ميصوا mitzvah . «حکم»، «فرمان» (در جمع: ميصووت mitzvot)؛ واژه اي عبري به معناي هريک از فرمان هاي تورات. در تلمود اين واژه براي عمل شايسته و ارزشمند به کار رفته است؛ مثلا گفته اند: «ميصواي گوش فرادادن به سخن حکيمان» (حولين، 106 الف).
در اسفار پنج گانه واژگان چندي را مي توان يافت که بر قوانين و احکام اشاره دارند، مانند: حوقا (hukkah؛ فريضه: «و اين براي بني اسرائيل نسلا بعد نسل فريضه ابدي باشد» ــ خروج، 27:21)؛ ميشپاط (mishpat؛ حکم، فريضه، قانون: «فرايض و احکام به شما تعليم نمودم» ــ تثنيه، 4:5)؛ عدُوت (edut؛ شهادت: «اين است شهادات و فرايض و احکامي که موسي به بني اسرائيل گفت» ــ تثنيه، 4:45)؛ ميشمِرِت (mishmeret؛ امر: «امر خداوند را نگاه داريد» ــ لاويان، 8:35)؛ تورا (torah؛ تعليم و شريعت: «تا به کي از نگاه داشتن وصايا و شريعت من ابا مي نماييد؟» ــ خروج، 16:28). با اين همه، واژه عامي که شامل تمام فرمان هاي تورات مي شود واژه ميصوا (حکم) است.
واعظي فلسطيني به نام ربي سيملاي (R. Simlai) در سده سوم ميلادي در موعظه اي گفت که تورات 613 حکم دارد: 365 حکمِ نهي کننده، که برابر است با تعداد روزهاي سال شمسي (مانند «دزدي نکن»)، و 248 حکم امرکننده، که برابر است با تعداد اعضاي بدن انسان (مانند «پدر و مادر خود را احترام کن»).
در دوران تلمود، کوششي براي فهرست کردن اين احکام به عمل نيامد. در قرون وسطا، قانون نامه نويسان بزرگ يهودي درصدد شمارش اين احکام برآمدند؛ اما در عمل روشن شد که فهرست احکام بسيار بيشتر از 613 حکم است. از اين رو، ابن ميمون و ابن نحمان زمان بسياري صرف کردند تا دريابند که کدام يک از فرمان هاي تورات اصلي است تا در زمره 613 حکم گنجانده شود، و کدام فرعي است تا مستقيماً جزء613 حکم نباشد. سرانجام فهرست هاي مختلفي از اين احکام صورت گرفت که مشهورترين آنها فهرست ابن ميمون است.
گرچه ربي هاي تلمود در پي شماره کردن احکام نبودند، در آثار آنان مي توان تفاوت احکام امرکننده و احکام نهي کننده را يافت. در اين آثار، واژه ميصوا هم براي احکام نهي کننده و هم احکام امرکننده به کار رفته است، اما کاربرد غالب آن براي احکام امري است، و واژه اي که براي احکام نهي کننده متداول تر است عبارت است از عَوِرا (averah؛ تخطي، گناه). براي مثال، وقتي ربي ها مي گويند که ميصوا اين است که نبايد از شاخه نخل دزديده شده درعيد خيمه ها استفاده کنيد،منظور اين است که اين حاصلِ يک عَوراه است.
افزون بر تقسيم احکام به امرکننده و نهي کننده، تقسيمات ديگري نيز از اين احکام صورت گرفته است. از جمله اين دسته بندي ها چنين است:
ــ احکامي که مربوط به رابطه انسان و خداست، و احکامي که مربوط به رابطه انسان وهمنوع است؛ يعني وظايف ديني و وظايف اجتماعي، گرچه تأييد و ضمانت اجراي هردو، فرمان خداست.
ــ احکام کم اهميت تر (سبک)، و احکام مهم تر (سخت). در کتاب اخلاق پدران (2:1) توصيه شده که احکام کوچک را با همان جديتي انجام دهيد که احکام بزرگ را اجرا مي کنيد؛ «زيرا شما پاداش احکام را نمي دانيد» و ممکن است مراعاتِ احکام کوچک پاداشي در خورتر از رعايت احکام بزرگ در پي داشته باشد. با اين همه، مطلوب ربي ها اين نيست که احکام با چشمداشت به پاداش انجام گيرند. ربي ها مي گويند که اراده خدا را بايد «به خاطر خود آن» و بدون هيچ انگيزه ديگري انجام داد. با اين حال، توصيه کرده اند که احکام را مراعات کنيد گرچه انگيزه کاملا خالص نباشد؛ زيرا ايستادگي در به کاربستن احکام سرانجام به انگيزه ناب و خالص مي انجامد.
ــ برخي از احکام بايد در زمان يا فصل خاص مراعات شوند (مثل بستن تفيلينکه فقط درهنگام روزاجباري است)، اما گروهي از احکام را بايد در هر زماني مراعات کرد (مثل محبت به همنوع).
زنان از مراعات احکام امري که مربوط به زمان يا فصل خاص اند معاف اند، اما احکام نهي کننده چه مربوط به زمان خاصي باشد چه نباشد، براي همه، مرد و زن، الزام آور است.
ــ برخي از احکام بااعضا و جوارح ظاهري بدن انجام مي گيرندوبرخي باقلب.
ــ برخي از احکام فقط در سرزمين اسرائيل بايد مراعات شوند و برخي در همه جا بسياري از اين احکام منوط است به وجود معبد بت هميقداش (بيت المقدس) در اورشليم و از اين رو، وقتي که اين معبد وجود نداشته باشد اين احکام نيز اجرا نمي شوند.
ــ همچنين فلاسفه قرونوسطا احکام را به عقلاني و وحياني تقسيم کرده اند.
تکليف به انجام اين احکام براي پسران از سن سيزده سال کامل و براي دختران از سن دوازده سال کامل آغاز مي شود.
منابع:
1. فصلنامه هفت آسمان، شماره 18، ترجمه حسين سليماني، برگرفته از:
»Mitzvah» and «Precepts, 613» in: Louis Jacob, The Jewish Religion, A Companion, Oxford University Press, 1995; A. Ro., «Mitzvah», Encyclopaedia Judaica, v. 12; G. Sch., Commandments, Reasons for,Encyclopaedia Judaica, v.5.
منبع: / سايت / باشگاه انديشه
مکتب «تاريخ واقعي» و افسانه هولوکاست
در سالهاي اخير علاقه مردم غرب به پديده هولوکاست افزايشيافته است. تحقيقات نشان ميدهد که حجم مطالب منتشر شده در رابطه با هولوکاست در دهه 1990 ده برابر دهههاي 1940 و 1950 ميلادي است. اين موج علاقه به کشف حقايق تاريخي و مقابله با تبليغاتهاليوودي و ژورناليستي و تاريخنگاري رسمي به ايجاد يک مکتب جديد تاريخنگاري انجاميده که به تجديدنظرطلبي (رويزيونيسم) يا تاريخ واقعي معروف است.
معمولاً از «پل رازينيه» فرانسوي بهعنوان بنيانگذار اين مکتب ياد ميکنند. رازينيه در زمان جنگ دوّم جهاني از اعضاي جنبش مقاومت فرانسه بود که بهوسيله گشتاپو دستگير شد و به اردوگاه «بوخنوالد» اعزام گرديد و تا پايان جنگ در اردوگاههاي مختلف نازي زنداني بود. پس از جنگ وي عاليترين نشان مقاومت را از دولت فرانسه دريافت کرد و سپس به عرصه تحقيقات تاريخي روي آورد، در زمينه جنگ دوّم جهاني به تحقيق و انتشار کتاب پرداخت و از جمله به ترسيم وضع اسفناک اردوگاههاي جنگي نازي دست زد. ولي او بتدريج در جريان تحقيقش به نظراتي رسيد که تصوير رسمي را کاملاً نفي ميکرد.
رازينيه اعلام کرد که اولاً، افسانه اتاقهاي گاز براي کشتار زندانيان - اعم از يهودي و غير يهودي - مطلقاً صحت ندارد. ثانياً، در دوران جنگ هيچ سياستي از سوي آلمان براي کشتار جمعي يهوديان اروپا وجود نداشته است. ثالثا، يهوديان کشته شده در دوران جنگ بين 900 هزار تا يک و نيم ميليون نفر هستند نه 6 ميليون نفر و اين افراد مانند ديگران در جريان جنگ يا در اثر بيماريهاي مسري، بهويژه تيفوس، از بين رفتند.
امروزه دو مورخ صاحب ‎نام بهعنوان مهمترين هواداران مکتب تاريخنگاري واقعي شناخته ميشوند: اولي، «ديويد ايروينگ» انگليسي است. ايروينگ مورخ بسيار معتبري است در حدي که برخي نشريات سرشناس انگليس نوشتهاند هيچ کس نميتواند درباره جنگ دوّم جهاني کار کند و پروفسور ايروينگ را ناديده بگيرد. او اولين کسي است که خاطرات 75000 صفحهاي گوبلز را بهدست آورد و روي آن کار کرد. اين خاطرات بهمدت 50 سال براي مورخين ناشناخته بود و در آرشيوهاي سري ارتش سرخ شوروي نگهداري ميشد.
ايروينگ پس از يک کار شش ساله بر روي اسناد سري شوروي سابق اولين بيوگرافي کاملاً مستند هيتلر را منتشر کرد با نام جنگ هيتلر که جنجال فراوان بهپا نمود و کار وي را به دادگاه کشانيد. ايروينگ در کتاب جنگ هيتلر مدعي است که اصولاً در دوران جنگ هيچ نوعي از کشتار يهوديان (هولوکاست) در کار نبوده است. ايروينگ نشان داد که مهمترين اسناد جنگ دوّم جهاني همه بهطور مرموزي مفقود شدهاند. بسياري از يادداشتهاي روزانه سران آلمان و ايتاليا که تا مدتي پيش در آرشيوهاي شوروي سابق و آلمان و ساير کشورهاي اروپايي موجود بود به سرقت رفته و پنهان يا معدوم شده است. او از جمله اشاره ميکند به يادداشتهاي روزانه موسوليني که زماني موجود بود و اکنون نيست.
ايروينگ معتقد است که اولاً، در آشويتس و ساير اردوگاههاي نازي اتاق گاز وجود نداشته است. ثانياً، هيتلر هيچ اطلاعي از وجود اتاقهاي مرگ و برنامه سازمانيافته براي کشتار يهوديان نداشته است. (ايروينگ براي کسي که بتواند ثابت کند هيتلر از هولوکاست مطلع بوده جايزهاي به مبلغ 1000 پوند تعيين کرده است.) ثالثاً، يک توطئه جهاني وجود دارد که به مورخين اجازه تحقيق بيطرفانه و برکنار از پيشداوري در زمينه هولوکاست را نميدهد. رابعاً، رقم شش ميليون کشته يهودي در جنگ دوّم صحت ندارد و تعداد مقتولين يهودي کمتر از يک ميليون نفر است که در اثر بيماري يا در جريان جنگ، مانند ديگران، کشته شدهاند نه در اثر طرح سازمانيافته امحاء جمعي.
دومين مورخ سرشناس هوادار مکتب تاريخنگاري واقعي، «رابرت فوريسون» فرانسوي است. پروفسور فوريسون و خانوادهاش نيز، مانند رازينيه، در زمان جنگ از آلمانيها آزار فراوان ديده بودند. او مؤلف کتابهاي متعددي است و ثابت ميکند که اتاق گاز و سياست امحاء جمعي يهوديان صحت ندارد. فرد صاحب ‎نام ديگر در اين عرصه فرد لوختر آمريکايي است. لوختر مورخ نيست بلکه مهندس متخصص ساختمان زندان است. او براي تحقيق به لهستان رفت و در بازگشت گزارش 196 صفحهاي خود را منتشر کرد که به گزارش لوختر معروف است. او در اين گزارش وجود اتاقهاي گاز را منکر شد. او ثابت کرد که اتاقهاي گاز در آشويتس و ساير اردوگاههاي لهستان پس از جنگ دوّم جهاني با هدف جلب توريسم بهوسيله حکومت کمونيستي لهستان احداث شده است.
در اين زمينه افراد سرشناس ديگري نيز کار کردهاند: گرمار رودلف مؤلف کتابي در انکار اتاقهاي گاز آشويتس است. ارنست زوندل کانادايي کتابي نوشته با عنوان آيا واقعاً شش ميليون نفر کشته شدهاند؟ ديويد هوگان کتابي دارد با عنوان افسانه شش ميليون نفر. دکتر بروزات تحقيقي دارد درباره اتاقهاي گاز در داخائو و اثبات ميکند که نه در داخائو، نه در بوخنوالد و نه در ساير اردوگاههاي آلماني اتاق گاز براي کشتار يهوديان و ساير زندانيان وجود نداشته است. و بالاخره رژه گارودي، عضو جنبش مقاومت فرانسه در زمان جنگ دوّم، که او نيز، بر اساس تحقيقات محققين پيشگفته، نشان ميدهد که هولوکاست صحت ندارد و يک افسانه ساختگي است.
منبع: / سايت خبري / شريف نیوز
نويسنده : عبدالله شهبازي
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید