در آن ماجرا از هر ?? ايراني يک نفر را کشتند؛ و اين يعني تقريباً هيچ خانواده اي از عزاداري برکنار نماند. کشتار دو روز ادامه داشت و مهاجمين روز سوم را به پايکوبي گذراندند. کشورها و اقوام زيادي در تاريخ ايران به سرزمين ما تاخته اند. يادآوري کشتارهايي در همان مقياس و جشن هايي به مناسبت پيروزي شان براي کساني که تاريخ را مي خوانند غيرطبيعي نيست اما آنچه ماجراي «پوريم» را ناراحت کننده تر مي کند اين است که يهودياني که ????? نفر را قتل عام کردند هنوز هر سال به همان مناسبت جشن مي گيرند! اين ماجرا در عهد قديم (تورات)، کتاب «استر» شرح داده شده است. به روايت تورات در زمان «خشايارشا» مردي يهودي به نام «مرد خاي» وارد دربار مي شود. وي بعدها دخترعموي خود، «هدسه» را که به او «استر» مي گفتند وارد حرمسراي شاه کرد و ترتيبي داد تا او ملکه شود. اما به او گفت که نسبتش با مردخاي را پنهان کند. سپس ميان مردخاي و هامان که وزير برجسته پادشاه بود دشمني ايجاد شد به صورتي که هامان نقشه اعدام کردن مردخاي را کشيد. هامان به واسطه قرعه (که به آن «پور» مي گفتند) روز سيزدهم ماه ادار (ماه دوازدهم) را براي انتقام انتخاب کرد. به اين ترتيب مردخاي مجبور شد از استر کمک بخواهد. استر نيز نقشه اي اجرا کرده و پادشاه را مجاب ساخت تا هامان و افراد خانواده اش را اعدام کنند. اما ماجرا به همين جا تمام نشد. در تورات آمده است: «سپس وقتي استر به پادشاه گفت که چه نسبتي با مردخاي دارد، پادشاه مردخاي را به حضور پذيرفت و انگشتر خود را ?.?.?. به مردخاي داد ?.?.?. آن گاه خشايارشا به ملکه استر و مردخاي گفت: «من دستور دادم هامان را که مي خواست شما يهوديان را نابود کند، به دار بياويزند.?.?. شما مي توانيد حکم ديگري مطابق ميل خود، به نام پادشاه براي يهوديان صادر کنيد و آن را با انگشتر پادشاه مهر کنيد.» سپس فرماني که مردخاي صادر کرد، نوشتند و به مهر پادشاه ممهور کردند. اين فرمان پادشاه به يهوديان تمام شهرها اجازه مي داد براي دفاع از خود و خانواده هايشان متحد شوند و تمام بدخواهان خود را از هر قومي که باشند، بکشند و دارايي آنها را به غنيمت گيرند. در روز سيزدهم و چهاردهم ادار ????? نفر در سراسر ايران از دم تيغ گذشتند. به علاوه در شوش که پايتخت آن روزگار بود طي دو روز ??? نفر کشته شدند. مردخاي طي نامه اي به يهوديان سراسر ايران از آنها خواست تا همه ساله روزهاي چهاردهم و پانزدهم ماه ادار را به مناسبت نجات يهود (!) از چنگ دشمنان، جشن بگيرند و شادي نمايند.
در کتاب ايراني کشي به نقل از «لوئيس ماشلکو» آمده است: «امروز که دو هزار و پانصد سال از پوريم اوليه گذشته است:«فرزندان استر و مردخاي، هنوز هم شيريني هاي کيک خود را با شير يهودا تزئين مي کنند و در روز چهاردهم ماه ادار عبري مست مي شوند تا در شور و وجد حاصل از ارضاي حس انتقامجويي خويش سرخوش باشند؛ چرا که بايد خاطره شيرين يک قتل عام بزرگ را در کمال سرخوشي زنده نگه دارند.» موضوع باده گساري و پايکوبي به مناسبت کشتاري تاريخي مسئله اي نيست که بتوان به سادگي از کنار آن گذشت. در شريعت يهود اعياد زيادي وجود دارد. عيد پسح (ر. ک لاويان. )، عيد فطير (پيشين)، عيد نوبر محصولات (پيشين)، عيد سايه بانها (پيشين)، عيد هفته ها (ر.ک تثنيه) ... و حتي عيد دومين پسح (ر. ک اعداد) ولي از اين ميان تأکيد زيادي بر عيد پوريم، روا داشته مي شود. اما در اين مورد خاص مي بايست ميان کشتار با وضع کردن عيدي به آن مناسبت و سپس تأکيد بر آن تفاوت قائل شد. شايد بتوان علت تبليغ در مورد پوريم را با صنعت هولوکاست و اتفاقاتي شبيه آن مرتبط دانست. در اين صورت ماجراي يادشده در عصر ما ماهيت يهودي و ديني خود را از دست مي دهد. صنعت هولوکاست قبل از آن که نشانه حماقت کساني باشد که آن را پذيرفته اند، نشانگر قدرت امر رسانه و توانايي رسانه هاي صهيونيسم است. در کتاب ديگري از سري کتاب هاي «مجموعه سايه ها» (ايراني کشي يکي از پنج جلد همين مجموعه است) به نام «اسطوره ها جان مي گيرند» يادداشت کوتاهي در مورد تاريخ تسلط صهيونيسم بر رسانه هاي جهان و دروغپردازي هاي آن نوشته شده است.
در حالت طبيعي باور کشته شدن شش ميليون يهودي در مکان هايي به آن کوچکي با گاز «زيکلون ب» (که گازي مسموم کننده نيست) خنده آور است. در مقابل مسائل زيادي از جمله کشته شدن ? تا ?? ميليون ايراني در جنگ جهاني اول (ايران در آن جنگ بي طرف بود) فراموش شده اند. در کتاب ايراني کشي ضمن مقاله اي به همين نام نقش هربرت ساموئل وزير وقت کشور انگلستان و همچنين بانک شاهنشاهي ايران به مديريت خاندان «سامسون ها» بررسي شده است. در حالي که مردم از قحطي در بدترين شرايط مي مردند ارتش انگلستان به کمک بعضي از يهوديان گندم و آذوقه را براي لشکر انگليس (و متحدان) چپاول مي کردند. نمونه ديگري از دروغپردازي صهيونيسم را مي توان شايعه فروش زمين ها از سوي مردم فلسطين دانست. اساساً در اين کتاب ها تلاش شده است اولاً موقعيت يهوديت و رفتار يهوديان از جنبه هاي مختلف مورد تدقيق قرار گيرد و از سوي ديگر ميان يهوديت و يهوديان واقعي مؤمن و يهوديان منحرف و صهيونيسم تميز قائل شود. به عنوان مثال در کتاب «مسجد الاقصي» با مقاله اي تحت عنوان «مسيحيت صهيونيسم» مواجه مي شويد. در کتاب سوم (با عنوان «زن بودن ممنوع») روند شکل گيري فمينيسم، دخالت يهوديت و انحراف آن بررسي مي شود. اين در حالي است که هر ديني همواره جانب عفت را مي گيرد. از اين رو مي توان نتيجه گرفت يهوديتي که در انحراف جنبش زن ها مؤثر افتاده، نوعي دينداري انحرافي بوده است.
در کتاب چهارم «زرسالاري» در قالب دو مقاله، يکي به همان نام و ديگري به نام «نظم نوين جهاني» گرايش يهوديان به کسب درآمدهاي نامشروع و کار بست آن در جهت منويات ناپاک از گذشته تا امروز مورد مطالعه قرار مي گيرد. در آخرين کتاب، يعني «اسطوره ها جان مي گيرند» جنبه هاي رازآميزتر تاريخ يهوديت پيش کشيده مي شود. در فصل «کابالا» از کتاب «زهر» ياد مي شود که به رغم تأثير فراوان و روشن از کتب و اصطلاحات عرفاني ايراني به قرن دوم ميلادي نسبت داده مي شود. در حالي که «موسي بن شم تاو لئوني» آن را در اواخر قرن سيزدهم نوشته است. بعدها کساني چون «شابتاي زوي»، «آبراهام تان لوي» و «ياکوب فرانک» آن را حتي منحرف تر مي کنند. تا جايي که کار به رسومات وقيحانه جنسي کشيده مي شود. در دهه هاي اخير نيز «فيليپ برگ» کابالا را که ادعا مي شود نوعي رازورزي جادوگرانه است احيا مي کند پيوستن بعضي از هنرپيشه ها و خواننده هاي مشهور همچون «مدونا» به کابالا، فيليپ را ثروتمند کرد.
فراماسونري نيز از قديم با نوعي يهوديت منحرف يک کاسه بود. در مقاله اي از همين کتاب اشاره هاي خوبي به نفوذ اين گرايش در ايران يافت مي شود. وقايع زيادي از گذشته تا حال همراه با ابهام بوده اند که در بسياري از موارد ناگوار جاي پاي يهوديت مشهود است. اما نمي توان تمام آن را به پاي همه پيروان حضرت موسي (ع) گذاشت. حتي امروزه شاهد اعتراض يهوديان مؤمني عليه اعمال اسرائيل هستيم. در حالي که سازمان هاي قدرتمندي نظير «آيپاک» به صورتي علني بر سياست هاي خشونت آميز امريکا اثر مي گذارند.
در کتاب هاي يادشده که توسط گروه پژوهشي هنري حنيف و از سوي انتشارات ايران عرضه شده است تلاش مي شود تصوير گويايي به دست داده شود. کار گرافيکي خوب و انتخاب عکس هاي کم نظير در کنار مقالات کوتاهي که به زبان ساده نوشته شده اند اين آثار را متمايز و خواندني کرده است. شايد مطالعه آنها بتواند نشان دهد که رفتار نادرست يهوديان منحرف و صهيونيسم پيش از آن که موجب تخريب امنيت و سلامت در جهان شود، موجب خدشه دار شدن سيماي پيروان حقيقي عهد عتيق مي گردد. پس همراه با پيروان حقيقي موسي (ع) فرازهايي از تورات، کتاب تثنيه را زمزمه مي کنيم: «لعنت خدا بر کسي که مرز بين زمين خودش و همسايه اش را تغيير مي دهد.?.?. لعنت خدا بر کسي که نسبت به غريبان، يتيمان و بيوه زنان بي عدالتي نمايد ?.?.?. لعنت خدا بر کسي که مخفيانه مرتکب قتل شود.» (تثنيه، ص ???ـ ???)?.
نويسنده : موسي آريا
منبع: / روزنامه / ايران
رساله اريستياس
به طوري که معروف است، بطليموس فيلادلفوس، (Ptolemy Philadelphus) ، پادشاه مصر در نيمه قرن سوم قبل از ميلاد، از يهوديان فلسطين خواست کتاب مقدس خود را براي کتابخانه وي از زبان عبري به زبان يوناني ترجمه کنند. آنان نيز 72 تن از دانشمندان خود را براي اين مهم به اسکندريه مصر فرستادند. دستاورد ايشان که تا اين زمان باقي است، به «ترجمه سبعينيه » ، (Septuagint) شهرت يافت و اين نام به تعداد مترجمان آن اشاره مي کند.
نويسنده ناشناخته رساله حاضر که يکي از فرهيختگان يهود است، اين داستان را دستمايه اثر خود قرار داده و احتمالا خود وي آن را ساخته است. او از زبان فردي به نام اريستياس، (Aristeas) ، که ادعا مي شود به امر پادشاه براي دعوت مترجمان نزد کاهن اعظم شهرقدس رفته است، سخن مي گويد و مشروح داستان ماموريت را همراه با گزارشي از مناظر فلسطين و مذاکرات پادشاه با مترجمان در اين رساله مي آورد.
هيچ منبع مستقلي صحت مطالب رساله را که به زبان يوناني و خطاب به فرمانروايي به نام فيلوکرات، (Philocrates) تاليف شده است، نفي يا اثبات نمي کند، ولي تفصيلات اغراق آميز رساله اعتبار آن را زير سؤال برده است.
اين کتاب از يازده فصل تشکيل شده است که هر فصل آن شامل جملات قابل توجهي از سخنان حکيمان بني اسرائيل مي باشد.
منبع: / فصلنامه / هفت آسمان
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید