توجه :
ذکر اين مطلب دليل بر تاييد آن توسط سايت نمي باشد .فقط جهت گردآوري مطالب است .
اواخر ماه آگوست در شهر بازل (سوييس) جشني به مناسبت صدمين سالگرد اولين كنگرهي جهاني صهيونيستها برگزار شد - با عنوان تاريخچهي موفقيتآميز صهيونيسم از زمان هرتسل تا به امروز. اين جشن هم به پايان رسيد. وقت آن رسيده كه از خودمان بپرسيم: آيا اسراييل واقعا موجود، واقعا همان كشور يهوديان است كه تئودور هرتسل در نظر داشت؟
با تراژيكترين خطاي هرتسل شروع كنيم: هرتسل ميخواست كشوري بنا كند تا يهوديان را از تعقيب و نابودي نجات دهد. اما زماني به اين ايده عينيت بخشيده شد كه ديگر براي شش ميليون انسان دير شده بود. تاسيس كشور اسراييل در سال 1948 تنها ثمرهي مهاجرتها و مبارزات زيرزميني نبود؛ مصوبهي سازمان ملل مبني بر اين كه بخشي از فلسطين را به يهوديان بدهند، غرامتي بود براي وجدان ناراحت جهان به خاطر قربانيان هولوكاوست.
دومين خطاي اساسي هرتسل ريشه در ايدئولوژي دوران او- كولونياليسم- دارد. زماني كه هرتسل صهيونيسم را طرح ريخت، به اين فكر نكرده بود كه «كشور يهوديان» در كجاي جهان بايد به تحقق بپيوندد. براي او بيشتر مهم بود که براي يهوديانِ مورد تهديد پناهگاهي سازمان دهد، تا آنان از خطر قتلعام و يهوديكشي در امان باشند. اين مكان ميتوانست آرژانتين باشد يا اوگاندا و يا فلسطين. فلسطين به خاطر جايگاه مذهبي ويژهاش، از نظر هرتسل الويت داشت. اما اين ژورناليست اتريشي چيز زيادي دربارهي اين خطهي دوردست نميدانست. در اولين كنگرهي جهاني صهيونيستها در سال 1897 اطلاعات او دربارهي منطقه و ساكنين آن، دست دوم بود، كه از طريق دكتري در اورشليم به دست آورده بود. هرتسل اين گزارشها را در دفتر يادداشت روزانهي خود با سادهنگري خاصي تفسير كرده بود: « او چيزهاي بسيار جالبي از سرزمين فلسطين برايم تعريف كرد. فلسطين بايد كشور فوقالعادهاي باشد» . و در ادامه ابراز خوشحالي ميكند كه نظر عربها نسبت به يهوديها مثبت است: « بين عربها و كردها ما از محبوبيت برخورداريم. در موارد دعوا و نزاع، عربها ديگر به جاي اينكه پيش يك قاضي ترك بروند، يك يهودي را براي قضاوت انتخاب ميكنند».
پايهگذار صهيونيسم مدرن از اين نقطه حركت كرده بود كه رابطه با مردم عرب فلسطين در تعادل و همآهنگي طي خواهد شد. او معتقد بود كه چون عربها در شرايطي فقيرانه و بدوي به سرميبرند، از سرازير شدن يهوديان به آنجا خوشنود خواهند شد و يهوديان در اين منطقهي لميزرع و بيثبات تمدن غربي را رواج ميدهند. منتها هرتسل فكر نميكرد كه «كشور يهوديان» روي شانههاي ملتي ديگر ساخته شود. بيتوجهي هرتسل در قبال عربها، همچنين وقتي آشكار ميشود كه نظري به ديپلوماسياش بيفكنيم. او براي به دست آوردن كشور يهودياش با عثمانها، آلمانيها، انگليسها، روسها، ايتالياييها و حتا پاپ اعظم ديدار كرده بود، اما به فكرش نرسيده بود با صاحبنفوذان عرب گفتوگو كند. اين قدرتپرستي كه بايد از ديد عربها به مثابهي تكبر استعماري جلوه كرده باشد، بازتاب دقيق و كامليست از دوران امپرياليسم اروپايي، كه « بومي»ها را به عنوان طرف مذاكره به رسميت نميشناخت.
مسلما هرتسل اقليت عرب را در كشور يهودي در نظر گرفته بود و ايمان داشت سياستمداران يهودي رفتاري نيك با آنان پيش خواهند گرفت. اما به اين مسئله فكر نكرده بود كه شكلگيري صهيونيسم سياسي زمينههاي پيدايش ناسيوناليسم خشن فلسطيني را هم فراهم خواهد ساخت. و روياي هرتسل مبني بر اين كه كشور يهودي در صد سال اول موجوديتاش از ارتش بينياز خواهد بود، نيز به وقوع نپيوست.
هرتسل همچنين به ويژهگيهاي «كشور يهوديان» اش نينديشيده بود. بنيانگذار صهيونيسم مدرن، روياي كشوري دموكراتيك و سكولار را در سر داشت. براي او مسلم بود كه در صهيون دولت و مذهب بايد كاملا از هم جدا باشد و فكر ميكرد ميتواند «خاخامها را در معابدشان نگه دارد» ، چرا كه معتقد بود دخالت مذهبيها در سياست، چه در عرصهي داخلي و چه در عرصهي خارجي مشكل ايجاد ميكند. هرتسل اين نكته را به درستي تشخيص داده بود: امروزه در اسراييل جزمگرايي مذهبي در حال پيشرويست و معلوم نيست كشور يهوديان، « نيويورك» را به عنوان سرمشق خواهد برگزيد يا « تهران» . «جنگ فرهنگي» داخلي اسراييل هنوز به اين سوآل پاسخ نداده است.
تئودور هرتسل روياي يك كشور مدرن را در سر ميپروراند، سرزميني براي همهي يهوديان، در همزيستي مسالمتآميز با همسايهگان. اگر هرتسل، كه امروزه عكساش در هر ادارهي اسراييل آويزان است و خيابانها و مدارس و حتا يك شهر را به اسم او نامگذاري كردهاند، اسراييل امروز را ميديد، چه ميگفت؟ او حتما خوشحال ميشد كه اين كشور وجود دارد؛ چهگونهگي اين كشور ، اما كمتر او را خوشحال ميكرد. شايد هم او اين را حدس ميزد، كه سه هفته قبل از مرگاش خطاب به همرزمان صهيونيستاش نوشت: « پس از مرگ من حماقت نكنيد» .
برگردان : آزاده سپهري
مطلب بالا خلاصهايست از مقالهاي تحت عنوان «Wo Herzel irrte»
در هفتهنامهي آلمانيزبان يهودي Allgemeine Jüdische Wochenzeitung
(سال 52، شمارهي 18، 4 سپتامبر 1997)،
به قلم Pierre Heumann و Michael Wuliger .
Yahood.net
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید