ديصانيان كيانند؟
3-1- ديصان در سرياني «بار ديصان» ناميده شده است. «بار» در سرياني به معني «پسر» است. در عربي، علاوه بر «ديصان»، «بارديصان» و «ابن ديصان» هم به كار رفته است. ابن ديصان در سال 154 ميلادي در كنار رود ديصان، واقع در بالاي شهر الرها، زاده شد و حدود سال 222 ميلادي در الرها درگذشت. وي آييني از عرفان سرياني و كيهانشناسي ايراني و فلسفهي يوناني به وجود آورد. پيروان ابنديصان تا قرن دهم ميلادي در ايران و چين پراگنده بودند.
ديصانيان به روايت شهرستاني
3-2- «اصحاب ديصان دو اصل: نور و ظلمت را اثبات كردهاند. نور خير را به قصد و اختيار انجام ميدهد. و ظلمت شر را به طبع و اضطرار انجام ميدهد. پس آنچه از خير و نفع خوشبويي و حسن است، از نور، پس آنچه از شر و ضرر و بدبويي و زشتي است از ظلمت است.
و پندارند كه نور زنده، دانا، توانا، حساس، دراك است و از اوست حركت و حيات. و ظلمت مرده، نادان، ناتوان، جامد، بيروح است، او را كار و تميزي نيست، و پندارند كه شر از او به طبع و حماقت به وجود ميآيد.
3-3- پندارند كه نور جنسي واحد است، و هم چنين ظلمت جنسي واحد است، و ادراك نور ادراكي متفق است، چون سمع و بصر و ديگر حواس او شياي واحد است. پس سمع او، بصر او و بصر او حواس اوست. به سبب اختلاف تركيب سمع و بصر گفته شده، نه بدان سبب كه آن دو در نفسشان دو چيز مختلف هستند.
3-4- و پندارند كه رنگ همان مزه و بوي و بسودن است. آن را (يعني نور را) رنگ مييابند، چون ظلمت با آن به نوعي آميخته است، آن را مزه مييابند، چون ظلمت به خلاف آن نوع با آن آميخته است. در رنگ و مزه و بوي و بسودن ظلمت هم همچنان ميگويند.
3-5- و پندارند كه نور همهاش سفيد و ظلمت همهاش سياه است. و پندارند كه نور پيوسته با پايينترين صفحهاش با ظلمت و ظلمت با بالاترين صفحهاش با نور در تماس است.
3-6- در آميزش نور و ظلمت رهايي نور از ظلمت اختلاف كردهاند: برخي از آنها پندارند كه نور داخل ظلمت شد و ظلمت به خشونت و شدت با او برخورد كرد. ] نور [ از او آزار ديد و خواست كه آن را رقيق و نرم كند، پس از آن رهايي يابد. اين به سبب اختلاف جنس آنها نيست، ليكن، همچنان كه اره جنسش آهن است، صفحهاش نرم و دندانه هايش خشن، نرمي در نور و خشونت در ظلمت است و آن دو جنس واحدي هستند. پس نور خواست با نرمياش وارد سوراخهاي ] ظلمت [ شود، او را ممكن نشد، مگر بدان خشونت. وصول به كمال وجود، جز به نرمي و خشونت، قابل تصور نيست.
3-7- و برخي از آنها گويند: بلكه ظلمت حيله كرد تا از صفحهي پاييني آن به نور بچسبد، پس نور كوشيد تا از آن رها شود و آن را از خود براند، پس بر آن تكيه كيد. پس در آن فرو رفت، و آن مانند انساني است كه ميخواهد از خلايي كه در آن واقع شده بيرون بيايد، پس بر پايش تكيه كند تا بيرون بيايد، پس فرو رفتن او در خلاب زيادتي شود. پس نور به زمان نياز دارد تا خود را از آن رها سازد و در جهانش تنها شود.
3-8 و برخي از آنها گويند: نور داخل اجزاي ظلمت به اختيار شد تا آن را اصلاح كند و از آن اجزايي كه براي جهانش صالح باشند، بيرون بياورد. پس هنگامي كه داخل شد ] ظلمت [ زماني به او چسبيد، پس ] نور [ به جور و ] اعمال [ زشت پرداخت، به اضطرار نه به اختيار، و اگر در جهانش تنها بشود، از او جز خير محض و حسن خالص سرنميزند. و فرق است ميان عمل اضطراري و عمل اختياري».
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید