بيش از پنجاه و شش سال از تاريخ به رسميت شناخته شدن اسرائيل از سوي سازمان ملل ميگذرد. در نيم قرن گذشته کشور فلسطين شاهد التهابات بيمانندي بوده است و از آن زمان تا کنون آماج جنايات دشمنان و بيمهري به اصطلاح دوستان خويش بوده است. صهيونيستها که خود را از تبار اسرائيل (يعقوب)، آن پيامبر الهي ميدانند بر مبناي تورات تحريف شده و با توصيه خاخامهاي يهود (روحانيون يهودي) از هيچ عمل شرم آوري رويگردان نبودهاند. پس از واقعه 11 سپتامبر و بهانه جوييهاي آمريکا درباره مبارزه با تروريسم، بار ديگر فرصتي طلايي در اختيار حاکمان رژيم اشغالگر قدس قرار گرفت تا بر سرکوب خويش بيافزايند؛ ايجاد ديوار حائل که مناطق يهودي نشين را از مناطق غزّه و کرانه باختري رود اردن جدا ميسازد، همچنين ترور رهبران معنوي و متدين گروههاي اسلامي نظير شيخ احمد ياسين رمضان، تخريب منازل فلسطينيان، از بين بردن زمينهاي زراعي و باغات، همگي از جمله اقداماتي است که ظرف 3 سال گذشته به مرحله اجرا گذاشته شده است. هجومهاي مکرر و بيامان به اردوگاههاي فلسطيني شکل هر روز به خود گرفته است و فلسطين در ميان ديگر گرفتاريهاي مسلمانان همچون آنچه در افغانستان و عراق ميگذرد، گاه به بوته فراموشي سپرده ميشود.
اما امام، اين اسطوره ماندگار با درايت خويش آنگونه عمل نموده است که هيچگاه قدس به تاريک خانه نسيان سپرده نشود. آخرين جمعه ماه مبارک رمضان، هميشه ميعادگاه مسلمانان عاشقي است که با تنفر، فرياد مرگبارشان را بر سر غاصبان بلند ميسازند و غيورانه سرود جهاد سر ميدهند. اين نوشتار نيز بر همين اساس در تلاش است تا سهمي در اين رزم پر شور داشته باشد و ضمن بازشناسي کوتاه يهود از ديد قرآن کريم، تفاوت يهود و صهيونيسم، همچنين رسالت مؤمنان را در روز قدس باز کاود.
قرآن و يهود
قرآن کريم در ارتباط با يهوديان گاه با شيوه کنايه و تمسخر برخي از اعتقادات آنان را به نقد ميکشد وگاه با برشمردن ويژگيهاي آزار دهنده ايشان، آنان را مورد خطاب و عتاب قرار ميدهد. در ادامه به برخي از اين آيات اشاره خواهيم نمود:
1. يهود قوم بخشوده شده
از جمله اعتقادات يهوديان گمراه، نجات و بخشايش الهي است. ايشان معتقدند اگر چه يهود ممکن است مرتکب برخي گناهان شود، اما اين گناهان بخشوده خواهد شد و آنان در زمره رستگاران قرار خواهند گرفت.
«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتابَ يَأْخُذُونَ عَرضَ هذَا الاَْدْني وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا»؛(1) «پس از آنها، فرزنداني جاي آنها را گرفتند که وارث کتاب [آسماني تورات] شدند؛ [اما با اين حال،] متاع اين دنياي پست را گرفته و ميگويند: بزودي بخشيده خواهيم شد.»
قرآن کريم در ادامه همين آيه با لحن توبيخآميزي اين عقيده را رد و آن را دروغ ميداند: «اَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ ميثاقُ الْکِتابِ اَنْ لا يَقُولُوا عَلَي اللّه اِلاَّ الحَقَّ وَدَرَسُوا فيه»؛(2) «آيا پيمان کتاب [خدا [از آنان گرفته نشده که بر خدا [دروغ نبندند، و] جز حق نگويند و آنان بارها آن را خواندهاند.(3)»
2. يهود قوم نجات يافته از عذاب!
از جمله ديگر امتيازاتي که ملت يهود براي خويش قائل است، دوري از عذاب و آتش دوزخ است «وَقالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَيّاما مَعْدُودَةً»؛(4) «و گفتند: هرگز آتش دوزخ جز چند روزي به ما نخواهد رسيد.»
قرآن با اين رويکرد انحرافي نيز به مبارزه بر ميخيزد و اين خود برتربينيناروا را سخت مورد هجوم قرار ميدهد و ميفرمايد: «قُلْ اَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّه عَهْدا فَلَنْ يُخْلِفَ اللّه عَهْدَهُ اَمْ تَقُولُونَ عَلَي اللّه ما لا تَعْلَمُونَ»(5)؛ «بگو: آيا پيماني از خدا گرفتهايد ـ و خداوند هرگز از پيمانش تخلف نميورزد ـ يا آنچه را نميدانيد (به ناروا) به خداوند نسبت ميدهيد.»
اگر چه بعضي از فقرات عهد عتيق مستمسک اين گونه اعتقادات نابجا است؛ اما تأمل و انديشه در اين گونه روايات توراتي موارد آن را اختصاص ميدهد: «خداوند، رحمان و کريم است... با ما مطابق گناهانمان عمل ننموده و به ما به حسب خطاهايمان جزا نداده است... به اندازهاي که مشرق از مغرب دور است، به همان اندازه، گناهان ما را دور کرده است. همانطوري که پدر بر فرزندان خود رئوف است، خداوند نيز بر ترسندگان خود رأفت مينمايد. زيرا سرشت ما را ميداند و به ياد دارد که ما خاک هستيم.(6)»
در جاي ديگر آمده است: «ارتداد ايشان (بني اسرائيل) را شفا داده، ايشان را بدون هيچ چشمداشتي، دوست خواهم داشت.(7)»
فقراتي اين چنين اميد بخش را ميتوان حتي در قرآن کريم در مورد بني اسرائيل مشاهده نمود، با اين تفاوت که در اين کتاب آسماني وعدهها و پاداشهاي الهي مشروط گرديده و در ادامه با روشنگري، نقض پيمان و عاقبت بد آنان را ذکر ميکند: «وَلَقَدْ اَخَذَ اللّه ميثاقَ بَني اِسْرائيلَ وَبَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَي عَشَرَ نَقيبا وَقالَ اللّه اِنّي مَعَکُمْ لاَءنْ اَقَمْتُمْ الصَّلاةَ وَاتَيْتُمُ الزَّکاةَ وَامَنْتُمْ بِرُسُلي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَاَقْرَضْتُمُ اللّه قَرْضا حَسَنا لاَءُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَيِّئاتِکُمْ وَلاَءُدْخِلَنَّکُمْ جَناتٍ تَجْري مِنَ تَحْتِها الاَْنْهارُ فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ»؛(8) «خدا از بني اسرائيل پيمان گرفت و از آنها دوازده نقيب (سرپرست) برانگيختيم. خداوند [به آنها] گفت: «من با شما هستم، اگر نماز به پا داريد و زکات بپردازيد و به رسولان من ايمان بياوريد و آنها را ياري کنيد و به خدا قرض الحسن بدهيد [= در راه او به نيازمندان کمک کنيد]، گناهان شما را ميپوشانم و شما را در باغهايي از بهشت که نهرها از زير درختانش جاري است وارد ميکنم، اما هر کس از شما بعد از اين کافر شود، از راه راست منحرف گرديده است.»
قرآن کريم در ادامه، گمراهي آنان را يادآور ميشود و ميفرمايد:«فَبِما نَقْضِهِمْ مِـيثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَجَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِـيَةً يُحَرِّفُونَ الکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَنَسُوا حَظّاً مِمّا ذُکِّرُوا بِـهِ وَلا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلي خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاّ قَلِـيلاً مِنْهُمْ »؛(9) «ولي به خاطر پيمان شکني، آنها را از رحمت خويش دور ساختيم و دلهاي آنان را سخت و سنگين نموديم؛ سخنان [خدا] را از موردش تحريف ميکنند و بخشي از آنچه را به آنها گوشزد شده بود فراموش کردند و هر زمان از خيانتي [تازه] از آنها آگاه ميشوي، مگر اندکي از آنان.»
3. يهوديان، دوست و فرزند خداوند!
قرآن کريم در آيه ششم سوره جمعه به انديشه يهود اشاره کرده، ميفرمايد:«قُلْ يا أَيُّها الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِـياءُ لِلّهِ مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا المَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِـينَ»؛ «بگو: اي يهوديان! اگر گمان ميکنيد که [فقط [شما دوستان خداييد نه ساير مردم، پس اگر راست ميگوييد، آرزوي مرگ کنيد [تا به لقاي محبوبتان برسيد].»
همچنين قرآن کريم در سوره مائده آيه هجدهم به ادعاي ديگر آنان در مورد فرزندي خداوند اشاره ميکند و ميفرمايد:«وَقالتِ اليَهُودُ وَالنَّصاري نَحْنُ أَبْناءُ اللّهِ وَأَحِبّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُـکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ»؛ «يهود و نصاري گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان [خاص] او هستيم. بگو: پس چرا خدا شما را به خاطر گناهانتان مجازات ميکند؟ بلکه شما بشري هستيد از مخلوقاتي که او آفريده است. او، هر کسي را بخواهد [و شايسته بداند]، ميبخشد و هر کس را بخواهد [و مستحق بداند]، مجازات ميکند.»
منطق بيبديل قرآن در برابر تحريفات اعتقادي آنچنان مستحکم است که جايي براي دفاع نميگذارد و جز اين لحن استوار نميتواند پاسخ کساني باشد که به پيامبر ميگفتند:«لاتُخَوّفْنا فَإِنّا اَبْناءُ اللّه وَاَحِبّاؤُهُ فَاِنْ غَضِبَ عَلَيْنا فَاِنَّما يَغْضِبُ کَغَضَبِ الرَّجُلِ عَلي وَلَدِهِ يَعْني اِنَّهُ يَزُولُ عَنْ قريبٍ؛(10) ما را تهديد مکن؛ چرا که ما فرزندان و دوستان خداونديم. در صورت خشم نيز خداوند بر ما به مانند عصبانيت پدر از فرزندش است؛ يعني بزودي خشمش فرو خواهد نشست.»
4. يهوديان آزمند و دنيازده
دنيازدگي و دلبستگي به دنيا از خصوصيات و ويژگيهاي اين قوم به اصطلاح برگزيده است. جالب آنکه اين صفت حتي تا به امروز ادامه يافته و دستهاي يهوديان امروزي را به راحتي ميتوان در کارتلها (شرکتهاي فرامليتي) مشاهده نمود. قرآن کريم به همين ويژگي اشاره ميفرمايد و آن را در تضاد با ادعاهاي گذشته آنان مبني بر دوستي ويژه با خداوند ارزيابي ميکند: «وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النّاسِ عَلي حَياةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَکُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلـْفَ سَنَةٍ وَما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ العَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِـيرٌ بِما يَعْمَلُونَ»؛(11) «و آنها را حريصترين مردم ـ حتي از مشرکان ـ بر زندگي [اين دنيا و اندوختن ثروت [خواهي يافت: [تا آنجا] که هر يک از آنها آرزو دارد هزار سال به او عمر داده شود؛ در حالي که اين عمر طولاني، او را از کيفر [الهي] باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بينا است.»
5. يهود پيمانشکن
شکستن پيمانها از جمله نکاتي است که قرآن کريم در رابطه با يهود مکررا بيان ميدارد. اين پيمانها لزوما توحيدي نيست، بلکه يهود پيمانهاي توحيدي، اجتماعي، عبادي و اقتصادي خويش را شکسته است: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِـيثاقَ بَنِـي إِسْرائِـيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَذِي القُرْبي وَالْيَتامي وَالْمَساکِـينِ وَقُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً وَأَقِـيمُوا الصَّـلاةَ وَآتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاّ قَلِـيلاً مِنْـکُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ»؛(12) و [يادآوريد [زماني را که از بني اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خداوند يگانه را پرستش نکنيد و به پدر و مادر و نزديکان و يتيمان و بينوايان نيکي کنيد و به مردم نيک بگوييد و نماز برپا داريد و زکات بدهيد. سپس [با اينکه پيمان بسته بوديد] همه شما ـ جز عده کمي ـ سرپيچي کرديد و [از وفاي به عهد [رويگردان شديد.»
در ادامه همين آيات خداوند به ديگر موارد نقض پيمان يهود اشاره کرده، کشتار، تجاوز، غصب سرزمينهاي يکديگر را از جمله جنايات قوم يهود برميشمارد و پايان اين همه پيمان شکني را چنين يادآور ميشود: «فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذ لِکَ مِنْـکُمْ إِلاّ خِزْي فِـي الْحَياةِ الدُّنْيا وَيَوْمَ القِـيامَةِ يُرَدُّونَ إِلي أَشَدِّ الْعَذابِ»؛(13) «براي کسي که از شما اين عمل (تبعيض در ميان احکام و قوانين الهي) را انجام دهد، جز رسوايي در اين جهان، چيزي نخواهد بود و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار ميشوند.»
موارد نقض پيمانها از سوي يهود به اين جا ختم نميشود و موارد متعددي را ميتوان در قرآن برشمرد که به دليل اختصار از اين موارد گذر ميکنيم. امروزه اين صفت شاخص يهود کاملا در رفتارهاي رژيم صهيونيستي مشهود است. نقض قراردادهايي نظير مادريد، اسلو، شرم الشيخ، نقشه راه و... همگي حکايت از ماندگاري اين ويژگي در يهود امروز دارد.
6. يهود، قوم مغضوب
خداوند عملکرد ناپسند يهود را مشمول غضب و خشم خود دانسته، ضمن پرهيز دادن مؤمنان از دوستي با يهود، ميفرمايد: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِـبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَـئِسُوا مِنَ الآخِرَةِ کَما يَـئِسَ الکُفّارُ مِنْ أَصْحابِ القُبُورِ»؛(14) «اي کساني که ايمان آوردهايد! با قومي که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستي نکنيد، آنان از آخرت مأيوسند همانگونه که کفار مدفون در قبرها مأيوس ميباشند.»
7. يهوديان، دشمن مؤمنان
قرآن با يادآوري دوستي يهوديان با کافران و اتحاد استراتژيک آنان بر عليه مسلمانان ميفرمايد: «تَري کَثِـيراً مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي العَذابِ هُمْ خالِدُونَ»؛(15) بسياري از آنها را ميبيني که کافران [و بتپرستان] را دوست ميدارند [و با آنها طرح دوستي ميريزند]، نفس سرکش آنها چه اعمال بدي را از پيش براي آنها فرستاده که نتيجه آن خشم خداوند بود و در عذاب [الهي] جاودانه خواهند ماند.»
آيات الهي، يهود را از بدترين مردم نسبت به مؤمنان ارزيابي ميکند و ميفرمايد: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا اليَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَکُوا»؛ «بطور مسلم، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان را يهود و مشرکان خواهي يافت.»
8. يهود، قوم نژادپرست
از جمله علتهايي که يهوديان همواره خود را صاحب امتياز ميدانستهاند و به آن تکيه مينمودهاند، تبار آنها است. آنان خويشتن را از تبار يعقوب فرزند اسحاق ميدانند و به اين وسيله نسب خود را به پيامبر اولوالعزم الهي حضرت ابراهيم خليل اللّه ميرسانند و به آن مباهات ميکنند. از اينرو ديگر اقوام را از خود پستتر و حقيرتر شمرده، براي آنان احترامي قائل نيستند. قرآن کريم با نسبگرائي و مباهات افراطي بر نژاد به مبارزه برميخيزد و ملاک نزديکي و برتري را نه در نسب بلکه در طاعت و تبعيت ميداند: «ما کانَ إِبْراهِـيمُ يَهُودِيّاً وَلا نَصْرانِـيّاً وَلـکِنْ کانَ حَنِـيفاً مُسْلِماً وَما کانَ مِنَ المُشْرِکِـينَ * إِنَّ أَوْلي النّاسِ بِإِبْراهِـيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهـذا النَّبِي وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللّهُ وَلِي المُؤْمِنِـينَ»؛(16) «ابراهيم نه يهودي بود و نه نصراني، بلکه موحدي خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود. سزاوارترين مردم به ابراهيم آنها هستند که از او پيروي کردند و اين پيامبر و کساني که ايمان آوردهاند [از همه سزاوارترند] و خداوند ولي و سرپرست مؤمنان است.»
9. يهود و پيروي از شياطين
از جمله انتقاداتي که قرآن کريم متوجه يهود ميسازد آن است که آنان حتي در دوران طلايي و عصر حاکميت پيامبر قدرتمند الهي، حضرت سليمان نيز دست از خيرهسري برنداشتند و به دنبال آن چيزي رفتند که آخرت آنان را بر باد داد، در دنيا نيز چيزي جز ضرر و زيان براي آنها به بار نياورد: «وَاتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِـينُ عَلي مُلْکِ سُلَيْمانَ وَما کَفَرَ سُلَيْمانُ وَلـکِنَّ الشَّياطِـينَ کَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النّاسَ السِّحْرَ وَما أُنْزِلَ عَلَي الْمَلَکَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَمارُوتَ وَما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتّي يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَـکْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ المَرْءِ وَزَوْجِهِ وَما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاّ بِـإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ مالَهُ فِـي الآخِرَةِ مِنْ خَـلاقٍ وَلَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا يَعْلَمُونَ»؛(17) «و [يهود] از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم ميخواندند پيروي کردند. سليمان هرگز کافر نشد ولي شياطين کفر ورزيدند و به مردم سحر آموختند و [نيز يهود] از آنچه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت، نازل شد پيروي کردند. [آن دو، راه سحر کردن را براي آشنايي با طرز ابطال آن به مردم ياد ميدادند] و به هيچ کس چيزي ياد نميدادند مگر اينکه از پيش به او ميگفتند: «ما وسيله آزمايش هستيم، کافر نشو [و از اين تعليمات سوء استفاده نکن]، ولي آنها از آن دو فرشته مطالبي را ميآموختند که بتوانند به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايي بيفکنند، ولي هيچگاه نميتوانند بدون اجازه خداوند به انساني زياني برسانند. آنها قسمتهايي را فرا ميگرفتند که به آنان زيان ميرسانيد و نفعي نميرسانيد و مسلما ميدانستند هر کس خريدار اين گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاي نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر ميدانستند.»
يهود ديروز و امروز
پس از گذر اجمالي از پارهاي عقايد و خصوصيات ملت از هم گسيخته يهود و با نگاهي به امروز، با ادعاهاي صهيونيستهاي کنوني مواجه ميشويم. پرسشهاي اساسي در رابطه با اين مسئله آن است که آيا ادعاهاي اصلي يهود درباره فلسطين صحت دارد يا خير؟ به علاوه صهيونيسم چه ارتباطي با آيين يهوديت دارد؟ ابتدا به صورت کوتاه رابطه اين ادعا با تاريخ را بررسي ميکنيم و سپس به پرسش دوم خواهيم پرداخت.
سرزمين کنعانيان يا ارض موعود
عمده ادعاي حاکمان رژيم اشغالگر قدس، داشتن حق تاريخي ملت يهود و تعلق سرزمين فلسطين به آنها است. اما بنا بر گفته مورخيني همچون توين بي، فريد من و... حدود چهار هزار و پانصد سال پيش از اين، بعضي از قبايل عرب به سرزمين فعلي فلسطين مهاجرت کردند که بعدها به نام کنعانيان شهرت يافتند. کنعانيان نخستين کساني بودند که شهر «اورسالم، به معناي شهر صلح و سلامت» را بنيان نهادند. کنعانيها حدود يک هزار و پانصد سال کنترل اين ناحيه را به دست داشتند و شهرهاي اريحا، بيسان، شکيم و نابلس را ساختند. از سوي ديگر عبرانيها حدود 700 سال بعد از قبايل عرب، يعني در حدود 3800 سال پيش به همراه حضرت ابراهيم از شهر اور مرکز کلدانيها در عراق به ارض کنعان «فلسطين» مهاجرت کردند. در کنعان حضرت اسحاق فرزند ابراهيم متولد شد و حضرت يعقوب فرزند اسحاق به نام اسرائيل (بنده خدا) معروف شد و بدين جهت است که يهوديان را به دليل انتساب به حضرت يعقوب بني اسرائيل لقب دادهاند.
يعقوب به همراه فرزندان خود به مصر مهاجرت کرد و سالها همراه حضرت يوسف در آنجا اقامت کرد. در سال 1200 قبل از ميلاد مسيح، حضرت موسي عليهالسلام بني اسرائيل را از چنگال فرعون مصر رهانيد و به طرف کنعان يا فلسطين حرکت داد. اما قوم بني اسرائيل سالها در بيابانها سرگردان بودند، سپس به شهر اريحا در فلسطين حمله ور شدند و ميان آنها و ساکنان اصلي فلسطين دو قرن جنگ پراکنده صورت گرفت تا اينکه يک هزار سال پيش از ميلاد مسيح، حضرت داود اولين حکومت بني اسرائيل را ايجاد کرد. دوران حکومت داود و سليمان شصت و پنج سال به طول انجاميد که سالهاي طلايي دولت باستاني اسرائيل بود.
پس از آن اين حکومت در سال 922 پيش از ميلاد به دو بخش شمالي و جنوبي به نامهاي اسرائيل و يهوديه تقسيم شد که بعدها هر دو سقوط کردند. حکومت اسرائيل شمالي در سال 721 پيش از ميلاد توسط آشوريها و حکومت يهوديه در سال 587 پيش از ميلاد در جريان حمله بابليها سقوط کردند و يهوديان به اسارت درآمده و پراکنده شدند.
به گفته يکي از محققين «دوازده قبيله بني اسرائيل به قفقاز، ارمنستان و به ويژه بابل تبعيد شدند و بدين ترتيب مردم يهود باتماميت وجود خود به همراه نژاد جامعه ملي و مذهبي خود براي هميشه از بين رفت.(18) پس از آن نيز سرزمين فلسطين همواره بين قدرتهاي منطقهاي نظير ايرانيان، روميها، مسلمانان و مسيحيان دست به دست گرديده است.
از مجموع مطالب گذشته ميتوان دريافت که از تاريخ چهارهزار و پانصد ساله سرزمين فلسطين، تنها حدود چهارصد سال اين سرزمين در اختيار بني اسرائيل قرار داشته است و صحت اين گونه ادعا که فلسطين سرزمين يهوديان است کاملا مخدوش بوده و اعتباري ندارد.
يهود و صهيونيسم
صهيونيسم در واقع يک فرقه آرمانگرا است که بر مبناي اعتقاد يهوديان در رابطه با وعده الهي و ظهور منجي و نجات ملت يهود پاي گرفته است. اين اعتقاد با دو گرايش صهيونيسم سياسي و فرهنگي شناخته ميشود. صهيونيسم سياسي در نيمه دوم قرن نوزدهم رشد کرد و خواستار بازگشت يهوديان به فلسطين و ايجاد کشور اسرائيل شد. اما صهيونيسم فرهنگي که قدمت بيشتري دارد با مهاجرت يهوديان به فلسطين و تأسيس اسرائيل مخالف بود.(19)
از اينرو ميتوان اين نتيجه را گرفت که در واقع يهوديان خواه صهيونيست باشند يا نباشند، داراي اصول مشترک و آيين واحد ميباشند و همگي پايبند به دين يهود هستند.
امروزه جناح تندرو و خواهان خشونت در ميان آنان قدرت گرفته است و با اشغال فلسطين به انواع سرکوبها براي تحقق آرمان خويش دست ميزند. اگرچه در بسياري از نوشتهها بين يهود و صهيونيسم سياسي تفاوتي گذاشته ميشود و در جهت تطهير آيين يهود از ايده صهيونيسم تلاش ميشود، اما آنچه به حقيقت نزديکتر است، آن است که گروههاي مختلف در جامعه يهود تنها در روشها و راهکارها با يکديگر تفاوت دارند، اما همگي دل سپرده به روح حاکم بر دين تحريف شده خود ميباشند. به همين خاطر نگارنده بر اين عقيده است که تمام ويژگيهاي پيش گفته در رابطه با اين قوم پراکنده، سودجو و قدرت طلب، همينک نيز پابرجا است.
انقلاب اسلامي و فلسطين
شايد بتوان انقلاب اسلامي ايران را يگانه ياور صادق و پا برجاي مردم مسلمان فلسطين دانست. از اينرو امام خميني رحمهالله رهبر فقيد انقلاب اسلامي به عنوان عالمي مجاهد و آشنا به جهان سياست و زمان حاضر با درک حساسيتها و انفعال گسترده دولتهاي اسلامي، با رويکرد به مردم مسلمان، آخرين جمعه ماه مبارک رمضان را به عنوان روز قدس نامگذاري نمود. ايشان در پيامي به مسلمانان در سال 58 اين روز را روز همبستگي بين المللي مسلمانان در حمايت از حقوق مردم مسلمان دانست و يکسال بعد به همگان اعلام نمود: «روز قدس روزي است که بايد تمام ملتهاي اسلام با هم توجه بکنند و اين روز را زنده نگه دارند.»(20)
اميد است مبلغان گرامي با درک مناسب از وقايع دنياي کنوني و گستاخيهاي امريکا و فرزند نامشروع استعمار يعني اسرائيل غاصب، در تبيين اين مسئله حساس کمال کوشش و سعي خويش را مبذول دارند تا حق مسلمانان در رابطه با فلسطين به بوته فراموشي سپرده نشود و قلب دنياي اسلام به تسخير دشمنان در نيايد.
1. اعراف/169.
2. ترجمهها برگرفته از ترجمه آية اللّه مکارم شيرازي است.
3. ترجمه برگرفته از ترجمه آيت اللّه مکارم شيرازي است.
4. بقره/80.
5. همان.
6. عهد عتيق، کتاب مزامير، باب 103: 15ـ18.
7. همان، کتاب يوشع، باب 14: 7ـ14.
8. مائده/ 12.
9. مائده/ 13.
10. مجمع البيان، فضل بن الحسن الطبرسي، ج3، ص 273 ـ 272.
11. بقره/96.
12. بقره/83.
13. بقره/85.
14. ممتحنه/13.
15. مائده/80.
16. آل عمران/67 ـ 68.
17. بقره/102.
18. جهت اطلاع بيشتر به کتاب «ريشههاي بحران در خاورميانه» نوشته دکتر حميد احمدي، ص 7 به بعد مراجعه فرماييد.
19. حميد احمدي، ريشههاي بحران در خاورميانه، ص3 با تصرف.
20. صحيفه نور، ج19، 16/5/59.
منبع: / ماهنامه / مبلغان / شماره 59
نويسنده : علي اقليدي نژاد
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید