يکي از اديان ابراهيمي که پيامبر آن حضرت موسي(ع) و کتاب آن تورات مي باشد.
1- عبرانيان
يهوديان مانند اعراب و آشوريان، از نژاد سامي هستند. زبان، ادبيات، فرهنگ، آداب، رسوم و اعتقادات اين اقوام چنان به يکديگر نزديک است که دانشمندان معتقد شده اند اصل آنها به يک جا مي رسد.
از سابقه تاريخي قوم عبراني اطلاع دقيقي در دست نيست. برخي دانشمندان معتقدند که نام «عبراني» را که کنعانيان پس از ورود حضرت ابراهيم (ع) به سرزمين کنعان به او داده اند و وي را عبراني خوانده اند که بعدها جزو القاب او شد و لقب مذکور در خاندان وي باقي ماند؛ زيرا عبراني از ماده «ع ب ر» به معنا گذر کردن از نهر مي آيد، به اعتبار اين که حضرت ابراهيم (ع) از ورود فرات عبور کرد و وارد کنعان شد.
برخي نيز معتقدند که عبراني منسوب به عابر نياي حضرت ابراهيم (ع) است. همچنين کساني با توجه به نام آزر پدر (يا عموي) آن حضرت، گفته اند اصل خاندان وي آريايي است. اما دانشمندان اين نظريه را تاءييد نمي کنند؛ زيرا از معناي لغوي واژه آزر در قرآن کريم و متون اسلامي اطلاع درستي نداريم. نام پدر ابراهيم (ع) در تورات تارح است.
2- حضرت ابراهيم (ع)
عظمت حضرت ابراهيم خليل (ع) به حدي است که وي همواره موجب نزاع يهودي و مسيحيت و اسلام بوده است و هر يک، آن حضرت را از خود مي داند. از اين رو، خداي متعال فرموده است: «ما کان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لکن کان حنيفا مسلما و ما کان من المشرکين» (آل عمران: 67). وي حتي ميان مشرکان مکاني بلند داشت و آثار وي در مکه مکرمه مورد زيارت و تقديس آنان قرار مي گرفت.
نسب حضرت ابراهيم (ع) تا حضرت آدم (ع) در تورات آمده است. نسب نامه هاي تورات به کتب اسلامي نيز راه يافته و بدون دقت در اصل و منشاء آن پذيرفته شده است.
به عقيده اهل کتاب (در نتيجه جمع بندي حوادث کتاب مقدس) حضرت ابراهيم (ع) حدود 2000 سال قبل از ميلاد، يعني حدود 4000 سال پيش در شهر اور به دنيا آمد و به گفته تورات در آغاز ابرام (يعني پدر بلند مرتبه) ناميده مي شد. خداي متعال نام وي را در سن نود و نه سالگي به ابراهيم (يعني پدر اقوام) تبديل کرد. شهر اور نزديک يک قرن پيش در عراق در ساحل فرات از زير خاک بيرون آمد و آثار باستاني بسياري در آنجا يافت شد.
به گفته تورات پدر حضرت ابراهيم (ع) که تارح ناميده مي شد، پسر خود ابراهيم (ع) و همسر وي ساره و نوه خويش حضرت لوط (ع) را برداشت و به سرزمين کنعان در غرب فلسطين عزيمت کرد. آنان در بين راه از ادامه سفر منصرف شدند و در شهر حران سکونت گزيدند. اين شهر در جنوب ترکيه فعلي و در مرز سوريه قرار دارد.
پدر حضرت ابراهيم (ع) در تورات تارح خوانده مي شود، ولي قرآن مجيد وي را آزر بت پرستي معرفي کرده است (انعام: 74). پدر حضرت ابراهيم (ع) در سلسله اجداد حضرت رسول اکرم (ص) قرار مي گيرد. علماي شيعه معتقدند همه پدران آن حضرت تا حضرت آدم (ع) يکتا پرست بوده اند، و به همين دليل گفته اند آزر عموي آن حضرت بوده و استعمال «اب» به جاي «عم» در زبان عربي صحيح است، از آن جمله در قرآن کريم (بقره: 133) چنين چيزي ديده مي شود.
تورات مي گويد حضرت ابراهيم (ع) در 75 سالگي به امر خدا از شهر حران عازم کنعان شد. وي همسر خود ساره و برادر زاده اش حضرت لوط (ع) و چند نفر از مردم حران را برداشت و همگي به کنعان رفتند و در آنجا روي کوهي در شرق بيت ايل خيمه زدند. حضرت ابراهيم (ع) پس از چندي در حبرون (الخليل) ساکن شد و تا آخر عمر در آنجا بود و اکنون مقبره خانوادگي وي در آن مکان است. حضرت لوط (ع) به شهر سدوم و شهرهاي مجاور آن رفت. مردم آن شهرها به سبب نافرماني و بي اعتنايي به پيام وي به امر خداوند نابود شدند. اين حادثه در قرآن مجيد نيز آمده است.
دو موضوع بسيار مهم در تاريخ حضرت ابراهيم (ع) وجود دارد که در تورات کنوني اشاره اي به آنها نشده است: يکي جريان بت شکني و به آتش افکندن وي و ديگري داستان بناي کعبه.
قرآن مجيد (در سوره هاي انبيا و صافات) داستان بت شکني و به آتش افکندن او را آورده است.
همچنين قرآن کريم از بناي کعبه به دست آن حضرت و به کمک حضرت اسماعيل (ع) سخن مي گويد (بقره: 127). از آنجا که اين فرزند در پيري به او عطا شد (ابراهيم: 39)، بناي کعبه در اواخر عمر شريف وي صورت گرفته باشد.
تورات داستان ذبح فرزند را مي آورد و مي گويد حضرت ابراهيم (ع) ماءموريت يافت حضرت اسحاق (ع) را قرباني کند، ولي اين مساءله را با وي در ميان نگذاشت و به او گفت: «مي خواهم گوسفندي قرباني کنم و آن گوسفند را خداوند برايم خواهد فرستاد.»... اما در قرآن مجيد آمده است: «فلما بلغ معه السعي قال يا بني اني اري في المنام اني اذبحک فانظر ماذا تري قال يا ابت افعل ما تؤ مر ستجدني ان شاء الله من الصابرين» (صافات: 102). همان طور که مي دانيم فرزند از مرگ نجات يافت و خداوند قوچي را فديه او قرار داد...
3-اسماعيل (ع) و اسحاق (ع)
درباره حضرت ابراهيم (ع) در تورات مي خوانيم:
(1) بعد از اين وقايع، کلام خداوند در رؤ يا به ابرام رسيده، گفت: «اي ابرام مترس من سپر تو هستم و اجر بسيار عظيم تو.» (2) ابرام گفت: «اي خداوند يهوه مرا چه خواهي داد و من بي اولاد مي روم و مختار خانه ام اين العاذار دمشقي است.» (3) و ابرام گفت: «اينک مرا نسلي ندادي و خانه زاده ام وارث من است.» (4) در ساعت کلام خداوند به وي رسيده، گفت: «اين وارث تو نخواهم بود بلکه کسي که از صلب تو درآيد وارث تو خواهد بود.» (5) و او را بيرون آورده، گفت: «اکنون به سوي آسمان بنگر و ستارگان را بشمار هر گاه آنها را تواني شمرد.» پس به وي گفت: «ذريت تو چنين خواهد بود.»... (18) در آن روز خداوند به ابرام عمهد بست و گفت: «اين زمين را از نهر مصر تا به نهر عظيم يعني نهر فرات به نسل تو بخشيده ام.» (پيدايش 15: 1 - 18).
سپس تورات عهد ياد شده را به حضرت اسحاق (ع)، نياي بني اسرائيل اختصاص مي دهد و در همان سفر پيدايش مي گويد:
(18) و ابراهيم به خدا گفت: «کاش که اسماعيل در حضور تو زيست کند.» (19) خدا گفت: «به تحقيق زوجه ات ساره براي تو پسري خواهد زاييد و او را اسحاق نام بنه و عهد خود را با وي استوار خواهم داشت تا با ذريت او بعد از عهد ابدي باشد (20) و اما در خصوص اسماعيل تو را اجابت فرمودم اينک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسيار کثير گردانم. دوازده رييس از وي پديد آيند و امتي عظيم از وي به وجود آورم (21) ليکن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت که ساره او را بدين وقت در سال آينده براي تو خواهد زاييد.» (پيدايش 17: 18-21).
به گفته تورات، خداوند بارها به حضرت ابراهيم (ع) وعده نسل فراوان داده بود. کنيز آن حضرت به نام هاجر پسري را به دنيا آورد که اسماعيل (يعني خدا مي شنود) ناميده شد. پس از چهارده سال ساره فرزندي به دنيا آورد که او را اسحاق (يعني مي خندد) ناميدند.
کتاب تورات در اين قسمت به کوتاهي سخن مي گويد و فقط اشاره اي مي کند که حضرت اسماعيل (ع) در فاران ساکن شد و مادرش براي او زني از مصر گرفت. ساير مسائل مربوط به وي در تورات به فراموشي سپرده شده است و حتي يک جمله درباره بناي کعبه در اين کتاب ديده نمي شود. پيدا شدن آب براي اسماعيل (ع) نيز که طبق احاديث اسلامي در مکه بوده و اکنون هم به نام زمزم باقي است، به گفته تورات در مکاني به نام بئرشبع بوده است !
از نظر تورات، حضرت اسحاق (ع) جانشين حضرت ابراهيم خليل (ع) گرديد و دو فرزند تواءم براي او به دنيا آمد. آنکه نخست ديده به جهان گشود، عيسو ناميده شد. اين کلمه در لغت به معناي پرمو است. به گفته تورات اين کودک در هنگام تولد موهاي بسياري بر تن داشت. تواءم ديگر يعقوب (يعني تعقيب مي کند) خوانده شد؛ زيرا هنگام تولد، کودک قبلي را تعقيب کرد و پس از او به دنيا آمد.
4- اسرائيل
حضرت يعقوب (ع) دوازده پسر داشت و به اسرائيل ملقب بود. اهل کتاب اين اسم مرکب را چنين معنا مي کنند: کسي که بر خدا مظفر شد، ولي اصل معناي آن در عبري چنين است: کسي که بر قهرمان پيروز شد. به گفته تورات، کشتي گرفتن حضرت يعقوب (ع) با خدا که به پيروزي او بر خدا انجاميد، علت ملقب شدن وي به اسرائيل است (پيدايش 32: 24-32). اهل کتاب از زمانهاي قديم گفته اند که مقصود از خدا در اين داستان، يکي از فرشتگان خداست (رک.: هوشع 12:3-4).
پس از چندي حادثه مفقود شدن حضرت يوسف (ع) پيش آمد و سرانجام اين موضوع موجب شده که بني اسرائيل در مصر اقامت کنند. مطالب سفر پيدايش تورات به اينجا خاتمه مي يابد.
در آغاز سفر خروج تورات مي خوانيم که دوازده پسر حضرت يعقوب (ع) در مصر زندگاني خوبي داشتند و نسل ايشان در آن سرزمين منتشر شد. مدت توقف آنان در مصر چهارصد و سي سال بود (خروج 12: 40). دوازده قبيله بني اسرائيل که در اصطلاح بسيط ناميده مي شوند، در علوم و فنون پيشرفت کردند و همين امر موجب حسادت مصريان شد. علاوه بر اين، مصريان مي ترسيدند بني اسرائيل با نيروي خود زمام امور را به دست گيرند؛ از اين رو، به استضعاف آنان اقدام کردند و کارهايي دشوار و جانکاه به عهده ايشان گذاشتند. همچنين مقرر شد که قابله هاي مصري نوزادان پسر بني اسرائيل را براي کشتن معرفي کنند و فقط داشتن دختر براي آنان مجاز باشد.
5- دين مردم صحرانشين
عبرانيان در آغاز قومي صحرانشين بودند و نخستين اقامت آنان در شهرها در زمان حضرت يوسف (ع) بود.(1) صحرانشيني در اعتقادات و مراسم ديني آن تاثير فراواني داشت. هنگامي که حضرت موسي (ع) آنان را از دست فرعون نجات داد، مجبور شدند مدت چهل سال در صحراي سينا بمانند، ولي پس از آن پيوسته در شهرها به سر مي بردند و تمدني را پايه گذاري کردند که ميراث گرانبهاي قوم يهود شد. مسيحيت نيز زاييده همين تمدن است.
6- تحول افکار در اقوام بني اسرائيل
تحت افکار ملتها امري عادي و طبيعي است و عبرانيان در خلال کوچ و جابه جايي تحت تاءثير انديشه هاي ملل گوناگون قرار مي گرفتند. در سوره اعراف، آيه 138 آمده است که بني اسرائيل هنگام خروج از دريا و نجات از دست فرعون، به گروهي بت پرست برخوردند. آنان از حضرت موسي (ع) تقاضا کردند براي ايشان نيز بتي قرار دهد و اين خواسته به شدت رد شد. همچنين هنگامي که در مصر مستقر بودند، باورهاي مصريان در آنان تاءثير گذاشته بود، به گونه اي که پس از ترک آن سرزمين، به تقليد مصريان که گاو را مقدس مي دانستند، آنان نيز گوساله اي ساختند و به عبادت آن مشغول شدند.
7- حضرت موسي (ع)
در باب دوم سفر خروج تورات مي خوانيم که يک تن از بني اسرائيل (2) با يکي از دختران قبيله خود ازدواج کرد و داراي پسري شد. مادر نوزاد به منظور نجات وي از چنگال ماءموران فرعون او را مدت سه ماه پنهان کرد. از آنجا که مخفي نگه داشتن کودک براي هميشه ممکن نبود، مادرش صندوقي تهيه کرد و منافذ آن را با قير اندود و کودک زا در آن نهاد و در ميان نيزارهاي رود نيل رها کرد. خواهر وي در آن حوالي ايستاد تا ببيند چه بر سر او خواهد آمد.
اندکي پس از آن، دختر فرعون که براي شستشو به سوي نيل آمده بود، صندوق را مشاهده کرد و يک تن از کنيزان خود را به دنبال صندوق فرستاد. هنگامي که صندوق را براي وي آوردند، آن را گشود و ديد کودکي در آن گريه مي کند. دل او بر آن کودک سوخت و گفت معلوم مي شود اين کودک از بني اسرائيل است. در آن حال خواهر کودک جلو آمد و پيشنهاد کرد زني را براي شير دادن وي بياورد. دختر فرعون پذيرفت و خواهر کودک مادر خود را نزد آنان آورد. دختر فرعون به او گفت اين کودک را با خود ببر و شير بده، من نيز مزد تو را خواهم داد. پس از چند سال وقتي کودک بزرگ شد مادرش او را نزد دختر فرعون برد. دختر فرعون او را به پسري پذيرفت و نام موسي (موشه در عبري يعني: از آب کشيده شده) را بر او نهاد. اين داستان با آنچه خداوند متعال در سوره قصص فرموده است، بسيار نزديک است. بر اساس برخي محاسبات تاريخي، اين حادثه در حدود 1250 ق.م. رخ داده است.
به هر حال حضرت موسي (ع) امور قوم خود را سامان داد و آنان را براي مبارزه با کافران آماده کرد و احکام خدا را به آنان تعليم داد. وي قوم بني اسرائيل را برکت داد و در صد و بيست سالگي در مکاني به نام موآب، حوالي درياي ميت، درگذشت و بني اسرائيل براي او سي روز عزاداري کردند. اين جريان در آخر سفر تثنيه يافت مي شود و تورات بدان پايان مي يابد:
(5) پس موسي بنده خداوند در آنجا به زمين موآب برحسب قول خداوند مرد (6) و او را در زمين موآب در مقابل بيت فعور در دره دفن کرد (3) و احدي قبر او را تا امروز ندانسته است (7) و موسي چون وفات يافت، صد و بيست سال داشت و نه چشمش تار و نه قوتش کم شده بود (8) و بني اسرائيل براي موسي در عربات موآب سي روز ماتم گرفتند. پس روزهاي ماتم و نوحه گري براي موسي سپري گشت (9) و يوشع بن نون از روح حکمت مملو بود، چون که موسي دستهاي خود را بر او نهاده بود و بني اسرائيل او را اطاعت نمودند و بر حسب آنچه خداوند به موسي امر فرموده بود عمل کردند (10) و نبيي مثل موسي تا به حال در اسرائيل برنخاسته است که خداوند او را روبرو شناخته باشد (11) در جميع آيات و معجزاتي که خداوند او را فرستاد تا آنها را در زمين مصر به فرعون و جميع بندگانش و تمامي زمينش بنمايد (12) و در تمامي دست قوي و جميع آن هيبت عظيم که موسي در نظر همه اسرائيل نمود (تثنيه 34: 5 - 12).
8. تاءسيس يهوديت
در باب سوم سفر خروج مي خوانيم که حضرت موسي (ع) در بيابان حوريب در دامته کوه، صداي خداي متعال را از ميان آتشي از بوته خار شنيد که با او سخن مي گويد.
در قرآن مجيد نخستين سخن خداوند از درختي در بيابان طوي چنين آمده است:
فلما اءتاها نودي يا موسي. اني اءنا ربک فاخلع نعليک انک بالواد المقدس طوي. و اءنا اخترتک فاستمع لما يوحي. انني اءنا الله لا اله الا اءنا فاعبدني و اءقم الصلوة لذکري. ان الساعة آتيه اءکاد اخفيها لتجزي کل نفس بما تسعي. فلا يصدنک عنها من لا يومن بها و اتبع هواه فتردي (طه: 11 - 16).
تورات مي گويد خداوند به حضرت موسي (ع) وعده داد بني اسرائيل را از دست مصريان نجات دهد و سرزمين کنعان و حدود آن را که اماکن پر برکتي بودند، به ايشان عطا کند. از اين رو، حضرت موسي (ع) رسالت يافت نزد فرعون برود و از او بخواهد که بني اسرائيل را رها کند. وي با معجزاتي عازم مصر شد و مقرر گرديد حضرت هارون (ع) به وي کمک کند.
به گفته تورات، خداي متعال به حضرت موسي (ع) قدرت داد تا به اعجاز، عصاي خود و برادرش را به اژدها تبديل کند و نيز از دست خود نور سفيدي ساطع نمايد. فرعون جمعي از جادوگران را گرد آورد تا با حضرت موسي (ع) مسابقه بدهند. اژدهاي مزبور تمامي آلات و ادوات آنان را بلعيد و آنان دانستند که کار آن حضرت جادو نيست. به فرموده قرآن مجيد آنان بدون ترسي از فرعون به حضرت موسي (ع) ايمان آوردند. پس از اين معجزات چند عذاب بر مصريان فرود آمد و هر بار فرعون قول مي داد بني اسرائيل را مرخص کند، اما به قول خود عمل نمي کرد. تورات ده نوع عذاب را برشمارد:
1. تبديل شدن آبهاي مصريان به خون؛
2. زياد شدن قورباغه ميان آنها؛
3. زياد شدن پشه؛
4. زياد شدن مگس؛
5. مرگ حيوانات مصريان بر اثر وبا؛
6. مبتلا شدن مصريان و چارپايان آنان به دمل؛
7. فرود آمدن تگرگ بر آنان و تلف شدن مقدار زيادي از حيوانات و مزارع؛
8. زياد شدن ملخ؛
9. تاريک شدن مساکن مصريان تا سه روز؛
10. هلاک شدن نخست زادگان انسان و حيوان همه مصريان حتي نخست زاده خود فرعون.
قرآن مجيد نشانه هاي حضرت موسي (ع) را نه عدد مي داند (اسراء: 101) و ظاهرا مقصود تنها نشانه هايي است که براي فرعون آورده بوده و گرنه به صريح قرآن کريم و تورات معجزات آن حضرت بيش از اين عدد بوده است. برخي از اين عذابها در قرآن مجيد به گونه اي مذکور است (اعراف: 130 و 133).
به گفته تورات، فرعون سرانجام تسليم شد و حضرت موسي (ع) و هارون (ع) را شبانه طلبيد و به آنان گفت با بني اسرائيل به هر جا که مي خواهيد برويد. پس آنان به سوي درياي سرخ در شرق مصر کوچ کردند و آنجا اردو زدند. قوم موسي از دور آمدن فرعونيان را مشاهده کردند. در آن هنگام حضرت موسي (ع) دست خود را به طرف دريا دراز کرد و دريا شکافته شد و خشک گرديد و بني اسرائيل به آساني از آن عبور کردند.(4) آنگاه لشکريان فرعون وارد شدند و حضرت موسي (ع) به امر خداوند با اشاره دست، آنان را غرق کرد. تورات درباره غرق شدن شخص فرعون چيزي نگفته است.
از قرآن مجيد و احاديث اسلامي بر مي آيد که بني اسرائيل به امر خدا از مصر خارج شدند، نه به اذن فرعون (شعراء:52). همچنين به صريح قرآن کريم، حضرت موسي (ع) به فرمان الهي عصاي خود را به دريا زد، نه اينکه دستش را به سوي دريا دراز کند.
بني اسرائيل در حوالي شبه جزيره سينا توقف کردند و در آنجا براي آنان از آسمان چيزي مانند شبنم و نيز مرغ بلدرچين که به عربي سلوي ناميده مي شود، فرود مي آمد و آنان آنها را مي خوردند. اين جريان تا چهل سال يعني در تمام مدت سرگرداني بني اسرائيل در بيابان ادامه داشت. تورات مي گويد آن غذاي شبنم گونه من ناميده شد؛ زيرا بني اسرائيل با ديدن آن به زبان عبري پرسيدند: «مان هوء» يعني آن چيست ؟
9- الواح و ده فرمان
هنگامي که سه ماه از خروج بني اسرائيل از مصر گذشته بود، حضرت موسي (ع) ماءموريت يافت براي گفتگو با خداوند به بالاي طور سينا (يعني کوه سينا) برود. وي در آنجا دو لوح دريافت کرد که فرمانهاي خداوند بر آنها نقش بسته بود. قرآن کريم از «ابواح» به صيغه جمع نام مي برد، (اعراف: 145). از جمله آن فرمانها ده حکم بسيار مهم است که به ده فرمان معروف شده است:
1. براي خود خدايي جز من نگيرد؛
2. به بت سجده نکنيد؛
3. نام خدا را به باطل نبريد؛
4. شنبه را گرامي بداريد؛
5. پدر و مادر را احترام کنيد؛
6. کسي را به قتل نرسانيد؛
7. زنا نکنيد؛
8. دوري نکنيد؛
9. بر همسايه شهادت دروغ ندهيد؛
10. به اموال و ناموس همسايه طمع نورزيد.
پس از آن، تفصيلاتي درباره اين احکام در باب 21 به بعد سفر خروج آمده است.
10- گوساله پرستي
تورات مي گويد وقتي بني اسرائيل مشاهده کردند حضرت موسي (ع) در مراجعت از طور سينا تاءخير کرد، نزد حضرت هارون (ع) رفتند و از او درخواست کردند تا براي آنان خداياني بسازد و آن حضرت موضوع را به حضرت موسي (ع) اطلاع داد و خواست آنان را هلاک کند، اما بر اثر شفاعت وي از آن صرف نظر کرد. حضرت موسي (ع) آن دو لوح را برداشت و به سوي بني اسرائيل آمد. هنگامي که وي کار زشت آنان را مشاهده کرد، لوحها را بر زمين زد و به مؤ اخذه برادرش پرداخت و گوساله را سوزاند و خرد کرد و آن را در آب ريخت و به بني اسرائيل نوشاندو سپس امر کرد شمشيرهاي خود را بردارند و به مدت نصف روز يکديگر را بکشند.
قرآن مجيد داستان مذکور را تقريبا به همين وضع در موارد مختلف نقل کرده است، جز اينکه ساحت مقدس حضرت هارون (ع) را از چنين کار ناروايي پاک دانسته است (طه: 90). سازنده گوساله در قرآن کريم فردي به نام سامري است.
اهل کتاب به کلمه «سامري» در قرآن کريم اعتراض کرده و گفته اند چنين کسي وجود نداشته است؛ زيرا سامري به شهر سامره در فلسطين منسوب است و آن شهر را پادشاهي به نام عمري که سالها پس از حضرت موسي (ع) مي زيسته، ساخته است (کتاب اول پادشاهان 16:24).
مرحوم علامه بلاغي پاسخ داده است که در بني اسرائيل فردي به نام شمرون بن يساکار بن يعقوب وجود داشته که خاندان وي شمروني ناميده مي شود (پيدايش 46:13 و 26:24). شمروني در تلفظ عربي سامري شده است. (5)
تورات مي گويد خداوند به حضرت موسي (ع) دستور داد وي دو لوح سنگي مانند لوحهاي خرد شده بتراشد تا خداوند وصاياي مذکور را بر آنها بنويسد. قرآن کريم نيز به اين مطلب اشاره کرده است (اعراف: 154).
11- تورات با تاريخ يهود
تورات واژه اي عبري و به معناي قانون است؛ زيرا در کتاب تورات احکام و قوانين زيادي وجود دارد. نام ديگر تورات شريعت است.
متخصصين کتاب مقدس تورات چهار منبع اساسي براي تورات قائلند:
1. منبع الوهيمي E؛
2. منبع يهوهي J؛
3. منبع کاهني P؛
4. منبع سفر تثنيه D (که منبعي ويژه است).
يکي از قديمي ترين و معروفترين نقدهاي تورات و کتاب مقدس را دانشمند و فيلسوف هلندي باروخ (بنديکت) اسپينوزا 8 (1632-1677) در کتابي به نام رساله اي در الهيات و سياست (به زبان لاتيني) انجام داده است.
اسپينوزا در کتاب خود با ذکر دليلهايي اثبات مي کند که براي بررسي اعتبار کتاب مقدس بايد به شواهد تاريخي و انتقادي آن پرداخت و متاءسف است که پيشينيان اين شناخت را متروک داشته اند و يا اگر چيزي در باب آن نگاشته اند از دسترس ما به دور مانده است. وي مي افزايد اکنون ما در شرايطي زيست مي کنيم که مسائلي تعصب آميز به نام دين معروف شده است و مردم براي عقل در اعتقادات خود سهمي قائل نيستند. از اين رو من با نوميدي نسبي پاي در اين راه مي نهم و در نخستين گام به بررسي نويسندگان کتاب مقدس (و قبل از همه به مؤ لف اسفار پنجگانه تورات) مي پردازم:
تقريبا همه (اهل کتاب) معتقدند که موسي تورات را تاءليف کرده است، به گونه اي که فرقه فريسيان از يهود در تاءکيد بر اين عقيده، مخالف آن را مرتد دانسته اند. به همين دليل ابن عزرا که دانشمندي نسبتا آزاد انديش بود، براي اظهار نظر خويش در اين باب جراءت نکرد و تنها با اشاراتي مبهم، اشتباه بودن اين اعتقاد عمومي را متذکر شد. اما من بدون ترس و واهمه پرده ابهام را از روي سخنان ابن عزرا برخواهم داشت و حقيقت را براي همه آفتابي خواهم کرد.(6)
12- عهد عتيق
عهد عتيق نامي است که مسيحيان در مقابل عهد جديد به کتاب يهوديان داده اند. مسيحيان به هر دو عهد عقيده دارند. عهد عتيق به زبان عبري و اندکي از آن به زبان کلداني نوشته شده است. اين دو زبان مانند عربي از زبانهاي سامي هستند. کتاب تورات در آغاز عهد عتيق قرار دارد.
همچنين نسخه اي از عهد عتيق به زبان يوناني وجود دارد که از روي نسخه عبري ترجمه شده و آن را ترجمه سبعينيه (يا ترجمه هفتاد) مي نامند. گفته مي شود اين ترجمه حدود سال 258 ق.م. به امر بطلميوس فيلادلفوس پادشاه مصر، توسط 72 تن انجام گرفته است. اين نسخه تفاوتهايي با اصل عبري دارد و از همه مهمتر آنکه بخشها اپوکريفا 8 يعني پوشيده، نام دارد و از قديم الايام مورد شک بوده است، اما مسيحيان معمولا آن را مي پذيرفته اند. حدود پنج قرن پيش، در جريان نهضت اصلاح دين، اعتبار اين قسمتها مورد سوءظن جدي مسيحيان پروتستان واقع شد. پس از مدتي، به سال 1826 جمعيت بريتانيايي و جمعيت آمريکايي طبع و نشر کتاب مقدس به طور رسمي آنها را از کتاب مقدس کردند. کليساهاي کاتوليک و ارتدوکس با اين عمل مخالفند و قسمتهاي مذکور را بخشي از عهد عتيق مي شمارند.
اينک سخني پيرامون ارجاع به کتاب مقدس: همه ما با شيوه ارجاع به قرآن کريم آشنا هستيم و مي دانيم به جاي ذکر صفحه از نام سوره و شماره آيه استفاده مي شود. پرهيز از ذکر صفحه در صدها کتاب باستاني و مشهور معمول است، مانند آثار افلاطون، ارسطو، هومر، هرودت، شکسپير و غيره. براي ارجاع به اين آثار تمهيدهايي انديشيده اند و ابواب و فصول و شماره هايي ساخته اند تا ارجاع به چاپهاي خاصي محدود نشود و براي همه کارساز باشد.
هنگام ارجاع به کتاب مقدس، نخست نام کتاب، آنگاه شماره باب و سرانجام شماره فقرات ذکر مي شوند؛ مثلا «پيدايش 1:27» يعني سفر پيدايش، باب 1، بند 27.
عهد عتيق 39 کتاب دارد که از نظر موضوع به سه بخش تقسيم مي شوند:
1. تورات و بخش تاريخي عهد عتيق؛
2. حکمت، مناجات و شعر؛
3. پيشگوييهاي انبيا.
1-12- بخش تاريخي عهد عتيق
بخش تاريخي عهد عتيق با تورات و تورات با سفر پيدايش آغاز مي شود. آفرينش جهان، آدم و حوا و خوردن معرفت نيک و بد همچنين اخراج آنان از باغ عدن، داستان فرزندان آدم، طوفان نوح، حوادث مربوط به حضرت ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب و يوسف در اين سفر آمده است. چهار سفر بعدي سيره حضرت موسي (ع) و تاريخ بني اسرائيل را شرح مي دهد. اين سيره تولد، بعثت، هجرت (خروج از مصر در حدود 1290 ق.م.)، تشکيل حکومت و رحلت آن حضرت را در بردارد. مقدار زيادي از احکام و قوانين، ضمن عباراتي منسوب به وحي، در اين چهار سفر وجود دارد. به عقيده يهوديان و مسيحيان، مؤ لف اسفار پنجگانه تورات حضرت موسي (ع) است. تاريخ بني اسرائيل از زمان حضرت يوشع (ع) به بعد در دوازده کتاب بعدي ادامه مي يابد.
اين بخش مشتمل بر 17 کتاب است:
1. سفر پيدايش (آفرينش جهان، داستانهاي حضرت آدم، نوح، ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب و يوسف)؛
2. سفر خروج (تولد و بعثت حضرت موسي، خروج بني اسرائيل از مصر به سينا و احکام)؛
3. سفر لاويان (احکام کاهنان يعني روحانيون يهودي که از نسل هارون و از خاندان لاوي هستند)؛
4. سفر اعداد (آمار بني اسرائيل در عصر حضرت موسي، شريعت و تاريخ ايشان)؛
5. سفر تثنيه (تکرار احکامي که در اسفار پيشين آمده است و تاريخ بني اسرائيل تا رحلت حضرت موسي)؛
مجموع اين پنج سفر تورات خوانده مي شود.
6. صحيفه يوشع (تاريخ و سيره يوشع بن نوح جانشين حضرت موسي)؛
7. سفر داوران (تاريخ قاضيان بني اسرائيل، قبل از نصب پادشاهان)؛
8. کتاب روت (شرح حال زني به نام روت، از جدات حضرت داوود)؛
9. کتاب اول سموئيل (تاريخ سموئيل نبي و تعيين شائول - يعني طالوت - به سلطنت)؛
10. کتاب دوم سموئيل (پادشاهي حضرت داوود)؛
11. کتاب اول پادشاهان (ادامه پادشاهي داوود و پادشاهي حضرت سليمان و جانشينان او)؛
12. کتاب دوم پادشاهان (ادامه تاريخ پادشاهان بني اسرائيل تا حمله بخت نصر و جلاي بابل)؛
13. کتاب اول تواريخ ايام (نسب نامه بني اسرائيل و تکرار تاريخ ايشان تا وفات داوود)؛
14. کتاب دوم تواريخ ايام (تاريخ پادشاهي حضرت سليمان و ملوک بعدي تا جلاي بابل)؛
15. کتاب عزرا (نوسازي اورشليم يعني بيت المقدس» آزادي يهوديان همراه عزير)؛
16. کتاب نحميا (نوسازي اورشليم و بازگشت يهوديان از زبان نحميا اردشير اول پادشاه هخامنشي)؛
17. کتاب استر (رفع خطر نابودي از يهود با وساطت استر، همسر يهودي خشايارشا، مدفون در همدان).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید