در ذن گفته مي شود که ذهن انسان مانند يک درياچه با امواج متلاطم است هنگامي که آب سطح درياچه آرام بگيرد آنگاه نور زيباي ماه (خداوند) بر سطح درياچه منعکس خواهد شد و فرد به اشراق خواهد رسيد . نيازي به جستجوي حقيقت نيست . حقيقت همه کران تا کران عالم هستي را در بر گرفته است و ما فقط کافي است حجاب ذهن را کنار بزنيم تا حقيقت همچون جويباري در وجود ما جاري شود.
ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست
حافظ تو خود حجاب خودي از ميان برخيز
شايد بتوان گفت بر اساس اين ديدگاه ما زيادي به حقيقت نزديک هستيم و همين مسئله مشکل آفرين شده است . درست مانند کسي که صورتش به کوه بزرگي چسبيده باشد و نتواند کوه را ببيند . او لازم است مقداري عقب برود تا از دور کوه را ببيند . تفکر هيچ مي تواند دور نماي حقيقت را به ما نشان دهد .
در روش ذن، سالک در حالت ذاذن (چهارزانو) مي نشيند و ساعت هاي متمادي به هيچ فکر مي کنند و با اين کار دو نادي آيدا و پنگالا را در خويش آرام مي سازد . با انجام اين کار گاهگاهي بارقه اي روحاني او را مي ربايد. با تداوم تمرين، اين ربايش ها کم کم زياد مي شود تا آن جا که در نهايت به حالت اشراق دست مي يابد.
در روشي ديگر، استاد ذن به شاگرد يک کوان يا معما مي دهد که اين معما خلاف منطق است و ذهن قادر به حل آن نيست فرضا مانند شنيدن صداي يک دست! و يا دو به علاوه دو مساوي پنج! شاگرد مدت ها به اين معما ها فکر مي کند و عاقبت ذهن خسته شده و ناگهان لذتي عجيب را احساس مي نمايد . اين امر از آن جا ناشي مي شود که چون معما خلاف منطق است دو نادي آيدا و پنگالا قادر به حل آن نيستند و لاجرم آرام مي گيرند با اين کار کانال سوشومنا و چاکراي ساهاسرارا باز شده و شاگرد رفته رفته به اشراق مي رسد. به نظر مي رسد شمس تبريزي نيز براي در اولين ديدار خود با مولانا از اين روش استفاده کرده باشد . او سوالي از مولوي مي کند که روح پاک مولوي براي يافتن جواب آن سخت به تقلا مي افتد و در نهايت با کمک جان بيدار(کنداليني) شمس تبريزي به حال شيفتگي مي رسد .
روش اهل نظر و زيبا بيني :
يکي از سريعترين و زيباترين و ديوانه کننده ترين روش ها روش زيبابيني است . اين روش بر نظريه حضرت افلاطون در مورد زيبايي استوار است . بر اساس نظر افلاطون چون در انسان گرايش به خير و يا زيبايي مطلق وجود دارد پس خير مطلق و زيبايي مطلق هم وجود دارد . افلاطون مي گويد حقيقت خير و زيبايي همه يک چيزند . زيبايي حقيقت است و حقيقت همان زيبايي است . خداوند زيبايي است پس زيبايي خود خداوند است! به عبارت ساده هنگامي که انسان در حال ديدن زيبايي چيزي مانند برگ يک گل است، او در حال ديدن خداوند است! او دارد به طور مستقيم به ساحت پاک پروردگار نگاه مي کند! مستقيم ترين راه به سوي خداوند! مملو از شادي و شعف! از اين جا يک شاخه بسيار هيجان انگيز عرفان آغاز مي شود . اکثر مردم نمي دانند که در پايان راه زيبابيني چه گنجي در انتظار آن هاست .
دل هر ذره که بشکافيش
آفتابيش در ميان بيني
تصور آنها از زيبايي بيني اين است که يک روز تعطيل به طبيعت بروند و هوايي تازه کرده و مجددا زندگي ماشيني خود را با روحيه تازه شروع کنند!
در اين روش انسان کم کم ظرفيت زيبايي بيني خود را افزايش مي دهد تا آن جا که به زيبايي و خير مطلق يعني خداوند مي رسد . درست مانند يک جاده با صفاي کوهستاني که پس از ديدن مناظر دلکش و رودخانه هاي خروشان در آخر به دريايي مملو از شادي و زيبايي ختم شود . اين درياي نور و شادي اشراق است .
قطره درياست اگر با درياست
ورنه قطره قطره و دريا دريا است
حضرت افلاطون منشا زيبايي هاي جهان را خداوند مي داند . او مي گويد کساني که زيبايي را مي پرستند در واقع زيبايي الهي را مي پرستند . افلاطون معتقد است انسان هر چه در عالم معرفت دارد از نور خداوند است و آن نور حقيقي است که چشم انسان را بينا مي کند . افلاطون اصل زيبايي عالم را در خود آن مي داند . به نظر ابن عربي نيز عالم هيچ چيز جز زيبايي نيست . عالم مظهر ظهور اسماء حق است . فريتوف شوان مي گويد زيبايي شکوه حقيقت است . او مي گويد زيبايي داراي بار و معنايي بس متعال است و تنها نمودي دلپذير و يا سودمند نمي باشد .
زيبايي بيني باعث باز شدن چاکراي هفتم و فعال شدن شاهراه خداوند مي گردد .
زيبايي مقوله اي غير قابل وصف است يعني زيبايي پديده اي است که ذهن قادر به تجزيه و تحليل منطقي آن نيست و اصولا زيبايي خود نوري است که از جانب پروردگار مي تابد . اين خداوند است که به وسيله زيبايي هاي جهان به شما مي خندد! يک زن زيبا در خيابان، يک گل وحشي در مرغزار، يک ستاره دل انگيز در آسمان همه لبخندهاي خداوند اند .
در عرفان ايراني عارفان به نظر بازي و زيبا بيني شهره اند. نظر بازي يکي از ارکان عرفان ايراني است .
يک تکه رطب دل عارف مي برد
و يا
اهل نظر هر دو جهان به يک نظر ببازند
ميخواره و سرگشته و رنديم و نظرباز
و آنکس که چو ما نيست در اين شهر کدامست؟
عاشق و رند و نظربازم و مي گويم فاش
تا بداني که به چندين هنر آراسته ام!
صوفيان جمله حريفند و نظر باز ولي
زين ميان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
سالک در اثر سير و سلوک و غور در طبيعت داراي مهارت فوق العاده اي در زيبايي شناسي خواهد شد به گونه اي که يک عدد سوسک سياه براي او منظره اي بسيار دل انگيز و زيبا به نظر خواهد آمد . يک برگ درخت حالتي همچون ديدار هزاران گل سرخ زيبا را در او ايجاد خواهد کرد . در نظر او همه اجزاي طبيعت داراي طبيعت زيبايي خاص خود هستند . سهراب مي گويد :
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
که چرا مي گويند : اسب حيوان نجيبي است و کبوتر زيباست
و چرا در قفس هيچ کس کرکس نيست؟
چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد .
جهان هستي تابلوي نقاشي خداوند است . هر گوشه اين تابلو حيرت انگيز و زيباست . پاي يک مارمولک همان قدر مفتون کننده است که يک قطره شبنم! به عبارت ديگر هر جزء ناچيز از طبيعت خود داراي کمال بي نهايت است .
مرا شيوه چشم تو کافي است
رياضت کش به بادامي بسازد
مرتاضان هندي چهل روز رياضت مي کشيدند و هر روز را تنها با خوردن يک بادام سپري مي کردند . خداوند داراي آنچنان شأن بلندي است که تنها ديدن چشم بادامي او براي ما کافي است . خداوند براي کسي کارت دعوت نمي فرستد ولي کارت دعوت او همه جا پر است . مي توانيد يکي از اين کارت هاي دعوت را برداريد و به با شکوه ترين ضيافت جهان هستي برويد .
يکي از کساني که به اشراق رسيده است دوستم سهراب سپهري است . او در يکي از شعرهايش اين پديده را چنين توصيف کرده است :
صداي پرپري آمد و من از هجوم حقيقت به خاک افتادم
در اين جا صداي باز شدن چاکراي ساهاسرارا با صداي پرپر و اتحاد با روح هستي با هجوم حقيقت بيان شده است .
حافظ نيز مي فرمايد :
عوامل موثر بر اشراق
پايين آوردن آستانه تحريک توسط زيبايي
هر کسي يک آستانه تحريک توسط زيبايي دارد. فرضا يک نفر با ديدن يک گل از خود بي خود مي شود و يک نفر ديگر حتي آبشار نياگارا روي او بي تاثير است!
يک تکه رطب دل عارف مي برد
ما بايد به سمت تلطيف دل و قلب برويم . مي توان، آستانه تحريک را پايين آورد .
چه بگويم که ترا نازکي طبع لطيف
تا به حديست که آهسته دعا نتوان کرد .
يکي از راه هاي جالب براي يادگيري غور و توجه به طبيعت، توصيف نوشتاري آن است. ابتدا چند دقيقه عمل تراناکا يا تمرکز چشمي را انجام مي دهيم و سپس به دنبال آن چند دقيقه در مورد زيبايي هاي موضوعي که در مورد آن غور مي کنيم فکر مي کنيم و سپس اقدام به نوشتن و تشريح زيبايي هاي آن مي نماييم فرضا يک تکه سنگ يا چوب را برمي داريم و چند دقيقه با ادب و احترام به آن خيره مي شويم و سپس يک تکه کاغذ و قلم برمي داريم و کليه زيبايي هاي آن را يادداشت مي کنيم . براي مثال يک برگ درخت را جلوي خود بگذاريد و آنگاه شروع کنيد هر چه که مي بينيد از رنگ و طول و عرض و شکل و سلول ها و بوي آن را روي کاغذ يادداشت کنيد و باز سعي کنيد نکات جديدي را پيدا کنيد . اين کار را با يک تکه سنگ و يا منظره يک کوه و يا بدن يک حشره هم اجرا کنيد آن وقت در مي يابيد که از چه نکات شگفت آوري غافل بوده ايد . لئوناردو داوينچي از هيمن تکنيک استفاده هاي فراواني برده است . او خلاقيت خود را مرهون نگاه کردن و دقت در خطوط حاصل از نم و رطوبت روي ديوارها دانسته است !
تمرين ديگر عکاسي و نقاشي در طبيعت است . به طبيعت مي رويم و با يک دوربين کليه مناظر و موضوعاتي که به نظر ما زيبا هستند را عکس مي گيريم . خوشتختانه دوربين هاي ديجيتال امکانات فوق العاده اي را براي گرفتن عکس هاي متعدد و فراوان به ما داده اند .
نقاشي در طبيعت نيز تمرين فوق العاده اي براي احساس زيبايي است و کساني که آن را آزموده اند آرامش و لذت فوق العاده اي را تجربه نموده اند . البته اين کار احتياج به يادگيري فنون نقاشي دارد و کمي دشوار است ولي داراي نتايج حيرت انگيزي است چرا که نقاش زيبايي را با چشمان خود مي بيند و براي لحظاتي آن را در ذهن خود حفظ مي کند و بعد سعي مي کند به وسيله دستان خود آن زيبايي را بر روي کاغذ به تصوير بکشد . اين کار رابطه تنگاتنگ با زيبايي را در او ايجاد مي کند و او ديوانه طبيعت مي گردد .
خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم
کين همه نقش عجب بر در گردش پرگار داشت
پايين آوردن آستانه تحريک توسط زيبايي، باعث افزايش غير قابل باور حجم لذت ما از زيبايي هاي جهان خواهد شد .
وقتي ديدن يک مورچه مي تواند عارف را منقلب کند، ديدن يک دسته گل رنگارنگ زيبا و يا طلوع آفتاب در يک افق لاجوردي و يا يک آسمان غرق در ستاره با دل شوريده او چه خواهد کرد؟!
مي دانيم که جايي عبوس تر و بدقواره تر از سلولي را در نظر آوريد با ديوارهاي سياه سيماني و يک تخت آهني زنگ زده و تشک و پتويي پوسيده! اين مکان هر انساني را دلتنگ و افسرده خواهد کرد ولي ضعيف براي يک عارف زيبا بين به کلي متفاوت خواهد بود! در و ديوار اين سلول براي او باغي دلگشا به نظر خواهد آمد. زيبايي هاي دانه هاي شن و سيمان ديوارها چيزي کم از زيبايي صحراي آفريقا و زيبايي پتو، چيزي کمتر از فرشي گرانبها نخواهد داشت . يک سوسک سرگردان روي زمين، شاهکاري از آفرينش محسوب خواهد شد گويي غزالي گريزپاي در حال رميدن است!
تراتاکاي اشراقي
عمل ديگر تراتاکاي اشراقي است . تراتاکاي اشراقي ترکيبي از تراناکاي يوگا و روش اهل نظر است . در اين تمرين نگاه انسان بر يک گل و يا سنگ و يا يک تار مو متمرکز مي شود و با انجام اين عمل توجه انسان به نحو عجيبي خدا در دوردست هاي آسمان نيست، خدا هم اينک در جلوي چشم شما است . با تراتاکا سالک متوجه ذات و حقيقت جهان مي شود .
تراتاکا به طور شگفت آوري غفلت انسان را از بين مي برد و حجاب هاي ذهني و رواني ما را کنار مي زند و ما مي توانيم به جهان غيب بنگريم . تراتاکا چاکراي چشم سوم را باز و فکر و روح انسان را پاک مي کند . تراتاکا عملي فوق العاده است . خيره نگاه کردن به طبيعت تمرکز فوق العاده اي را به انسان مي دهد . نگاهي که انسان در حالت عادي به يک کوه و يا يک درخت مي کند بسيار سهل انگارانه و غافلانه است ولي نگاه خيره باعث اجبار فيزيکي انسان در دقت کردن به آن چيزي که در فرا روي او قرار دارد خواهد شد .
انجام عمل تراتاکاي اشراقي چند مرحله دارد .
- خيره شدن بر موضوع تا حد امکان(حداقل يک دقيقه)
- فکر کردن به زيبايي هاي موضوع و نحوه خلقت خداوند (مقايسه آن با هيچ)
- از خود بيخود شدن به جهت ادراک زيبايي
- اداي احترام نسبت به خالق
ابتدا در حالتي کاملا راحت بنشينيد و بر يک موضوع خاص فرضا يک برگ سبز درخت(يا يک سنجاق يا يک حبه قند)با چشم تمرکز کنيد . اين کار را براي دقايقي ادامه دهيد . سپس شروع به فکر کردن در مورد ويژگي ها و زيبايي ها و نحوه خلقت برگ سبز کنيد . در ابتداي کار کمي تلقين را هم به کار ببريد . بعدا خواهيد ديد که اين تلقين به نحو شگفت اوري تبديل به واقعيت خواهد شد . درست مانند اتومبيلي که روشن نمي شود و شما با کمي هل آن را روشن مي کنيد .
براي درک عظمت آفرينش نيز مي توانيد هستي برگ سبز را با نيستي آن مقايسه کنيد . يعني همانگونه که به برگ نگاه مي کنيد همزمان نيستي آن را در نظر بياوريد پس از آن به تفکر در مورد نحوه خلقت آن بپردازيد تصور کنيد اگر خود شما مي خواستيد آن برگ درخت را خلق کنيد چه کارهايي بايد مي کرديد؟ ارزش هر چيزي با ضد آن روشن مي شود فرضا يک جسم سفيد در يک زمينه مشکي بسيار مشخص است براي درک ارزش هنري خلقت يک شي ء بايد هم زمان نيستي آن را در نظر بگيريد و هستي آن را همزمان با نيستي آن مقايسه کنيد تا از معجزه آفرينش شگفت زده شويد!
کيست ستمکارتر از آن کس که متذکر آيات خداوند بشود و از آن روي بگرداند!
اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر ديوار
عقل حيران شود از خوشه زرين عنب
فهم حيران شود از حقه ياقوت انار
از نظر افلاطون زيبايي يک اثر هنري، نه در مواد و مصالح و نه در فرمي است که برگزيده، بلکه در خلاقيتي است که در آن تجلي کرده است مي باشد. او عقيده دارد سرچشمه زيبايي در خلاقيت و آن هم از عالم عقل و در نهايت از احد(خداوند و يا عشق) سرچشمه مي گيرد . ابن عربي و افلاطون هنر بدون دانش را غير ممکن مي دانند . ابن عربي معرفت را اساس هنر مي داند و هر چه معرفت بيشتر باشد هنر اصيل تر خواهد بود و بنابراين وجود و هستي برآمده از دانش است يعني از زيبايي جهان هستي ما در مي يابيم که دريايي از دانش در ماوراء آن قرار دارد .
ادراک زيبايي تا مرحله از خود بي خود شدن بايد ادامه پيدا کند. يعني سالک به جايي مي رسد که ديگر تاب تحمل زيبايي را ندارد! اين همان سرمست شدن از شراب زيبايي است و سالک بايد به شرابخواري خود ادامه دهد تا پيمانه وجود خود را لبريز سازد .
الا يا ايها الساقي ادرکاسا و ناولها
زيبايي لطيفه اي الهي است و درک آن باعث باز شدن چاکراي ساهاسرارا مي گردد اين کار کم کم به جايي مي رسد که و وجود انسان تاب تحمل عظمت وصف ناپذير زيبايي هاي جهان را نمي کند بنابراين از خود بيخود مي شود . اين حالت در نهايت به باز شدن چاکراي ساهاسرارا و اشراق ختم مي شود .
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
تکيه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
درک اشراق و خداوند مانند ديدن عکس هاي سه بعدي کامپيوتري است در ابتداي کار چيزي به جز شکل هاي درهم و برهم چيزي ديده نمي شود ولي پس از مدتي انتظار ناگهان لطيفه اي روحاني شما را مي ربايد . اگر شما در حين انجام تراتاکاي اشراقي پنج زيبايي را ديديد و آن را روي کاغذ يادداشت کرديد معناي آن اين است که شما پنج بار خدا را ديده ايد و يا بهتر بگويم پنج بار اشراق را در مقياس بسيار کوچک تجربه کرده ايد منتها آن قدر اين حالت سريع و لطيف و ظريف بوده است که شما متوجه آن نشديد ولي بر اثر تمرين اين دانه هاي کوچک در سرزمين دل شما رشد خواهند کرد و بزرگ خواهند شد و تمام وجود شما را مملو از نور و زيبايي و شعف خواهند ساخت . اشراق در يکي از لحظات ديدن زيبايي روي خواهد داد .
تراتاکاي اشراقي عملي مقدس است و بايد با ادب و احترام بسيار انجام گيرد مگر نه اين است که شما در آستانه ديدن پروردگار هستيد؟ بعد از انجام عمل تراتاکاي اشراقي بهتر است موضوع مورد مطالعه را به عنوان آيه اي از آيات خداوند و به نشانه عشق او ببوسيد . همانگونه که دست يک خانم زيبا بوسيده مي شود شما هم موضوع مورد توجه را به نشانه عشق نسبت به حضرت پروردگار ببوسيد . به هر صورت که مي توانيد عمل تراتاکاي اشراقي را تمرين کنيد . پس از مدتي پيشرفت به آن چنان لذت و عشقي خواهيد رسيد که زمين را از فرط لذت گاز خواهيد گرفت ! تراتاکاي اشراقي جواهر گرانبهايي است .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید