آن چه اسناد بر جاي مانده از قوم ايراني نشان مي دهد، کاهنان و موبدان همواره از جايگاه ويژه اي _ در باورها و اعتقادات توده هاي مردم برخوردار و پادشاهان اسطوره اي با اتکاي بر مقام الوهيت (فر ايزدي = قدرت الهي) همواره در راه سعادت و بهروزي ملک و رعيت کوشا و پيروزمند بوده اند.با اتکا بر مندرجات اوستا و اسناد و الواح، کيومرث نخستين انسان و پدر (نياي) همه نژاد آريا است. اوست که دين و حکومت را در اين سرزمين براي نخستين بار پي افکند.
«پژوهنده نامه باستان که از پهلوانان زند داستان چنين گفت، کايين و تخت و کلاه کيومرث آورد و او بود شاه چو آمد به برج حمل آفتاب جهان گشت با فر و آيين و آب»?
چنان که «جمشيد» (يم) نياي مشترک اقوام هند، اروپايي و ايراني و همه پدران و فرزندان تاجدارش نيز از اين مقام والا در عين شاهي بهره مندند!
روحانيت در دوران حکومت هخامنشيان «منم گفت، با فره ايزدي همم شهرياري، همم موبدي»?
پس از اسطوره ها که به سبب اختصار، اشاره اي گذرا به آن داشتيم، نخستين پادشاهي که در اين سرزمين توانست صاحب جايگاه و منزلتي درخور _ از نظر نظام بخشيدن به حکومت- براي خود و سرزمينش در تاريخ کسب نمايد، «ديااکو» سرکرده اقوام مادي است.اين «ديااکو» پيش از تصاحب قدرت، به امر قضاوت و رسيدگي به امور مذهبي قوم مشغول بود و کاهني مشهور به حساب مي آمد. ظاهراً با ايجاد وقفه اي تعمدي در امر قضاوت توسط خود وي، که به هرج و مرج در ميان قوم منجر مي شود، به قول «هرودوت» مورخ يوناني (پدر تاريخ): «مردم سرزمين ماد، وي «ديوکس» را براي اعمال قضاوت و اجراي عدالت از بين خويش برگزيدند.»اين نخستين تلاش مغان و موبدان از نظر تاريخ، دوام چنداني نداشت و در همين زمان اندک، حکومت ايشان منجر به نارضايتي مردم گشته، با همکاري خود مادها، نوه دختري (ديااکو) به نام کوروش، حکومت نوپاي آنان را در هم مي شکند.«انتساب با خاندان «ديااکو» اين کوروش را که بعدها «کوروش بزرگ» نام گرفت، با آنکه از طريق شورش بر آخرين وارث اين خاندان، قلمرو ماد را به زير فرمان درآورده بود، در نظر اقوام ماد نه يک پادشاه غاصب و بيگانه بلکه يک نجات دهنده مصلح نشان مي داد.»?
شايد سقوط ميترائسيم در ايران آ ن دوره و رشد يافتن سريع زرتشتي گري در آغاز حکومت هخامنشيان، همين شکست موبدان از انقلاب کوروش بزرگ باشد. البته اثبات اين مطلب به تحقيقات گسترده نيازمند است.کاهنان و موبدان _ ميترايي، پس از تحمل اين شکست، خيلي زود به فکر تجديد قوا و بازپس گيري قدرت افتادند. بهترين و سريع ترين راه ممکن انتخاب زرواني گري? و گريز از دين شکست خورده پيشين بود! (تغيير مذهب!)کيش زرواني اين بار با قدرت و پشتوانه اي قوي تر (پيروان دين) دست به کار بزرگي زد و آن انتزاع قدرت حکومت از هخامنشيان به موبدان بود. با «بررسي کتيبه هاي داريوش و کوروش مي توان نتيجه گرفت که آنها زرتشتي بوده و همچنين با اتکا به نام«مزدکو» در بين مادها، مي توان به نفوذ اين آيين در آن جامعه نيز پي برد.»?
موبدان با استفاده از غيبت طولاني (کمبوجيه) پسر کوروش بزرگ که براي سرکوبي تحرکات مصر و بابل به آن نواحي عزيمت کرده است، زمان را براي تصاحب تاج و تخت به ظاهر بدون صاحب مغتنم شمرده، يکي از مغان دستگاه ديني را مهياي جلوس بر تخت مي نمايند.«انقلابات «گئوماته» مغ، اگرچه داراي يک ريشه سياسي بود، ولي با وجود اين جنبه مذهبي داشت که مي توان آن را سعي طبقه روحاني براي درهم شکستن حد و مرزي دانست که فرمانروايي شاه براي آنها تعيين کرده بود.»?و اينکه، «خبر مرگ يا خودکشي او (کمبوجيه) مدعي غاصب را که مغي «گئوماته» نام برد و به دروغ خود را «برديا» (سميرديس) مي خواند، در ادعاي خويش راسخ تر کرد.»? مزيد بر آن همه، «اخلاق تند و غرور فوق العاده شاهزاده جوان (کمبوجيه) که او را وامي داشت تا در اقوام تابع به چشم بندگان خويش بنگرد، ناچار برادرش «برديا» را در انظار از او محبوب تر مي کرد.»?
ظاهراً همين محبوبيت در انظار عمومي، مقدمات مرگ پنهاني و مرموز و موجبات سوءاستفاده مغان از نام «برديا» براي تصاحب قدرت را تامين کرده است.«شباهت (مغ) با برديا برادر کمبوجيه _ که به قول هرودوت نام او «سميرديس» و به قول کتزياس «اسپندات» بود، با شاهزاده به قدري بود که اهل حرم هم در باب هويت او ممکن بود اشتباه کنند، از مبالغات شاعرانه معمول مورخان قديم يونان است. در حالي که در روايت «داريوش بزرگ» بدان هيچ اشارت نيست.»? داريوش، بدون اشاره به شباهت مغ با برديا مي نويسد: «در هر حال، «گئوماته» مغ مردم را فريب داد و تخت را تصرف کرد و پارس و ماد و ممالک تابعه را از کمبوجيه انتزاع کرد و به خود اختصاص داد.»?? علت را در فريب دادن مردم مي داند و نه شباهت ظاهري! (ساختگي توسط يونانيان).گئوماته به همراهي و پشتوانه موبدان «زرواني» براي مدت هفت يا هشت ماه قدرت را به دست گرفت و براي تثبيت موقعيت تلاش فراوان نمود، اما عدم حمايت پيروان زرتشت (ظاهراً خيلي پيشتر از پيروان زروانيسم بوده اند) از معابد و مغان، تلاش وي و همقطارانش را بي اثر گذاشت.
مويد اين نظر، گرايش موبدان و مغان به دين زرتشت، پس از تجربه اي است که از اين شکست به دست آورده اند. نکته ديگر زرتشتي بودن «داريوش» و حمايت همه جانبه دسته ها و بزرگان اقوام مختلف آريايي از اوست که خود گوياي عدم سازش اين گروه ها با کاهنان و دستگاه ديني آنها و موافقتشان با سرکوب مغان است. اين که داريوش بزرگ براي فرونشاندن اين انقلاب، اقدام به تشکيل يک اتحاديه نيرومند از هفت خاندان بزرگ ماد و پارس کرده و پس از کشتن مغ و اطرافيانش درصدد توجيه کار خود برآمده است، حکايتگر قدرت فوق العاده اين شورش و دورانديشي داريوش در مهار عواقب اين حرکت و پيشگيري از تجزيه امپراتوري نوپايي است که کوروش بنيان نهاده بود.
شاه جوان در راس بزرگان هفت خاندان مادي و پارسي، در ماد به قلعه اي که «گئوماته» در آنجا بود وارد شدند. به رغم منع و مخالفت نگاهبانان و خواجه سرايان توانستند با زور و خشونت به اندرون قصر راه يافته و با کشتن مغ و اطرافيانش، ماجراي طغيان بردياي دروغين را پايان دهند. (اکتبر ??? ق.م)
«من (داريوش بزرگ) او را «گئوماته مغ» کشتم.»?? و صريحاً همه مسئوليت قتل مغ را بر دوش مي گيرد!
«داريوش بزرگ در يک چنين امپراتوري وسيع و رنگارنگ، خود به يک دين دگماتيک، که از طرف روحانيون معرفي مي شود، توجه نشان نمي داد و زمان هم براي دستگاه زرتشتي که در زمان ساسانيان قوت گرفت، هنوز آمادگي نيافته بود. اين مذهب مخالف روش بردباري و آسان گيري است که داريوش در مقابل تابعين و رعاياي امپراتوري جوان خود مايل به اجرا بود.»??تلاش بي وقفه روحانيت زرواني و ميترايي در تصاحب قدرت، از همان آغاز براي از پاي درآوردن جهان بيني زرتشت بود. زرتشت در روزهاي نخستين نهضتش راه خود را از راه مغان و موبدان سودجو و قدرت طلب جدا کرده و بر اين نکته که دين وي نيازي به مغ و کاهن ندارد تاکيد داشت.بند يازدهم، سرود چهل و ششم، گاته ها: «اينان مردم را به بدي آموزش مي دهند، آموزش هاي شان موجب تباهي زندگي مي شود و سرانجام هنگام عبور از راه زندگي (پل چينوت) سقوط کرده و براي هميشه در سرزمين دروغ خواهند ماند.»
و نسبت به مي نوشي و مستي و بي خبري که کرپن ها تجويز مي کنند در بند دهم، سرود چهل و هشتم، گاته ها، مي گويد: «کي اي مزدا، ياوران و مردمان من به درک واقعي رسالت و دين آگاه خواهند شد. کي پليدي و زشتي «مي» بر افتاده خواهد شد که از طريق آن «کرپن ها» و شهرياران بد، مردم را مي فريبند و اغوا مي کنند.» و بي محابا به همه کاهنان حمله مي کند، در يسنا، هات ??: «اي پرستندگان خدايان دروغين و پيروان راه زشت اهريمني، شما و همه پيروانتان که اين چنين به راه بد و ناراست گرويده ايد، سخت زيان خواهيد يافت... به درگاه مزدا گله مي کنم، از آن کسي که با گفتار نابخردانه اش مردم را از راه خرد باز مي دارد و نيک منشي را به تباهي مي رساند. اي مزدا باشد تا راه هموار گردد و بدآموزان را کاري پيش نتواند رفت.»
دنباله همان هات ??: «اينان، دروغ پرستان را آموزش هاي بد دهند، آنان را برانگيزانند که در گيتي فساد کنند، بياموزند که چارپا از براي پروريدن نيست، بلکه براي آن است که در مراسم دين، نوشابه زندگي بخش بنوشند و در پايکوبي، آنان را قرباني کنند، «گرهمه»?? و دشمنانند که اينگونه آموزش مي دهند.»
و ده ها سرود ديگر! کاهنان و مغان نيز که منافع طبقه خويش را در معرض نابودي مي ديدند، از همان آغاز به جنگ با وي و حاميانش پرداختند.
«در روايات پارسيان، شاه گشتاسپ (ويشتاسپ) که از کاهنان مشهور عصر زرتشت به شمار مي آيد، به سبب پذيرش آيين زرتشت، توسط مغان و کاهنان کافر معرفي شد و در طول حياتش وادار به جنگ هاي فراواني با اين قشر گرديد.» اين دشمني که از ابتداي ظهور زرتشت تا سقوط «گئوماته» مغ به شکل علني صورت مي گرفت، از اين لحظه وارد دور تازه اي مي شد.مغان و کاهنان که خصم خانگي دين زرتشت به شمار مي آمدند، با تغيير جهت، به مبلغان و پيروان پر و پا قرص اين آيين مبدل شدند. (تغيير مذهب) «مراسم و آداب ديني و سرودها و قرباني ها، ظاهراً و همچنان مثل آنچه در نزد ايرانيان غربي معمول بود (مادها) تحت نظر کاهنان در اين زمان و حتي از دوران پادشاهان ماد و هخامنشي، عبارت از مغان بودند.»??
به عبارت بهتر با نفوذ به ميان زرتشتيان، به رغم تاکيدات پيامبر، توانستند به مبلغاني براي دين زرتشت تغيير موضع دهند. اين تغيير بيشتر از آن جهت بود که ايرانيان به اين دين گرايش و علاقه اي بيشتر از آنچه به دين هاي پيشين مغان نشان داده بودند، ابراز مي کردند. از اين رو از حربه مذهب عليه مذهب استفاده کردند. «پادشاهان هخامنشي که شاهد رواج تدريجي آيين زرتشت در بين اقوام پارس و ماد و طبقات مغان بودند، اگر هم خود به اين آيين علاقه اي نشان ندادند، باري به نشر و نفوذ آن با نظر تسامح نگريستند.»??
اگرچه نظر برخي ديگر از مورخان در خصوص علاقه شاهان هخامنشي به دين زرتشت چيز ديگري است.«ادوارد ماير با ستودن روش کشورداري «کوروش» و «داريوش» معتقد است: آنها تحت تاثير دين زرتشت به چنين برخوردي دست يافته اند. در مورد داريوش مي نويسد: او با اعتقاد به اهورامزدا وابستگي خود به دين «مزديسنا» را مسلم ساخته است.»??
«اهورامزدا که اين زمين را آفريد، که آن آسمان را آفريد، که انسان را آفريد، که شادي را براي انسان آفريد، و...»??
«هرتل از کتيبه هاي داريوش نتيجه گرفته است که: داريوش مسلماً زرتشتي بوده و همه جا از اهورامزدا با عنوان خداي بزرگ ياد مي کند. در اين کتيبه ها از خدايان مغان و کاهنان نشاني نمي توان يافت.»??«مولتون معتقد است: اين که نام زرتشت در کتيبه هاي شاهان هخامنشي ذکر نشده، به هيچ وجه دليل غيرزرتشتي بودن آ نها نيست. حتي پادشاهان بسيار مومن در قرون وسطي نيز به پايه گذار دين «مسيح» يا «پاولس» در اعلاميه هاي خود کوچکترين اشاره اي ننموده اند.»??
مغان در طول دوران حکومت هخامنشيان، با نفوذ به درون پيروان دين زرتشت و سوءاستفاده از بعضي از اعتقادات پيروان اين دين، هر روز بر مخالفان رژيم حاکم مي افزودند و براي نجات از شرايط وعده ظهور منجي (سوشيانس) را در مردم تقويت مي کردند.
توفيق داريوش به سرکوبي شورش مغان، اگرچه براي معابد سخت خونين و پرهزينه نشان مي داد، اما به آنان فهماند که از پاي درآوردن «مزديسنا» و باورهاي زرتشت، از بيرون و به طور علني نه تنها دشوار که غيرممکن است.
اين تجربه پرهزينه به آنها آموخت، براي از پاي در آوردن ديني همچون مزديسنا که رفته رفته پيروان فراواني را به خويش جذب کرده تنها با نفوذ به داخل و متلاشي کردن اين باورها از درون امکان پذير و به واقع تنها راه باقي مانده براي آنان به حساب مي آمد. لذا عزم خود را براي به اجرا گذاشتن اين تنها راه باقي مانده جزم کردند.
به رغم تاکيدات پيامبر به عدم نياز به کاهن و مغ در راه انتشار دين، اين قشر با تحميل خود و دستگاه ديني شان بر مردم، اجراي مراسم ديني، سرودها و ادعيه و... را به دست گرفته، به آرامي و آهستگي توانستند پيروان را به حضور خود در دين عادت دهند و با سوءاستفاده از بخش هايي از آموزه هاي زرتشت که متعلق به دوران خود پيامبر و در حقيقت سرودها و ادعيه هاي پيامبر در ستيز با همين کاهنان و مغان به شمار مي رفتند، نظر پيروان دين را به خويش و دستگاه ديني مغان جلب نمايند. همانند سرودهاي زير: «آيا روان من از ياوري کسي برخوردار خواهد شد؟ مي خواهم بدانم چه کسي خواهد توانست مرا ياري کند؟» سرود پنجاه _ گاته ها _ بند اول«فرمانروا يا پادشاه نيک شهرياري کند، نه شهريار بد. در پناه شهرياري خوب کردار و خوب انديشه بشر در آسودگي، به پاکي و سازندگي مي گرايد و اين زمين خوب پرورش مي يابد و مي بالد براي آرامش مردمان.»و با سوءاستفاده از اينگونه سرودها و ادعيه، روزبه روز بر مخالفان رژيم حاکم افزوده و مردم را از حکومت جدا و به دستگاه خويش نزديک تر کنند.سرودهاي مربوط به منجي آخرت (سوشيانس) با اين که بسيار مترقي و ابزاري قدرتمند براي زنده ماندن سرزمين نور به شمار مي آيد، مورد استفاده نامشروع اين قشر قرار گرفته و مردم را هميشه منتظر ظهورش، نه براي نابودي اهريمن، که تنها براي از بين بردن نظامي که مخالف قدرت طلبي هاي مغان بود، نگاه مي داشت.«... گويي با شش چشم خويش، جهان شش گانه بسيط را مي نگرد و نگران است. از ظهور وي اهريمن نيست و نابود شود. وي مردمان را که به دورش گردآيند به ستايش پروردگار امر کند. در بامداد «هاونگاه» با ياوران جاوداني خويش نماز به جاي آورد آنگاه مردمان از قبرها برخيزند، جهان خوش و خرم شود، عالم معنوي روي نمايد، راستي، پرچم پيروزي برافرازد. و...»??«سوشيانس به همه موجودات مادي سود مي بخشد، هر چه را جسم و جان است از پرتو خويش به زندگي جاوداني مي رساند، ضددروغ از نوع دو پا است، پاکدينان را در ستيز بر ضد دشمنان، ايستادگي، مقاومت و پيروزي عطا خواهد کرد...»در بند هشن در فصل يازده فقره شش، چنين آمده است: «سوشيونس در خونيرتا متولد خواهد شد، از همان جايي که سلسله کيانيان! برخاست و دين نيک مزدا در آنجا به وجود آمد! و...»??
پي نوشت ها:
? و ?- شاهنامه فردوسي _ چاپ مسکو _ جلد اول.
? _ روزگاران _ دکتر عبدالحسين زرين کوب _ چاپ چهارم، ???? _ص ??.? _ زروانيسم در واقع شاخه اي از دين زرتشت (البته در آن عصر) مي توانست به حساب آيد.? _ اصل و نسب _ دکتر عبدالعظيم رضايي _ چاپ ???? _ صص ??? - ???.? _ اصل و نسب _ همان _ ص ???
? _ روزگاران _ همان _ ص ??.? _ (ا. ق. ا) _ همان _ ص ???.? _ (ا. ق. ا) _ همان _ ص ???.?? _ کتيبه بيستون _ داريوش بزرگ _ ?/??.??- کتيبه بيستون- داريوش بزرگ- ?/??.?? _ اصل و نسب _ همان _ ص ???.?? _ يکي از کاهنان مشهور در زمان زرتشت.?? _ (ا. ق. ا) _ همان _ ص ???.?? _ روزگاران _ همان _ ص ???.?? و ?? _ اصل و نسب _ همان _ ص ??? _ ???.?? _ کتيبه بيستون _ داريوش بزرگ.?? _ جدال نور و ظلمت _ علي اصغر خبره زاده _ چاپ ???? _ ص ???.
?? _ اصل و نسب _ همان _ ص ??? . ?? _ فروردين يشت: ترجمه کوتاه فقرات ??? و ???.
منبع: / روزنامه / شرق ????/??/??
نويسنده : غلامرضا رستگار
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید