صندوق مقدس بني اسرائيل و دربردارنده ميراث موسي و هارون(عليهما السلام)
تابوت در زبان عربي به معناي صندوقي چوبي يا فلزي است که براي نگهداري اشيا[1] و حمل و دفن مردگان به کار ميرود. [2] درباره ريشه، معنا و دخيل يا عربي بودن اين واژه اختلاف است.
گروهي از لغت شناسان با اعتقاد به عربي بودن اين واژه، ريشههاي «توب»[3] (بازگشتن) و «تبت»[4] را براي آن گفتهاند و مراجعه مکرر به صندوق سبب نامگذاري آن به تابوت از ريشه «توب» گفته شده است.[5] در مقابل، گروهي ديگر آن را از واژههاي دخيل ميدانند.[6] در اين ميان بعضي آن را برگرفته از ريشه مصري تباه دانستهاند که وارد زبان عبري شده[7] و معرّب آن به شکل تابوت در قرآن آمده است.[8] آرتور جفري، کايگر و پيروان او آن را برگرفته از زبان آرامي[9] و فرانکل، نلدکه و فيشر با محتمل دانستن اين ديدگاه، حبشي بودن ريشه آن را نزديکتر به واقع دانستهاند.[10] جفري استعمال کنوني در اين زبان را مؤيد آن دانسته است.[11]
واژه تابوت دوبار در قرآن آمده است: در آيه39طه/20 به صندوقي اشاره دارد که مادر موسي وي را براي نجات از کشته شدن به دست فرعونيان درون آن گذاشت و به رود نيل سپرد و در آيه 248 بقره/2 از صندوقي سخن گفته است که هم نشانهاي الهي و مايه آرامش بني اسرائيل بوده و هم ميراث برجاي مانده از موسي و هارون در آن جاي داشت. اين صندوق در ميان بني اسرائيل به تابوت عهد موسوم بود دو تابوت ياد شده در ميان بني اسرائيل از اهميت بالايي برخوردار بوده و نقش نجات بخش آن دو از نقاط عطف تاريخ آنان به شمار ميرود.[12]
کتاب مقدس درباره ويژگيها، تاريخ، مکان و محتواي تابوت عهد بسيار سخن گفته است. تورات آن را صندوقي به طول 125 و عرض و ارتفاع 75 سانتيمتر دانسته که به دست موسي(عليه السلام)و به فرمان خداوند ساخته شد.[13] برخي متون عهد قديم سازنده آن را بصليئل زير نظر موسي(عليه السلام)دانستهاند.[14]
جنس اين صندوق به اختلاف از چوب درخت شطيم[15]، اقاقيا[16] و سنط[17] گزارش شده است. روکش طلايي از درون و بيرون، 4 حلقه زرين بر 4 گوشه آن، درپوشي از طلاي خالص[18] و حمل آن به وسيله دو چوب بلند و طلايي که درون حلقهها قرار ميگرفت[19]، از ديگر اوصاف گزارش شده براي اين تابوت است. مطابق گزارش کتاب مقدس حضرتموسي*(عليه السلام)مجسمه طلايي دو فرشته را به گونهاي بر روي درپوش آن قرار داد که روبهروي يکديگر و بالهاي خود را بر روي صندوق گسترده بودند و سرهاشان به طرف صندوق خم شده بود؛ گويا صندوق را نظاره ميکنند.[20]
کتاب مقدس محتواي صندوق را دو لوح سنگي 10 فرمان، ظرفي از «مَنّ»* و عصاي هارون[21] گفته و محل استقرار آن را قدس الأقداس در خيمه مقدس دانسته است.[22] اين تابوت داراي آثار خاص بود؛ از جمله اينکه خداوند از ميان دو بال فرشتهها بر موسي تجلّي کرده، سخن ميگفت[23] و هنگام عبور بنياسرائيل از رود اردن با رسيدن پاي حاملان تابوت به آب، راهي براي عبور بنياسرائيل* باز شد.[24] بعدها اين آثار مستقلا از تابوت دانسته شد و کمکم آن را به صورت بتي در ميان بني اسرائيل درآورد.[25] آوردن تابوت به ميان لشکر پس از شکست اول از فلسطينيان و تجمع بر اطراف آن و ابراز شادي به جهت حضور خداوند در بينشان را که از پيروزي آنان حکايت ميکرد[26] ميتوان از شواهد اين امر دانست. البته برخلاف انتظار آنان بار دوم نيز از فلسطينيان شکست خوردند و تابوت به تصرف فلسطينيان درآمد.[27] اين تابوت فلسطينيان را نيز سودي نبخشيد و بلاها و بيماريهايي چون طاعون را در ميان آنان در پي داشت، به گونهاي که به ناچار تابوت را به بنياسرائيل بازگرداندند.[28] گفته شده که اين بازگشت مقارن نبوت سموئيل بود.[29] اين تابوت داراي حرمت بود و کسي حق دست زدن به آن را نداشت[30]، به همين سبب گفته شده: حتي عزه که براي جلوگيري از افتادن تابوت به آن دست زد مورد غضب خداوند واقع شد و نزد تابوت جان باخت.[31]
به جهت اهميت اين تابوت، داود نبي(عليه السلام)خيمهاي در اورشليم مانند خيمه مقدس براي آن ساخت. او تنها به يشبط لاوي مسئوليت حمل آن به اورشليم را داد و خود در لباس کاهنان با شادي تابوت را همراهي ميکرد.[32] سليمان نيز هيکل اول را به شکل خيمه مقدس ساخت و قدس الاقداس را براي استقرار تابوت مهيا ساخت.[33] برخي احتمال دادهاند که تابوت براي مدتي از هيکل خارج شده بود تا صورت تراشيدهاي بر آن نصب گردد؛ ليکن پس از آن يوشيا آن را به محل خود بازگرداند.[34] از سرنوشت تابوت در هيکل دوم خبري نيست[35]، گرچه يهوديان هنوز منتظر بازگشت تابوت هستند.[36]
نامهاي تابوت
براي اين تابوت نامهاي متفاوتي گفته شده است که عمده آنها به اين قراراست:
1. تابوت خدا:
اين نام 43 بار در کتاب مقدس به کار رفته است[37] و سبب ناميدن آن را به اين نام دستور خداوند براي ساخت آن[38]، تجلي خدا از بالاي آن بر موسي[39] و نماد حضور خدا در ميان بنياسرائيل[40] دانستهاند.
2. تابوت عهد:
اين نام نيز 27 بار در کتاب مقدس به کار رفته است.[41] قرار گرفتن الواح[42] يا کتاب عهد در آن[43] از جمله سببهاي اين نامگذاري گفته شده است.
3. تابوت شهادت:
اين نام نيز 14 بار در عهد قديم آمده است[44] و چون دو لوح شهادت (کتيبههاي 10 فرمان) را دربرداشته به آن تابوت شهادت گفتهاند.[45]
4. تابوت سکينه:
اين نام در عهدين به کار نرفته و بيشتر در متون اسلامي به کار ميرود[46] و از وصف سکينه که براي تابوت در قرآن به کار رفته انتزاع شده است. (بقره/2،248)
کتاب مقدس از سرنوشت تابوت اظهار بياطلاعي کرده است[47]؛ اما روايات اسلامي در اين خصوص متفاوت سخن گفتهاند؛ بر اساس روايتي از ابن عباس، تابوت عهد و عصاي موسي در درياچه طبريه واقعاند و قبل از روز قيامت[48] يا هنگام نزول عيسي از آنجا خارج خواهند شد[49]؛ اما روايات شيعي اين تابوت و عصاي موسي به همراه ميراثهايي از ديگر انبيا را نزد دوازدهمين امام معصوم(عليه السلام) ميداند که هنگام ظهور ايشان به عنوان يکي از ادلّه اثبات امامت و حقانيت ايشان پديدار خواهد شد.[50]
قرآن در آيه 248 بقره/2 از تابوت عهد ياد کرده است: «و قالَ لَهُم نَبِيُّهُم اِنَّ ءايَةَ مُلکِهِ اَن يَأتِيَکُمُ التّابوتُ فيهِ سَکِينَةٌ مِن رَبِّکُم وبَقِيَّةٌ مِمّا تَرَکَ ءالُ موسي و ءالُ هـرونَ تَحمِلُهُ المَلـئِکَة».اين تابوت نشانه پادشاهي در بنياسرائيل دانسته شده است.[51] در پي درخواست بني اسرائيل از پيامبرشان براي تعيين پادشاه (بقره/2،246) پيامبر عصر که به اختلاف نام او را ارميا[52] و شموئيل[53] گفتهاند طالوت (شائول) را حکمران قرارداد که اعتراض بنياسرائيل را در پي داشت، به همين جهت او آمدن تابوت را نشانه خدايي بودن پادشاهي* طالوت دانست.[54] (بقره/2،247)
مفسران درباره اين تابوت و چگونگي آمدن آن ديدگاههاي گوناگوني دارند؛ برخي با استناد به روايات آن را صندوقي نازل شده بر آدم(عليه السلام)ميدانند که تصوير انبيا از آدم تا خاتم در آنقرار داشت.[55] بر اساس اين ديدگاه پيامبران پس از آدم اين تابوت را به ارث بردند تا اينکه به دست موسي(عليه السلام)رسيد.[56]برخي تفاسير روايي اين تابوت را همان صندوقي ميدانند که مادر موسي وي را در آن نهاد و به رود نيل سپرد که موسي هنگام وفاتْ الواح*، زره و نيز آثار به يادگار مانده ازانبياي پيشين را در آن گذاشته، نزد وصي خود يوشعبننون به وديعت نهاد.[57] پيامبران بنياسرائيل يکي پس از ديگري آن را به ارث ميبردند و مايه برکت و پيروزي بنياسرائيل بود[58] تا اينکه پس از عصيان و نافرماني آنان، به دست عمالقه افتاد و بازگشت آن به بنياسرائيل نشانه پادشاهي طالوت قرار دادهشد.[59]
اين تابوت را فرشتگان به بنياسرائيل بازگرداندند: «... تَحمِلُه المَلـئِکَة ...».(بقره/2،248) در اينکه چگونه فرشتگان اين تابوت را بازگرداندند ميان مفسران اختلاف است؛ برخي هماهنگ با گزارش تورات[60] معتقدند هنگامي که بتپرستان پس از جاي دادن تابوت در بتکده به بلا دچار شدند آن را بر روي ارابهاي قرار داده، به دو گاوبستند.[61] اين امر با پادشاهي طالوت مقارن شد.[62]فرشتگان به فرمان خدا گاوها را به سوي بني اسرائيل هدايت کردند[63]، بر ايناساس فرشتگان راهنما؛ و حاملان واقعي تابوت گاوها بودند.[64] گروهي ديگر از مفسران بر اين اساس که تابوت بر اثر گناه بنياسرائيل به آسمان برده شده بود، حاملان واقعي آن را ملائکه ميدانند که آن را از آسمان به سوي بنياسرائيلآوردند.[65]
ويژگيها و محتويات تابوت
مفسران مسلمان برخلاف تورات آن را صندوقي به ابعاد سه ذراع در دو ذراع، ساخته شده از چوب شمشاد دانستهاند.[66]
تابوت ياد شده در بنياسرائيل مرز ميان کفر و ايمان به شمار ميرفت، به گونهاي که آن را ميان صفوف لشکر حق و باطل قرار ميدادند[67] و هرکس از لشکريان حق از تابوت ميگذشت بايد به پيش ميرفت و حق بازگشت نداشت تا اينکه ميکشت و پيروز ميشد يا خود کشته ميشد و چنانچه بازميگشت خود او را ميکشتند.[68] در جنگها به گونهاي ديگر نيز از اين تابوت ياري ميگرفتند[69]؛ بدين گونه که تابوت را پيشاپيش لشکر حرکت ميدادند تا زماني که صدايي که لشکريان را به جنگ تحريک ميکرد از درون آن شنيده ميشد به همراه آن حرکت ميکردند و با بند آمدن صدا جمعيت نيز متوقف ميشد.[70]
قرآن اين تابوت را داراي سکينه و ماندهاي از خاندان موسي و هارون دانسته است: «... فيهِ سَکِينَةٌ مِن رَبِّکُم و بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَکَ ءالُ موسي وءالُ هـرون».(بقره/2،248) در اينکه مقصود از سکينه چيست و آيا با «بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَک»تفاوت دارد ميان مفسران اختلاف است. بيشتر مفسران ضمن متفاوت دانستن آن دو، سکينه را نسيمي بهشتي دانستهاند.[71] در اين ميان برخي آن را داراي چهرهاي انساني[72] و برخي ديگر آن را داراي دو بال و سري به شکل گربه که جنس آن از ياقوت و زمرد بود دانستهاند.[73]
گروهي ديگر نيز آن را روحي خدايي دانستهاند که در هنگام اختلاف، آنها را راهنمايي ميکرد.[74] برخي روايات اسرائيلي نيز آن را گربهاي مرده درون تابوت دانسته که هر وقت از آن صداي گربه شنيده ميشد به پيروزي يقين پيدا ميکردند و ميجنگيدند.[75] در مقابل، گروهي با عطف تفسيري دانستن جمله «بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَک...» سکينه را اطمينان خاطر بنياسرائيل دانستهاند[76] که به وسيله نشانهها يا اشيايي که درون آن قرار داشت براي آنان حاصل ميشد.[77] برخي از ديدگاههاي ضعيف و بدون دليل[78] نيز در اين باره ارائه شده که سکينه را به وقار[79]، رحمت[80]، تشتي که قلوب انبيا در آن شست و شو داده شده بود[81] تفسير کردهاند. اين تفاسير با معناي ظاهري و لغوي سکينه سازگار نيستند.
همچنين مفسران در «و بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَکَ ءالُ موسي و ءالُ هـرون» ديدگاههاي متفاوتي دارند که در عين تفاوت قابل جمع نيز هستند، بر اين اساس عصاي موسي و هارون[82]، عمامه هارون، لباس موسي و هارون[83]، نعلين موسي[84]، پيمانهاي از منّ[85] و پارههاي الواح[86] را ميتوان از جمله محتويات تابوت دانست. در برخي روايات تفسيري مقصود از «بَقِيَّة» ذريه انبيا دانسته شده است.[87] گروهي از مفسران مقصود از آن را جهاد در راه خدا[88]، علم به آثار باقي مانده از پيامبران[89] يا علم تورات[90] دانستهاند. اين تفاسير با ظاهر لفظ «بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَک»که اشياء محسوس و ملموس را ميرساند، سازگار نيست. برخي نيز با قابل جمع دانستن همه آرا تمامي آنچه را شمرده شد از محتويات صندوق دانستهاند.[91]
منابع
آنندراج، محمد پادشاه، تهران، خيام؛ اساس البلاغه، الزمخشري (م 538ق.)، به کوشش عبدالرحيم محمود؛ الاصفي، الفيض الکاشاني (م. ق.)، به کوشش مرکز الابحاث والدراسات، قم، مکتب الاعلام الاسلامي، 1418ق؛ الايضاح، الفضل بن شاذان (م. ق.)، به کوشش جلال الدين الحسيني الارموي، دانشگاه تهران، 1363ش؛ البحر المحيط، ابوحيان الاندلسي (م. ق.)، بيروت، دارالفکر، 1412ق؛ البرهان في علوم القرآن، الزرکشي (م. ق.)، به کوشش مرعشلي، بيروت، دارالمعرفة، 1415ق؛ بصائر ذوي التمييز، الفيروز آبادي (م. ق.)، به کوشش محمد علي، بيروت، المکتبة العلميه؛ تاج العروس، الزبيدي (م. ق.)، به کوشش علي شيري، بيروت، دارالفکر، 1414ق؛ تاريخ ابن خلدون، ابنخلدون (م. ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ تمدن، ويلدورانت (م. م.)، ترجمه: آرام، پاشائي و آريانپور، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1378ش؛ التبيان، الطوسي (م. ق.)، به کوشش احمد حبيبالعاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ التحقيق، المصطفوي، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛ التفسير التطبيقي للکتاب المقدس، شرکة ماستر ميديا، قاهره؛ تفسير الجلالين، جلالالدين المحلي (م. ق.)، جلال الدين السيوطي (م. ق.)، بيروت، النور، 1416ق؛ تفسير الصافي، الفيض کاشاني (م. ق.)، به کوشش حسين اعلمي، بيروت، اعلمي، 1402ق؛ تفسير عبد الرزاق، عبدالرزاق الصنعاني (م. ق.)، به کوشش محمود محمد عبده، بيروت، دارالکتب العلمية، 1419ق؛ تفسير العياشي، العياشي (م. ق.)، به کوشش رسولي محلاّتي، تهران، المکتبة العلمية الاسلاميه؛ تفسير غريب القرآن الکريم، الطريحي (م. ق.)، به کوشش محمد کاظم طريحي، قم، زاهدي؛ تفسير القرآن العظيم، ابن کثير (م. ق.)، به کوشش مرعشلي، بيروت، دارالمعرفة، 1409ق؛ تفسير القمي، القمي (م. ق.)، به کوشش الجزايري، لبنان، دارالسرور، 1411ق؛ التفسير الکبير، الفخر الرازي (م. ق.)، قم، دفتر تبليغات، 1413ق؛ تفسير کنزالدقايق، المشهدي، به کوشش درگاهي، تهران، وزارت ارشاد، 1411ق؛ تفسير نمونه، مکارم شيرازي و ديگران، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1375ش؛ تفسير نورالثقلين، العروسي الحويزي (م. ق.)، به کوشش رسولي محلاتي، اسماعيليان، 1373ش؛ جامعالبيان، الطبري (م. ق.)، به کوشش صدقي جميل العطار، بيروت، دار الفکر، 1415ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبي (م. ق.)، بيروت، دار الکتب العلمية، 1417ق؛ الجواهر الحسان، الثعالبي (م. ق.)، به کوشش ابومحمد الغماري، بيروت، دار الکتب العلمية، 1416ق؛ دائرةالمعارف الکتابيه، وليم وهبه بباوي و ديگران، قاهرة، دارالثقافة، 1992 م؛ الرائد، جبران مسعود، بيروت، دارالعلم للملايين، 1986ق؛ روحالمعاني، الآلوسي (م. ق.)، به کوشش محمد حسين عرب، بيروت، دارالفکر، 1417ق؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازي (م. ق.)، به کوشش ياحقي و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوي، 1375ش؛ زادالمسير، جمالالدين الجوزي (م. ق.)، به کوشش محمد بن عبدالرحمن عبدالله، بيروت، دارالفکر، 1407ق؛ سعدالسعود، ابن طاووس (م. ق.)، به کوشش فارس تبريزيان، قم، دليل، 1421ق؛ الصحاح، الجوهري (م. ق.)،به کوشش عبدالغفور العطاري، بيروت، دارالعلم للملايين، 1407ق؛ الفرج بعد الشده، ابو علي حسن التنوخي (م. ق.)، قم، الشريف الرضي، 1364ش؛ فرهنگ فارسي، معين (م. ش.)، تهران، اميرکبير، 1375ش؛ فقه القرآن، الراوندي (م. ق.)، به کوشش سيد احمد حسيني، قم، کتابخانه نجفي، 1405ق؛ فهرس الکتاب المقدس، جورج بوست، بيروت، مکتبة المشعل، 1981 م؛ في القرآن من کل لسان، سميح ابومغلي، عمان، دارمجد لاوي، 1408ق؛ قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس، تهران، اساطير، 1377ش؛ القاموس المحيط، الفيروزآبادي (م. ق.)، به کوشش مرعشلي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1417ق؛ کتاب مقدس، ترجمه: فاضل خان همداني، ويليام گلبن، هنري مرتن، تهران، اساطير، 1380ش؛ الکشاف، الزمخشري (م. ق.)، قم، بلاغت، 1415ق؛ لسانالعرب، ابن منظور (م. ق.)، به کوشش علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1408ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران، 1373ش؛ مجمع البحرين، الطريحي (م. ق.)، به کوشش محمود عادل و احمد حسيني، تهران، فرهنگ اسلامي، 1408ق؛ مجمع البيان، الطبرسي (م. ق.)، بيروت، دارالمعرفة، 1406ق؛ المحرر الوجيز، ابن عطيه الاندلسي (م546ق.)، به کوشش المجلس العلمي بفاس، 1411ق؛ المحيط الجامع في الکتاب المقدس، الخوري بولس فغالي، لبنان، المکتب البولسية، 2003 م؛ مستدرک سفينة البحار، علي نمازي شاهرودي (م. ق.)، به کوشش حسن نمازي، قم، نشر اسلامي، 1419ق؛ معاني القرآن، النحاس (م. ق.)، به کوشش الصابوني، عربستان، جامعة ام القري، 1409ق؛ معجم اللاهوت الکتابي، به کوشش سيد اروس و سليم دکاش اليسوعي، بيروت، دارالمشرق، 1986م؛ المعجم الوجيز، نبيل عبدالسلام هارون، دارالنشر للجامعات، 1417ق؛ المعجم الوسيط، ابراهيم انيس و ديگران، تهران، فرهنگ اسلامي، 1375ش؛ مقارنة الاديان اليهوديه، احمد شلبي، قاهرة، مکتبة النهضة المصرية، 1973 م؛ المنجد في اللغه، لويس معلوف (م. م.)، بيروت، دارالمشرق، 1996 م؛ الميزان، سيد محمد حسين الطباطبايي (م. ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛ النهاية، ابناثير مبارک بن محمد الجزري (م. ق.)، به کوشش محمود محمد و طاهر احمد، قم، اسماعيليان، 1367ش؛ واژههاي دخيل در قرآن مجيد، آرتور جفري، ترجمه: فريدون بدرهاي، توس، 1372ش.
پي نوشت:
[1]. المعجمالوسيط، ج1، ص81؛ الرائد، ج1، ص348؛ المعجم الوجيز، ص71، «تابوت».
[2]. المعجمالوسيط، ج1، ص81؛ الرائد، ج1، ص348؛ المعجم الوجيز، ص71، «تابوت».
[3]. الصحاح، ج1، ص92؛ تاجالعروس، ج1، ص329، «توب».
[4]. اساس البلاغه، ص59؛ لسانالعرب، ج2، ص12؛ القاموس المحيط، ج1، ص243، «تبت».
[5]. القاموس المحيط، ج1، ص133؛ تاج العروس، ج1، ص329، «توب».
[6]. في القرآن من کل لسان، ص32 - 33؛ واژههاي دخيل، ص152 ـ 153.
[7]. التحقيق، ج1، ص373؛ المحيط الجامع، ص308؛ لسانالعرب، ج2، ص18، «تباه».
[8]. بصائر ذويالتمييز، ج2، ص290؛ التحقيق، ج1، ص373، «تباه»؛ فيالقرآن من کل لسان، ص65.
[9]. واژههاي دخيل، ص153؛ ر. ک: فيالقرآن من کل لسان، ص32.
[10]. واژههاي دخيل، ص153؛ في القرآن من کل لسان، ص20.
[11]. واژههاي دخيل، ص153.
[12]. کتاب مقدس، خروج 2: 3 - 6، 25: 10 ـ 22؛ تفسير قمي، ج1، ص81 ـ 82؛ مقارنة الاديان، ج1، ص199.
[13]. کتاب مقدس، خروج25: 10 - 11، 37: 1 - 2.
[14]. همان، خروج37: 1.
[15]. قاموس کتاب مقدس، ص237.
[16]. کتاب مقدس، خروج25: 10.
[17]. التفسير التطبيقي، ص182؛ دائرةالمعارف الکتابيه، ج2، ص326.
[18]. التفسير التطبيقي، ص182؛ دائرةالمعارف الکتابيه، ج2، ص326.
[19]. کتاب مقدس، خروج25: 14 - 15، 37: 5 ـ 4.
[20]. همان، خروج 37 : 7 ـ 10؛ دائرة المعارف الکتابيه، ج2، ص326.
[21]. دائرةالمعارف الکتابيه، ج2، ص327؛ قاموس کتاب مقدس، ص237.
[22]. کتاب مقدس، خروج 26 : 33 - 35؛ التفسير التطبيقي، ص184 - 185.
[23]. کتاب مقدس، خروج25 : 22؛ دائرةالمعارف الکتابيه، ج2، ص327؛ قاموس کتاب مقدس، ص237.
[24]. کتاب مقدس، يوشع 3: 14 - 17.
[25]. التفسير التطبيقي، ص564، 570.
[26]. کتاب مقدس،اولسموئيل4:5-7؛ التفسيرالتطبيقي، ص565.
[27]. کتاب مقدس، اول سموئيل 5: 1 ـ 3.
[28]. همان 5 : 6 ـ 12، 7: 1 ـ 2.
[29]. همان 7 : 3 ـ 17.
[30]. کتاب مقدس،لاويان، 16: 1ـ3؛ تاريختمدن، ج1، ص84.
[31]. کتاب مقدس، دوم سموئيل، 6: 6 ـ 9؛ تاريخ تمدن، ج1، ص366.
[32]. کتاب مقدس، دوم سموئيل 6: 1 - 17.
[33]. المحيط الجامع، ص1352؛ قاموس کتاب مقدس، ص933.
[34]. کتاب مقدس، دومتواريخ 35:3 - 4؛ دائرة المعارف الکتابيه، ج2، ص330، 933.
[35]. دائرةالمعارف الکتابيه، ج2، ص330؛ قاموس کتاب مقدس، ص238.
[36]. معجم اللاهوتي، ص180.
[37]. دائرةالمعارف الکتابيه، ج2، ص325.
[38]. همان؛ کتاب مقدس، خروج25: 10.
[39]. کتاب مقدس، خروج: 25: 22؛ معجم اللاهوتي، ص179.
[40]. دائرةالمعارف الکتابيه، ج2، ص325؛ معجم اللاهوتي، ص179.
[41]. همان؛ ر. ک: کتاب مقدس، اعداد 10: 33؛ عبرانين 9: 4.
[42]. همان؛ ر. ک: کتاب مقدس، اعداد 10: 33؛ عبرانين 9: 4.
[43]. المحيط الجامع، ص308.
[44]. دائرةالمعارف الکتابيه، ج2، ص326؛ فهرس الکتاب المقدس، ص332.
[45]. قاموس کتاب مقدس، ص209.
[46]. ر. ک: مستدرک سفينةالبحار، ج1، ص467؛ ج5، ص91؛ آنندراج، ج2، ص994؛ لغتنامه، ج2، ص5335 ـ 5336.
[47]. معجم اللاهوتي، ص179؛ قاموس کتاب مقدس، ص238؛ دائرةالمعارف الکتابيه، ج2، ص330.
[48]. جامعالبيان، ج2، ص825؛ روضالجنان، ج3، ص368؛ تفسيرماوردي، ج1، ص316.
[49]. البحرالمحيط، ج2، ص585.
[50]. بحارالانوار، ج53، ص36.
[51]. تفسير عياشي، ج1، ص249؛ الصافي، ج1، ص276؛ نورالثقلين، ج1، ص246.
[52]. تفسير قمي، ج1، ص81؛ الصافي، ج1، ص274؛ نورالثقلين، ج1، ص245.
[53]. جامعالبيان، ج2، ص821؛ زادالمسير، ج1، ص257؛ تفسيرقرطبي، ج3، ص243.
[54]. کتاب مقدس، اول سموئيل 7: 3 ـ 17.
[55]. مجمعالبيان، ج2، ص614؛ تفسير جلالين، ص54؛ غريبالقرآن، ص544.
[56]. التفسير الکبير، ج6، ص188؛ تفسير قرطبي، ج3، ص248؛ البحرالمحيط، ج2، ص581.
[57]. مجمعالبيان، ج2، ص614؛ البرهان، ج1، ص506؛ روحالمعاني، ج2، ص254.
[58]. مجمعالبيان، ج2، ص614؛ روح المعاني، ج2، ص254.
[59]. تفسير قمي، ج1، ص81 ـ 82؛ مجمع البيان، ج2، ص614؛ التفسير الکبير، ج6، ص188.
[60]. کتاب مقدس، خروج25 : 10 ؛ ر. ک: تاريخ ابن خلدون، ج2، ص84.
[61]. مجمعالبيان، ج2، ص615؛ تفسير قرطبي، ج3، ص248.
[62]. تفسير قمي، ج2، ص230؛ جامعالبيان، ج2، ص825؛ نمونه، ج2، ص241.
[63]. جامعالبيان، ج2، ص822؛ مجمعالبيان، ج2، ص614؛ فقهالقرآن، ج1، ص349.
[64]. مجمعالبيان، ج2، ص614؛ زادالمسير، ج1، ص260؛ نمونه، ج2، ص241.
[65]. جامعالبيان، ج2، ص832؛ مجمعالبيان، ج2، ص614؛ زادالمسير، ج1، ص259.
[66]. مجمعالبيان، ج1، ص615؛ غريبالقرآن، ص88؛ زادالمسير، ج1، ص259.
[67]. تفسير قمي، ج1، ص82؛ نورالثقلين، ج1، ص246؛ کنزالدقايق، ج1، ص587.
[68]. جامعالبيان، ج23، ص179؛ تفسير قمي، ج1، ص82؛ ج2، ص230؛ الايضاح، ص35.
[69]. جامعالبيان، ج2، ص822؛ زادالمسير، ج1، ص294؛ التفسيرالکبير، ج6، ص188.
[70]. جامع البيان، ج2، ص820؛ مجمعالبيان، ج2، ص614؛ البحرالمحيط، ج2، ص582.
[71]. تفسير عياشي، ج1، ص133؛ تفسير قمي، ج1، ص82؛ مجمعالبيان، ج2، ص614.
[72]. مجمع البيان، ج2، ص614؛ التبيان، ج2، ص292؛ نورالثقلين، ج1، ص246.
[73]. جامعالبيان، ج2، ص827؛ تفسير ثعالبي، ج1، ص190. روحالمعاني، ج2، ص254.
[74]. جامعالبيان، ج2، ص828؛ تفسيرعبدالرزاق، ج1، ص100؛ التبيان، ج2، ص292.
[75]. جامعالبيان، ج2، ص828؛ تفسير ابن کثير، ج1، ص309.
[76]. جامعالبيان، ج2، ص829؛ تفسير ثعالبي، ج1، ص190 ـ 191.
[77]. تفسير ثعالبي، ج1، ص190؛ الميزان، ج2، ص291.
[78]. الميزان، ج18، ص258.
[79]. جامعالبيان، ج2، ص829؛ التبيان، ج2، ص292 ـ 293.
[80]. جامعالبيان، ج2، ص829؛ تفسير ابن کثير، ج4، ص198.
[81]. معاني القرآن، ج1، ص250؛ زادالمسير، ج1، ص258؛ الصافي، ج1، ص276.
[82]. جامعالبيان، ج2، ص831؛ زادالمسير، ج1، ص259؛ تفسيرقرطبي، ج3، ص249.
[83]. مجمعالبيان، ج2، ص614؛ تفسير ابن کثير، ج1، ص309.
[84]. جامع البيان، ج2، ص831؛ زادالمسير، ج1، ص296.
[85]. تفسير قرطبي، ج3، ص250؛ تفسير الجلالين، ص54.
[86]. تفسير عياشي، ج1، ص133؛ جامعالبيان، ج2، ص830؛ زادالمسير، ج1، ص258.
[87]. تفسير عياشي، ج1، ص133؛ نورالثقلين، ج1، ص247؛ کنزالدقائق، ج1، ص590.
[88]. جامعالبيان، ج2، ص832؛ تفسير قرطبي، ج3، ص250؛ زادالمسير، ج1، ص259.
[89]. زادالمسير، ج1، ص259؛ مجمعالبيان، ج2، ص614.
[90]. تفسير عياشي، ج1، ص133؛ نورالثقلين، ج1، ص247.
[91]. جامعالبيان، ج2، ص832؛ مجمع البيان، ج2، ص614.
منبع:
يوسف زاده، حسينعلي و عليرضا کرماني. تابوت عهد. http://www.maarefquran.com.
پوريم
پوريم (عيد قرعه ها) Purim: عيد قرعه ها، جشني يهودي به ياد نجات يهوديان که (قرن پنجم ق.م) فرمانروايان ايراني آنها دستور مرگ آنها را صادر کرده بودند. اين داستان در کتاب استر از عهد قديم ذکر شده است.
هامان، وزير اعظم خشايارشاه، به دليل کينه شخصي که با مُردخاي يهودي داشت مقدمات اعدام يهوديان را فراهم کرد. هامان به وسيله قرعه انداختن روز 13 ماه ادار را براي اعدام يهوديان انتخاب کرد. استر، ملکه يهودي خشايارشاه، که فرزندخوانده مردخاي هم بود، پادشاه را مجاب کرد تا هامان را به دار بياويزد و مردخاي را به عنوان وزير اعظم خود برگزيند. پادشاه طي فرماني به يهوديان اجازه داد تا در سراسر امپراتوري در روز 13 ماه ادار به دشمنانشان حمله کنند. آنها پس از پيروزي آن روز را عيد مقدس پوريم اعلام کردند (اشاره به قرعه هايي که هامان انداخت.) برگزاري آيين پوريم با يک روز روزه گرفتن جلوتر از روز عيد واقعي آغاز مي شود. اين روزه که به آن تعنيت استر يا روزه استر گفته مي شود، در روز سيزدهم ماه ادار است. مراسم کنيسه شامل خواندن قسمت هايي از کتاب استر مي شود. يهوديان با هديه دادن به همديگر و بخشش به فقرا در اين روز به شادي مي پردازند. بسياري از رسوم غير ديني به تدريج به اين جشن وارد شد؛ از جمله، نمايش هاي پوريم که در طي قرن هفدهم رواج يافت و پختن نان شيريني مخصوص سه گوش که هامان تاشن يا گوش هامان ناميده مي شد.
منابع:
1. فصلنامه هفت آسمان، شماره 35، نوشته محمدابراهيم علي زاده
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید