نويسندگان بسياري در طي زماني طولاني مجموعهاي بزرگ را پديد آوردند كه عهد قديم خوانده ميشود. اين مجموعه، كتابهاي فراوان و همانندي را در بر ميگرفت. بدين جهت لازم دانستند كه كتابهاي قانوني اين مجموعه را از كتابهاي غيرقانوني جدا كنند. اما در بين معتقدان به اين مجموعه، اختلافاتي درباره كتابهاي رسمي و غيررسمي پديد آمد. اين نوشتار به معرفي كتابهاي اختلافي و نيز كتابهايي كه متفقا آنها را غيرقانوني ميدانند، ميپردازد. اهميت اين كتابها در اين است كه اولا بسياري از آنها حاوي مضامين عرفاني و اخلاقي و حكمي ارزشمندياند; ثانيا به درك كتابهاي قانوني و نيز تاريخ و انديشههاي دورهاي كه به آن اختصاص دارند، كمك ميكنند; و ثالثا برخي از آنها يگانه منبع تاريخ دورهاي از يهوديتند.
مقدمه
كتاب مقدس مسيحيان دو بخش دارد: يكي عهد قديم، كه يهوديان هم آن را مقدس ميشمارند; و ديگري عهد جديد، كه ويژه مسيحيان است. هر بخش شامل مجموعهاي از نوشتههاي مختلف است. اين بخشها دو ويژگي دارند كه در بسياري از كتب مقدس ديگر ديده نميشوند: يكي اينكه نوشتههاي متنوع اين دو مجموعه را به نويسندگان زيادي نسبت دادهاند; دوم اينكه اين دو مجموعه در طي مدت زماني طولاني نوشته شدهاند; براي مثال ميگويند عهد قديم در طي قرنها و عهد جديد در طي حدود يك قرن نوشته شدهاند.
از آنجا كه در اين دوره طولاني يا بعد از آن كتابهاي ديگري نيز نوشته شدهاند كه با كتابهاي مجموعه فوق شباهت دارند، لازم بود كه در زماني، كتابهاي اين مجموعه رسمي و قانوني و كتابهاي ديگر غيرقانوني اعلام شوند. طبيعي بود كه بين گرايشهاي مختلف پيرو اين دو كتاب، درباره تعداد كتابهاي قانوني و غيرقانوني اختلافاتي بروز كند. اين مسائل بحثي را با عنوان كتابهاي قانوني و غيرقانوني (1) مطرح كرده است.
گفتيم كه يهوديان و مسيحيان مجموعه عهد قديم را مقدس و معتبر ميشمارند. از سوي ديگر، سه گرايش عمده مسيحيت، يعني كاتوليك، ارتدوكس و پروتستان، افزون بر اختلافات ديگر، درباره كتابهاي قانوني و غيرقانوني عهد قديم نيز اختلاف داشتهاند. قبل از اينكه از اختلاف اين چهار گروه در اين مسئله سخن بگوييم، كتابهاي مربوط به عهد قديم را دستهبندي ميكنيم.
ازعهد قديم دو نسخه مهم قديمي در دسترس است: يكي به زبان اصلي، يعني عبري، و ديگري به زبان يوناني، كه به ترجمه «سبعينيه» (2) معروف است. گفته ميشود كه در قرن سوم قم، عدهاي از يهوديان، به دستور بطلميوس فيلادلفوس، حاكم مصر، ماموريتيافتند كه كتاب عهد قديم را به يوناني ترجمه كنند. از آنجا كه تعداد اين افراد بيش از هفتاد نفر بود، اين ترجمه به «سبعينيه» معروف شد. (3) البته اين داستان تنها در «نامه اريستياس»، كه در قرن دوم قم نوشته شده (و در اين نوشتار از آن بحثخواهد شد)، آمده است. (4) تفاوت اين دو نسخه در اين است كه برخي از كتابهاي نسخه يوناني در نسخه عبري وجود ندارند. افزون بر اين برخي از كتابها در نسخه يوناني مفصلترند.
مسيحيان اوليه كه در محيطي يوناني زبان ميزيستند، به نسخههاي يوناني عهد قديم، و بهخصوص نسخه سبعينيه، مراجعه ميكردند. بعدا ترجمههايي از عهد قديم به زبان لاتيني صورت گرفتند كه بر اين نسخهها متكي بودند. (5) معروفترين اين ترجمهها، ترجمه موسوم به «ولگات» (6) است كه در قرن چهارم بهدست جروم (7) قديس و به دستور پاپ داماسيوس (8) و به منظور پايان دادن به اختلافات ترجمههاي قديم لاتيني، انجام شد. اين ترجمه نيز بيشتر بر نسخه سبعينيه متكي است، (9) و بنابراين نسبتبه نسخه عبري اضافاتي دارد. تلقي مسيحيان از عهد قديم همين نسخه متكي بر ترجمه سبعينيه بود، تا اينكه پروتستانها به نسخه عبري رجوع كردند و فقط كتابهاي موجود در آن را قانوني شمردند. در مقابل، كليساي كاتوليك در شوراي «ترنت» (10) (در سال 1546 م.)، همه كتابهاي موجود در نسخه ولگات را، به استثناي سه كتاب (اول و دوم اسدراس [عزرا] و دعاي منسي)، قانوني شمرد. (11) اعتقاد كليساي ارتدوكس در اين باره شبيه كليساي كاتوليك بود، با اين تفاوت كه چند كتاب ديگر را هم قانوني ميشمرد. (12) اين را بايد بيفزاييم كه كتابهاي ديگري نيز در رابطه با عهد قديم وجود دارند كه در هيچ يك از اين نسخهها موجود نيستند.
با توجه به بحث قانوني و غيرقانوني، و نيز با توجه به چهار گروهي كه عهد قديم را معتبر ميدانند - يعني يهوديان و سه گرايش مسيحيت - اين مجموعه به سه قسمت تقسيم ميشود:
1. كتابهايي كه همه اين گروهها، بدون اختلاف، قانوني ميدانند; اينها كتابهاي موجود در نسخه عبري عهد قديمند. عنوان «قانوني» (13) به طور مطلق براي اين دسته از كتابها به كار ميرود.
2. كتابهايي كه برخي از اين گروهها قانوني ميشمرند; اينها عبارتند از كتابهايي كه تنها در ترجمه سبعينيه موجودند. اين كتابها را دو گروه كاتوليك و ارتدوكس قانوني ميدانند، اما يهوديان و پروتستانها چنين عقيدهاي ندارند. پروتستانها براي اين مجموعه عنوان «اپوكريفا» (14) را به كار بردند. اين واژه در اصل يوناني به معناي «مخفي و پوشيده» بود، ولي در انگليسي رايجبه معناي «چيزي كه كنار گذاشته ميشود» به كار ميرود. (15) در مقابل پروتستانها، كاتوليكها عنوان «قانون ثانوي» (16) را براي اين مجموعه برگزيدند كه به قانوني بودن اين كتابها، هر چند در رتبه دوم، اشاره داشت. آنها به كتابهاي موجود در نسخه عبري عنوان «قانوني اولي» (17) را دادند. (18)
3. كتابهايي كه هيچ يك از اين گروهها قانوني نميدانند; اين مجموعه، كه در هيچ يك از اين نسخهها موجود نيستند، عنوان «سوداپيگرافا» (19) يا «مجعول العنوان» را به خود گرفته است. كاتوليكها، كه نام «اپوكريفا» را براي دسته دوم قبول ندارند، اين نام را براي اين دسته از كتابها به كار ميبرند. (20) معرفي اجمالي كتابهاي دسته دوم و سوم و بحث از موضوع، تاريخ نگارش و نويسنده آنها موضوع اين نوشتار است.
الف) كتابهاي اپوكريفايي (21) يا قانوني ثانوي عهد قديم
سه گروه مسيحي فوق، در نامگذاري و ترتيب اين كتابها با هم اختلاف دارند. به طور كلي اين مجموعه هيجده عنوان رادربرمي گيرد كه هنگام طرح هر يك از آنها به اختلافات نيز اشاره ميشود.
1. كتاب طوبيت (22)
كتاب طوبيتسرگذشت زندگي فردي يهودي به همين نام است. در حدود هشت قرن قم، ده سبط بنياسرائيل، كه كشور اسرائيل را در شمال منطقه فلسطين تشكيل داده بودند، اسير و به نينوا برده ميشوند. در اين هنگام فردي به نام طوبيتسركردگي اين قوم اسير را به عهده ميگيرد و خود را وقف خدمتبه ايشان ميكند و در اين راه زيانهاي زيادي را متحمل ميشود. او با قبول خطر مجازات سنگين پادشاه، شبانه جنازههاي قوم خود را به خاك ميسپارد و در اين راه حتي بينايي خود را از دست ميدهد.
از سوي ديگر، در ميان اسباط جنوبي بني اسرائيل، كه در احمتا ( اكباتان، همدان) در اسارت به سر ميبردند، دختري به نام ساره ميزيست كه شيطان او را آزار ميداد; بهگونهاي كه هفتبار ازدواج كرد و هر بار، در شب زفاف، همسر او از دنيا ميرفت. اين دو فرد در يك زمان دستبه سوي خدا بلند ميكنند و از او ميخواهند آنها را از غم و گرفتاري برهاند و خدا دعاي هر دو را مستجاب ميكند. خداوند فرشته خود، رافائيل، را به ياري ميفرستد. طوبيت پسر خود، طوبيا، را به ماموريتي در سرزمين ماد روانه ميكند و رافائيل به صورت يك انسان وي را همراهي و راهنمايي ميكند. طوبيا در مسير خود، با راهنمايي رافائيل، به منزل ساره ميرود و با تاكيد رافائيل با وي ازدواج ميكند و شيطان را از او دور ميسازد و در اموال پدرش شريك ميشود. پس از بازگشت از اين ماموريت، با راهنمايي رافائيل، چشم پدر خود را شفا و او را از غم و غصه نجات ميدهد.
وقايع اين كتاب به حدود قرن هشتم ق م مربوط ميشود. (23) هر چند در خود كتاب شواهدي دال بر تاريخي بودن آن وجود دارد و براي مثال، اسامي اشخاص و مكانهايي تاريخي در آن آمده است (و همين امر باعثشده كه برخي از تحليلگران پيشين، آن را تاريخي به حساب آورند)، در واقع يك داستان تخيلي بيش نيست. (24) خطاهاي فراواني از نظر تاريخي در آن وجود دارد كه نشان ميدهد نويسنده، آن منطقه و افراد تاريخي را نميشناخته است; اين امر تاريخي بودن كتاب را زير سؤال ميبرد. (25)
محققان بر اين باورند كه اين كتاب در قرن دوم قم (26) (حدود سال 180 قم)، در فلسطين، به يكي از زبانهاي سامي، و احتمالا آرامي، نوشته شده است; (27) لذا از آن جا كه طوبيت، كه قهرمان داستان است، در قرن هشتم قم ميزيسته است، خود وي نويسنده اين كتاب نيست و نويسنده واقعي آن ناشناخته است.
در واقع اين كتابي است داستاني و تخيلي كه براي تقويت ايمان قوم و اين كه خدا در همه حال همراه و ياور پارسايان است نگاشته شده است. (28) اين كتاب را كاتوليكها و ارتدوكسها قانوني (ثانوي) ميشمارند. (29)
2. كتاب يهوديت (30)
كتاب يهوديت داستان يك زن پارساي يهودي است كه با فداكاري و نيرنگ، فرمانده سپاه دشمن را به قتل ميرساند و قوم خود را نجات ميدهد. به گفته اين كتاب، نبوكدنصر(بختنصر)، كه قصد كشورگشايي و حكومتبر سراسر منطقه را دارد، اليفانا را با سپاهيگران به سوي اين نواحي گسيل ميدارد. اليفانا پس از فتح و غارت بسياري از مناطق، به دروازههاي يهوديه ميرسد. كاهن اعظم يهوديه به مردم دستور مقاومت ميدهد. وي از مردم شهري كه درگلوگاه يهوديه، بر فراز كوه، قرار داشت ميخواهد كه مانع از ورود دشمن به كشور شوند. هنگامي كه سپاهيان نبوكدنصر با مقاومت مردم اين شهر روبهرو ميشوند، شهر را محاصره ميكنند و چاههاي آب آن را در اختيار ميگيرند. پس از مدتها مقاومت، وقتي قوم در معرض هلاكت است و ميخواهد تسليم شود، زني پارسا و زيباروي، به نام يهوديت، براي نجات شهر، نقشهاي را به بزرگان شهر پيشنهاد ميكند. او با موافقتبزرگان شهر لباس زيبا ميپوشد و خود را ميآرايد و به سپاه دشمن نزديك ميشود و چنين وانمود ميكند كه از شهر گريخته است و براي فرمانده لشكر خبرهايي دارد. او را نزد اليفانا ميآورند. فرمانده، كه مفتون جمال او شده است، علت گريزش از شهر را ميپرسد. يهوديت ميگويد: قوم من اگر خدا را اطاعت كنند خدا ياريشان ميكند، و تو نميتواني به آنها دستيابي، و اگر گناه كنند خدا رهايشان خواهد كرد; و چون به زودي آذوقه آنان پايان مييابد، چهار پايان خود را ميكشند و قسمتهاي حرام آن را ميخورند و لذا خدا به آنها غضب ميكند و دستيابي بر ايشان براي تو راحتخواهد بود. من نزد شما ميمانم و راهها را نشانتان ميدهم، به شرط اينكه اجازه دهيد شبها به بيابان رفته، خدا را عبادت كنم. فرمانده با خواسته او موافقت ميكند و يهوديت در اردوگاه ميماند. در يكي از شبها، هنگامي كه يهوديت در خيمه با فرمانده مست تنها بود، سر او را جدا ميكند و به بهانه عبادت از اردوگاه خارج ميشود و خود را به شهر ميرساند. دشمن با كشته شدن فرمانده خود ميگريزد و شهر نجات مييابد.
در اين كتاب، درباره تاريخ زندگي نبوكدنصر و نيز اسامي افراد و مناطقي كه نامشان به ميان آمده است، خطاهاي زيادي اين كتاب در حدود سال 150 قم (32) اندكي پس از شروع انقلاب مكابيان، در فلسطين، به زبان عبري، به دست نويسندهاي ناشناخته نوشته شده است. در اين زمان از يك طرف بيم هجوم دشمنان ميرفته و از طرف ديگر در ميان يهوديان گرايشهاي هلنيستي روبه گسترش بوده است. لذا نويسنده، اين كتاب را به منظور تشويق به مقاومت در برابر دشمنان و دوري از افكار بيگانه و پايبندي به شريعت نگاشته است. (33) اين كتاب را دو فرقه كاتوليك و ارتدوكس قانوني (ثانوي) ميشمارند. (34)
3. اضافات كتاب استر (35)
يكي از كتابهاي قانوني عهد قديم، كه در همه نسخهها موجود است، كتاب استر است. اين كتاب، مشتمل بر ده باب و درباره سرگذشتيك دختر يتيم يهودي به همين نام است كه در زمان اسارت بابلي همسر اخشورش (خشايارشا) ميشود و دين خود را مخفي ميكند. هنگامي كه هامان، وزير خشايارشا، او را به قتل عام يهوديان تحريك ميكند، استر دين خود را آشكار ميكند و يهوديان را نجات ميدهد.
كتاب استر در نسخههاي غيرعبري اضافاتي دارد كه بدين قرار است:
1. قبل از آغاز باب اول: مردخاي، كه فردي يهودي است، رؤيايي ميبيند و توطئهاي را براي خشايارشا كشف ميكند و مقرب درگاه او ميشود;
2. بعد از باب سوم، آيه 13: متن نامهاي كه خشايارشا به ايالتهاي مختلف ميفرستد و در آن دستور به قتل عام يهوديان ميدهد;
3. بعد از باب چهارم آيه 17: دو دعا از مردخاي و استر;
4. ابتداي باب پنجم: در آن جا كه استر خود را آماده ميكند تا نزد خشايارشا رفته، از او براي يهوديان طلب بخشش كند، نسخههاي غيرعبري مفصلتر است;
5. باب هشتم، بعد از آيه 12: متن نامه ديگري كه خشايارشا براي تمجيد و اكرام يهوديان به ايالات مختلف فرستاده است;
6. باب دهم، بعد از آيه 3: مردخاي روياي خود را تفسير ميكند.
اين شش قسمت، كه در متن عبري موجود نيست، در نسخه يوناني سبعينيه به صورت فوق الذكر آمده است، ولي در نسخههاي لاتيني، همه آن، به جز يك قسمت در پايان كتاب استر، يعني بعد از باب دهم، آيه 3 آمده (36) و اين باعث تشتت مطالب آن شده است. (37) بنابراين نسخههاي عبري و يوناني ده باب (عبري 163 و يوناني 270 آيه) و نسخه لاتيني يازده باب دارند. (38)
گفته ميشود اين اضافات بين سالهاي 114 قم و 90 م، در اصل به زبان يوناني و به دست افراد مختلفي نوشته شده و بعدا به ترجمه سبعينيه افزوده شدهاند. (39) برخي اصل چند مورد از اين اضافات را به زبان عبري و اصل موارد ديگر را زبان يوناني ميدانند. (40)
درباره هدف نويسندگان اين اضافات عموما گفتهاند كه چون در كتاب استر، آن گونه كه در متن عبري آمده، اسمي از خدا نيست و رنگ ديني ندارد، بنابراين خواستهاند كه بهاين كتاب رنگ ديني بدهند. (41) اما برخي دو هدف ديگر را نيز افزودهاند: يكي اين كهداستان با تفصيل بيان شود و ديگر اينكه براي يهوديت جنبه دفاعي، به خود بگيرد. (42) از آن جا كه اين اضافات در اصل عبري موجود نيست، يهوديان و پروتستانها آن را قانوني نميدانند، ولي نزد كاتوليكها و ارتدكسها از اعتبار قانوني ثانوي برخوردار است. (43)
4. كتاب حكمتسليمان
كتاب حكمتسليمان از كتابهاي حكمتآميز (همانند امثال و جامعه سليمان در مجموعه قانوني عهد قديم) است و از نظر محتوا ميتوان آن را به سه بخش كلي تقسيم كرد. (44) بخش اول كتاب، كه پنجباب نخست را در برمي گيرد، به بيان مشي و سلوك ابرار و كفار ميپردازد و آن دو را با هم مقايسه ميكند. هدف نويسنده در اين بخش تثبيت ايمان يهود است و به يهوديان گوشزد ميكند كه درد و رنجي كه در راه ايمان با آن روبهرو ميشوند، زمينهساز سعادت اخروي آنهاست. او مردم را به انجام اعمال نيك تشويق ميكند و ميگويد با عمل نيك است كه نفس انسان جاودانه ميشود و نيز ميگويد كه دشمنان حكمتبه عذاب مبتلا ميشوند.
بخش دوم كتاب، كه از باب ششم تا آيه سوم از باب يازدهم را در برميگيرد، از زبان حضرت سليمان به تمجيد از حكمت ميپردازد. در اين قسمتحاكمان به حكمت دعوت ميشوند، حكمتشخصيت مييابد و با انسان ملاقات ميكند و به مثابه همسر مثالي انسان ميشود، و حكمت از زبان حضرت سليمان توصيف و مدح ميشود و براي نيل به آن دعا ميشود.
بخش سوم (11:4 تا 19:22) به بيان عمل حكمت در تاريخ، از آدم تا موسي، در زمان موسي و ماجراي خروج از مصر، اقدامات حكمتبراي بنياسرائيل و عليه دشمنان آنها و... ميپردازد.
نويسنده كتاب يك يهودي اسكندراني است كه از زبان سليمان سخن ميگويد (45) و دانشمندان احتمال ميدهند، بين قرن اول ق م تا قرن اول م نگاشته شده باشد. (46) در اين كتاب، كه زبان يوناني نوشته شده و نفوذ انديشه يوناني در آن نمايان است، به جاي مفهوم يهودي رستاخيز ابدان، مفهوم افلاطوني جاودانگي ارواح مطرح شده است(3:1-19); به حكمتشخصيت داده شده (7: 21 تا 8: 21) (47) و انديشه لوگوس و بسياري از انديشههاي ديگر مشركان بيان شده است. (48)
برخي برآنند كه در ميان كتابهاي عهد قديم، اين كتاب به عقيده عهد جديد كه بر محبت استوار است، نزديكتر است; چون محبت را علت اصلي خلقت ميداند (11: 24 - 26). (49) دو فرقه كاتوليك و ارتدوكس براي اين كتاب اعتبار قانوني ثانوي قائلند.
5. كتاب حكمتيشوع بن سيراخ (50)
يكي از كتابهاي حكمتآميز، كه در ترجمه سبعينيه عهد قديم موجود است، كتاب حكمتيشوع بن سيراخ است. برخلاف كتاب حكمتسليمان، كه نفوذ انديشه يوناني در آن آشكار است، اين كتاب براي مقابله با هجوم اين انديشه و دفاع از كيان سنتيهودي نگاشته شده است. (51) در اين كتاب بر عقايد و انديشههاي سنتي يهودي، از قبيل يگانگي خدا (36: 1 - 5)، عالم مطلق بودن او (42:18)، ابدي بودن او (18:1)، مقدس بودن او (23:9) عادل بودن او (35:12- 13) و رحمت او (2:11و 48:20 و 50: 19) تاكيد شده است. بعضي از محققان از برخي عبارات كتاب چنين برداشت كردهاند كه نويسنده به حيات پس از مرگ قائل نيست: (52)
اگر آنها كه زندهاند خدا را ستايش نكنند آيا مردگان او را خواهند ستود؟ مرده حمد خدا را نميگويد، پس تنها زندگان خدا را ستايش خواهند كرد (17: 27 - 28).
كتاب حكمتيشوع بن سيراخ تاكيد ميكند كه سرچشمه حكمتخداست و انسان در تمام امور بايد آن را سرلوحه زندگي خويش قرار دهد. اين كتاب مجموعه مفصلي از پندها و نصايح بسيار جامع است. بر دوري از همه گناهان و رذايل اخلاقي تاكيد شده و آفات و زيانهاي ابتلا به آنها به صورتي مفصل بيان شده است. تاكيد بر فضايل اخلاقي و انجام اعمال نيك در جاي جاي اين كتاب به چشم ميخورد. تاكيد بر ايمان و پارسايي و عمل به شريعت از ديگر اموري است كه در اين كتاب ديده ميشود. در پايان، مختصري از فضايل و اعمال نيك انبياي بزرگ الهي آمده است.
نويسنده اين كتاب، برخلاف بسياري از كتابهاي عهد قديم، معلوم است: در عنوان مهمترين نسخههاي خطي و نيز در متن كتاب، نام يشوع بن سيراخ آمده است (50:27 و 51:30). (53) وي فردي يهودي است از فرقه فريسيان، (54) كه در حدود سال 200 ق م در اورشليم ميزيسته است. او كتاب خود را حدود سال 180 ق م به زبان عبري نوشته است. اصل عبري كتاب، به جز پارههايي از آن كه در دهههاي اخير در مصر به دست آمده، در دست نيست و تنها ترجمه يوناني آن در اختيار است. اين كتاب را نوه يشوع بن سيراخ در حدود سال 132 ق م به يوناني برگردانده است. خود مترجم در مقدمهاي كه بر اين كتاب نوشته به اين مطالب اشاره كرده است.
اهميت اين كتاب در اين است كه شواهد منحصر به فردي درباره ويژگي يهوديت و جامعه يهودي قبل از انقلاب مكابي به دست ميدهد. از اين كتاب برمي آيد كه جامعه يهودي در اين زمان دچار يك نظام طبقاتي بين فقير و غني، قوي و ضعيف، مرد و زن و.. بوده است. (55) دو فرقه كاتوليك و ارتدوكس براي اين كتاب اعتبار قانوني (ثانوي) قائلند. (56)
6. كتاب باروك (57)
كتاب باروك با حوادثي مرتبط است كه پس از تخريب اول معبد و هنگام اسارت بابلي رخ داده است. اين كتاب مشتمل بر چند مطلب است. در ابتدا مقدمهاي تاريخي آمده كه چگونگي نگارش كتاب و نيز حوادثي را كه در كنار آن رخ داده، شرح ميدهد. پس از آن از زبان جمع به گناهان اعتراف ميكند; گويا گناهان قوم باعثبدبختي و فلاكت آن شده است. در پي اين اعتراف، به گريه و زاري و التماس به درگاه خداوند ميپردازد. سخناني حكمتآميز و نيز حكمت درميان يهوديان در بخش بعدي به زبان شعر آمده است. تشجيع ساكنان اورشليم و پند و اندرز آنان بخش پاياني اين كتاب را تشكيل ميدهد. (58)
اين كتاب به باروك، منشي خاص دانيال (ارميا، 32:12) منسوب است. در نگاه نخست از كتاب برميآيد كه در اثناي اسارت بابلي (قرن ششم ق م ) نوشته شده است; اما شواهدي در خود آن موجود است كه انتسابش را به باروك محال ميگرداند، (59) و شواهد واضحي در آن وجود دارد كه نشان ميدهد اين كتاب به دست افراد مختلف و در زمانهاي مختلف نوشته شده است. (60) تاريخ دقيق نگارش كتاب معلوم نيست، اما بسياري از دانشمندان جديد، قرن دوم يا اول ق م را ترجيح ميدهند. (61) برخي از محققان ميگويند همه كتاب در اصل به زبان عبري نوشه شده و برخي ديگر ميگويند حداقل زبان اصلي قسمتهايي از آن عبري بوده است. (62)
اين كتاب در نسخه سبعينه مشتمل بر پنجباب است، اما در نسخه لاتيني ولگات شش باب دارد و رساله ارميا (كه به آن خواهيم پرداخت) به عنوان باب ششم اين كتاب آمده است. (63) از اين رو دو فرقه كاتوليك و ارتدوكس، كتاب را داراي اعتبار قانوني ثانوي و مشتمل بر شش باب ميدانند. (64)
7. رساله ارميا
اين رساله، كه به ارمياي نبي منسوب است، براي كساني نوشته شده است كه در معرض اسارت بابلي قرار گرفتهبودند. ارميا به آنان گوشزد ميكند كه اسارتي كه در پيش دارند در اثر خطاها و گناههاي ايشان است. او قوم را از اينكه در بابل به پرستش بتها روي آورند برحذر ميدارد. اين رساله با استدلالهاي فراوان و گاهي مكرر، حقير و پستبودن بتها و عدم شايستگي آنها را براي پرستش اثبات ميكند. (65)
گفتهاند كه اين رساله همان است كه در كتاب ارمياي نبي، باب بيست و نهم، بدان اشاره شده است; (66) اما برخي از محققان از درون اين رساله شواهد متعددي را براي نفي اين انتساب ذكر كردهاند. (67) نويسنده اين نامه ناشناخته است. (68) زماني گمان ميرفت كه زبان اصلي اين رساله يوناني است، اما امروزه تقريبا اجماعي است كه در اصل به زبان عبري نگاشته شده است. (69) درباره تاريخ نگارش اين رساله اختلاف است، اما بيشتر محققان سال 100 ق م را ترجيح ميدهند. (70) رساله ارميا در نسخههاي يوناني نوشتهاي مستقل است، اما در ترجمه لاتيني ولگات، باب ششم از كتاب باروك است. (71) همين امر باعثشده كه كاتوليكها و ارتدوكسها، كه براي اين رساله اعتبار قانوني (ثانوي) قائلند، آن را باب ششم كتاب باروك قرار دهند. (72)
8. غزل سه جوان (يا مناجات عزريا) (73)
در نسخه سبعينيه و نيز نسخههاي لاتين كتاب مقدس، در كتاب دانيال، باب سوم، بعد از آيه 23، اضافاتي مشتمل بر 67 آيه وجود دارد كه در نسخه عبري موجود نيست. اين اضافه به «غزل سه جوان» معروف است. (74)
در باب سوم از كتاب دانيال نبي آمده است كه نبوكدنصر (بختنصر)، پادشاه بابل، هنگامي كه يهوديان در بابل در تبعيد به سر ميبردند، تمثالي از طلا ساخت و مردم را مجبور كرد كه بر آن سجده نمايند. سخنچينان به پادشاه ميگويند كه سه نفر يهودي حاضر به سجده بر تمثال نيستند. وي اين سه نفر را احضار و آنان را تهديد ميكند كه اگر بر تمثال سجده نكنند در آتش سوزانده ميشوند و خداي آنان نميتواند كاري برايشان انجام دهد. ايشان از سجده امتناع ميكنند و پادشاه دستور ميدهد كه آنها را در آتش بيندازند (دانيال، 3: 1- 23).
در نسخه عبري در دنباله (آيه 24 به بعد) چنين آمده است: نبوكدنصر ميبيند اين سه نفر، همراه فرد چهارمي كه او را پسر خدا مينامد، به سلامت در آتش نشستهاند. پس دستور ميدهد آنها را بيرون آورند و مقام و منصب حكومتي بالايي به ايشان ميدهد و توهين به خداي ايشان را ممنوع اعلام ميكند.
در نسخه سبعينه و نسخههاي لاتين بين اين دو قسمت آمده است كه عزريا (عبد نغو)، كه يكي از آن سه نفر بود، در ميان آتش زبان ميگشايد و خدا را مناجات ميكند (26 - 45). سپس هر سه نفر با يك صدا به خواندن سرود ميپردازند و در آن خدا را ستايش كرده، به تسبيح و تمجيد او ميپردازند (51 - 90). دو آيه در ابتدا و چند آيه در وسط اين دو سمتبه مسائل جانبي، از قبيل افزودن آتش ميپردازد اين قسمت در اصل به زبان عبري، يا احتمالا آرامي، نوشته شده و به يوناني ترجمه شده است. (75) برخي مدعياند كه دو قسمت مناجات عزريا و غزل سه جوان در اصل مستقل بودهاند و اولي بين سالهاي 168 تا 165 ق م، در بحبوحه انقلاب مكابي، و دومي احتمالا پس از پيروزي انقلاب مكابي نوشته شدهاند. (76) ديگران تعيين تاريخ نگارش هر دو قسمت را مشكل دانستهاند و زماني بين 164 تا 100 ق م را احتمال دادهاند. (77) كاتوليكها و ارتدوكسها براي اين بخش اعتبار قانوني (ثانوي) قائلند و باب سوم كتاب دانيال در كتاب مقدس آنان 90 آيه دارد. (78)
9. قصه سوسنه (79)
كتاب دانيال نبي در نسخه عبري دوازده باب و در نسخه يوناني سبعينيه و لاتين ولگات چهارده باب دارد. باب سيزدهم اين دو نسخه، قصهاي را بيان ميكند كه به قصه سوسنه معروف است و در نسخه عبري موجود نيست. اين قصه در برخي از نسخههاي يوناني در ابتداي كتاب دانيال آمده است. (80)
سوسنه نام زني يهودي و زيباروي است كه همسر فردي ثروتمند ميشود. دو قاضي مسن يهودي با او برخورد ميكنند و به او طمع ميورزند و چون اطاعت نميكند تهمت زنا ميزنند. دادگاه يهود، بدون شنيدن دفاع، او را به مرگ محكوم ميكند. وقتي او را براي اعدام ميبرند، به پيشگاه خدا ناله ميزند و خدا دانيال جوان را به يارياش ميفرستد. دانيال به دادگاه اعتراض ميكند و ميگويد چرا بدون تحقيق فردي را به اعدام محكوم كردهاند. پس جداگانه از آن دو قاضي بازجويي ميكند و چون گفتههايشان متناقض است، كذبشان ثابت ميشود و به اعدام محكوم ميشوند.
اين قصه احتمالا در اصل به زبان عبري نوشته شده است و بعد در نسخههاي ديگر آورده شده است. (81) درباره مكان و زمان نگارش آن چيز زيادي معلوم نيست، ولي يك نظريه اين است كه در حدود سال 100 ق م در اسكندريه نگاشته شده است. (82) برخي مدعياند كه در اواخر قرن دوم قم و اوايل قرن اول قم بحث اصلاح شريعت مطرح بوده است و فريسيان و صدوقيان در اين مسئله اختلاف داشتهاند كه اگر كسي عليه ديگري، درباره جرمي كه مجازات آن اعدام است، شهادت دروغ بدهد، آيا شاهد دروغين در هر صورت بايد اعدام شود يا تنها در صورتي كه حكم اجرا شده باشد؟ اين داستان در اين حال و هوا نوشته شده است. (83)
دو فرقه كاتوليك و ارتدوكس براي اين بخش اعتبار قانوني (ثانوي) قائلند، با اين تفاوت كه در كتاب مقدس كاتوليكها اين بخش باب سيزدهم كتاب دانيال است، اما در كتاب مقدس ارتدوكسها مستقل و جاي آن قبل از كتاب دانيال است. (84)
10. قصه بعل (85) و اژدها
باب چهاردهم كتاب دانيال، كه در نسخههاي سبعينيه و لاتيني، برخلاف نسخه عبري، موجود است، به نقل دو داستان اختصاص دارد. (86) در داستان نخست، پادشاه بابل مجسمه بعل را ميپرستد و به او خوراكهايي هديه ميكند. پادشاه از دانيال ميپرسد كه چرا بعل را نميپرستد. او پاسخ ميدهد كه من خداي زنده را ميپرستم. پادشاه ميگويد بعل زنده است، چون غذاهاي اهدايي را ميخورد. دانيال براي پادشاه ثابت ميكند كه كاهنان از راه مخفي ميروند و غذاها را ميخورند. پس پادشاه آن بت را از بين ميبرد و كاهنان را به قتل ميرساند.
داستان ديگر داستان اژدهايي است كه مردم بابل او را ميپرستند. پادشاه بابل به دانيال ميگويد كه اين ديگر خداي زنده است، پس چرا او را نميپرستي؟ دانيال جواب ميدهد كه من تنها خداي خود را ميپرستم; و در ادامه ميگويد اين مار خدا نيست و اگر او را در اختيار من قرار دهي او را از بين ميبرم. پادشاه چنين ميكند و دانيال مار را با معجوني از بين ميبرد. اهالي بابل شورش ميكنند و از پادشاه ميخواهند كه دانيال را به آنها تسليم كند. پادشاه بهناچار چنين ميكند. دانيال را به مدت هفت روز در لانه شيرهاي گرسنه قرار ميدهند، ولي شيرها با او كاري ندارند. خداوند حبقوق نبي را، كه در يهوديه بود، مامور ميكند كه براي دانيال غذا ببرد. فرشتگان حبقوق را بدين منظور به بابل ميآورند. در روز هفتم، پادشاه، كه دانيال را صحيح و سالم مييابد، او را آزاد ميكند و دشمنانش را به لانه شيرها ميافكند.
اين دو داستان در اصل به زبان عبري نوشته شده و به يوناني ترجمه شدهاند. (87) تاريخ نگارش اين كتاب را برخي قرن دوم قم (88) و برخي قرن اول قم (89) دانستهاند و برخي بين اين دو قرن ترديد دارند. (90)
اين بخش جزء كتاب مقدس دو فرقه كاتوليك و ارتدوكس است و از اعتبار قانوني (ثانوي) برخوردار است، اما كاتوليكها آن را باب 14 كتاب دانيال و ارتدوكسها باب 13 اين كتاب ميدانند. (91)
11. كتاب اول مكابيان (92)
«مكابي» در زبان عبري به معناي «چكش» (93) و لقب فردي به نام يهودا (94) است كه در دورهاي كه سرزمين يهودا حتسلطه اعقاب و جانشينان اسكندر مقدوني، يعني «سلوكيان»، بود رهبري قيامي را كه پدرش «متتياي كاهن» آغاز كرده بود، به دست ميگيرد و دشمنان را شكست ميدهد. شايد لقب مكابي به خاطر ضربات مهلكي باشد كه وي بر دشمن وارد كرد. (95) او حكومتي را در سرزمين يهوديه تشكيل ميدهد كه براي مدتي باقي ميماند. او و جانشينانش سلسله مكابيان خوانده ميشوند. همچنين چهار كتاب وجود دارد كه به تاريخ و حوادث اين دوره پرداختهاند و از اين رو مكابيان خوانده ميشوند. (96) اين كتاب حوادثي را بررسي ميكند كه در آن سرزمين، از زمان جلوس آنتيوخوس اپيفانوس (97) بر تخت (175 ق م) تا زمان مرگ شمعون مكابي، كه يكي از رهبران قيام يهودي بود (حدود 132 يا 135 ق م) رخ داده است. (98) در ابتداي كتاب اشارهاي گذرا به روي كارآمدن و كشور گشايي و مرگ اسكندر مقدوني و تقسيم كشور پهناور او بين جانشينانش ميشود. ميراث اسكندر بين جانشينان او و فرزندانشان دستبه دست ميگردد تا اينكه نوبتبه يكي از آنها به نام آنتيوخوس اپيفانوس ميرسد. او پس از غلبه بر مصر به سرزمين يهودا حمله ميكند و آن را تحتسلطه خويش در ميآورد. در اين زمان يهوديت از دو جهت تهديد ميشد: يكي فرهنگ هلنيستي (يونانيگرايي)، كه در بسياري از مردم آن سرزمين نفوذ كرده بود، و ديگري پادشاه آنتيوخوس، كه به محو يهوديت و مظاهر آن كمر بسته بود. آنتيوخوس مردم را واميداشت كه از آيين اجدادي خويش دستبردارند و براي بتها قرباني كنند. بسياري از يهوديان به خواسته پادشاه جبار گردن نهادند و دست از شريعت اجدادي خويش برداشتند. كساني كه از فرمان پادشاه سرپيچي ميكردند، به اشد مجازات محكوم ميشدند. بدين سان روزگار به سختي بر يهوديان ميگذشت.
در اين زمان كاهني به نام «متتيا» (99) همراه با پسرانش قيام ميكند و به كوهستانها پناه ميبرد. به تدريج گروههايي از مردم به آنان ميپيوندند و سپاهي تشكيل ميدهند و با پادشاه به نبرد برميخيزند و به پيروزيهايي دست مييابند. پس از متتيا، پسرش يهوداي مكابي جانشين وي ميشود و با اقتدار كامل به جنگ دشمنان ميرود و به پيروزيهاي بزرگي دست مييابد. پس از جنگهاي زياد با آنتيوخوس و ديگر دشمنان يهود، كشور را آزاد ميكند و سرانجام در يكي از جنگها كشته ميشود.
پس از يهودا، برادرش «يوناتان» (100) به جانشيني او برگزيده شد. در اين زمان نفاق و خيانت در گوشه و كنار كشور نمايان شد و قحطي و بدبختي شديد كشور را فرا گرفت. در زمان يوناتان جنگ با دشمنان ادامه مييابد تا اينكه او در يكي از جنگها اسير ميشود. پس از يوناتان، برادرش شمعون جانشين وي ميشود و به نبرد با دشمنان ادامه ميدهد. در زمان او كشور به طور كامل از شر بيگانگان رهايي مييابد و حكومتش به قدرت زيادي دست مييابد. سرانجام آن گاه كه شمعون براي ديدار از يكي از شهرهاي يهودا بيرون ميرود، يكي از يهوديان به او خيانت كرده، او را به جشني دعوت ميكند و در حالي كه شمعون و پسرانش از فرط نوشيدن شراب مستند، دشمنان حمله ميكنند و او و همراهانش را به قتل ميرساند. كتاب اول مكابيان با قتل شمعون به پايان ميرسد.
اهميت كتاب اول مكابيان در اين است كه بهترين منبع تاريخي براي اين دوره است. (101) با اينكه نويسنده كتاب ناشناخته است، از محتواي كتاب برمي آيد كه يهودياي مؤمن، و احتمالا از فرقه صدوقيان، نويسنده آن بوده است. (102) اين كتاب در اصل به زبان عبري و در فلسطين، و احتمالا در اورشليم، اندكي قبل از پايان قرن دوم قم نگاشته شده است. (103) برخي احتمال ميدهند كه بين 100 تا 70 قم نوشته شده باشد. (104) برخي ديگر بر اين اعتقادند كه سه فصل آخر كتاب بعدا افزوده شده و كل كتاب پس از تخريب معبد در سال 70 م دوباره ويرايش شده است. (105) هدف نويسنده اين كتاب اين بوده است كه حكومت مكابيان بر يهودا را مشروع و قانوني جلوه دهد و آنها را در مبارزه با سلوكيها بر حق نشان دهد. (106) بنابراين، اين كتاب يك دفاعيه از حكومت مكابيان است. (107) دو فرقه كاتوليك و ارتدوكس براي اين كتاب اعتبار قانوني (ثانوي) قائلند. (108)
12. كتاب دوم مكابيان
كتاب دوم مكابيان كتاب مستقل ديگري است كه به بررسي حوادث عصر مكابيان اختصاص دارد. اين كتاب از جهات مختلفي با كتاب اول مكابيان متفاوت است. مقطع زماني، كه اين نوشته در برگيرنده آن است، بسيار كوتاه است و از سال 176 تا 161 قم، يعني حدود پانزده سال، را در برميگيرد. (109) بنابراين، كتاب دوم مكابيان تنها بخشي تاريخي را در بر ميگيرد كه اول مكابيان به آن پرداخته است; اما از آنجا كه بسيار بيشتر از اول مكابيان به جزئيات پرداخته، از ارزش و اعتبار بالاتري برخوردار است. (110) نويسنده در مقدمه اين كتاب ميگويد: «همه اين رويدادها را ياسون قيرواني (111) در پنج جلد كتاب آورده است. من نيز آنها را در يك مجلد خلاصه خواهم كرد» (2:23). اما غير از اين اشاره، هيچ اثري از كتاب ياسون قيرواني در دست نيست. (112)
تفاوت ديگر اين كتاب با اول مكابيان در هدف نويسنده است. نويسنده كتاب اول مكابيان ميخواست از انقلاب مكابي دفاع كند و نظام آنان را مشروع جلوه دهد; ولي هدف نويسنده اين كتاب دفاع از حريم معبد و شريعت است و مبارزه با هجوم فرهنگ هلنيستي را در سرلوحه كار خويش قرار داده است; (113) حتي برخي از محققان نويسنده اين كتاب را دشمن مكابيان قلمداد كردهاند. (114) همين امر حال و هواي اين دو كتاب را متفاوت كرده است.
اين كتاب را ميتوان به سه بخش تقسيم كرد. نويسنده در دو باب اول دو نامهاي را كه يهوديان اورشليم و يهوديه به يهوديان مصر نوشتهاند، ميآورد. در اين دو نامه، با اشاره به حوادثي كه براي معبد پيش آمده و وظايفي كه يهوديان در قبال آن دارند، از يهوديان مصر ميخواهند كه در جشن بزرگداشت مراسم افتتاح معبد شركت جويند. نويسنده، در پايان باب دوم، براي كتاب خود مقدمهاي ميآورد و در آن به كتاب ياسون قيرواني اشاره ميكند و هدف خود از خلاصه كردن آن كتاب و شيوه كار خود را بيان ميكند.
نويسنده از باب سوم تا هشتم، به تفصيل به هجوم فرهنگ هلنيستي و گرايش يهوديان به آن و بي اعتنايي آنها به آيين و شريعت اجدادي خود ميپردازد. هجوم سلوكيان و سلطه آنان بر يهوديه و اهتمام آنان به از بين بردن شريعتيهود و مظاهر اين دين، و فشار طاقت فرسا و شكنجه و آزار و قتل يهوديان براي دستبرداشتن از دين اجدادي و روي آوردن به بت پرستي، مطالبي است كه به صورت گسترده در اين بخش بيان شده است.
بخش سوم شامل باب هشتم تا پايان كتاب (باب پانزدهم) است كه به مبارزه و فعاليتهاي يهوداي مكابي ميپردازد و ماجرا را تا آن جا پي ميگيرد كه شهر اورشليم به طور كامل به دست عبرانيان ميافتد.
نويسنده اين كتاب يك يهودي ناشناخته است (115) و برخي او را از فرقه فريسيان دانستهاند. (116) تاريخ نگارش اين كتاب را از ربع آخر قرن دوم قم تا ربع اول قرن اول قم دانستهاند (117) و حتي برخي تاريخ نگارش آن را تا قبل از سلطه روميان در سال 63 قم محتمل دانستهاند. (118) برخلاف كتاب اول مكابيان، كه در اصل به عبري نوشته شده و به يوناني برگردانده شده است، كتاب دوم مكابيان در اصل به زبان يوناني نوشته شده است. (119) مكان نگارش اين كتاب را اسكندريه يا اورشليم ميدانند. (120) دو فرقه كاتوليك و ارتدوكس براي اين كتاب اعتبار قانوني (ثانوي) قائلند. (121)
13. كتاب سوم مكابيان
اين كتاب و نيز كتاب چهارم مكابيان، نسبتبه دو كتاب قبل از اهميت كمتري برخوردارند. اين اثر گزارشي است از نجات معجزهآساي يهوديان مصر از دستبطلميوس چهارم (حك . 221 - 205 قم); وي يهوديان را بدين خاطر كه يهوديان فلسطين مانع از ورود او به معبد شده بودند، تهديد كرده بود. (122) تاريخ نگارش اين كتاب را نزديك به آغاز دوره مسيحي يا ابتداي قرن اول م تخمين ميزنند. (123)
اين كتاب، علاوه بر نسخه عبري عهد قديم، در نسخه لاتيني ولگات نيز موجود نيست و از همين رو كاتوليكها براي آن اعتبار قانوني قائل نيستند، اما فرقه ارتدوكس آن را داراي اعتبار قانوني ميداند. (124)
14. كتاب چهارم مكابيان
اين كتاب يك اثر فلسفي يهودي است كه تحت تاثير رواقيان و ادبيات يونان نوشته شده است. (125) پيام اصلي ديني اين كتاب اين است كه رنجشهادت به طور غيرمستقيم كفاره گناه همه يهوديان ميشود. (126) با اينكه اين نوشته يك اثر تاريخي نيست، از اين جهتبه مكابيان منسوب شده است كه به آغاز زجر و آزار يهوديان به دست آنتيوخوس اپيفانوس تاريخ نگارش اين اثر نيمه اول قرن اولم (128) يا يك قرن منتهي به سال 70 م است. (129) از آنجا كه اين كتاب در نسخه لاتيني ولگات موجود نيست، فرقه كاتوليك براي آن اعتبار قانوني قائل نيست، اما فرقه ارتدوكس آن را معتبر ميداند. (130) در كتاب مقدس ارتدوكس اين كتاب به صورت ضميمه آمده است. (131)
15. كتاب اول عزرا (132) (اسدراس)
در مجموع در سه نسخه معروف عبري، سبعينيه و ولگات، چهار كتاب به نام عزرا (يا اسدراس) آمده است. در نسخه عبري كتابي به نام عزرا وجود دارد كه همه آن را قانوني ميدانند. اين كتاب در نسخه سبعينيه، همراه با كتاب نحميا، عنوان كتاب دوم عزرا را گرفتهاست; (133) در نسخه سبعينيه كتابي به نام كتاب اول عزرا آمده است; اين كتاب اكنون مورد بحث است. (134) در نسخه ولگات دو كتاب عزرا و نحميا، كه در نسخه عبري مجزا هستند، با عنوان كتاب اول و دوم عزرا آمدهاند. در اين نسخه، كتابي كه اكنون مورد بحث است، تحت عنوان كتاب سوم عزرا (135) در ضميمه آمده است. بعدها كتاب ديگري به عنوان ضميمه اين نسخه آمده كه كتاب چهارم عزرا خوانده شده است (136) و ما تحت عنوان كتاب دوم عزرا از آن بحثخواهيم كرد. ولي در نسخههاي انگليسي و ويرايشهاي جديد ولگات، كتاب عزراي قانوني با عنوان كتاب عزرا و كتاب نحميا، مجزا و با همين نام آمده است. كتابي كه اكنون مورد بحث است و در نسخه سبعينيه عنوان كتاب اول عزرا را دارد، همين عنوان و كتاب ديگري كه در سبعينيه موجود نيست (137) عنوان كتاب دوم عزرا را گرفته است.
عمده مطالب اين كتاب در كتابهاي قانوني عهد قديم موجود است، و در واقع اين كتاب تكرار كتاب تواريخ ايام از اول باب 35 تا آيه 23 باب 36 و كل كتاب عزرا و كتاب نحميا از آيه 31 باب هفتم تا آيه 12 باب هشتم است، و اين كتاب، تنها قصههاي «داريوش» و «سه جوان» را نسبتبه نسخه عبري و كتابهاي قانوني اضافه دارد; از اينرو ارزش تاريخي مستقلي ندارد. (138) اين كتاب، غير از مقطعي از آن كه حكمتآميز است (3:1 تا 5:6)، تاريخ است و از عيد فصحي كه يوشيا در اورشليم گرفت (دوم تواريخ ايام، 35:1) تا اصلاحات عزرا را در برميگيرد. (139)
امروزه تنها نسخه يوناني اين كتاب موجود است و برخي ميگويند كه در اصل به زبان يوناني نوشته شده (140) ولي برخي ديگر احتمال دادهاند كه اصل آن به زبان عبري يا آرامي بوده است. (141) اين واقعيت كه عمده مطالب اين كتاب در ديگر قسمتهاي عهد قديم آمده است، احتمال دوم راتقويت ميكند. برخي ديگر ميگويند كه اين كتاب يا بقايايي از ترجمهاي مجزا از سه كتاب دوم تواريخ ايام، عزرا و نحميا است، و يا بخشهايي گزينش شده از اين سه كتاب است كه به يوناني ترجمه شده است. (142)
نويسنده يا مترجم اين كتاب معلوم نيست، اما احتمالا در مصر و در ميان يهوديان يوناني زبان نوشته شده است. با اينكه تعيين تاريخ نگارش كتاب مشكل است، اما اواخر قرن دوم قم (143) يا اوايل قرن اول قم را متحمل دانستهاند. (144)
اين كتاب نه باب دارد و هدف نويسنده آن چندان روشن نيست. شايد بتوان تاكيد بر معبد و شعائر و مراسم آن را از لابهلاي آن به دست آورد. (145) كتاب در ترجمه سبعينيه آمده، اما در ترجمه لاتيني ولگات به صورت ضميمه و پس از كتاب عهد جديد قرار گرفته است. (146) تنها گروهي كه براي اين كتاب اعتبار قانوني (ثانوي) قائل است، فرقه ارتدكس است. (147)
16. كتاب دوم عزرا
برخلاف كتاب اول عزرا، نسخه يوناني و نيز اصل عبري يا آرامي اين كتاب در دسترس نيست. بنابراين، ترجمه سبعينيه حاوي آن نيست و تنها پارههايي از ترجمه يوناني آن در دسترس است; اما نسخه لاتين و ترجمههاي ديگري از آن موجود است. اين كتاب جزء كتابهاي اپوكريفايي است. در نسخه ولگات، ترجمه لاتيني اين كتاب به عنوان ضميمه و پس از عهد جديد آمده است. (148)
اين كتاب را به سه بخش ميتوان تقسيم كرد: در دو فصل اول كتاب، خدا از قوم شكايت و عزرا را مكلف به تقويت ايمان مردم ميكند و آمدن ملكوت خدا گوشزد شده است. اين دو فصل از افزودههاي مسيحيان به اين كتاب است (149) و در حدود سال 100 م نوشته شده است. (150) گاهي اين بخش كتاب پنجم عزرا خوانده ميشود. (151) بخش دوم كتاب، از باب سوم تا چهاردهم را در برميگيرد كه در آن هفت مكاشفه، كه ظاهرا در هنگام تبعيد بابلي براي عزرا رخ داده، بيان شده است. اين هفت مكاشفه عبارتند از: (152)
1) گفت و گويي بين عزرا و يك فرشته درباره عدالتخدا و بذر گناهي كه در آدم نهاده شده است (3:1 - 5:20);
2) گفت و گويي درباره خلقت، عصر مسيحايي و داوري پس از آن (6:35 - 10:59);
3) گفت و گويي درباره سر اينكه خدا بني اسرائيل را برگزيده است ولي بعدا آنها را عذاب ميكند(5:21 - 6:34);
4) مكاشفهاي كه در آن عزرا با كوه صهيون (اورشليم) به صورت زني مواجه ميشود كه در مرگ فرزندش عزاداري ميكند (9:26 - 10:59);
5) مكاشفهاي تمثيلي از يك عقاب با بالها و سرهاي زياد كه نشان دهنده امپراتوري روم است (بابهاي 11 و 12);
6) مكاشفهاي كه در آن مسيح به صورت انساني تصوير شده كه از دريا برمي خيزد و صعود ميكند (باب 13);
7) در مكاشفه آخر، كتاب مقدس به عزرا الهام ميشود و او آن را مينويسد.
از آن جا كه اين بخش تنها مشتمل بر مكاشفات منسوب به عزراست، برخي آن را كتاب عزرا مينامند. (153) اين بخش را يك يهودي ناشناخته، پس از تخريب دوم معبد وآوارگي يهود در سال 70 م و نزديك به پايان قرن اول نوشته است. (154) هدف نويسنده تقويتيهوديان و پاسخ به شبهاتي بوده است كه پس از آوارگي و بدبختيهاي يهود مطرح شده بود; او در قالب مكاشفه شبهات را مطرح ميكند و پاسخ ميدهد. نويسنده زمان نوشته خود را به دوره تبعيد بابلي برميگرداند و به عزرا نسبت ميدهد تا بدين سان حجت و مقبوليت كسب كند. (155)
اين بخش در اصل به زبان عبري يا آرامي نوشته شده و بعد به يوناني ترجمه شده است. (156) بخش سوم كتاب، كه بابهاي 14 و 15 را در برمي گيرد، افزوده مسيحيان است كه بعدها بين سالهاي 260 - 270 م نوشته شدهاند (157) .
اين بخش، كه آلام و گرفتاريهاي آخرالزمان و پايان تاريخ را بيان ميكند، گاهي كتاب ششم عزرا خوانده ميشود. (158) برخي اين كتاب را در مجموعه كتابهاي قانوني (ثانوي) كليساي ارتدوكس آوردهاند (159) و برخي ديگر چنين نكردهاند. (160) با توجه به اينكه اين كتاب در ترجمه سبعينيه موجود نيست احتمال اول بعيد به نظر ميرسد.
17. دعاي منسي
در عهد قديم، در كتاب دوم پادشاهان، باب 21، سرگذشت پادشاهي يهودي به نام منسي آمده كه فسق و فجور بسيار ميكرده است. همين سرگذشت را كتاب دوم تواريخ ايام روايت كرده است; اما در پايان كتاب اخير آمده است كه چون او به هشدارهاي خدا گوش فرا نداد، به دست آشوريان به اسارت برده شد. منسي در اسارت توبه ميكند و از خدا بخشايش ميطلبد. پس خدا او را نجات ميدهد و به وطنش بازمي گرداند. در كتاب دوم تواريخ ايام (33:18) آمده است: «و بقيه وقايع منسي و دعايي كه نزد خداي خود كرد... اينك در تواريخ پادشاهان اسرائيل مكتوب است». درباره دعايي كه اين متن به آن اشاره ميكند چيزي معلوم نيست; اما در بين بخشهاي اپوكريفايي عهد قديم، بخشي به نام دعاي منسي، مشتمل بر 15 آيه وجود دارد. اين دعا را ميتوان به سه بخش تقسيم كرد: وي در آيات يك تا هفتبه خدا توجه دارد و او را تمجيد و ستايش ميكند; در آيه 8 تا 10 به خطاهاي خود اعتراف ميكند; و در آيات بعدي از خدا غفران و بخشايش ميطلبد.
اين دعا تنها در برخي از نسخههاي يوناني وجود دارد و در متن عبري و نسخه سبعينيه موجود نيست و حتي براي جروم، مترجم معروفي كه كتاب مقدس را در قرن چهارم م به لاتيني ترجمه كرده، ناشناخته بوده است. بنابراين اين دعا در نسخه اصلي ولگات موجود نبوده، ولي بعدها در برخي از نسخهها به عنوان ضميمه عهد جديد، و در برخي از نسخههاي قديمي، پس از كتاب اول تواريخ ايام آمده است. (161) از آن جا كه اين بخش بسيار مختصر است، تعيين زمان و مكان نگارش آن و نيز زبان اصلي آن را نميتوان به صورت يقيني بيان كرد، (162) ولي برخي احتمال دادهاند كه در قرن اول يا دوم قم در فلسطين نوشته شده باشد (163) ،و برخي ميگويند از سبك دعا برميآيد كه در اصل به زبان عبري نوشته شده است. (164)
نويسنده اين دعا شناخته شده نيست، ولي دانشمندان اين احتمال را كه آن را فردي يهودي از زبان منسي نوشته باشد ترجيح ميدهند. (165) تنها فرقه ارتدوكس، (166) و يا بخشي از آن (167) ،براي اين دعا اعتبار قانوني ثانوي قائلند.
18. مزمور 151 از مزامير داود
كتاب مزامير داود در نسخه عبري مشتمل بر 150 مزمور است، ولي در برخي از نسخهها پنجيا شش مزمور ديگر نيز هست كه در بخش كتابهاي مجعول العنوان آمده است. فرقه ارتدوكس براي مزمور شماره 151 اعتبار قانوني قائل است و بنابراين كتب مزامير نزد آنهايك مزمور بيشتر دارد. (168)
ب)كتابهاي مجعول العنوان (169)
غير از كتابهاي قانوني و اپوكريفايي عهد قديم، مجموعه ديگري از نوشتهها موجودند كه با عهدقديم مرتبطند. (170) اين مجموعه«سوداپيگرافا» يا «مجعول العنوان» خوانده ميشوند. علت اين نامگذاري آن است كه نگارش اغلب كتابهاي اين مجموعه به شخصيتهاي بزرگ گذشته نسبت داده شده است، در حالي كه در واقع آنان نويسنده اينكتابها نيستند. (171) اينكتابها را برخي از يهوديانو مسيحيان نگاشتهاند و خود را پشت عنوان يكقهرمان باستاني پنهانكردهاند. در واقع بايد اينكار را عادي، و نه جعل يا تقلب، به حساب آورد. در اين قبيل نوشتهها نويسنده فرض ميكرد كه اگر فلان قهرمان باستاني در حادثهايخاص حاضر بود درباره آن چه ميگفت; پس از زبان حال او سخن ميگويد. (172) برخي اين مجموعه را اين گونه تعريف كردهاند:
واژه سوداپيگرافا به مجموعهاي از نوشتههاي يهودي يا يهودي - مسيحي اشاره دارد كه: الف) در كتاب مقدس عبري، عهد جديد، مجموعه اپوكريفايي و نوشتههاي حاخامي (173) مندرج نيستند; ب) با متون كتاب مقدس يا شخصيتهاي آن مرتبطند; ج) اغلب به يكي از شخصيتهاي باستاني مورد احترام كتاب مقدس نسبت داده شدهاند; د) در بردارنده پيامي از طرف خدايند كه به زماني كه در آن نوشته شدهاند مربوط است; ح) بين سالهاي 250 قم تا 200 م نوشته شدهاند، و اگر بعد از اين دوره نوشته شدهاند، دربردارنده سنتهاي يهودي همين دورهاند. (174) با اين حال نامگذاري اين مجموعه به «مجعول العنوان» دقيق نيست; چون اولا همه كتابهاي اين مجموعه اينگونه نيستند و ثانيا خارج از اين مجموعه هم كتابهايي با اين خصوصيت وجود دارند. (175)
جمعآوري اين مجموعه به زمانهاي اخير تعلق دارد. اين مجموعه به زبان آلماني در كتابي تحت عنوان Die Apokryphen undPseudepigraphen des Alten Testaments ،در دو مجلد، (1900 ، Tubingen ) به سر ويراستاري Emil Kautzsch به چاپ رسيده است. در زبان انگليسي در كتابي تحت عنوان The Apocrypha andPseudepigrapha of the OldTestament در دو جلد (1913 ، Oxford ) به ويراستاري آر. اچ چارل (176) به چاپ رسيده است. نسخه انگليسي، علاوه بر همه كتابهاي نسخه آلماني، چهار كتاب اضافه را نيز در بردارد. (177) تعدادي از اين كتابها در كتابي تحت عنوان The Forgotten Books of Eden (178) به ويراستاري روترفورد اچ پلات (179) جمع آوري شده است. همچنين تعدادي ديگر از اين نوشتهها در مجموعهاي به زبان عربي تحت عنوان مخطوطات قمران - البحر الميت، التوراة - كتابات ما بين العهدين، جلدهاي دوم و سوم گردآوري شده است.
درباره تعداد كتابهايي كه تحت عنوان «سوداپيگرافا» قرارمي گيرند اختلاف است. اين اختلاف از اختلاف در تعداد و برخي ديگر 52 دانستهاند. (182) گروه نخست عنوان «عهدهاي مشايخ دوازدهگانه» را به تفكيك، و گروه دوم يك جا و تحت همين عنوان آوردهاند. ولي در ميان اين مجموعه كتابهايي وجود دارد كه برخي از گروههابراي آنها اعتبار قانوني (ثانوي) قائلند و اگر آنها را كنار بگذاريم، و نيز كتاب مشايخ سه گانه را هم يك كتاب به حساب آوريم، تعداد كتابهاي اين مجموعه 47 عدد ميشود. اين مجموعه را به لحاظ موضوع و مطالب مندرج در آنها به پنج دسته تقسيم كردهاند: (183)
1. آثار و نوشتههاي مربوط به مكاشفه (185)
كلمه apocalyptic از كلمه يوناني apocalypsis به معناي «وحي و مكاشفه» يا آشكار سازي است. از آنجا كه اين دسته از نوشتهها، در بردارنده ادعاي مكاشفه درباره مقاصد سري خدا، پايان جهان و استقرار حكومتخدا بر زمين هستند، اين واژه درباره آنها به كار رفته است. (185) نوزده كتاب در اين مجموعه قرار ميگيرند كه عبارتند از:
1-1. كتاب اول خنوخ (186) (مكاشفه خنوخ به زبان حبشي (187) )
بنابر عهد قديم، خنوخ فرزند يارد است كه با چند واسطه به حضرت آدم ميرسد. (188) در اين مجموعه سه كتاب منسوب به خنوخ وجود دارد كه مهمترين آنها كتاب اول خنوخ است. كاملترين نسخه اين كتاب به زبان حبشي و تنها بخشهايي از آن به زبان يوناني است و بخشهايي از آن نيز به زبان آرامي در قمران (189) كشف شده است; از اين رو گاهي اين كتاب را مكاشفه حبشي خنوخ ميخوانند. (190) كتاب اول خنوخ از پنجبخش تشكيل شده است: بخش اول ابتدا سرگذشت فرشتگاني را بيان ميكند كه ساقط شده و در زمين به فساد ميپردازند; سپس سفرهاي رؤيايي خنوخ را مطرح ميكند. بخش دوم مشتمل بر حكمتها و مثلهايي از خنوخ است. بخش سوم بحثي درباره فلك و نجوم است. بخش چهارم به بيان دو رؤياي خنوخ ميپردازد و در بخش پنجم مواعظ اخلاقي خنوخ آمده است. (191) تاريخ نگارش بخشهاي مختلف اين كتاب را از قرن سوم ق م تا قرن اول م دانستهاند. (192)
2-1. كتاب دوم خنوخ (193) (مكاشفه خنوخ به زبان اسلاوي (194) )
كتاب دوم خنوخ مكاشفهاي فوق العاده است كه در بردارنده بصيرتهايي درباره جهان و انسانيت است. (195) نسخه موجود اين كتاب به زبان اسلاوي است و به همين جهت گاهي مكاشفه اسلاوي خنوخ خوانده ميشود. (196) متن اصلي اين كتاب احتمالا نزديك به پايان قرن اول م (197) ،پس از تخريب دوم معبد در سال 70 م و آوارگي يهود، و تحت تاثير مصيبتهاي وارده به آنها، نوشته شده است. (198)
3-1. كتاب سوم خنوخ (مكاشفه خنوخ به زبان عبري)
اين كتاب كه يك اثر يهودي و به زبان عبري است، به دست افراد مختلفي نوشته شده و در قرن پنجم يا ششم م به شكل كنوني درآمده است، اما بخشهايي از آن احتمالا در قرنهاي اول يا دوم م نوشته شده است. (199) اين كتاب نيز تحت تاثير مصائب يهود، پس از تخريب معبد در سال 70 ميلادي، نگاشته شده است. (200)
4-1. پيشگوييهاي الهامي (201)
اين كتاب، كه تركيبي از نوشتههاي يهوديان اوليه و مسيحيان بعد است، مصائب و بلاياي آينده (از جمله تخريب دوم معبد) (202) را پيشگويي ميكند. (203) تاريخ نگارش اين مجموعه از قرن دوم قم تا قرن هفتم م است. (204)
5-1. رساله سام (205)
تعيين تاريخ نگارش اين كتاب مشكل است، اما ظاهرا در پايان قرن اول ق م در اسكندريه تاليف شده است. (206)
6-1. مجعول حزقيال (207)
اين كتاب، كه مشتمل بر پيشگويي درباره مصائب قوم، از جمله تخريب دوم معبد، بوده است، (208) ناپديد گشته و تنها نقلها و گزيدههايي از آن در نوشتههاي پدر مسيحي قرن چهارمي، اپيفانوس (209) ،و تلمود بابلي موجود است. تاريخ اصل اين سند به حدود آغاز دوره مسيحي برميگردد. (210)
7-1. مكاشفه صفنيا (211)
اين كتاب، كه تنها بخشهايي از آن باقي مانده و يك اثر يهودي است، سفرهاي صفنيا به بهشت و دوزخ را توصيف ميكند. اين كتاب اندكي قبل يا بعد از شروع دوره مسيحي نوشته شده است. (212)
8-1. كتاب چهارم عزرا
اين كتاب يك اثر يهودي است كه پس از تخريب دوم معبد نوشته شده است. (213) نامگذاري اين كتاب به كتاب چهارم، مطابق نسخه ولگات است كه در آن غير از كتاب قانوني عزرا، دو كتاب ديگر به عزرا منسوب شده است. (214) اين كتاب كه مشتمل بر يك رؤيا است (215) بعدا به دست مسيحيان دچار تغييراتي شد. (216)
9-1. مكاشفه يوناني عزرا
اين مكاشفه، كه به زبان يوناني است، رؤياي عزرا درباره بهشت، دوزخ و دجال را گزارش ميدهد. اين كتاب در شكل كنونياش يك اثر مسيحي نسبتا متاخر است و شايد در قرن نهم م گردآوري شده باشد، اما تركيبي از منابع يهودي و مسيحي است. (217)
10-1. رؤياي عزرا
اينكتاب نيز يك اثر مسيحي است كه شباهت آن با ديگر كتابهاي عزرا، مانند كتاب چهارم و مكاشفه، روشناست. تاريخنگارش اينكتاب بينقرن چهارم تا هفتم م بوده است. (218)
11-1. مسائل عزرا
اين كتاب نيز يك اثر مسيحي است كه با ديگر كتابهاي عزرا شباهت دارد. تاريخ نگارش اين كتاب مشخص نيست. (219)
12-1. مكاشفه عزرا
اين كتاب، كه با ديگر كتابهاي عزرا كمتر شباهت دارد و با رساله سام شبيه است، ويژگيهايسالي را كهبا روز يونانيآغاز ميشود، توصيف ميكند. ايننيز يكاثر مسيحي است كه تعيين تاريخ آن مشكل است، اما يقينا قبل از قرن نهم م نوشته شده است. (220)
13-1. مكاشفه شدرك (221)
اين كتاب در شكل كنونياش يك اثر مسيحي است كه احتمالا در قرن پنجم م نوشته شده است; اما عناصري از قرون اوليه مسيحي را در خود دارد. (222)
14-1. كتاب دوم باروخ (مكاشفه باروخ به زبان سرياني)
اين كتاب، كه شباهتبسيار زيادي با كتاب چهارم عزرا دارد، مكاشفهاي درباره مصيبتهاي تخريب اورشليم و آخرالزمان و مسائل ديگر است. (223) اين مكاشفه كه يك اثر يهودي است، در حدود سال 100 م نوشته شده است. (224)
15-1. كتاب سوم باروخ (مكاشفه باروخ به زبان يوناني)
اين كتاب از يك مكاشفه حكايت ميكند كه در آن امور مختلفي وجود دارد; اما بخش عمده آن به مصائبي كه بر شهر اورشليم در تخريب دوم معبد وارد شده و علل آن ميپردازد. (225) اين اثر يا از سنتيهودي استفاده كرده يا يك اثر يهودي است كه به دستيك مسيحي ويراستاري شده است. تاريخ نگارش اصل يهودي آن به قرن اول يا دوم م برميگردد. (226)
16-1. مكاشفه ابراهيم
اين مكاشفه، كه تنها به زبان اسلاوي باقي مانده، دو قسمت دارد: در قسمت اول حضرت ابراهيم، كه فرزند تارح بتساز است، از خدا هدايت ميجويد و در قسمت دوم يك قرباني تقديم خداوند ميكند و در رؤيايي برروي بالهاي كبوتري به آسمان صعود ميكند (227) . دانشمندان تاريخ نگارش اصل يهودي اين كتاب را بين 70 تا 150 م دانستهاند. (228)
17-1. مكاشفه آدم
اين كتاب در شكل كنونياش يك كتاب گنوسي است، اما نه گنوسي مسيحي; بسياري از دانشمندان برآنند كه اين اثر از سنتها يا منابع يهودي مربوط به قرن اول م گرفته شده است. (229)
18-1. مكاشفه ايليا (230)
اين كتاب از سه بخش تشكيل شده است: در بخش اول، الياس (ايليا) مردم را نصيحت ميكند; بخش دوم به پيشگويي جنگ بين آشوريان و ايرانيان و سرنوشت آن ميپردازد; بخش سوم پيشگويي ظهور مسيح و دجال است. (231) اين كتاب، كه تركيبي از مواد يهودي و مسيحي است، احتمالا بين سالهاي 150 تا 275 م نوشته شده است. (232)
19-1. مكاشفه دانيال
اين كتاب در شكل كنونياش قطعا در اوايل قرن نهم م نوشته شده، اما مشتمل بر سنتهايي يهودي است كه مربوط به قرون پيشين است. برخي از دانشمندان برآنند كه بخشهايي از اين كتاب احتمالا در قرن چهارم نوشته شده است. (233)
2. وصيتها (234)
دسته دوم از كتابهاي مجعول العنوان عهد قديم، وصيتها هستند (كه اغلب بخشهايي از آنها مكاشفهاي است). اين مجموعه مشتمل بر شش عنوان است كه عبارتند از: (235)
2-1. وصيتهاي مشايخ (236) دوازدهگانه
دوازده اثر منسوب به دوازده فرزند حضرت يعقوب تحت اين عنوان ميگنجند و همان طور كه قبلا گذشت، برخي در شمارش تعداد كتابهاي «مجعول العنوان»، نام آنها را به تفكيك ميآورند. اين دوازده كتاب حاوي آموزشهاي اخلاقي و اغلب همراه با رؤيا و مكاشفهاند. (237) اين كتاب در شكل كنونياش يك اثر مسيحي است كه تاريخ آن به نيمه دوم قرن دوم م برمي گردد; (238) اما بيشتر دانشمندان برآنند كه فقرات مسيحي آن الحاقي است و به اصل يهودي كتاب، كه تاريخش به قرن دوم يا اول قم برمي گردد، افزوده شدهاند. (239) از قطعههايي از اين اثر، كه در قمران كشف شده است، برميآيد كه اصل آن آرامي و عبري بوده و به دست مسيحيان به يوناني ترجمه شده است. (240)
2-2. وصيت ايوب
به گفته مؤلف اين كتاب، ايوب نزديكان خود را در بستر مرگ نزد خويش جمع و آخرين وصيتها را به آنان ميكند. اين كتاب نشاندهنده صبر و استقامت ايوب در مقابل بلاياست. (241) وصيت ايوب، كه يك اثر يهودي است، در ابتداي عصر مسيحيت نوشته شده است. (242)
3-2. وصيتهاي مشايخ سه گانه (ابراهيم، اسحاق و يعقوب)
وصاياي سه شيخ، يعني ابراهيم، اسحاق و يعقوب، در اصل سه كتابند كه به هم ضميمه شدهاند. كتاب دوم و سوم دو اثر مسيحياند كه به كتاب ابراهيم، كه اثري يهودي است، ملحق شدهاند. (243) اين اثر نيز در بردارنده نكاتي اخلاقي است. (244) دو وصيت اسحاق و يعقوب در قرن دوم يا سوم م به وصيت ابراهيم، كه تاريخش احتمالا به پايان قرن اول يا آغاز قرن دوم م برميگردد، ملحق شدهاند. (245) گاهي اين سه اثر با سه عنوان مجزا آورده ميشوند.
4-2. وصيت موسي
اين كتاب، كه گاهي به نامهاي صعود موسي و كتاب موسي نيز خوانده ميشود، دربردارنده وصاياي موسي به يوشع ابن نون است. در اين كتاب حوادثي كه براي بني اسرائيل پيش ميآيد بيان شده است. (246) كتاب وصيت موسي يك اثر يهودي است كه در اوايل عصر مسيحي به شكل كنوني درآمده است. (247) تنها بخشي از كتاب، كه از يوناني به زبان لاتين ترجمه شده، باقي مانده است. (248) زبان اصلي اين اثر عبري بوده است. (249)
5-2. وصيتسليمان
اين كتاب داستاني است درباره اينكه چگونه سليمان با بهكارگيري سحر و جنيان معبد را ساخت. اين اثر در شكل موجودش حدود قرن سوم م نوشته شده است; (250) اما برخي از دانشمندان برآنند كه اين كتاب دربردارنده نوشتهاي يهودي است كه تاريخش به قرن اول م برميگردد. (251)
6-2. وصيت آدم
اين كتاب، كه يك اثر تركيبي است، دربردارنده بحثهايي درباره ساعات روز، پيشگويي و سلسله مراتب قدرتهاي آسماني است. (252) تاريخ اين اثر را در شكل كنونياش، كه يك اثر مسيحي است، برخي پايان قرن سوم (253) و برخي قرن پنجم م دانستهاند. (254) بخشهاي يهودي اين كتاب ممكن است در قرن دوم نوشته شده باشد. (255)
3. گسترش داستانهاي عهد قديم و داستانهاي ديگر
از آن جا كه حجيت الهي كتابهاي عهد قديم به رسميتشناخته شده بود، اين آثار بر زندگي روزمره و ديني يهوديان جهان يوناني عميقا تاثير داشت. همين امر باعثشده است كه نوشتههاي بسياري تحت تاثير ادبيات و اعتقادات عهد قديم در اين دوره (قرن سوم قم تا قرن دوم قم) به وجود آيد. از جمله اين نوشتهها داستانهايي است كه پيرامون حكايتهاي عهد قديم به وجود آمده است و در مجموعه سوداپيگرافا قرار ميگيرد. (256) اين مجموعه مشتمل بر سيزده كتاب است كه تنها يكي از آنها (رساله اريستياس) درباره حكايات عهد قديم نيست. (257)
1-3. رساله اريستياس (258)
اين رساله، كه در نيمه اول قرن دوم قم نوشته شده، (259) حكايتيك مشرك يوناني زبان (اريستياس) است كه در نامهاي به برادرش از يهوديت تمجيد ميكند و از هيئت مترجمان سبعينيه سخن ميگويد. در واقع اين اثر نوشته يك يهودي اسكندراني است كه يهوديت را به زباني مطرح ميكند كه براي يونانيان قابل فهم باشد.
2-3. پنجاههها (يوبيلها) (260)
اين كتاب يك تقويم تاريخي است مطابق حوادث سفر پيدايش و بخشي از سفر خروج، كه در آن هر 49 ساله يك پنجاهه به حساب آمده و طبق اين پنجاههها حوادثي كه در اين مقطع رخ داده تقسيم بندي شده است. (261) اين كتاب در ظاهر به وسيله يك فرشته به حضرت موسي وحي شده است. (262) اين كتاب در قرن دوم قم نوشته شده است. (263)
3-3. شهادت و عروج اشعيا
اين كتاب از سه بخش تشكيل شده است: بخش «عروج اشعيا» (بابهاي 1 - 5) يك اثر يهودي است كه احتمالا در سال 100 قم نوشته شده است. بخش ديگر اين كتاب يك اثر مسيحي استبه نام «رؤياي اشعيا» (بابهاي 6 - 11) كه قبل از قرن سوم م نوشته شده است. بخش سوم، كه باز يك اثر مسيحي به نام «وصيتحزقيا» (3: 13 - 4: 22) است، احتمالا در پايان قرن اول نوشته شده است. اين سه بخش قبل از قرن چهارم م به هم الحاق شدهاند. (264)
بنا به گفته اين كتاب، اشعياي نبي به حزقيا، پادشاه يهوديه، از جناياتي كه پسرش منسي پس از او مرتكب ميشود خبر ميدهد. پس از مرگ حزقيا اين حوادث رخ ميدهد. منسي وصاياي پدر را فراموش ميكند و به فسق و فجور روي ميآورد و اشعيا را به شهادت ميرساند. (265)
4-3. يوسف و اسنات
اين كتاب دو بخش دارد: در بخش اول به ماجراي ازدواج يوسف و اسنات و در بخش دوم به اقدامات پسر فرعون براي جدايي اين دو پرداخته شده است. (266) اين كتاب ماجراي ازدواجي را كه در سفر پيدايش (41: 45) به اختصار آمده، توسعه داده است. دانشمندان امروزي برآنند كه اين كتاب در حدود 100 م يا زودتر از آن نوشته شده است. (267)
5-3. زندگي آدم و حوا
داستان زندگي آدم و حوا، كه در سفر پيدايش بابهاي دوم تا چهارم بيان شده، در اين كتاب به صورتي مفصلتر و با اضافاتي آمده است. اين كتاب به زبان يوناني است، ولي نويسنده از منابع عبري و آرامي نيز استفاده كرده است. گاهي اين كتاب را زندگي آدمو حوا به زبان يوناني مينامند تا از ترجمههاي آن كه به زبانهاي مختلف، از جمله لاتين، است تميز داده شود. (268) اين كتاب در قرن اولم و احتمالا نيمه اول آن، نوشته شده است. (269)
6-3. مجعول فيلون (270)
اين كتاب بازنويسي سفر پيدايش تا كتاب دوم سموئيل نبي است، كه ماجراهاي اين بخش را به صورت اسطورهاي شرح و بسط ميدهد. اين كتاب بين سالهاي 70 تا 135 م يا اندكي قبل از سال 70 م نوشته شده است. (271)
7-3. زندگي انبيا
اين كتاب، كه داستان زندگي و مرگ 23 پيامبر را بيان ميكند، گذشته از افزودههاي مسيحي، آميختهاي از فرهنگ عاميانه اساطير است. اين اثر در قرن اول م يا اندكي قبل از آن نوشته شده است. (272)
8-3. نردبان يعقوب (273)
در سفر پيدايش چنين نقل شده است: يعقوب در رويا نردباني را ديد كه بر روي زمين قرار دارد و سر آن در آسمان است; فرشتگان از نردبان بالا و پايين ميروند و خدا بالاي آن ايستاده است و با يعقوب سخن ميگويد. (274) كتاب نردبان يعقوب شرح اين رؤياست. برخي از دانشمندان برآنند كه باب اول تا ششم اين كتاب يك اثر يهودي است و احتمالا در اواخر قرن اول نوشته شده، و باب هفتم يك اثر مسيحي است كه بعدا افزوده شده است. (275)
9-3. كتاب چهارم باروخ
يا نسخه حبشي آن است. (277) كتاب چهارم باروخ، كه اندكي پس از سال 100 م نوشته شده، اثري يهودي است كه فردي مسيحي آن را ويراستاري كرده است. (278)
10-3. ينيس و يمبريس (279)
اين كتاب داستاني است درباره جادوگران فرعون كه با موسي مبارزه ميكردند (سفر خروج، بابهاي 7 و 8، و دوم تيموتائوس، 3: 8 - 9). كتاب در شكل كنونياش يك اثر مسيحي است، اما قطعا اصل آن به سنتهاي يهودي قبل از قرن اول م برميگردد. (280)
11-3. تاريخ ركابيان (281)
اين كتاب شرحي افسانهاي استبر باب 35 از كتاب ارمياي نبي. كتاب تاريخ ركابيان در شكل كنونياش يك اثر مسيحي است كه تاريخش حداقل به قرن ششم م برميگردد. اما ادلهاي وجود دارد كه بخشهاي اصلي اين كتاب از يك اثر يهودي گرفته شده كه تاريخ آن به سال 100 م برميگردد. (282)
12-3. الداد و ميداد (283)
در سفر اعداد سرگذشت دو نفر از مومنان به حضرت موسي آمده است كه نبوت ميكردهاند. (284) كتاب الداد و ميداد، كه به نام اين دو نفر است، بسط و گسترش اين داستان است. اين كتاب ناپديد شده و تنها بخشي از آن باقي مانده است كه كتاب شبان هرماس از آن نقل ميكند. تعيين تاريخ نگارش اين كتاب مشكل است اما احتمالا اصل آن يك اثر يهودي قديمي بوده است. (285)
13-3. تاريخ يوسف
اين كتاب به شرح و بسط بخشي از سرگذشتحضرت يوسف، كه در سفر پيدايش (41: 39 تا 42:38) آمده است، ميپردازد. تعيين تاريخ نگارش اين كتاب، كه يك اثر يهودي است، مشكل است ولي از كتب قديمي است و قطعا قبل از قرن ششم م نوشته شده است. (286)
4. آثار حكمتآميز و فلسفي
كتابهاي اين بخش تلاشي است كه يهوديان يوناني مآب كردهاند تا از فعاليتهاي عقلاني انسانهاي آن دوره گزارش دهند. (287) اين كتابها، كه مشتمل بر مطالبي در جنبههاي مختلف زندگي انسان، چه ديني و چه دنيوياند، از فرهنگهاي معاصر يهوديان برگرفته شدهاند و اغلب سعي شده در پرتو عهد قديم بازنويسي شوند. (288) اين بخش مشتمل بر سه كتاب است كه عبارتند از:
1-4. كتاب احيقار (289)
اين كتاب درباره داستان زندگي و اندرزهاي حكيمي به نام احيقار (290) (احتمالا همان لقمان حكيم) است. كتاب در آغاز احيقار را وزير حكيم و خردمند سنحاريب، پادشاه آشور، معرفي ميكند. اين داستان در برخي از نسخههاي كتاب هزار و يك شب موجود است. اين كتاب، كه يك اثر آشوري مربوط به قرن هفتم يا ششم قم است، از زمان كتابهاي سوداپيگرافا بيرون است، اما از اين جهت در آن گنجانيده شده كه براي شناخت انديشههاي يهود اوليه اهميت دارد. (291) برخي تاريخ نگارش اين كتاب را قرن چهارم يا پنجم قم، و نويسنده كتاب طوبيت (از كتابهاي اپوكريفايي) را متاثر از آن ميدانند. (292) در باب اول كتاب طوبيت اشارهاي به داستان احيقار شده است.
2-4. مجعول فوسيليدس (293)
ايناثر، كهكتابي در حكمت و پند و اندرز يهود است، به شاعري از اهالي ايونيا، كه در قرنششمقمميزيسته، نسبتدادهشدهاستوتاريخنگارشآنبه50قمتا100مبرميگردد. (294)
3-4. منندر (295) سرياني (296)
اين كتاب مجموعهاي از گفتههاي حكمتآميز است كه فردي يهودي در حدود قرن سوم م آن را جمع آوري كرده است. (297) اين اثر به كتاب احيقار و كتاب حكمتيشوع بن سيراخ بيشباهت نيست. (298)
5. دعاها، مزامير (299) و غزلها (300)
مناجاتها، سرودها و غزلهاي يهود كه مربوط به اين دورهاند، بخش آخر كتابهاي سوداپيگرافايي عهد قديم را تشكيل ميدهند. برخي از اين آثار تحت تاثير شيوه شعر و سرود اوليه يهود، مانند مزامير داود، هستند و برخي ديگر آزادترند. (301) اين بخش مشتمل برشش اثر است كه عبارتند از:
1-5. مزمورهاي اضافي داود
علاوه بر كتاب مزامير داود، كه جزء كتابهاي قانوني عهد قديم و مشتمل بر 150 مزمور است، پنج مزمور ديگر، و نيز چند آيه از يك مزمور، وجود دارد كه به داود منسوب است. (302) اين مجموعه در زمانهاي مختلف از قرن سوم تا اول قم نوشته شدهاند. (303)
2-5. مزامير سليمان
اين كتاب كه مشتمل بر هيجده مزمور و شبيه به مزامير داود است، در اصل به عبري نوشته شده ولي اكنون تنها نسخه يوناني آن موجود است. (304) اين اثر در اورشليم يا اطراف آن به دستيك يهودي پارسا، در نيمه دوم قرن اول قم، نوشته شده است. (305)
3-5. دعاهاي يونانيمآب كنيسهاي (306)
اين دعاها، كه در كتاب هفتم و هشتم كتاب قواعد حواري (307) حفظ شدهاند، در شكل كنونيشان اثري مسيحياند، اما ممكن استبقاياي ادعيه يهودي و مربوط به سدههاي اوليه م باشند. (308) تاريخ جمعآوري شكل كنوني اين اثر را برخي قرن دوم و سوم م احتمال دادهاند. (309)
4-5. دعاي يوسف
اين كتاب بيشتر به كتابهاي بخش گسترش حكايات عهد قديم شبيه است و تنها بخشهايي از آن باقي مانده است. (310) تاريخ نگارش اين كتاب، كه يك اثر يهودي است، به قرن اول م برميگردد. (311)
5-5. دعاي يعقوب
اين كتاب ناپديد شده و تنها بيست و شش خط آن باقي مانده است. اين اثر يك دعاي يهودي است كه تعيين تاريخ آن مشكل است، اما قبل از قرن چهارم م (312) و احتمالا در قرن اول (313) نوشته شده است.
6-5. قصيدههاي سليمان
اين كتاب، كه اولين كتاب سرود مسيحي است، به شكل سرودهاي مزامير داود است. (314) تاريخ اين اثر به حدود سال 100 م برميگردد و با انجيل يوحنا شباهت زيادي دارد و مشتمل بر چهل و دو سرود است. (315)
عبدالرحيم سليمانياردستاني
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید