مقالات ها

جانبازان در قیامت چگونه وارد می‎شوند؟

جانبازان در قیامت چگونه وارد می‎شوند؟

وقتی وارد زندگی این گروه از بزرگواران می شویم، تازه می فهمیم دوست داشتن و عاشق چیزی بودن یعنی چه؟!! عشق و دوست داشتنی که ثمره ای جز یک گاز اکسیژن و یک سری سیم های اتصالی که یک سر آن به مخزن اکسیژن وصل است و سر دیگرش در دهان برای زنده ماندن، تخت و ویلچری که تا آخر عمر او را همراهی می کند. بعضی دیگر از آن ها دیگر حتی کنترل اعصاب و روانشان هم در دست خودشان نیست... بله این ها ثمره های عشق و دوست داشتنی است که بی هیچ چشم داشت مادی و معنوی وجود دارد است که شاید من و شما هرگز آن را متوجه نشویم... در روزی که متعلق به ولادت آقامون حضرت ابالفضل العباس علیه السلام که به روز جانباز نامگذاری شده، با هم مروری بر گوشه ای از زندگی عزیزان جانباز و ارزش آن ها خواهیم داشت...

ادامه مطلب
حماسه يك جانباز

حماسه يك جانباز

برادر جانبازي را به بيمارستان ( بيمارستاني در لندن ) آورده بودند كه در اثر بمباران شيميايي دو چشم خود را از دست داده بود . افزون بر اين ، تمام دندان هايش هم ريخته بود و اصلا نمي توانست غذا بخورد

ادامه مطلب
اولین بمب شیمیایی

اولین بمب شیمیایی

می­خواستم کانتینر را جا به جا بکنم که هواپیماها دوباره آمدند. به قدری سریع که حتی فرصت نکردم از ماشین پیاده شوم. بمباران کردند. یک بمب درست افتاد روی صندلی گریدری که نزدیکم بود.

ادامه مطلب
خاطره خواندنی از جانبازی با 64 بار عمل

خاطره خواندنی از جانبازی با 64 بار عمل

بعد از به دست آوردن سلامتی‌ام دوباره به جبهه برگشتم و در یکی از ماموریت‌ها هر دو پایم را از دست دادم و در ماموریت‌های بعدی چشمانم را از دست دادم و تا امروز بیش از 64 بار مورد عمل جراحی قرار گرفته‌ام.

ادامه مطلب
فرمانده گردان پلاکم راشکست

فرمانده گردان پلاکم راشکست

وقتي دست نوشته هاي چمران را ميخواندم آنجا که ميگويد: «خدايا آنقدر سجده‌ام را طولاني مي‌کنم تا مهره هاي کمرم بشکند آنقدر مي ايستم تا پا هايم فرسوده شود» آن روز عاشقش شدم.

ادامه مطلب
خاطرات جانباز شيميايي سيد جليل افضلي

خاطرات جانباز شيميايي سيد جليل افضلي

فاو زميني است محصور در ميان رودخانه اروند، خليج فارس و خور عبدالله كه از سمت خشكي به بصره منتهي مي‌شود. در شمال اين منطقه رودخانه اروند و جزيره آبادان واقع شده و در فاصله نود كيلومتري شمال غربي آن شهر صنعتي بصره قرار دارد.

ادامه مطلب
خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (3)

خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (3)

پاسي از شب گذشته بود. صداها فروكش كرده و آمد و شد كم شده بود. اكثر بيماران به خواب رفته بودند. حدس زدم ساعت حدود 12 شب است. سكوت سنگيني بر اتاق حكم¬فرما بود و من سنگيني آن را بر دوش خود احساس مي كردم.

ادامه مطلب
خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (1)

خاطرات جانباز شيميايي حسين محمديان (1)

آن چه پيش روي داريد شرح وقايع و حوادثي است كه پس از بمباران شيميايي سردشت در روز هفتم تير ماه 1366 و بعد از آن براي من پيش آمد، خاطراتي كه از ذهن براي من و بسياري ديگر فراموش نشدني هستند.

ادامه مطلب
چرت چند دقیقه¬ای تا ژاپن

چرت چند دقیقه¬ای تا ژاپن

چند روزی بود که در لشگر نقل و انتقال وسایل و تجهیزات شروع شده بود. از نحوه حرکت و اعزام نیروها مشخص بود که عملیاتی طولانی و خارج از منطقه جنوب خواهد بود.

ادامه مطلب
درد و  دل من

درد و دل من

من و شما از باب امر به معرف و نهي از منكر به خود آييم، تا خداي نخواسته مديون خون شهدا و زجر و درد جانبازانمان نباشيم.

ادامه مطلب
90 روز در بيمارستان هاي اتريش در كما بودم

90 روز در بيمارستان هاي اتريش در كما بودم

این جانباز 70 درصد شیمیایی می گوید: آنچه می تواند یک جانباز شیمیایی را از پا بیاندازد، درک نادرست مردم از مصدومیت و مشکلات مصدومین شیمیایی است.

ادامه مطلب
من سال هاست مرده ام

من سال هاست مرده ام

صداي بلندگوها تو كوچه‌هاي باريك سردشت گنگ و مبهم به گوش مي‌رسيد: «جار مي‌كشيدند كه شيمياييه! پارچه‌ها را خيس كنيد و بگيريد جلوي دهانتان»! پروين گريه مي‌كند. مي‌گويد: «كاشكي نكرده بودم.»

ادامه مطلب
گلايه از خويشتن ...

گلايه از خويشتن ...

در زماني كه براي تهييج به اصطلاح قهرمانان كشتي ،وعده تحويل خودرو در فرودگاه داده ميشود ... در زماني كه ركورد شكني،جايزه اش خانه و ماشين و ساير ماديات ميباشد ...

ادامه مطلب
طاقتم تمام شده ، آرزوی دیدار برادر شهیدم را دارم

طاقتم تمام شده ، آرزوی دیدار برادر شهیدم را دارم

دردهایش؛ یادگاری راز آلود دوران دفاع مقدس است. می گوید: برادر! برای دیدارت چند پله بیشتر باقی نمانده است.دو ماه است که در بیمارستان ساسان بستری ست.

ادامه مطلب
شوهرم را خيلي دوست دارم ...

شوهرم را خيلي دوست دارم ...

از دامن زن مرد به معراج رسد؛ این کلام ارزشمند مصداق بارز زنانی بسیاری است که در اوج جوانی و گاهی در اولین روزهای زندگی مشترکشان، زمانی که دشمن خیال خام آسیب به کشورمان را در سر می پروراند

ادامه مطلب
روایت تكان‌دهنده همسر یك جانباز از مرگ شوهرش

روایت تكان‌دهنده همسر یك جانباز از مرگ شوهرش

یک اتاق انباری‌مانند در انتهای یکی از راهروهای بیمارستان شهید رجایی کرج، چهار روز یا به قولی شش روز افتخار پذیرایی دلاورمردی را داشت که روزهای جوانی‌اش را در جبهه گذرانده بود،

ادامه مطلب
دل نوشته يک جانباز خطاب به رهبر انقلاب

دل نوشته يک جانباز خطاب به رهبر انقلاب

در باورم نمي گنجد بخواهم درد نامه اي در فراق عزيزاني به تحرير در آورم که روزگار جواني خود را در حساس ترين شرايط 30 ساله انقلاب با درد و رنج و نبرد با دشمنان سپري کرده و از حيثيت و عزت و شرف اين مرز بوم جانانه دفاع نمودند.

ادامه مطلب
درد و دل یک جانباز شیمیایی با امام زمان (عج)

درد و دل یک جانباز شیمیایی با امام زمان (عج)

نمی گویم که هزینه یکبار مراجعه به پزشک نیم میلیون تومان می‌شود، چون اینها را هم با قرض و وام پرداخت می‌کنم.از طعنه عوام نمی‌گویم که زیاد ناراحتم نمی‌کنند.

ادامه مطلب
درد و دل یک جانباز اعصاب و روان

درد و دل یک جانباز اعصاب و روان

مدت هاست که از کوچکترین سرو صدا خیلی زود عصبانی می شوم و از فرم لباس پوشیدن مردم بخصوص بسیاری از خانمها در سطح شهر آنقدر حرص و غصّه می خورم که دلم می خواهد آنها را تنبیه کنم!!

ادامه مطلب
خس‌خس نفس هایشان نجوایی عاشقانه با ملائک است

خس‌خس نفس هایشان نجوایی عاشقانه با ملائک است

دیدن رنج و مشقت یک انسان برای هرکسی سخت و منقلب کننده است، چه برسد به دیدن انسانی که حتی عادی‌ترین نیاز حیاتیش، یعنی تنفس را با سختی انجام می‌دهد!

ادامه مطلب
حق ما این نبود ، چرا مسولان اجازه نمی‌دهند ما مشکلات خود را بیان کنيم

حق ما این نبود ، چرا مسولان اجازه نمی‌دهند ما مشکلات خود را بیان کنيم

برخی از جانبازان ویلچرهای خود را برای تامین زندگی می‌فروشند و در سال جاری نیز ما اطلاعی از برنامه‌های هفته جانباز پیدا نکردیم و ممکن است در سال آینده برای احترام به مقام جانبازان تنها به یک دقیقه سکوت اکتفا کنند.

ادامه مطلب
جانبازان شیمیایی در شهرستان ها با کمبود پزشکان متخصص مواجهند

جانبازان شیمیایی در شهرستان ها با کمبود پزشکان متخصص مواجهند

عباس غریبی یکی دیگر از جانبازان شیمیایی استان فارس است. در مرکز درمانی جانبازان شیمیایی چابکسر بود که با او هم صحبت شدم. در حالی که خس خس سینه و اشک چشمانش که آزارش می داد، مشتاقانه صحبت می کرد.

ادامه مطلب
جانباز امروز پول نمی خواهد روحیه می خواهد

جانباز امروز پول نمی خواهد روحیه می خواهد

به سقف آسایشگاه چشم دوخته است؛ هیچ حرکت و تکانی نمی خورد. سر و صدای سالن و رفت و آمدهای دیگران هم در او تاثیری ندارد. هر از چندی فقط پلک چشمانش به هم زده می شود.

ادامه مطلب
تنفس در هواي يک جانباز شيميايي

تنفس در هواي يک جانباز شيميايي

نمي دانم و نمي توانم لمس کنم، در لحظاتي که دچار تنگي نفس مي شود، چه فشار و زجري را تحمل مي کند که بيش از هر چيز ديگر، از يک فضاي بسته و تنگ مي هراسد...

ادامه مطلب
به جانبازان اعصاب و روان كم توجهي مي شود

به جانبازان اعصاب و روان كم توجهي مي شود

مدتي در سپاه خدمت مي كردم. برادر ايشان هم در سپاه بود. يك روز برحسب اتفاق براي طي مسير پادگان سوار ماشين آقاي فلاح شدم كه قصد داشت برادرش را به پادگان برساند.

ادامه مطلب
ياوران انقلاب (خانواده شهدا، جانبازان، آزادگان)

ياوران انقلاب (خانواده شهدا، جانبازان، آزادگان)

* ما از خدا هستيم همه، همه عالم از خداست، جلوه خداست؛ و همه عالم به سوي او برخواهد گشت.پس چه بهتر که برگشتش اختياري باشد و انتخابي، و انسان انتخاب کند شهادت را در راه خدا، و انسان اختيار کند موت را براي خدا و شهادت را براي اسلام.

ادامه مطلب