در این میان تلاش کشور های غربی برای استهاله فرهنگی نیز به عنوان عامل شتاب دهنده نقش موثری را ایفا کرده است.
یکی از جریان های فاسد فکری و فرهنگی که ابتدا مرز های اخلاقیات را در کشور های اروپایی و امریکایی در هم شکسته و سپس به سرزمین های شرقی رسید شیطان پرستی یا شیطان گرایی می باشد.
شیطان پرستی یکی از جریان های ضد فرهنگی بین المللی است که به دلیل ماهیت و عملکرد خاص آن دارای زوایای پنهانی می باشد.
سال های پس از رنسانس رامی توان به سال های افسار گسیختگی جهان غرب در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی و جنبه های متعدد منتهی به روابط انسانی توصیف کرد.
پس از برداشته شدن یوغ تعالیم متعصب کلیسای کاتالوگ از گردن انسان غربی چند کنش عمده فکری و فلسفی شکل گرفت لیکن آنچه مورد توجه است رویکردهای متفاوت به مساله انسان و رابطه او با خداست که زمینه های شکل گیری بسیاری از جریان های فلسفی را فراهم آورد.
نکته ای که نباید از ذهن دور بماند تاثیرات گسترده مکاتب یونانی و شرقی بز اندیشه متفکران غربی است.
در هر حال با در نظر گرفتن موارد فوق الذکر دامنه انتقاد گرایی به مباحث اصلی توحیدی یعنی جایگاه خدا , انسان و شیطان نیز رسید.
قرن ها بعد یعنی در سال های آغازین قرن بیستم برخی از عناصر فاسد الاخلاق با اتکا بر نظرات و گرایش های توراتی و پروتستاتی به صورت مخفیانه جریان شیطان پرستی را با ویژگی هایی همچون گناه گرایی , قتل , تجاوزات جنسی , نابودی اصول اخلاقی بی توجهی به مسائل توحیدی و ... پایه گذاری کردند.
اگر چه فطرت خدا جویی انسانی عاملی بازدارنده در تعامل یافتن تعداد وسیعی از افراد جامعه انسانی به این جریان شده لکن استفاده از موسیقی های جذاب و متنوع , انجام اعمال خارق العاده و دور از ذهن , تهی شدن انسان غربی و عصر جدید از معنویت و اتصال به منبع فیض موجبات گرایش افراد اندکی را برای این گرو ه ها فراهم آورد.
نکته حائز اهمیت آن است که علی رغم عدم استقبال عمومی از عضویت در گرو ه های شیطان پرستی, آموزه ها و تعالیم گمراه کننده ای توسط ایشان و به وسیله ابزار هایی که در اختیار ایشان توسط قدرت های بزرگ سیاسی قرار گرفته منتشر شده و می شود و این گرو ه ها در سراسر جهان همواره به عنوان کانون های فحشا و فساد شناخته می شوند.
سال 1960 را می توان به صورت جدی آغاز دور جدید حیات و فعالیت شیطان پرستان در امریکا دانست , صرف نظر از انواع شیطان پرستی که طی سالیان متمادی در کشور های باستانی همچون یونان , عراق , ایران و ... وجود داشته است.
از فلسفه یونانی پروستانیزم و رمانس گرایی می توان به عنوان بستر های شیطان پرستی در غرب نام برد.
کلیسای کاتولیک و نهاد مستهلک آن طی 10 قرن فجایع اخلاقی , عقیدتی , سیاسی , اجتماعی و اقتصادی را علیه غرب به راه انداخت . پس از اقدام مارتین لورنر و کالوین در اعلام خریداری شدن جهنم جامعه مسیحیان به صورت افسار گسیخته و با جهتی کاملا غیر دینی رویکرد هایی را نسبت به مؤلفه های فوق اتخاذ کردند.
رمانس گرایی نیز در جهان غرب عمدتا با اسطوره گرایی در جهان اسلام و یا آیین شرق ارتباط کپی گرایانه دارد . بدین معنا که غربیان به دلیل احساس نیاز به وجود قهرمان , شخصیت های تخیلی و دروغین با قدرت های نیک و بد آفریدند تا خلا ناشی از عدم حضور اسطوره ها را در فرهنگ جبران نمایند.از این منظر میل به قهرمان یک رمانس شدن همیشه در روح و روان و اندیشه انسان غربی وجود دارد آنقدر که حاضر است برای آن حتی به شیطان هم بدل شود.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید