مقدمه
معرفت خدا و شناخت خالق هستي، سنگ زيربناي ديانت است و مادام كه عطش خداخواهي و حقجويي در انسانها وجود داشته باشد، سخن گفتن از آفريننده آفرينش، تازه و روحبخش است. وابستگي هميشگي آفريدگان در وجود و بقا به خالق خويش، نه تنها انكارناشدني است، بلكه گستره آن در وجود تمام موجودات، اصل توحيد و اصالت يگانگي را اثبات مينمايد.
در عين حال، راههاي شناخت خدا و دلايل خداشناسي، تا بدان حد متعدد و استوار است كه وجود و تبيين هر كدام از آنها، هر انساني را كه از عقل، بهرهاي برده و چشم خود را بر واقعيت نبسته، به سوي او و معرفت او رهنمون ميسازد. آنچه در اين مجموعه ارائه ميشود، گزيده چند برهان در خداشناسي است كه با زبان ساده و در كمال اختصار، به اين موضوع پرداخته است.
برهان فطرت
فطرت، راهي است از درون و مسيري است در پيش روي هر موجود. مراد از فطرت در قرآن اين است كه دينداري و دينخواهي، امري تكويني و طبيعي است و در نهاد و حقيقت وجودي بشر نهاده و نهفته است. خلقت آدمي آنگونه است كه ميل به دين و عطش به خداجويي در او وجود دارد.
بنابراين، يكي از راههاي خداشناسي و از برهانهاي اوليه در اين زمينه، راه فطرت است كه انسان در خمير جان و حقيقت و ذات خود، نوعي شناخت و معرفت به مبدأ هستي دارد؛ شناختي كه از معلمي فرانگرفته و از جايي كسب ننموده است. به سخن ديگر، راه فطرت، راهي است قلبي، دروني و در نتيجه شخصي و پيمودن اين راه از ديدگاه عرفا، چشيدن و شهود است، نه انديشيدن و گفت و شنود.
خلاصه كلام آنكه چون انسان بالفعل و عملاً ميل به حق دارد و عاشق وجود خداست، پس فطرت آدمي حكم ميكند كه خدا وجود دارد و هر موجود صاحبِ فطرت، در وجود خويش برهاني قاطع براي وجود خداوند دارد.
برهان هدف
اين مسئلهاي بديهي است كه سير هر حركتي و مسير هر جنبشي، هدفي در پيش روي دارد. انسان پس از مطالعه و دقت در هر موجودي، درمييابد كه آن موجود براي هدفي مشخص ساخته شده است. اين مسئله، در مورد تمامي موجودات عالم صدق ميكند.
از سوي ديگر، اين نكته نيز مشخص ميشود كه هيچكدام از موجودات جهان، بدون هدف و بيتكلف ساخته نشدهاند. تأمل و بررسي وجود يكايك موجودات، نشان ميدهد كه از طرفي خالق آن داراي علم و شعور و حكمت و تدبير بوده، و از سوي ديگر در ايجاد و آفرينش آفريدهها، غايتي مشخص و هدفي والا در نظر بوده است. هدفمند بودن مسير حركت مجموعه هستي، از ديدگاه صاحبان خرد و انديشه، برهاني استوار و متين بر اثبات خدا به شمار ميآيد.
برهان تناسب
اگر يك واحد تركيبي، هرچند دستگاهي مكانيكي و غيرجاندار باشد، مورد توجه قرار گيرد و از ديدگاهي علمي بررسي شود، وجود هماهنگي و تطابق كامل ميان اجزا و قسمتهاي گوناگون آن، دليلي روشن و آشكار براي ادامه كار آن دستگاه است. وجود تناسب اگرچه به كارايي دستگاه يا موجودي ميانجامد، اما از ديگر سو، نشانهاي از علم و اراده و قدرت آفريننده آن به شمار ميرود. به سخن بهتر، آدمي با نگاه به مجموعه آفرينش، تصديق ميكند كه خالق يكتا در پيريزي، ساخت و به حركت درآوردن چرخه هستي، دانش، تصميم و توانايي خود را به كار گرفته و بخشهاي هر واحد تركيبي را متناسب با يكديگر و هماهنگ با همديگر آفريده است.
در نگاهي كليتر به اين تناسب شگفتانگيز، هر انسان عاقلي به وجود آفرينندهآي دانا و توانا در يكپارچهسازي مجموعه عظيم عالم هستي پيميبرد و به ناچار ايمان ميآورد.
برهان حركت
برهان حركت، با برهان نظم همخواني دارد. براساس برهان حركت، با نگاهي به اطراف و اكناف آفرينش و البته با دقتي افزونتر، اين نتيجه به دست ميآيد كه تمام موجوداتِ اين عالَم پهناور، بدون استثنا در حال حركتند. هيچ موجودي در پهنه و گستره هستي يافت نميشود كه در حال سكون و عدم تحرك باشد. از كوچكترين ذره جهان ماده كه اتم ناميده ميشود، تا بزرگترين اجرام كيهاني و از ذرات ريز غذايي در زير خاك كه از طريق ريشه گياهان به شاخ و برگ آنان ميرسد، تا كهكشانهاي عظيم، همه و همه در حال حركت و جنبوجوشند و البته مبتني بر نظمي حساب شده و با نقشهاي دقيق. بديهي است آن حركت بر اين نظم، مقدم است. اصل آن حركت از ديده خداشناسان و عقلباوران، به نيروي محركهاي نياز دارد كه بتواند از بزرگترين بخشهاي اين عالم هستي، تا ريزترينها را كه به چشم هم ديده نميشوند، به حركت درآورد. آيا اين حركت اعجابآور در ميان موجودات بيشمار، بدون محرك بوده و ميباشد؟ آيا ميتوان وجود صاحباختياري كه توانايي تحرك تمامي موجودات را داشته باشد، ناديده انگاشت؟
برهان هدايت
در ميان برهانهايي كه براي اثبات خدا اقامه شده، برهان هدايت براساس تجربه علمي است. اين برهان، از راه مطالعه در اسرار و شگفتيهاي موجودات زنده در عالم طبيعت بهدست ميآيد. هدايت، به معناي راهيابي است و تمام موجودات در نهاد خويش از نيرويي پررمز و راز برخوردارند؛ نيرويي كه با هدايت آنان به سوي ارزشها، اهداف و نيز تبيين خير و صلاح آنان، نقش، وظايف و مسئوليت هر يك در مسير زندگي شخصي و در مجموعه هستي را بيان مينمايد.
به سخن ديگر، هر موجود زنده، بدون آنكه معلم و آموزگار بيروني داشته باشد، با راهنمايي و هدايتي از دورن، كه همانا خالق و هادي تكويني اوست، با راه و بيراه زندگي آشنا ميگردد. اين مسئله براساس تجربهاي كه دانشمندان به دست آوردهاند، مطرح شده است. آنان بهويژه در مورد حيوانات، با تفكيك گلههاي حيواني و جداسازي نوزادان از مادران، مشاهده كردهاندكه آن گروه تازه متولد شده، بدون كمترين تعليمي و بدون بهرهوري از تجربه بزرگترها، توانسته است دوست را از دشمن، مسير مناسب را از جاده خطرناك، منافع را از ضررهاي زندگي و خير را از شر تشخيص دهد. درحقيقت، آن راهنماي دروني كه خالق اوست، راههاي معاشرت و تداوم حيات را به او آموخته است.
برهان علمي
گرچه در ميان دلايل خداشناسي، به صورتي مشخص با عنوان «برهان علمي» مواجه نميشويم، اما مسئله توحيد، از ديدگاه علمي و تخصصي و براساس نتايج علوم مادي نيز اثبات شده است. اصولاً در محكمه وجدان و شعور و تفكر، تمام برهانهاي خداشناسي، بر پايه عقل و فكر استوار است. هر انسان آگاه و روشنضميري بايد از نور خرد و تعقل بهره گيرد. در حقيقت، دانشمندان بر اساس علم و تخصص و بر پايه كشفيات علمي خويش، به توحيد رسيدهاند. يكي ازدانشمندان غربي مينويسد: «دانشمندان ما با ثابت كردن اصلِ موضوعِ وجودِ صانع از راهِ كشفيات اسرار جهان طبيعت، ضربه كشندهاي بر پيكر بيديني وارد ساختهاند.» وي در بخش ديگري از نوشتار خود، تصريح ميكند: «اغلب دانشمندان هرچه بر ميزان مطالعه و معلومات آنان افزوده ميشود، بيشتر سر تعظيم در پيشگاه عظمت الهي فرود ميآورند».[8]
در واقع، دانشمندان حقيقتبين، با مراجعه به عقل و وجدان خويش و توجه به نظم، تناسب، حركت و هدف موجودات، به وجود آفريدگار جهان، ايمان آورده و علمِ خويش را مقدمهاي بر ايمان به آفريننده علم دانستهاند.
سيد محمدحسين حسيني هرندي
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید