تحقيق حاضر در نظر دارد که به آشنايي با آيين زرتشت هر چند در سطوح بسيار اوليه بپردازد در اين راستا به بيان مطالبي در مورد خود زرتشت ، دين او کتاب مقدسي که به عنوان پيامبر به همراه داشته ، عقايد و نظريات زرتشتيان در زمان خود او و پس از او ، پرداخته است و سعي بر آن شده که در حد توان و به نسبت ظرفيتي که تحقيق دارد هر کدام بيان شوند و در ادامه به بيان نظريات و احکامي علما و مفسرين بزرگ در مورد اين آيين و پيروان آن پرداخته شده است . اين تحقيق به صورت کتابخانه اي و از منابع دست اول و دوم استفاده شده است .
* پيشگفتار
دين در واقع مجموعه اي باورها و عملکردهاي انسان است که از طريق آنها به مسائل غايي زندگي مي رسد و با آنها برخورد مي کند .
در طول تاريخ اديان و مذاهب غير الهي بودند که منشاء بشري داشته و هيچ کدام مصداق دين حق نبوده اند اگر چه در ميانشان يک سلسله احکام و معارف الهي بوده باشد .
اما از ديدگاه خدا باوران دين يک پديده الهي است که خداوند تشريع نموده به وسيله پيامبران بر بشر عرضه داشته ، اديان الهي که اساس و گوهرشان تسليم در برابر اراده و مشيت خداوند متعال بوده است . اما برخي روي آوردن بشر به دين را ناشي از احساس ضعف ها و ناتواني هايي دروني او مي دانند که در مواجهه با مشکلات دارد و در زمان گرفتاري اعتقاد به خدايي را به عنوان پناهگاهي بر مي گزينند اما اين خود گوياي آن است که فطرت حقيقت جويي انسان در پي رسيدن به کمال بوده و در ميان از مسيري مي رود که خلاء دروني خود را يافته و سعي در برطرف نمودن آن داشته باشد و دين چراغ هادي بشر است به راهي که مي رود و اگر اين دين را الهي و از سر تسليم برگزيده باشد اين چراغ فروزان مسير واقعي سعادت را برايش نمايان مي سازد.
والذين يمسکون بالکتب و أقاموا الصلوة إنا لا نضيعْ أجراً المصلحين : )آيه 170 سوره اعراف( در تفسير نمونه ذيل اين آيه آمده که اصلاح واقعي در روي زمين بدون تمسک به کتب آسماني و فرمانهاي الهي امکان پذير نمي باشد، و اين تعبير بار ديگر اين حقيقت را تأکيد مي کند که دين و مذهب تنها يک برنامه مربوط به جهان ماوراء طبيعت و يا سراي آخرت نيست ، بلکه آييني است در متن زندگي انسانها و در طريق حفظ منافع تمام افراد بشر و اجراي اصول عدالت و صلح و رفاه و آسايش و بالاخره هر مفهومي که در معني وسيع « اصلاح » جمع است .
* مقدمه
با توجه به هدف اصلي نبوت و رسالت تمام انبياي الهي که مبناي پيامشان را دعوت به توحيد و يکتاپرستي قرار داده بودند. و اينکه در دين زرتشت سخن از چندگانه پرستي و قديم بودن عالم به ميان مي آيد و از طرفي برخي عقايد ديگر که در اين آيين به چشم مي خورد از جمله پرستش مظاهر طبيعت و نژاد پرستي که در اين عقيده آنها را برآن داشت تا ازدواج با محارم را در ميانشان رايج نموده البته وجود طبقات اجتماعي نيز از ديگر موارد و دلايل وجود اين سنت باطل در ميان ايشان شد .
از سوي ديگر در ميان بزرگان دين مبين اسلام پيروان اين آيين را مجوسي مي گويند. و پيامبر اين آيين را جاماسب معرفي نموده اند و براين اساس آنها را جزء اهل کتاب دانسته و در برابر پرداخت جزيه تحت لواي حکومت هاي اسلامي قرار گرفته و زندگي مي کنند و زرتشت را نه به عنوان پيامبر بلکه به عنوان مبلغ اين دين مي شناسند .
* زادگاه و نسب زرتشت
مي گويند زرتشت در شهر ري تولد يافته است . ري در اوستا ( رغه) و درپهلوي (رگا) مي باشد . و گفته شده راجع به تولد پيغمبر در ري هيچ گونه مدرکي نداريم گرچه در اوستا دوبار از رغه ياد شده ولي از تولد پيامبر در آنجا سخن به ميان نيامده است .
در ونديداد فرگرد اول فقره 15 مي گويد : من که اهورا مزدا هستم از بهترين شهرها و مکانهايي که آفريدم رغه دوازدهمين است .
اقوال ديگري نيز هست : برخي از دانشمندان زرتشت را از آذربايجان حوالي رود ارس و مادرش را از رغه مي دانند .
در قرآن کريم در سوره (ق) و (فرقان) و در مجمع البحرين و دايرة المعارف فريد و جدي و ديگر مدارک معتبر از پيدايش پيغمبر در آذربايجان صحبت مي کند .
اسم پدرش پور وشسب و مادرش رغدو بوده و سلسله نسب پيغمبر در ثبت چهل و پنجم به کيومرث مي رسد که بنيانگذار خاندان پيشداديان بوده است .
اکثر علماي اسلام زرتشتيان را از اهل کتاب دانسته اند و احاديثي نيز در اين باره موجود است . قرآن کريم در سوره حج نام آنها را مجوسيان ناميده و در کنار پيروان ديگر اديان از آنها نام برده مي شود.(1)
فردي از امام صادق عليه السلام سؤال کرد آيا زرتشت پيامبر مجوس بوده است مي فرمايند : زرتشت در ميان مجوس بازمزمه آمد و ادعاي نبوت کرد و عده اي از آنان به و ايمان آوردند و عده اي او را انکار کرده و بيرونش راندند تا اينکه در بيابان طعمه درندگان شد .
* مجوس كيانند
واژه مجوس فقط يك بار در قرآن مجيد در سوره حج مطرح شده ، و با توجه به اين كه : در برابر مشركان و در صف اديان آسماني قرار گرفته اند چنين بر مي آيد كه : انها داراي دين ، كتاب و پيامبري بوده اند .
ترديدي نيست كه امروز مجوس به پيروان زرتشت گفته مي شود ، و يا لااقل پيروان زرتشت بخش مهمي از آنان را تشكيل مي دهند ، ولي تاريخ خود زرتشت نيز به هيچ وجه روشن نمي باشد ، تا آنجا كه بعضي ظهور او را در قرن يازدهم قبل از ميلاد دانسته اند و بعضي در قرن ششم يا هفتم .
مراد به مجوس قومي معروف هستند که به زرتشت گرويده . کتاب مقدسشان (اوستا) است چيزي که هست تاريخ حيات زرتشت و زمان ظهور او بسيار مبهم است ، بطوريکه مي توان گفت بکلي منقطع است ، اين قوم کتاب مقدس خود را در داستان استيلاء اسکندر بر ايران بکلي از دست دادند ، و حتي يک نسخه از آن نماند تا آنکه در زمان ملوک ساساني مجدد به رشته تحرير در آمد، و بهمين جهت ممکن نيست بر واقعيت مذهب ايشان وقوف يافت ، آنچه مسلم است ، مجوسيان معتقد هستند که براي تدبير عالم دو مبدأ است . يکي مبدأ خير و يکي مبدأ شر ، اولي نامش يزدان و دومي اهريمن و يا اولي نور ، و دومي ظلمت است و نيز مسلم است که ايشان ملائکه را مقدس دانسته بدون اينکه مانند بت پرستان براي آنها بتي درست کنند ، به آنها توسل و تقرب مي جويند بدون اينکه صنمي اتخاذ کنند و نيز مسلم است که عناصر بسيطه و مخصوصاً آتش را مقدس مي دارند و در قديم الايام مجوسيان در ايران و چين و هند و غير آنها آتشکده ها داشتند ، که وجود همه عالم را مستند به اهورا مزدا دانسته ، او را ايجاد کننده همه مي دانستند .
بعضي واژه « مجوس» را از ماده « مغ» كه به پيشوايان و روحانيون اين مذهب مي گفتند ، مشتق مي دانند و « مؤبد» كه اكنون به روحانيون آنها گفته مي شود در اصل از ريشه « مغور» بوده است.(2)
در روايات اسلامي آنها را از پيروان يكي از انبياي بر حق شمرده اند . ( كه بعداً از اصل توحيد منحرف گشته و به افكار و عقايد شرك آلود روي آورده اند.)
در بعضي از روايات مي خوانيم : مشركان « مكه» از پيامبر(ص) تقاضا كردند از آنها جزيه بگيرد و اجازه بت پرستي به آنها بدهد ! پيامبر (ص) فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمي گيرم . آنها در پاسخ نوشتند ، تو چگونه چنين مي گويي در حالي كه از مجوس منطقه «هَجَر» جزيه گرفته اي ؟ !(3)
پيامبر(ص) فرمودند: أنَّ المَجُوس كان لَهُم نَبيُّ فقتَلُوهُ و كتابٌ أَحرَقُوهُ: (4)
« مجوس پيامبري داشته و كتاب آسماني ، پيامبرشان رابه قتل رساندند و كتاب را آتش ردند»!
و در حديثي از امام سجاد(علي بن الحسين ع) مي خوانيم كه پيامبر (ص) فرمود: سَنوابهم سُنَّهَ أَهلِ الكتابِ يَعني المَجُوس» : « با آنها طبق سنت اهل كتاب رفتار كنيد منظور پيامبر گرامي اسلام مجوس بود » . درضمن بايد توجه داشت واژه « مجوس» جمع است و مفرد آن « مجوسي» است .
* اوستا
به موجب توضيحاتي که در آيينه آيين مزدسيني و ساير کتابها داده شده ، اسم کتاب مذهبي زرتشتيان اوستا است که بر سه نوع آن را تعريف کرده اند .
1- واژه افسمان (Afesman) گرفته شده که مخفف يتيمان است و به معناي کلام موزون است .
2- از کلمه پدان (Padan ) مشتق شده که معني آن آيات پاک است و تلاوت آن طوري است که هر کلمه از آن جداجدا شنيده مي شود .
3- عقيده اخير که غالباً بر آن صحه مي گذارند اين است که مرکب از دو لفظ مي باشد . اول حرف (A') که کلمه نفي است و به معني نه ، نا ، ني ، مي باشد . دوم وستا به معناي دانسته ، معلوم و معناي آن روي هم چنين مي شود : نادانسته : يعني آنچه قبل از آن نادانسته و نامعلوم بود ، آشکار شد .
اوستاي فعلي که از گزند دشمنان محفوظ مانده ( به تعبير نويسنده کتاب) بر پنج قسمت است بدين ترتيب که :
1- يسنا که داراي 72 فصل است و هر فصل را به زبان اوستا( ها) يا (هايتي ) و در پهلوي (هات) گويند. گاتها که سروده هاي خود زرتشت است و روي هم هفده هايتي مي باشد در ميان 72 هات يسنا قرار دارد .
2- ويسپرد (Visparad) : که از ردان يعني سروران يا بهترين نمودار هر طبقه از مخلوقات و موجودات است صحبت مي کند و آنها را به نيکي مي ستايد ويسپرد داراي 24 فصل است که هر کدام از آنها را « کرده» مي گويند.
3- يشتها که 21 قسمت دارد و هر قسمت را نيز يشت مي گويند (همانند هرفرديشت ، اردي بهشت)
4- خورده اوستا که داراي نمازها و نيايشها است و اغلب آن از اوستاي اصلي و به خصوص ازيشتها گرفته شده و براي همين است که آن را خورده اوستا مي گويند . يعني اوستاي کوچک .
خورده اوستا در زمان سلطنت شاپور دوم يکي از موبدان زرتشتي به نام آدرباد پسر ماراسپند ترتيب داد.
5- ونديداد که داراي 22 فصل است و هر فصل را فرگرد گويند - ونديداد مجموعه قوانيني است که اغلب آن بر ضد ديوها يعني مردمان بدکار و عاصي مي باشد .(5)
* داستان خلقت و دوگانه پرستي
کسي نمي داند گرايش زرتشتيان به خدايان دوگانه ( خداي نيکي و خداي بدي يا خداي روشنايي و خداي تاريکي) در چه عصري آغاز شده است. در قسمت گاتها ( ازيشناي اوستا) که به خود زردشت نسبت داده مي شود ، اهريمن در برابر خرد مقدس صف آرايي مي کند و نه در برابر اهورامزدا که خداي واحد و فوق پروردگاران روشنايي و تاريکي است.
همچنين گروهي از زرتشتيان به نام زُروانيان در عصر ساساني پديد آمدند که معتقد به خداي يکتا به نام زروان بودند و او را از خداي روشنايي و تاريکي برتر مي شمردند . اين فرقه پيروان بسياري در ايران آن روز داشته است .(6)
* خدايان
با مطالعه در آئين زرتشت معلوم مي شود که وي در ميان ايرانيان به اصلاح ديني قيام کرده و خرافات مذهب باستاني آريائيان را مورد حمله قرار مي داده است . از جمله آنکه وي از اهورامزدا تبليغ مي کرده و خدايان قوم خود را که دئوه (ديو) خوانده مي شده اند باطل مي دانسته و آنها را خداي دروغ دوستان مي ناميده است .
و در آيين زرتشت ، اهورا مزدا 6 دستيار دارد که به منزله فرشتگان اديان ابراهيمي هستند. آن دستياران را اَمِشاسپندان يعني جاويدان مقدس مي نامند. آنها رهبري دارند به نام سپنتامِئنيو يعني خرد مقدس.
پس از آنها يَزَتَها قرار دارند که 30 عدد از آنها معروفند ، اينها تشکيلات خرد مقدس هستند . در مقابل ، اهريمن هم تشکيلاتي دارد .
طبق ايين زرتشت دوره کنوني جهان 12000 سال است .خداي نيکي مدت 3000 سال بر جهان حکمراني مي کرد و در اين مدت خداي بدي در تاريکي به سر مي برد .
پس از اين مدت خداي بدي از تاريکي بيرون آمد و با خداي نيکي روبرو شد . خداي نيکي به وي 9000 سال مهلت داد که با او مقابله کند وي اطمينان داشت که سرانجام خود او به پيروزي خواهد رسيد. در اين زمان هر دو به آفريدن نيک و بد آغاز کردند و بدين گونه با يکديگر به مبارزه برخواستند . پس از 3000 سال زرتشت آفريده شد و از اين زمان به بعد توازن قوا به نفع خداي نيکي گراييده و به مسير صعودي خود ادامه داد.(7)
* تعاليم زرتشت
ديني که اين پيغمبر ايراني تعليم فرمود يک آئين اخلاقي و طريقه يگانه پرستي است وي مانند موسي نبي شارع ديني نوين گرديد هر چند مبادي و معتقدات بازمانده از پيشينيان را پايه و مبناي تعاليم خود قرار داد .
زرتشت خداي متعال و معبود کيش خود را اهورا مزدا لقب داده به معني«خداي حکيم» اين نامگذاري اختراع او نبود بلکه اسم «مزدا» در زمان او معروف و معلوم بوده است و بدون شک اهورا مزدا را همگي خداي عالم اخلاق و نظام طبيعت مي دانسته اند .
بسياري از محققين و دانشمندان در بررسيهايي که از اوصاف و حالات اهورا مزدا در نظر ايرانيان آورده اند . برآنند که زرتشت اهورا مزدا را در « گاتاها» خداي بزرگ دانسته است که آسمانها را مانند جامعه و ردا بر اندام خود پوشانيده از اينرو نتيجه را استنباط کرده اند که آن لقب براي احترام و تجليل استعمال شده است .
بهرحال در آن زمان لقب اهورا مزدا براي توصيف جلال و عظمت آن خدا بکار رفته است و اهورا درست همان کلمه ايست که بزبان «ودا» شور تلفظ مي شود که بمعني «صاحب» يا «خداوند» است و اين عنوان در نزد تمام قبايل قديم هند و اروپائي براي خدايان علوي يعني « دواها » بکار مي رفته است .
مطالعه تغيير و اسامي و القاب خدايان که از طرف زرتشت در ميانآريائيهاي ايران و پيشوايان فرهنگي ايشان و همچنين در بين آريائيهاي هندو بر همنان بعمل آمده قابل توجه و درسي سودمند است . آريائيها (قبائل هند و اروپائي) در هر دو سوي جهان براي خدايان خود نامي واحد داشته اند .
ارواح مقدسه علويه را دوا مي گفتند چنانکه ژرمن ها و سلت ها ديوين و انگلو ساکسونها ديته يا ديوئيي او را ياد کرده اند و از طرفي ديگر در هند که تحت تأثير تغييرات فراوان قواي طبيعت قرار داشته اند مفاد همين قدرت عظيم غيبي را براي نيروي مضر استعمال کرده و منحصراً ارواح شريرة موذيه را « اسورا» ملقب ساختند که داراي قدرت بي پايان و جاويدي و موجب خرابي و مضرات است .
اين انتقال معني در اين کلمه روي داد بتدريج از مفهوم اصلي منحرف شده و مفهومي ثانوي حاصل نموده است . از مطالعه سرودهاي قديمتر و جديدتر ودا آن تحول و انتقال بخوبي معلوم و مشهود مي شود . در ايران زرتشت درست طريق مخالف را پيمود که در صورت و معني اصطلاحات و اسامي و القاب با مفاهيم هندوان ضديت دارد . « مزدا را صاحب اهوراي حقيقي پنداشته و عبادت و پرستش را خاص ذات مقدس او قرار داده و او را خداوند متعال و قادر قاهر شمرده است . که ذاتش بحکمت محض و خير مطلق متصل است .
ولي از آنجا که بيم داشته است مبادا عامه مردم حق مزدا را بدرستي نشناسند و در تحت تعليم پيشوايان ديني قديم (مغان ) قرار بگيرند ، بعضي ايشان يک عده دواها (ديوها) يا ارواح علوي که هر يک نزد آريائيها به اسمي جداگانه موسوم بوده اند مي پرستيده اند و همچنان آتش را ستايش مي کرده شراب عصاره « هوما» را مي نوشيده از نيرو و عظمت و جلال خداي « اهورا » پي نمي برده اند.(8)
مغان باستاني از اين اشياء مقدسه براي ساحري و جادوگري خود استفاده مي کرده اند همچنين قبايل صحرا گرد و کوچ نشين توراني که آفت هاي مردم کشاورز و دهقان و شهرنشين ايران بودند اين ارواح عديده را قبول کرده و پيش از آنکه بداخل سرزمين ايران يورش آورند براي کسب فيض بنام آن ديوها قرباني نثار مي کرده اند . از اين رو زرتشت براي جلوگيري از اين خطا طريقي انديشيد و آن اين بود که بالصراحه اعلام فرمود که اين ديوها (معبود مغان و تورانيان) همه ارواح شرير زيانکارند که با ارواح نيک و روانهاي خير و نيکوکار در ستيز و آويز مي باشند آنها پدر دروغ و فريبندة نهادهاي پاک مي باشند و مصدر شر و بدي و زشتکاري اند و آدميان را از پرست اهورا مزدا باز مي دارند. پس عبادت آنها را منع فرمود .
پس چون زرتشت عقيده اکثريت عوام و دين عاميانه معمول زمان را منکر گرديد آئين نوين خود را بر روي اصل و اساس برقرار فرمود و خلق را بقبول آن خواند از اينقرار :
1- به پيروي مکاشفات و الهامات خويشتن بر پيغمبري مبعوث از طرف اهورا مزدا اعلام کرد و در « گاتاها » تکرار فرمود که خداوند او را برانگيخته و مأمور ساخته و دين او بهترين و کاملترين اديان است .
2- از آن همه ارواح متعدد تنها يک روان خوب و نيکو را که اهورا مزدا بود پذيرفته و او را بالاترين و بزرگ ترين خدايان دانست و او را آفريدگار دانا و برترين روانها علوي قرار داد که ابد الابد با بدي و دروغ نبرد پيکار و مشغول و براستي و راستگوئي راهبر است . و برخلاف بعضي عقايد متأخرن جماعت زرتشتيان ، آن پيغمبر باستاني گفت که بر حسب مشيت و اراده متعال اهورا مزدا تمام موجودات آفريده شده اند و چنانکه در آيه آخرين از گاتاها صراحت دارد . اهورا مزدا موجب و موجدهم نور و هم ظلمت هر دو مي باشد .
3- اهورا مزدا قدوسي علوي خود را بوسيله روحي مقدس و نيکو نهاد ، از قوه بفعل مياورد که آن را « سپنتامئينو » ناميده است و اعمال الهي او بد در درون ارواح مقدسه که « امشاسپنتا » گفته مي شود اجرا مي گردد .
4- با آنکه اهورا مزدا در عرش جلال خود هيچ ضدي ندارد با اين حال زرتشت معتقد است که در برابر هر نيکي بدي موجود است چنانکه در برابر« ايشا» يعني راستي و حقيقت « دروغ » و باطل جاي گرفته و در برابر حيات و زندگاني موت و مرگ قرار گرفته است .
بهمين قياس در برابر روح مقدس پاک سپنتامئينو روح شرير و ناپاک « انگرمئي نيو » جاي دارد که به معناي « روان پليد» است .
5- زرتشت رسوم و مناسک آريائيها قديم را که مبتني بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستي بوده و رو به زوال مي رفته . به کلي منسوخ كرده است . تنها يک رسم و يک عبادت از زمان زرتشت باقي مانده است وآن چنانکه گفته اند وي در هنگام انجام مراسم پرستش در برابر محراب آتش مقدس به قتل رسيد و در هنگام عبادت جان سپرد . ولي بايد دانست که زرتشت خود آتش را نمي پرستيد و آن عقيده که پيشينيان و نياکان او درباره اين عنصر مقدس داشته اند وي نداشت . بلکه او آتش را فقط يک رمز قدوسي و نشاني گرانبها از اهورا مزدا مي دانسته است .
6- زرتشت بي هيچ شک و شبهه معتقد بوده که چون دور زمان تکميل شود اهورا مزدا پيروز و بر خصم ناپاک و زشت کار چيره خواهد گرديد . و هيچ وقت بر اين نبوده که نيروي پليدي و اهريمني را مانند قوه نيکي ابدي گرداند .
در آيين زرتشت سه اصل عملي گفتار نيک ، پندار نيک ، کردار نيک وجود دارد که مانند آن را در اديان مختلف مي يابيم . از جمله در اسلام آمده است : « الايمان قول باللسان و اقرار بالجنان و عمل بالارکان» .
احترام به آتش به عنوان يکي از مظاهر خداي روشنايي و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمي خاص در اطراف آن در معابدي به نام آتشکده مشخص ترين ويژگي اين آيين است . همچنين آباداني ، کشاورزي ، دامداري و شهرنشيني مورد ستايش قرار گرفته است. احترام به حيوانات، مخصوصاً سگ و گاو و همچنين خوشرفتاري با مردم نيز جايگاهي ويژه دارد. برخي از آداب و رسوم سرزمين ما از قبيل مراسم چهارشنبه سوري و سوگند خوردن به روشنايي چراغ و چيزهاي ديگر با تعاليم زرتشتي ارتباط دارد . همچنين برخي زنديقان قرون نخست اسلام گرايشهاي زرتشتي داشتند .
* تقدس آتش در ميان زرتشتيان
از آثار به جاي مانده از دوره هخامنشيان و دوره قبل از آنان ، اثري كه به قطع و يقين بتوان آن را آتشكده ناميد وجود ندارد و گويا تعظيم و تقديس آتش (به اندازه اي كه توهم پرستش را پيش آورد) از زمان اشكانيان آغاز شده و در دوره ساسانيان نيز به اوج خود رسيده است . به گونه اي كه برخي از مردم زرتشتيان را آتش پرست ناميده اند.(9)
جان بي ناس مي نويسد :
بايد دانست كه زرتشت خود آتش را نمي پرستيد و اعتقادات او با انچه بعدها آتش پرستان اخير عنوان كرده اند اختلاف دارد ، بلكه او آتش را فقط يك رمز قدوسي و نشاني گرانبها از اهورا مزدا مي دانسته است كه بوسيله آن مي توان به ماهيت و عصاره ي حقيقت علوي خداوند دانا پي برد . (زرتشتيان هرگز خود را آتش پرست نمي دانند) ولي افراط آنها در تقديس آتش منجر شد تا عده اي آنها را آتش پرست بنامند.(10) البته نظر زرتشتيان درباره دليل اين تقديس نيز در كتاب فروغ مزدسيني آمده :
زرتشتيان معتقدند كه زرتشت آتشي به همراه داشت و بي دود بود و كسي را نمي آزرد و برگنبدي نشانده به خودي خود افروخته بود و زوال نداشت . اولاً كنايه از آتش حقيقت مذهب مزدسيني است كه ابداً تيرگي و دود و آلايش در آن نيست و براي فروزش آن آلات و ادوات مصنوعي لازم ندارد و جز فروغ بخشي آن را كاري نمي باشد . سراسر تابش حقيقت نور معرفت است و بر هر مزدسيني و زرتشتي واجب مي باشد كه آن آتش را بر فراز گنبد قلب خويش روشن داشته و دل خود را آتشكده آن آتش سازد و با حرارت حقيقت آميز آن خود و اطرافيان را گرم و از نور بي زوال و بي دودش خويش و بيگانه را روشن و به جاده حقيقت شناسي دلالت نمايد.(11)
* مراسم و تشريفات
تقديس و تعظيم و يا پرستش به اين سادگيها نيست ، تشريفات عجيب و شنيدني دارد . قسمتي از اين تشريفات از کتاب مزده سينا وادب پارسي که از اين مراسم و لااقل از اصل تقديس و تعظيم آتش دفاع مي کند نقل مي شود . البته اين مراسم امروز هم در ميان اقليت زرتشتي معمول است .
در اين کتاب چنين آمده است :
« در آيين مزدسينا مانند دين کاتوليک مسيحي و برخلاف اسلام آلات و ادوات فراوان و تشريفات بسيار معمول است. اين تشريفات در مورد آتشکده ها نيز به كار رفته است : آتشگاه را در محلي قرار مي دهند که اطراف آن حتماً باز باشد در هر آتشکده کانون ويژه اي براي برافروختن آتش هست که جزء « آتربان» (موبد نگهبان آتش ، احدي حق ورود به آن ندارد . آترباناني که به سوي آتش مي روند .« بنام» ( ادهن بند) بر روي مي بندند تا از دم ايشان آتش مقدس آلوده نگردد . در سمت راست مقر آتش ،اتاقي است وسيع و چهار گوشه که به قسمتهاي متعدد و مساوي تقسيم شده و هر يک را براي وظيفه اي معين اختصاص داده اند . اين اتاق را « نرشين گاه» (محل انجام تشريفات عبادت ) مي نامند. در شريعت اين قاعده مقرر بودکه آفتاب برآتش نتابد و بنابراين سبک جديد در ساختمان آتشکده معمول شد : اتاقي معمولاًتاريک در وسط مي ساختند که مکان افروختن آتش در آتشدان بود. به نسبت طبقاتي كه در قاعده دودماني ايرانيان قديم موجود بود. آتشهاي مختلفي وجود داشت از قبيل « آتش خاني» « آتش قبيله » و آتش بلوك يا ايالت محافظ آتش خاني « مانبذ» نام داشت و براي نگهباني آتش دو تن روحاني حضور دارد .
يكي از سنكهاي اوستاي ساساني موسوم است « به سوزگر» و در آن تفضيلي در باب پرستش آتش مخلوط به چند قصه است :
آتشكده پر از بوي كندر و ديگر مواد معطر بود يك تن روحاني براي اينكه از نفس خود آتش را نيالايد دهان بندي بسته وآتش را با قطعات چوبي كه با مراسم مذهبي تطهير شده بود مشعل نگه مي داشت اين چوب غالباً از نباتي موسوم به « هذانه اپتا » بود .(12)
در اثناي تلاوت ادعيه يا سرودن اوستا روحانيون شاخه نبات «هئومه» را پس از تطهير در هاون ميکوبيدند. در يزشنگاه آلات زير هر يک به جهت منظور خاصي به کار برده مي شود :
1و 2- هاون و دسته هاون که در اصل براي فشردن«هوم»،«گياه مقدس» استعمال مي شود .
3- برسم که از شاخه تر چوب هاي مقدس مانند انار تهيه مي شد ولي امروزه از نقره و برنج است .
4- برسمدان
5- برسمچين ، که کاردي است چوبي
6- چند جام براي هوم پراهوم و آب مقدس
7- چند پياله کوچک به نام تشت
8- ورس، که ريسماني است کوچک از موي گاو بافته مي شود و شاخه هاي برسم را با آن به هم مي پيوندند .
9- سنگ بزرگي به نام « ارويس گاه » که چهار گوشه بوده و اين آلات را روي آن مي چيندند .
در فرهنگهاي فارسي آمده : برسم شاخه اي باريک و بي گره مي باشد به مقدار يک وجب که از درخت هوم اگر نبود درخت گز و اگر نبود درخت انار و آن را با کاردي که دسته آهني دارد مي چيند و پاکيزه مي شويند پس زمزمه نمايند ، (يعني دعايي که در وقت عبادت آتش و بدن شستن و چيزي خوردن مي خوانند) در اين مراسم زرتشتيان هنگامي که موبد به خواندن نيايش مشغول است موبد ديگري مراقب آتش است و شاخه هاي مورد نظر را در برسمدان نهاده بر مي دارد و مي گرداند و دست به دست مي دهند و دوباره برجاي مي گذارند و نيز مي گويد : دو قسم آتشکده موجود است .
معابد بزرگ را « آتش بهرام » مي نامند معابد کوچک را «آدران» مي خوانند .
فرق بين آتش بهرام و آدران اساساً در چگونگي آتش و سپس در اصل و طرز تهيه آن مي باشد . تهيه آتش بهرام يک سال به طول مي انجامد و آن از سيزده قسم آتش تشکيل مي شود و در خود جوهر آنها را که به منزله روح همه آتشها مي باشد تمرکز مي دهد و تهيه اين آتشها مستلزم تشريفات مختلف است .
طبق سنت زرتشتيان هر يک از حوزه هاي بهدينان بايد آتش بهرام داشته باشد برخي روحانيون زرتشتي نيز براين باورند که فقط يک آتش بهرام بايد باشد ، چون آن شاه است و چند شاه در يک اقليم نگنجند . و شاه « اريکه » لازم دارد بدين منظور شش قطعه چوب صندل را دو به دو منظم کرده و به شکل اريکه اي پله دار روي يکديگر قرار مي دهند .(13)
* آداب زناشويي زرتشتيان
ازدواج يكي از تعليمات مؤكدة طريقه زرتشتي است و در اين دين آمده ، مرد داماد شده شادتر از مرد عزب است. مرد داماد شده توان مقاومت هر چيز روحاني و جسماني را بيش از مرد عزب خواهد داشت و مرد داماد شده حفظ مراتب ديني و دنيوي را بيش از مرد عزب مي تواند بنمايد .
به دليل تأكيد بسيار به اين امر جمعي از پارسيان غني خيراتهاي مخصوص در اين راه نموده كه براي كمك به اشخاص فقير از حاصل وجوه استفاده مي شود .
كوچكترين سن مقتضي براي ازدواج را در طريق زرتشتي پانزده سال قرار داده شده است.(14)
بر والدين است كه تكليف ازدواج بر فرزندان بالغ خود كنند و رضايت خويش را به آنها ظاهر دارند. عقد و نكاح در آيين زرتشتي نبايد با خارج از مذهب خود صورت گيرد (غير زرتشتي )زيرا با توليد اولاد چنان ازدواجي توليد نزاع و خصومت در اخلاق و خوي و عادات و رسوم ديگر خواهد كرد .
اما گفته شده كه زرتشتيان مادر و خواهر و دختر هر يك از نزديكان خود را كه ممكن است بدون ترس از خدا و خلق به عقد نكاح خود در مي آورند و شاهد قول آنها داستان هما و بهمن است مي گويند به قول شاهنامه چون بهمن دختر خود هما را به عقد خويش در آورده تا وارث تاج و تخت شود محض آنكه بهمن زرتشتي بوده اين عمل به زرتشتيان نسبت داده شده است .
يكي از خصوصيات كه در بيشتر كتابها به زرتشتيان نسبت داده شده ازدواج با محارم است و در تاريخ نيز به اين امر اشاره شده است كه برخي پادشاهان و بزرگان زرتشتي با محارم خود ازدواج كرده اند ولي اعم اين است كه اين امر ريشه در عقايد زرتشتي ندارد و بعدها در اين آيين متداول شده است : چنان كه حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) به انحرافي بودن اين عمل اشاره مي كند و مي فرمايد : اين عمل بعدها وارد آيين زرتشت شده است.(15)
علامه طباطبايي مي نويسد :
در كتاب توحيد شيخ صدوق روايت شده كه اشعث بن قيس از حضرت اميرالمؤمنين (ع) پرسيد كه به كدام وجه از مجوس اخذ جزيه مي كنند با اينكه ايشان را نه پيغمبر است و نه كتاب؟
حضرت فرمودند : اين چنين نيست كه تو مي گويي : زيرا ايشان را هم كتاب بوده و هم پيغمبر ، تا آن كه پادشاه ايشان شبي مست شده و با دختر خود زنا كرده.
قوم او چون از اين امر شنيع مطلع شدند ، صبح نزد پادشاه آمدند و گفتند : دين ما را ضايع كردي بايد اجراي حد بر تو شود .(16)
پادشاه به ايشان گفت كه مرا در اين كار عذري هست مقبول . زيرا حق سبحانه و تعالي را كريم تر و بزرگ تر از آدم مخلوقي نبود و او دختران خود را به پسران خود مي داد پس اگر من نيز با دختر خود دخول كرده باشم گناهي مرتكب نشده ام . قوم او گفتند : راست گفتي دين حق همين است . بعد از اين حق تعالي به واسطه مكافات اين گناه عظيم علمي را كه در سينه ايشان بود محو كرد و كتابي را كه در ميان ايشان بود از ميان برداشت . براساس اين حديث ، پذيرش ازدواج با محارم موجب نابودي آيين زرتشت شد.
* نماز
نماز واجب زرتشتيان به خوي که در آيينه آيين مزدسيني شرح داده شده در شبانه روز پنج وقت است و اوقات پنج گانه بدين ترتيب است .
وَنگاه يا هاوني : نماز با مداد است و موقع آن از برخاستن آفتاب تا نيمروز است .
رپيتون : هنگام آن از نيمروز تا سه ساعت بعد از ظهر است .
اْزيرين : وقت آن از نيمه شب تا برآمدن آفتاب است .
ايوسرو تريم : از فرو رفتن آفتاب تا نيمه شب .
اوشهين : وقت آن از نيمه شب تا برآمدن آفتاب است.
اين پنج وقت هر کدام بنام فرشته اي به همان نام تعلق دارد. بايد توجه داشت اين پنج وقت از اول فروردين است تا پايان مهرماه که در حساب ايران قديم باستان بزرگ مي ناميدند . ولي از اول آبان تا پايان سال که زمستان بزرگ مي ناميدند روزها کوتاه است پس چهار هنگام نماز به جا مي آورند. و نماز رپيتون که در واقع نماز ظهر و متعلق به وقت گرماست از بين مي رود . آنها براين عقيده اند که در اين پنج ماه فرشته گرما حرارت و گرمي را به زير زمين مي برد و توجه خود را به گرم ساختن و رشد و نمو دادن ريشه محصولات و نباتات مبذول مي دارد .
اداي هر يک از اين نمازها بر زرتشتيان بايا و حتمي است . نماز گزار در هنگام بجا آوردن اين نماز دومقام را مي پيمايد . اول اينکه با خواندن آية اول نماز که خشنوتره نام دارد ، خشنودي خدا را خواستار مي شود ، دوم اينکه اين آيه را به نماز ديگر که اشم وهو نام دارد و راهنماي راستي و درستي است و نتيجه آن بهترين خوشبختي مي باشد، نمازگذار را براي سير و سلوک در طريق راستي که موجب خشنودي کامل خداست آماده مي کند نماز خشنوتره که اولين مرحله پرستش خداست . به اين ترتيب است .
خوشنوتره اهورهه مزدا ، يعني به خشنودي اهورا مزدا - مقصود اين است که نماز خود را براي جلب رضايت اهورا مزدا آغاز مي کنم و مي خواهم به اين وسيله او را از خود خشنود سازم (17)
* بقاي روح
زرتشتيان به جاودانگي روح عقيده دارند . آنان مي گويند روان پس از ترک جسم تا روز رستاخيز در عالم برزخ مي ماند . همچنين آنان به صراط ميزان اعمال ، بهشت و دوزخ معتقدند . بهشت آيين زرتشت چيزي مانند بهشت اسلام است ، ولي به خاطر مقدس بودن آتش ؛ دوزخ زرتشتي جايي بسيار سرد و کثيف است که انواع جانوران در آن ، گناهکاران را آزار مي دهند . طبق آيين زرتشت بين بهشت و دوزخ جايي است که برزخ ناميده مي شود ، و اين محل جاي کساني است که اعمال نيک و گناهان آنها يکسان است اين دسته در برزخ تا روز واپسين خواهند بود و آنگاه که همه مردگان زنده شدند آنها نيز بيرون خواهند آمد زيرا ديگر صاف و پاک شده اند و به مقر سعادتمندان خواهند رفت .
در آيين زرتشت بخشايش گناهان و گذشت از جرايم و بازخريد از جنايات وجود ندارد و با هيچ گونه فداکاري نمي توان حرکت عام و قانون مند عالم را به نفع خود برگرداند و عدالت خدايي راه خود را دنبال مي کند تا آنجا که رحمت خدايي نيز نمي تواند مسير آن را دگرگون کند .(18)
* بهشت و دوزخ
موضوع ديگر موضوع بهشت و دوزخ و كيفر است . آنچه در بررسي فرهنگ زرتشتي بدست مي آيد آن است كه كيفر و پاداش و بهشت و دوزخ در فرهنگ راستين زرتشتي جنبه مادي ندارد بلكه چهره معنوي و رواني دارد و اين موضوع نخست از خود مفهوم دو واژه بهشت و دوزخ بدست مي آيد و ديگر از درونمايه گاتها .
بنابراين در فرهنگ زرتشتي بهشت و دوزخ يعني سراي راستي و سراي دروغ در اين فرهنگ كيفر و پاداش رواني و معنوي است .
انسان و جامعه كژانديش و كژ رفتار گرفتار دوزخ مي شود و انسان و جامعه نيك انديش و نيك رفتار و نيك كردار از پاداش بهترين يا بهشت برخوردار مي شود و مي دانيم كه آرامش رواني كه بالاترين خوشي هاست از هماهنگي انديشه و گفتار و كردار كه راستي است بر مي خيزد و ناآرامي و ناهنجاري رواني كه سخت ترين شكنجه هاست از ناهماهنگي بين انديشه با گفتار و كردار .(19)
* اعتقاد به ظهور آخرين منجي
به موجب مقررات آيين زرتشت هر هزار سال از دختري باكره از نطفه زرتشت نجات دهنده اي نمايان مي شود. در هزاره سوم يعني آخرين دوره (سوشيانت) ظهور مي كند . مردگان زنده مي شوند حوادث آسماني موجب ذوب شدن فلزات در دل كوهها مي گردد . فلز ذوب شده براي مؤمنين شير سرد و براي دشمنان دين ، دردناك است . مردم بدكار و شياطين نابود مي شوند . نيكوكاران به آب زندگي جاويد مي رسند . طبق مدركي سوشيانت و بنا بر سند ديگر شخص زرتشت خودش آيين مزدا را تكريم و تقديس مي كند. خرابي از جهان مي رود و خوشي و شادي برقرار مي گردد .
كرگ لينرگ: در دين زرتشت مفهوم بزرگي وجود دارد كه نه در آيين مصريان قديم ديده مي شود و نه در انديشه ها بسيار عميق هند و آن اين است كه جهان داراي تاريخ است و از قانون تحول پيروي مي كند، وضع فعلي جهان را به مرحله نهايي رهبري مي كند، همه نيروها در كار خود بايد به آن راه بروند ، در نظر زرتشت دنيا از استمرار تاريخ پيروي مي كند و ميدان جنگ است مبارزه اي پرشور ، نيروها را مقابل يكديگر قرار داده است و اين امر واجب است و نتيجه آن تكامل مردم با تقوي و بهره مندي از زندگي جاويدان است(20)
* زرتشتيان در زمان باستان
تغييراتي که در مذهب زرتشت روي داد از عصر شاهان هخامنشي آغاز شد و بمرور زمان تحول يافت از آن پس همچنان ادامه داشت و در دورة کوتاهي که کشور زرتشت پايمال حمله سپاهيان اسکندر شد برآن آسيب بسيار وارد آمد ليکن بعد از آن در زمان سلطنت ساسانيان (651-226.م) همچنان در آن تغييراتي تازه رويداد در اين دوره قوت دين زرتشت بدرجه اي رسيد که درقوم يهود و اعراب عصر جاهليت نيز نفوذ فراوان کرد .(21)
مذهب زرتشت در زمان هخامنشيان نفوذي نداشتند و اشکانيان نيز مؤبدان را به بازي نمي گرفتند اما در زمان ساسانيان اوضاع تغير مي کند، پست هاي مذهبي احيا مي شوند. عقايد و رسوم تازه بر مذهب زرتشت افزوده مي شود اوستا جمع آوري و مدون مي شود و معابد بسيار وسيع سر مي کشد آتشهاي مقدس فروزان مي شود و املاک فراوان و تا حدود يک پنجم املاک کشاورزي ايران وقف معابد مي شودز(22)
* بازكاوي تاريخ و آموزه هاي آيين زرتشت
با توجه به تمام داده هاي تاريخي كه از ساختمانها و كتيبه هاي باستاني دوره مادها، هخامنشي ، اشكاني بدست مي آيد متوجه مي شويم كه دين مردم ايران باستان مجوسي بوده و آيين زرتشتي شاخه اي از اين دين مي باشد . براي رسيدن به يك جواب قطعي و دليلي محكم اين نظريه با چندين چالش مواجه شده است و بايد به اين سؤالات پاسخ دهد:
1- تاريخ دقيقي براي ظهور زرتشت به عنوان پيامبر آيين وجود ندارد برخي او را به ششصد سال قبل از ميلاد و برخي ديگر شش هزار سال قبل از ميلاد مي دانستند .
2- محل تولد زرتشت مردد بين آذربايجان ، ري ، افغانستان بوده باشد ديگر نمي توان گفت : كه وي از نژاد آريايي بوده ، يا در ميان آريايي هاي افغانستان به پايتختي بلخ به آيين خود پرداخته است زيرا در آن زمان هنوز آريايي ها به خراسان بزرگ و فلات ايران وارد نشده بودند .
3- چون اطلاعات زياد در مورد زرتشت اطلاعات چنداني وجود ندارد زرتشتيان در دوره اسلامي سعي كردند كه از او چهره اي شبيه به چهره هاي پيامبران بني اسرائيل نشان دهند كه اين بيشتر تقليدي ناپخته مي باشد .
4- كتابي كه اكنون اوستا ناميده مي شود بنابر احتمال بعد از ورود اسلام به ايران جمع آوري شده تا خود را اهل كتاب معرفي بكند . زيرا :
اولاً قديمي ترين نسخه اوستا به خط « دبيره» نوشته شده مربوط به هفتصد سال پيش كه در دانمارك نگهداري مي شود.
ثانياً : اعراب كه زماني زير سلطه ساسانيان بودند و آنها را از نزديك مي شناختند و ايرانيان را صاحب كتاب نمي شمردند حتي به پيامبر (ص) و حضرت اميرالمؤمنين (ع) اعتراض كرده اند.
ثانياً : بر فرض در دوره ساساني كتابي به نام اوستا بوده الان دليلي در دست نيست كه كتاب اوستاي كنوني همان كتاب باشد . اگر اين اوستا كتاب مقدس زرتشتيان بوده باز اوستا پژوهان اعتراف دارند كه تنها قسمتي از بخش گاتها به زرتشت تعلق دارد و بقيه آن به دوران قبل از زرتشت باز مي گردد يا به دورة بعد از زرتشت . بنابراين نبايد اوستاي كنوني را كتاب مقدس زرتشت به حساب آورد .
حال با اين تشتت چند هزار ساله و غير مستند بودن كتاب اوستاي موجودچگونه مي توان ادعا كرد كه آيين زرتشت دين ايران باستان و اوستاي كنوني كتاب مقدس آنان بوده است.(23)
* آيين زرتشت از نظر فقه اسلامي
اگر تاريخ و مدارك تاريخي را ملاك قرار دهيم و محتويات اسناد و مدارك تاريخي موجود را با قوانين علم توحيد بسنجيم نمي توانيم آيين زرتشتي را آييني توحيدي بدانيم. تئوري زرتشت درباره نظام خلقت طبق اين مدارك و اسناد به نحوي است كه فرضاً «انگرامئينو» را آفريده اهورا مزدا تلقي كنيم ، با توحيد سازگار نيست .
ما ملسمانان مي توانيم از زاويه اي ديگر به آيين زرتشت نظر افكنيم و با ملاك ديگري درباره آن قضاوت كنيم . آن هم از زاويه فقه و حديث و با ملاكات خاص اسلامي است كه جنبه تعبدي دارد و براي يك مسلمان با ايمان حجت و معتبر است .
از اين زاويه و از اين نظر هيچ مانعي نيست كه آيين زرتشتي را يك آيين توحيدي بدانيم ؛ يعني آييني بدانيم كه در اصل و ريشه توحيدي بوده و همه شركها چه از ناحيه ثنويت و چه از ناحيه آتش پرستي و چه از ديگر نواحي بدعتهايي که بعدها الحاق شده اند تلقي مي شود . اعتبار اسناد تاريخي اگر به مرحله قطع و يقين برسد كافي است كه از نظر فقهي نيز ملاك قرار گيرد ، ولي چون غير توحيدي بودن آيين زرتشت به حسب اصل و ريشه مسلم نيست . اگر موازين فقهي ايجاب كند هيچ مانعي نيست كه اين آيين ، توحيدي تلقي شود و به اصطلاح زرتشتيان از اهل كتاب تلقي شوند . در گذشته مسلمين آنها را در رديف اهل كتاب آورده اند و به استناد همين مدارك بوده است اگر چه از نظر فقها همواره مورد اختلاف بوده است و فقهاي اسلامي ايراني الاصل كمتر از ديگران نظر مخالف نداشته اند.(24)
* نظريه مراجع عظام
آيت الله مکارم شيرازي :
آيت الله مظاهري :
توضيح : نجس اند ، ازدواج موقت با آنها جايز ولي ازدواج دائم جايز نيست .
آيت الله سيستاني :
پي نوشت ها :
- ارباب کيخسرو شاهرخ ، زرتشت پيامبري که بايد از نو شناخت ، ص43.
2 - آيت اله مکارم شيرزاي ، تفسير نمونه ، ج 14 ، ص 25.
3 - آيت اله مکارم شيرزاي ، تفسير نمونه ، ج 17 ، ص 26.
4-وسائيل الشيعه ،ج 4 ، ص 314.
5 - ارباب كيخسرو و شاهرخ ، زرتشت پيامبري كه از نو بايد شناخت ، ص109 .
6 - حسين توفيقي ، آشنايي با اديان بزرگ، ص 184 .
7 - حسين توفيقي ، آشنايي با اديان بزرگ،ص 184 .
8 - جان بي ناس ، تعاليم زرتشت ، ترجمه : علي اصغر حکمت ، ص 305 .
9 -جان بي ناس ، تاريخ جامع اديان ، ترجمه علي اصغر حكمت، ص 468.
10 - جان بي ناس ، تاريخ جامع اديان ، ترجمه علي اصغر حکمت ، ص468 .
11- ارباب کيخسرو شاهرخ ، فروغ مزدسيني ، ص 148 .
12 - ارباب کيخسرو شاهرخ، زرتشت پيامبري که بايد از نو شناخت ، ص108 .
13 - ارباب کيخسرو شاهرخ ، زرتشت پيامبري که بايد از نو شناخت ، ص181.
14 - زرتشت پيامبري كه از نو بايد شناخت : نويسنده : ارباب كيخسرو شاهرخ ،ص 110.
15 - زرتشت پيامبري كه از نو بايد شناخت : نويسنده : ارباب كيخسرو شاهرخ ، ص 105.
16- علامه طباطبايي ، تفسير الميزان ، ج 14 ، ص 21.
17 - ارباب کيخسرو شاهرخ ، زرتشت پيامبري که بايد از نو شناخت ، ص148.
18 - حسين وحيدي ، شناخت زرتشت ، ص 150.
19- همان ، ص 219 .
20 -آيين زرتشت ، کتابخانه درفش کاواني ، ص 111 .
21 - جان بي ناس ، تاريخ جامع اديان ، ترجمه :علي اصغر حکمت ، ص 311.
22- دکتر علي شريعتي ، تاريخ و شناخت اديان 2 ، ص 196 .
23 - محمود روح الاميني ، جشن هاي کهن در ايران ، ص 108 .
24 - مرتضي ، مطهري ، خدمات متقابل اسلام و ايران ، ص 205 .
منابع و مآخذ :
1-طباطبايي، محمد حسين ، تفسير الميزان ، قم ، دفتر انتشارات اسلامي چاپ 18 سال 83 ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني.
2- مکارم شيرازي ، ناصر ، تفسير نمونه انتشارات دارالکتب الاسلاميه ،
چاپ بيست و سوم ، سال 1374 ، تهران.
3- وحيدي تهران، حسين، شناخت زرتشت ، انتشارات پيام ، چاپ پنجم سال 1373
4- مطهري ، مرتضي ، خدمات متقابل ايران و اسلام ، انتشارات صدرا قم ، چاپ 25، سال 1385.
5 آيين زرتشت ، کتابخانه درفش کاوياني.
6- ارباب کيخسرو شاهرخ ، زرتشت پيامبري که از نو بايد شناخت ، چاپ پنجم ، سال 84 ، انتشارات جامي.
7- شريعتي ، علي ، تاريخ و شناخت اديان ، انتشارات تشيع سال 1359 .
8- روح الاميني ، محمود ، جشن هاي کهن در ايران امروز، انتشارات آگاه سال 1387 .
9- بي ناس ، جان ، شناخت اديان ، ترجمه :علي اصغر حکمت ، تهران انتشارات پيروز، 1344.
10- توفيقي ، حسين ، آشنايي با اديان بزرگ ، انتشارات موسسه فرهنگي طه ، مرکز علوم اسلامي ، قم ، 1379 .
نويسنده : هادي بيژن
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید