيا، فرانسه و آلمان قرون وسطا مورد آزار نبودهاند؛ حتي پس از عصر نوزايي، وضع اجتماعي آنان بهبود يافت.
4. رنج و دردي كه ميليونها برده آفريقايي سياهپوست در انتقال و اسكان اجباري به غرب متحمل شدهاند، بيش از رنج و دردي است كه بر يهوديان وارد آمدهاست. جالب اينكه صاحبان برخي از كشتيهاي حاملِ بردگان، سوداگران و بانكداران يهودي بودهاند.
5. وقوع يهودآزاري را در حد پاييني ميتوان پذيرفت كه آن هم به ويژگيهاي فردي و اجتماعي يهوديان مانند جمعگريزي و اشتغال در مشاغل غيرمولد، چون رباخواري باز ميگردد و نيز ريشه در منازعه دايمي كليسا و كنيسه دارد. به هر روي، نقش يهودآزاري ساختگي در تولد صهيونيسم آنچنان بزرگ بود كه هرتصل آنرا موهبت الاهي ناميد. اگر صهيونيسم محصول يهودآزاري است، پس چرا صهيونيسم به نوعي يهودآزاري از راه تبعيض بين يهوديان سفاردي و اشكنازي مبدل شده است؛ پرسشي كه صهيونيست همچنان آن را بيپاسخ گذاشتهاست.
ادامه دارد....
انديشه صهيونيسم چگونه زاده شد؟(2)
تحول امپرياليسم
صهيونيسم، مولد دوران تحول و انتقال سرمايهداري غرب به مرحله امپرياليسم نيز بهشمار ميرود. در اين دوره، همه قدرتهاي بزرگ براي تأمين منافع استعماري، فعالانه درپييافتن جاي پايي محكم در خاورميانه شدند. براي دستيابي به اين هدف، نخستينبار «ناپلئون بناپارت» (امپراتور فرانسه) به جلب همكاري يهوديان عليه امپراتوري عثماني دست زد كه در اين كار توفيقي بهدست نياورد؛ سپس «بيسمارك» (صدراعظم سابق آلمان) براي پاسداري از خط راهآهني كه قرار بود از برن ـــ شهري در آلمان ـــ به بغداد كشيده شود، به جذب و به كارگيري يهوديان پرداخت.
اما سرانجام اين انگليس بود كه به آرزوي ديرينهاش، يعني خلق انديشه صهيونيسم و ترغيب يهوديان اروپاي شرقي، روسيه و غرب، براي مهاجرت به فلسطين و تشكيل يك دولت يهودي ـــ كه حافظ منافع آن كشور باشد ـــ دست يافت.
دلايل بسياري در تأييد نقش قدرتهاي بزرگ استعماري، بهويژه انگليس در پديدآمدن صهيونيسم و رژيم اشغالگر قدس در دست است؛ براي نمونه در1219 ش./ 1840 م. روزنامه تايمز لندن اعتراف كرد كه پيشنهاد استقرار يهوديان در سرزمين فلسطين مورد حمايت پنج قدرت بزرگ جهاني است؛ سپس هرتصل فاش كرد:
«بازگشت به سرزمين پدرانمان…از بزرگترين مسائل سياسي مورد علاقه قدرتهايي است كه در آسيا چيزي ميجويند.»
اما همانگونه كه گذشت، انگليس گوي سبقت را از قدرتهاي ديگر اروپايي ربود و با ابداع انديشه صهيونيسم زمينه تأسيس رژيم غاصب اسرائيل را فراهمآورد؛ بهبيان ديگر پس از يك منازعه طولاني ميان صهيونيستها، سرانجام صهيونيستهاي انگلوفيل ، جناح وابسته به وايزمن به تثبيت فلسطين ـــ مكان موردنظر انگليس ـــ بهعنوان جايگاهنهايي يهوديان موفق شدند.
يهوديان تنها نامزد تشكيل دولتي حافظ منافع غرب در منطقه حساس و استراتژيك خاورميانه بودند؛ زيرا به عقيده (لرد ارل شافتسبري هفتم) «Seventh Eart Shafes bury »،
ـــ كه از رجال سياسي بريتانيا و نيز يك صهيونيست مسيحي بود ـــ اسكان يهوديان در فلسطين نه تنها براي انگلستان كه براي سراسر دنياي متمدن (غرب) سودمند خواهدبود. هرتصل نيز بر آن بود كه يهوديان ميتوانند حلّال مشكل غرب در خاورميانه باشند. ماكس نوردو از صهيونيستهاي معروف معتقد بود:
«ما فرهنگ اروپايي را… همچنان حفظ خواهيم كرد… ما به اين فكر كه بايد آسيايي شويم ميخنديم.»
پيشتر نيز يك كشيش مسيحي پيشنهاد كرده بود كه براي حفاظت از هندوستان زير سلطه انگليس، لازم است يهوديان در فلسطين ساكن شوند. بههرحال، صهيونيستها خود را مشعلدار تمدن غرب ميدانند كه در تلاش است دموكراسي را در خاورميانه و قلب آن حاكم كند.
نتيجه اينكه نيازهاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و نظامي غرب، بهويژه انگليس، سبب پديدآمدن جريان فكري صهيونيسم و اسكان يهوديان در فلسطين گرديد؛ جرياني كه با غيرديني (= سياسيكردن) يهوديت، درپي تحقق و حفظ منافع استعماري در خاورميانه برآمد؛ درحاليكه يهوديت ديندار ممكن بود براي غرب خطر آفرين باشد.
سرمايهداري يهود
از اواخر قرن دهم ش./ شانزدهم م. يهوديان سفاردي از اسپانيا و پرتقال طرد شدند و در كشورهاي عثماني، هلند و فرانسه سكونت گزيدند. آنان بهدليل مهارت در بانكداري و با بهرهمندي از روابط تنگاتنگي كه با سفارديهاي عثماني داشتند، بهآساني به عرصه تجارت جهاني وارد شدند و بدينسان، نخستين گام را در شكلدهي به بورژوازي يهود برداشتند. در قرن يازده ش./هجدهم م. نيز با ارتقاي وضع اجتماعي اروپاييان، موقعيت يهوديان، بهويژه در عرصه اقتصادي بهبود يافت. اين امر به تلاش بيشتر بخشي از يهوديان براي رهايي از نظام گتو و ادغام در جوامع غربي و رويآوردن به مشاغل مولد و درنتيجه، گسترش و تثبيت قشر بورژوازي يهود منجر گرديد.
بورژوازي يهود به شكلهاي گوناگون در پديدآوردن صهيونيسم مؤثر افتاد كه مهمترين آنها عبارتند از:
1. بورژوازي يهود، همگام و همراه با رشد و تكامل سرمايهداري غرب و همانند آن، همه جهان را بازار مصرف خود ميپندارد. در آن زمان، هرچند امپراتوري عثماني از ضعف اقتصادي رنج ميبرد، اما بهدست آوردن بازار داخلي آن به سادگي امكانپذير نبود و اين امكان با مهاجرت بيشتر يهوديان به عثماني ـــ سرزميني كه از نيروي كار ارزان عرب بهرهمند بود ـــ فراهم ميآمد. افزون بر اين، چنين اقدامي يهوديان غيرفعال اقتصادي و بيعلاقه به سرمايهگذاري را به عناصر فعال اقتصادي در امپراتوري عثماني تبديل ميكرد و يهوديان باقي مانده در غرب را نيز بهسوي فعاليتهاي اقتصادي و سودآور سوق ميداد.
2. سرمايهداري يهود براي جلوگيري از افزايش تقاضاي مالي يهوديان فقير كه به كاهش ثروت آنان ميانجاميد، خواهان طرد آنها بودند؛ ازاينرو با تشكيل دولت اسرائيل، اداره دولت يهودي را در دست گرفتند؛ بنابراين بورژوازي يهود، هم در راندن يهوديان از اروپا و هم در ادارهكردن آنان در فلسطين اشغالي نقش اساسي داشتهاست.
3. بورژوازي يهود در آغاز خواهان مهاجرت يهوديان به فلسطين نبود؛ بلكه به اعتراف «حيم وايزمن»، اوگاندا بيشتر مورد علاقه بازرگانان يهودي بود. در مرحله بعد نيز بورژوازي يهود درپي مهاجرت همه يهوديان به فلسطين نبود؛ بلكه خواهان آن بود كه شمار يهوديان به اندازهاي كاهش يابد كه به رفاه اقتصادي آنان در غرب لطمهاي وارد نسازد. «ناحوم ساكولو» دراينباره اعتراف ميكند كه صهيونيسم نه بهعنوان يك نهضت، بلكه بهعنوان يك اقدام مالي و سرمايهداري ظهور كردهاست؛ البته يافتن مكاني براي خوشگذراني و نيز دستيابي به كنترل مجدد يهوديان از ديگر هدفهاي بورژوازي يهود در خلق صهيونيسم شمرده شدهاست.
ادبيات سياسي
پيش از تولد صهيونيسم سياسي، صهيونيسم ادبي پديد آمد و نخستين جرقههاي سياسيكردن دين يهود را برافروخت؛ به ديگر سخن، صهيونيسم، نخست در عرصه زبان، گفتار و انديشه و آنگاه در عرصه سياست قد برافراشت. در اين روند، صهيونيسم ادبي، زبان عبري را به خدمت گرفت و در گسترش آن كوشيد و يهوديان عبري زبان را مورد تشويق و پاداش قرار داد. درپي اين تلاش چند صد ساله، زبان عبري كه به گفته «بنگوريون» يك زبان ناگويا بود و در قلبها ميزيست و به نماز، شعر و ادبيات مذهبي اختصاص داشت، به جايگاهي دست يافت كه ديگر تنها زبان زمان گذشته نبود، بلكه زبان آينده، زبان رستاخيز و زباني بود كه ميتوانست يهوديان را بهعنوان يك ملت يگانه در زير بيرق خويش گرد آورد.
در عرصه قلم، انديشه و هنر، داستان، رمان و نمايشهاي بسيار پديد آمد كه به ايفاي نقش در تولد صهيونيسم پرداختند؛ ازجمله اشعار مذهبي «يهود بنهالهوي» (متوفي519 ش./ 1140 م.) به سود مقاصد صهيونيستي به كار رفت. كتاب «تلمود» (نگارش 1129 ش. / 1750 م.) انديشه بازگشت به ارض موعود را رواج داد. بنجامينديزرائيلي Benjamin disraeli)) در رُمان «ديويد آلروي» (تأليف 1212 ش./ 1833 م.) شكلي از نژادپرستي افراطي يهودي را به تصوير كشيد. «زيگموند فرويد» (متولد 1235 ش./ 1856م.) بر لزوم اجراي تربيت صهيونيستي تأكيد ورزيد. جورج اليوت(Georg Eliot) در رمان «دانيل دروندا» (Daniel Deranda) (تدوين 1255 ش./1876 م.) كه مهمترين سند ادبي صهيونيسم بهشمار ميرود، ناممكن بودن ادغام يهوديان در تمدنهاي ديگر را گوشزد كرد. افزون بر اين تلاشها، نگارش «دايرهالمعارفصهيونيسم و اسرائيل» (تأليف 1259 ش./ 1880 م.) به سهم خويش، زمينهساز صدور اعلاميه بالفور گرديد و آن نيز از زمينههاي اساسي تأسيس اسرائيل بهشمار ميرود.
ادبيات صهيونيستي تنها به ترسيم چهره يهوديان يا يهوديان ناراضي نپرداخته، بلكه گاه كوشيده است چهرهاي نيك و انساني از يهوديان بهدست دهد تا آنان راه كسب امتيازات اجتماعي بيشتري را بازيابند و آن را براي ظهور صهيونيسم بهكار گيرند.
برخي از افسانهها نيز در پديدآوردن صهيونيسم دخيل بودهاند. مهمترين اين افسانهها، افسانه «يهودي سرگردان» يا «يهودي دورهگرد» است. اين افسانه براي نماياندن زندگي سراسر آميخته با رنج، محنت، سرگرداني و بيپناهي يهوديان بهكار رفت و بهتدريج زمينه ذهني ضرورت تلاش براي رهايي يهوديان صهيونيست را در اواخر قرن دوازدهم ش./ نوزدهم م. فراهم آورد.
ادبيات صهيونيستي تنها به ترسيم چهره يهوديان يا يهوديان ناراضي نپرداخته، بلكه گاه كوشيده است چهرهاي نيك و انساني از يهوديان بهدست دهد تا آنان راه كسب امتيازات اجتماعي بيشتري را بازيابند و آن را براي ظهور صهيونيسم بهكار گيرند. درمجموع، ادبيات صهيونيستي كوشيده است تا با رواج همبستگي يهوديان جهان، مبارزه با تبليغات ضدصهيونيستي، رنج و ستمديدگي يهوديت را به تصوير كشد و به پندار خود، وحشيگري اعراب عليه يهوديان را نمايان سازد و به ترويج انديشه برتري قوم يهود بپردازد.
ادامه دارد...
منبع: کتاب نقد
انديشه صهيونيسم چگونه زاده شد؟(3)
شخصيتهاي صهيونيستي
شخصيتها و نخبگان بسياري در پديدآمدن صهيونيسم نقش داشتهاند. در ذيل به نام برخي شخصيتهاي سياسي كه دراينزمينه سهم بيشتري از ديگران داشتهاند و نيز به عمده فعاليت آنها اشاره شدهاست:
1. هرتصل: وي كه بنيانگذار سازمان جهاني صهيونيسم و پدر صهيونيسم بهشمارميرود، در بوداپست مجارستان بهدنيا آمد و در ادلاخ اتريش جان سپرد. هرتصل در هجدهسالگي به وين رفت و به تحصيل حقوق پرداخت. وي پس از پايان تحصيلات، بهجاي كار وكالت، پا به دنياي ادبيات و مطبوعات گذارد. در اين دوره، او به تأثير از موج تازه يهودستيزي در روسيه، لهستان و برخي كشورهاي اروپايي درپي مطالعه كتاب «مسأله يهودي» و نيز بهدنبال مشاهده قضيه دريفوس به اين نتيجه رسيد كه تنها راهحل پايان يافتن يهودآزاري، گردآوردن يهوديان جهان در يك سرزمين است. هرتصل اين نظريه را در كتاب دولت يهود (چاپ 1275 ش./ 1896 م.) كه در اصل نامهاي به خاندان روچيلدها است، مطرح كرد و يك سال بعد، نخستين كنگره جهاني صهيونيسم را در شهر بال سوئيس تشكيل داد (the Bale Declaration conferenc) كه هدف آن، ايجاد موطني براي يهوديان در فلسطين بود؛ درحاليكه خود به يهوديت ايمان نداشت، به شعائر مذهبي بياعتنا بود، زبان عبري نميدانست و به فرهنگ غربي خويش مباهات ميكرد.
2 . روچيلد: Edmond Rothschild (Rotschild) اعلاميه (1296 ش./ 1917 م.) دولت انگليس، درباره لزوم تأسيس دولت يهودي در فلسطين (= اعلاميه بالفور) با عبارت «لرد روچيلد عزيزم!» آغاز ميشود كه خود نشان از سهم ويژه و مؤثر بارونادموند روچيلد (متوفي 1313 ش./1934م.) در تولد و حيات صهيونيسم دارد؛ همچنين او مشهور به «پدر اسكان يهوديان در فلسطين» است. اين عنوان به پاس تلاش مستمر وي در خريد زمين و املاك اعراب فلسطيني و هزينهكردن يك ميليون و ششصد هزار ليره استرلينگ براي احداث دهكدههاي مهاجرنشين در فلسطين به او داده شد. ادموند روچيلد به خانوادهاي ثروتمند و يهوديالاصل تعلق داشت كه از راه صرافي و بانكداري به ثروتي افسانهاي دست يافت، تا جاييكه اعضاي خانواده روچيلدها به سلاطين مالي مشهور شدند. اين خانواده ثروتمند به پاس خدمات ماليشان به دولت اتريش ازسوي آن دولت به لقب «بارون» مفتخر شدند. سهم ادموند روچيلد در شكلگيري اسرائيل نيز بسيار است. او دراينباره اعتراف ميكند:
«بدون من صهيونيستها هيچكاري نميتوانستند انجام دهند.»
دولت اسرائيل نيز بهمنظور قدرداني از خدمات وي، نام او را بر يكي از بلوارهاي تلآويو نهاده است.
3. وايزمن: وي برجستهترين رهبر صهيونيستي پس از هرتصل است. خدمات او به نيروي دريايي بريتانيا ، زمينه را براي پذيرش نظريههايش درباره لزوم تأسيس يك دولت يهودي در فلسطين، نزد مقامهاي انگليسي و نيز براي صدور اعلاميه بالفور فراهم آورد. وي پس از هرتصل، به رهبري سازمان جهاني صهيونيسم و سپس به رياست آژانس يهود در فلسطين و سرانجام به رياست جمهوري اسرائيل (= نخستين رئيسجمهور اسرائيل) برگزيده شد.
4. شافتسبري: وي يكي از برجستهترين رجال سياسي بريتانيا و نيز برادر همسر پالمرستون، نخستوزير اسبق انگليس بود. وي رياست صندوق كشف فلسطين را برعهده داشت و به پيشنهاد او، نخستين كنسولگري انگليس در بيتالمقدس تأسيس شد. شافتسبري بر پايه اين استدلال كه هر ملت بايد داراي وطن باشد و سرزمين كهن از آنِ ملت كهن است، مشوق نظري و عملي مهاجرت يهوديان به فلسطين گرديد.
5 . ديزرائيلي: اين سياستمدار و نويسنده يهوديالاصل انگليسي در 1216 ش./ 1837 م. به عضويت پارلمان و سپس به رهبري مجلس عوام و حزب محافظهكار انگليس درآمد و آنگاه به نخستوزيري انگليس رسيد. ديزرائيلي بار دومي كه به نخستوزيري بريتانيا رسيد، ورود يهوديان به پارلمان آن كشور در كسوت نمايندگي را قانوني ساخت و مهمتر از آن، به ابتكار شخصي خويش، سهام ترعه (كانال) سوئز را پس از دريافت وام چهار ميليون ليرهاي از «بارون ادموند روچيلد»، از «خديو مصر» خريد و آن را در اختيار دولت انگليس قرار داد و بدينسان سلطه انگليس را بر مصر، فلسطين و صحراي سينا فراهم آورد. چهل سال بعد، دولت بريتانيا به پاس قدرداني از زحمات او و ديگر صهيونيستها، فلسطين را بهعنوان سرزمين يهوديان درنظر گرفت؛ بنابراين تأثير ديزرائيلي در شكلگيري دولت يهود غيرمستقيم، ولي اساسي بود.
6. اسرائيل بير: (Israe Beer) كه در سال 1223 ش./1842م. به «پل جوليوس رويتر» تغيير نام داد. او در 1195 ش./ 1816 م. به دنيا آمد و در سيزده سالگي از آلمان به انگليس مهاجرت كرد. وي به تدريج به فعاليتهاي خبري علاقهمند شد و سرانجام در 1228 ش./ 1849 م. مؤسسهاي براي گردآوري خبر در فرانسه و بلژيك تأسيس كرد تا آلمان را به خطوط تلگراف آن دو كشور متصل كند. بيست و پنج سال بعد، اين مؤسسه به يك خبرگزاري بيرقيب تبديل شد و اينگونه رويتر به ثروت و شهرتي فراوان دست يافت. وي از نخستين كساني است كه در اواسط قرن دوازدهم ش./نوزدهم م. با خريد زمين در فلسطين، سنگ بناي دولت غاصب و اشغالگر اسرائيل را گذارد؛ همچنين با در اختيارداشتن سازمان بزرگ خبري رويتر، بيش از هر يهودي ديگر به شكل دهي صهيونيسم كمك كرد.
بههرجهت كمونيسم، جهان را با ديدگاه مادي محض تفسير ميكند، دين را افيون تودهها ميداند، عواطف و احساسات و اخلاق را روبنا ميشمارد، حركت تاريخ را براساس جبر تشريح ميكند، شيرازه جامعه را بر اقتصاد قرار ميدهد، براي دستيابي به هدف از هر وسيلهاي بهره ميبرد و طبقات و نه شخصيتها را تاريخساز ميداند.
ماركسيسم و كمونيسم:
يكي ديگر از عوامل شكلگيري صهيونيسم، ماركسيسم و كمونيسم است. برخي از شواهدي كه دراينزمينه مورد استفاده قرار ميگيرد، عبارت است از:
الف. در عقايد كارل ماركس (متوفي 1262 ش./1882 م.) كه يك يهودي بودهاست، آلمان كشوري بهشمار ميرود كه گرفتار انقلاب كارگري خواهد شد و يهوديان در آن انقلاب، همانند انقلابهاي گذشته بشري، نيروهاي پيشرو خواهند بود. صهيونيستها به تأثير از ماركس، ملت برگزيده خداوند، يعني يهوديان را همواره عامل هر حركت پيشروانه و مترقيانه بهحساب ميآوردند. به عقيده آنان، اين نقش پيشتازي در جريان تولد و رشد كمونيسم و نيز در فرآيند برپايي و پيروزي انقلاب كمونيستي روسيه وجود داشته است؛ زيرا بيشتر اعضاي كادر مركزي حزب كمونيست شوروي سابق مانند «تروتسكي» يهودي بودهاند. افزون بر اين بسياري از رهبران صهيونيستي مانند «بنگوريون» از روسيه تزاري ـــ كه نخستين كشور كمونيستي جهان بوده است ـــ برخاستهاند.
ب. صهيونيستها مانند كمونيستها از ماترياليسم تاريخي ماركس در تحليل گذشته و آينده خود سود ميجويند. به گمان صهيونيستها، دوران كمون اوليه ، جلوه روزگار يهوديان پيش از حضرت يعقوب (ع) است. در دوره بردهداري، بردهداران غيريهودي مانند فرعون، يهوديان را به بردگي گرفتند. در دوران فئوداليسم و سرمايهداري، زمينداران و سرمايهداران غيريهودي بر مسند قدرت باقي ماندند و يهوديان را بهسوي كارهاي كمارزش و پستي مانند صرافي سوق دادند. «در اينجا بود كه يهود لازم [ديد] كه با انقلاب كمونيستي، رقبا را از ميدان به در كرده و با ايجاد يك حزب نيرومند… تمامي قدرت اقتصادي و سياسي و اجتماعي را به دست گيرد.»
بههرجهت كمونيسم، جهان را با ديدگاه مادي محض تفسير ميكند، دين را افيون تودهها ميداند، عواطف و احساسات و اخلاق را روبنا ميشمارد، حركت تاريخ را براساس جبر تشريح ميكند، شيرازه جامعه را بر اقتصاد قرار ميدهد، براي دستيابي به هدف از هر وسيلهاي بهره ميبرد و طبقات و نه شخصيتها را تاريخساز ميداند، صهيونيسم نيز معتقد است:
1. ثروت، پايه و اساس حكومتها است؛ درنتيجه جهان را بايد از دريچه سكه و سرمايه ديد.
2. ايمان مذهبي را بايد ريشهكن و به جاي آن، ارقام و اعداد را جايگزين كرد.
3 . سياست، هيچ وجه مشتركي با اخلاق ندارد و حكومت اخلاقي محكوم به
شكست است.
4. بيگمان يهوديان براساس مشيت الاهي به آقايي و سروري جهان ميرسند.
5. طلا، برترين نيروي محرك جهاني، در دست يهوديان است.
6. از مكر، تزوير و خيانت براي نيل يا نزديك شدن به هدف ميتوان سود برد.
7. هيچ تحولي بدون دخالت و نظارت پرقدرت و نفوذ وافر يهوديان انجام نميشود.
گروهي با تأكيد بسيار بر عناصر ناسيوناليستي يهود، زمينههاي ظهور صهيونيسم و تأسيس دولت يهودي را فراهم آوردند؛ البته ظهور ليبراليسم كه ميل به آزادي و برابري را شدت ميبخشد، در بهبود وضع عمومي، اجتماعي و سياسي يهود و ظهور ناسيوناليسم يهودي (= صهيونيسم) تأثير بسزايي داشتهاست.
مليگرايي
ناسيوناليسم يا مليگرايي جديد، محصول انقلاب كبير فرانسه و يكي از آثار تمدن نوين غرب است. پس از انقلاب كبير فرانسه، ميل به وطنخواهي و آرمانهاي قومي در مليتها و اقليتهاي ديني، چون يهوديت، افزايش يافت؛ ازاينرو صهيونيسم را نميتوان فرزند درد و رنج يهوديان دانست؛ بلكه اگر به يهوديان آزار و آسيبي نيز نميرسيد، باز هم تولد صهيونيسم بر پايه رشد ناسيوناليسم غربي اجتنابناپذير بود. هرتصل نيز با بيان اين «مسأله تشكيل حكومت يهودي بيش از آنكه مسألهاي مذهبي يا اجتماعي باشد، مسألهاي ملي است»، بر تأثير فزاينده مليگرايي در خلق صهيونيسم تأكيد ميورزد؛ همچنين «مارتين بوبر»، يكي از بزرگترين مناديان يهود در قرن حاضر، بر ويژگي ناسيوناليستي صهيونيسم اشاره ميكند. افزون بر اين، «آلبرت اينشتين» از زيانهاي گسترش ناسيوناليسم بر يهود بيمناك بود.
اين اعتقاد كه يهوديت در روح جمعي و گروهي، زبان و دشمن و سرزمين مشترك ريشه دارد، همواره ميان يهوديان وجود داشته است؛ ولي يهوديان در گذشته به بهرهگيري از اين عناصر براي خلق دولت يهود قادر نبودهاند. سرانجام گروهي با تأكيد بسيار بر عناصر ناسيوناليستي يهود، زمينههاي ظهور صهيونيسم و تأسيس دولت يهودي را فراهم آوردند؛ البته ظهور ليبراليسم كه ميل به آزادي و برابري را شدت ميبخشد، در بهبود وضع عمومي، اجتماعي و سياسي يهود و ظهور ناسيوناليسم يهودي (= صهيونيسم) تأثير بسزايي داشتهاست.
امروزه برخي انديشمندان، عناصري را كه يهوديان افراطي يا صهيونيسم، بهعنوان عناصر تشكيلدهنده دولت يهود مطرح ميكنند، مورد ترديد جدي قرار دادهاند؛
زيرا:
1.صهيونيسم، جرياني غيرديني است؛ ازاينرو نميتواند با تكيه بر عناصر سازنده دين، به حيات خود مشروعيت بخشد.
2. يهود، يك نژاد نيست، بلكه يك دين است؛ آن هم ديني كه پيروان پراكندهاش در هيچ نقطه جهان داراي اكثريت جمعيتي نبودهاند.
3. يهود، يك ملت نيست؛ زيرا يهوديان از عناصر تشكيلدهنده ملت، مانند زبان و دشمن مشترك برخوردار نيستند.
4. صهيونيسم با طرح قوم برگزيده بودن يهود درپي سلطه بر جهان است؛ درحاليكه برتري و برگزيدگي راستين نيز نميتواند وسيلهاي بر مشروعيت بخشيدن به رفتار سلطهگرايانه باشد.
5. اگر فلسطين قبلهگاه ويژه يهوديان است، پس چرا بيشتر يهوديان آن را نميشناخته و حتي درباره موقعيت جغرافيايي آن نيز بياطلاع بودهاند؟
6. ناسيوناليسم صهيونيستي بهشكلي افراطي درآمده است و بشر امروز به هيچرو پذيراي تحمل ناسيوناليستي نيست كه براي تحقق هدفهاي خويش، به كشتار، خشونت، ازدواج قومي و رفتار ناپسند دست ميزند.
Tebyan.net
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید