عشق کافی نیست!عاشق شدن تجربه ای جادویی است. هر بوسه، هر گفتگو و هر لحظه در ابتدا به نظر معقول و منطقی می رسد. اما چیزی نخواهد گذشت که این مجذوبیت و شیفتگی تنها به رابطه ای عادی تبدیل خواهد شد و دشواریهای زندگی مشترک خود را نشان خواهند داد. هفته ها و ماهها می گذرند تا روزی فرا برسد که از خود بپرسیم: واقعاً این شخص مناسب من است؟
چرا تا این اندازه کور بودم:
می خواهیم در زندگی زناشویی احساس خوشبختی کنیم و آن را ادامه دهیم. بنابراین هرگز نمی خواهیم کسانی را انتخاب کنیم که نا مناسب باشند. گاهی واقعاً متقاعد می شویم فرد منتخب ما شایسته است ولی بعد متوجه می شویم که اشتباهی تلخ مرتکب شده ایم. عده زیادی فرد نا مناسب را بر می گزینند و بعد نمی دانند چرا زندگی زناشویی موفق نداشته اند .
آیا عبارات زیر را به ذهن یا به زبان آورده اید:
- چرا تا این اندازه کور بودم؟ چرا چشمانم را نگشودم تا واقعیت وجودی این فرد را ببینم؟
- مطمئن بودم که این بار موفق خواهم بود. مگر چه اشتباهی مرتکب شدم؟
- در نخستین ملاقات بی نظیر بود. نمی دانم چرا ناگهان مبدل به شخصی غیر قابل تحمل شد؟
- همدیگر را خیلی دوست داشتیم ولی بدلیل عدم توافق و سازگاری از روز نخست باهم درگیر بودیم.
- تردیدی نداشتم که با مردان دیگر متفاوت است. تقریبا دو سال طول کشید تا توانستم فردی مشابه با او را بیابم. چرا تا این اندازه وقت تلف کردم؟
- به یاد می آورم که در آن موقع واقعا عاشق بودم. ولی پس از مدتی خجالت می کشیدم حتی به دیگران بگویم با چنین زنی ازدواج کرده ام.
این ضرب المثل جالب را شنیده ایم که: نگاه به گذشته تجربه ای کامل است. اگر به گذشته بنگریم همه چیز را به آسانی می بینیم.
چرا بعضی از روابط سرانجام درستی ندارند:
روابط به دلایلی به جدایی و شکست می انجامد:
1-فرد مناسب را یافته اید ولی نحوه مهرورزی شما درست نیست.
-شما و همسرتان رابطه عاشقانه ضعیفی دارید.
-نمی دانید چگونه می توان صمیمیت واقعی ایجاد کرد.
-آنچه را می خواهید مطالبه نمی کنید و در نتیجه دچار انزجار می شوید.
-رابطه خود را نادیده می انگارید.
2-فرد نامناسبی را یافته اید.
-عشق یا شیوه ی زندگی شما با عشق یا شیوه زندگی همسرتان ناسازگاری دارد.
-ارزشهای مشترکی ندارید و پایبند به اصول مشترکی پایبند نیستید.
-همسرتان معایب زیادی دارد که ادامه زندگی زناشویی را به مخاطره می اندازد.
-نمی توانید نیازهای یکدیگر را براورده سازید.
چرا عاشق می شویم؟
اگر از دیگران بپرسید که چرا عاشق شده اند یا می شوند احتمالاً جواب می دهند:
-جدیتی که در کار داشت و انرژی فراوانی که بکار می برد مرا شیفته کرد.
-در مهمانی او را دیدم. به اندازه ای در لباسش محجوب بود که مطمئن شدم همسر مورد علاقه ام را پیدا کرده ام.
-او را از کودکی می شناختم و همه می گفتند که ما وقتی بزرگ شدیم با هم ازدواج می کنیم. من هم تصور می کردم او بهترین است و هرگز تردیدی نداشتم.
-با هم در طرحی شریک بودیم. چنان خلاق . باهوش بود که مرا شیفته کرد.
-من به موسیقی علاقه داشتم. وقتی نحوه گیتار زدن او را دیدم متوجه شدم که همسر مطلوب خود را یافته ام.
-همواره در رؤیاهایم مردی با چنین مشخصاتی را تصور می کردم بنابراین حالا که او را یافته ام سایر چیزها برایم اهمیتی ندارد.
-شوهر سابق من بداخلاق و مستبد بود. اکنون شیفته اخلاق و رفتار دلنشین این فرد شده ام و مهرش در دلم جای گرفته است.
شاید دلایل فوق برای شروع زندگی مشترک بنظر مناسب بیاید اما واقعیت این چنین نیست. در واقع افراد بالا تردیدی در گزینش خردمندانه خود ندارند اما واقعیت اینست که پس از یک ماه یا چند سال متوجه خواهند شد فردی نامناسب را برگزیده اند. زیرا برای انتخاب، اینکه شما تنها بدانید طرف شما انرژی و جدیت زیادی دارد یا محجوب است یا تحت تأثیر القائات دیگران باشید و ندانید چرا او را دوست دارید یا اینکه شیفته خلاقیت وی باشید و چیزی از خصوصیات روحی او ندانید یا اینکه عاشق اندام و قیافه ظاهری وی شده و شخصیت پنهان شده در پشت این ظاهر را نبینید کافی نیست.
اصول مرگ آور عشق:
اصول عاشقانه باورهایی هستند که بسیاری از ما در مورد عشق داریم و موجب عدم گزینش هوشمندانه ما می شوند. این باورها یا رفتارها از سه راه در ما ایجاد می شوند:
تماشای فیلمهای عاشقانه
خواندن رمانهای عاشقانه
عدم شناخت عشق
همه ما آگاهانه یا ناآگاهانه تمیمات مربوط به رواب خود را بر اساس این اصول اتخاذ می کنیم.این اصول 5 گانه عبارتند از:
-عشق واقعی بر همه چیز غلبه می کند.
-اگر عشق واقعی باشد در همان نخستین ملاقات مشخص می شود.
-تنها در دنیا یک عشق واقعی وجود داردکه برای انسان مناسب است و می تواند او را خوشبخت کند.
-همسر مطلوب از هر نظر مطلوب است.
-رابطه جنسی مناسب و مطلوب همان عشق است.
1- عشق واقعی بر همه چیز غلبه می کند:
همه ما در درون خود به این امر اعتقاد داریم که اگر واقعا عاشق باشیم خوشبخت می شویم و بر همه مشکلات غلبه می کنیم.
تمرین:
به روابط گذشته یا مشکلاتی که در زندگی زناشوئی دارید بیندیشید و جای خالی جمله زیر را پر کنید.
هر کدام از مشکلات رادر جای خالی قرار دهید و ببینید آیا واقعا عشق به تنهایی حلال مشکلات شماست یا نه؟
- اگر به اندازه کافی عاشق همسرم باشم ........ مهم نیست.
مثلا اگر به اندازه کافی عاشق همسرم باشم تفاوت فرهنگی مهم نیست و ...
پیامدهای ناشی از اعتقاد به اصل عاشقانه یک به شرح زیر است:
1- با تکرار این جمله در واقع از مواجهه با مشکلات زندگی خود یا ارائه راه حل برای آنها اجتناب می ورزید و همواره می گوئید: اگر به اندازه کافی عاشق همسرم باشم مشکلات و تفاوتهای ما مهم نیست.
2- با تکرار این عبارت و افزودن جمله "اگر بیشتر به او عشق بورزم تغییر خواهد کرد" در وقع به همان روابط غیر عاشقانه و ناکامل ادامه خواهید داد.
3- با تکرار این عبارت که "اگر عشق بیشتری نسبت به او داشتم می توانستم این ارتباط را تداوم بخشم" در واقع خود را آزار می دهید و هنگامی که زندگی زناشوئی به موفقیت نمی انجامد خود را مقصر قلمداد می کنید.
بعد از انجام تمرینی که ذکر شد شما می فهمید که عشق پایه و اساسی مستحکم و مناسب برای تشکیل زندگی مشترک محسوب می شوید. اما تداوم، رشد و بقای ارتباط تنها با عشق حاصل نمی شود.
واقعیت اصل عاشقانه یک چنین است:
عشق برای موفق ساختن زندگی زناشوئی کافی نیست. بلکه تفاهم و تعهد نیز در چنین ارتباطی نقش موثر دارند.
اصل عاشقانه 2: اگر عشق واقعی باشد در همان نخستین ملاقات معلوم می شود:
عشق در نخستین نگاه: فکر می کنم که همه ما در اعماق وجودمان به عشق در نخستین نگاه معتقدیم و موافق این اصل هستیم. عشق انواع مختلفی دارد اما طبق این عبارت عشق واقعی باید همچون رعد و برق ما را خشک کند. اما این عشق مشکلات زیر را به دنبال خواهد داشت:
1- چنان محو این شیفتگی می شوید که رسیدگی به سایرموارد موجود در رابطه را به فراموشی می سپارید.
2- به چنین آغازی در روابط خود چنان معتاد می شوید که سایر فرصتها را به فراموشی می سپارید و احتمالاً عشق و رابطه ای واقعی و جاودانی را از دست می دهید.
عشق در نخستین نگاه چیست؟ چه احساسی است که وقتی کسی را برای نخستین بار می بینید شما را تکان می دهد؟ اگر عشق نیست پس چیست؟
عشق در نخستین نگاه احساسی است که نسبت به جنس مخالف بوجود می آید ولی عشق نیست. این احساس گاهی چنان شدید است که با عشق اشتباه گرفته می شود. ولی این احساس معمولاً چیزی جز شکست ، سرخوردگی و یا ناامیدی بدنبال ندارد.
شیفتگی تصویری: گاهی عشق به تصویری که از کسی در ذهن دارید با عشق اشتباه گرفته می شود. شما از آنچه درباره او می دانید در ذهنتان تصاویری رؤیایی می سازید و ماهیت واقعی او را نادیده می گیرید. مانند اینکه قیافه او چگونه است. چه شغلی دارد. چقدر پول دارد. چه اتومبیلی سوار می شود. در زندگی چه کارهایی انجام داده است.خواستگارم پزشک است. نامزدم اندام زیبایی دارد.
واقعیت اصل عاشقانه دو اینگونه است:
برای دلباختگی یک لحظه کافیست اما برای ایجاد عشق واقعی مرور زمان از ضروریات است.
فرض کنید در شبی سرد در کلبه ای نشسته اید و قصد دارید برای گرم شدن بین روزنامه و هیزم یکی را برای افروختن آتش انتخاب کنید. چه می کنید؟ روزنامه سریعتر شعله ور می شود و سریعتر هم خاموش می گردد. اما هیزم برای شعله ور شدن محتاج زمان بیشتری است و در عین حال بعد از شعله ور شدن آرام و یکنواخت به مدت طولانی می سوزد.
عشق هم همینگونه است. سعی کنید بدنبال هیزم بروید نه روزنامه و بهتر است از باروت هم پرهیز کنید!
نباید نخستین تأثیر دیگران بر ما تعیین کننده این امر باشد که آیا او همسری سالم و مهربان خواهد بودیا نه؟ بلکه لازم است سایر تأثیرات را نیز در نظر گرفت تا علاوه ب مشخصات ظاهری، ماهیت و شخصیتواقعی او هم کشف شود.
به یاد داشته باشید که عاشق شدن کار آسانی است اما ایجاد یک رابطه سالم مستلزم سختکوشی است
اصل عاشقانه3:
تنها یک عشق واقعی در دنیا وجود دارد که برای انسان مناسب است:
در دوران هر ارتباطی زمانی فرا می رسد که از خود می پرسیم: آیا این همان شوهر ایده آل من است؟ یا این زن همان همسر ایده آل من است؟
مشکلی که در پاسخ به این سؤال ایجاد می شود بدلیل وجود واژه «همان» در این سؤال است. زیرا پیش فرضی را برای شخص ارائه می دهد که در این دنیا تنها یک همسر مناسب وجود دارد و بنابراین باید همان یک نفر را بیابیم. در غیر این صورت خوشبخت و خوشحال نخواهیم شد. باید مطمئن باشیم که عاشق همان یک نفر شده ایم.
هر نفری را که می بینیم بدقت مورد بررسی قرار می دهیم و هریک از معایب او را دلیلی بر این امر می دانیم که او «همان» نیست. «همان» باید بهتر حرف بزند، از ازدواج قبلیش فرزند نداشته باشد، پول بیشتری در بیاورد، اضافه وزن نداشته باشد و .... با این حساب برای یافتن «همان» فرصتهای بسیاری را از دست می دهیم. چون می ترسیم مبادا اشتباه کرده باشیم. هنگامیکه به ازدواج با کسی می اندیشیم بویژه در شرایط دشوار پنهانی از خود می پرسیم: آیا این فرد همان همسر مطلوب منست؟ آیا شخص دیگری هم وجود دارد که مرا خوشبختتر کند؟
عواقب اعتقاد به اصل عاشقانه سوم اینست که:
1- همسر خود را با «همان» تصویری که در ذهن خود شکل داده اید همواره مقایسه می کنید و متوجه نیستید که «همان» شخصیتی منحصر به فرد دارد.
2- اعتقاد به اصل سوم ما را از این امر باز می دارد که پس از جدایی از زندگی پیشین زندگی تازه ای شروع کنیم.
اگر به کسی عشق واقعی داشته باشید وبعد او را بدلیلی از دست بدهیدبقیه مدت عمر مغموم و تنها بسر خواهید برد و تصور خواهید کردکه هرگز کسی نمی تواند جای او را بگیرد. اما این باعث می شود که شانس خوشبختی دوباره را از دست بدهید زیرا بر اساس اصل عاشقانه 3 که شما تحت تأثیر آن قرار گرفته اید تنها یک عشق واقعی وجود دارد که می تواند شما را خوشبخت کند.
برای شما همسران مناسب همواره وجود دارند:
واقعیت اعتقاد به اصل سوم عبارتست از:
می توان عشق واقعی را در افراد متفاوت یافت. افراد زیادی می توانند شما را خوشبخت کنند.
گنجایش عشق ورزی در قلب انسان محدود نیست بلکه مابا اعتقاد به اصول عاشقانه آن را محدود می کنیم
اصل عاشقانه 4: همسر مطلوب از هر نظر مطلوب است:
فرض کنید برای رفتن به سر کار تازه در حال انجام دادن مصاحبه حضوری هستید. از شخصی که احتمالاًشما را استخدام می کند می پرسید: لطفاً توضیح بیشتری در مورد این شغل بدهید.
پاسخ چنین است: از شما انتظار می رود همه خواسته های مرا برآورده کنید. حتی هنگامیکه نگفته ام چه می خواهم، شما باید بدانید. یعنی باید بتوانید افکار مرا در هر لحظه بخوانید. خواسته های پنهان مرا دریابید. مواقعی که اندوهگینم مرا خوشحال کنید. هنگامیکه اعتماد به نفس کافی ندارم مرا یاری کنید. هرگاه بی حوصله هستم مرا سرگرم سازید و در کل با سلایق من سازگار باشید.
تردیدی نیست که شما هم معتقدید که این خواسته ها عجیب و غریب هستند و هرچه به شما دستمزد بدهند وسوسه نمی شوید که درگیر چنین وضعیت پرفشار و نامطلوبی بشوید . هرچند این ماجرا با اندکی اغراق همراه است ولی اگر به زندگی خود نگاهی بیندازیم در می یابیم که ناخودآگاه از همسر خود چنین انتظاراتی داریم و هنگامیکه به خواسته هایمان عمل نمی شود از او متنفر می شویم.
پیامدهای اعتقاد به اصل عاشقانه 4:
1- چون همسرتان نمی تواند نیازهای شما را که در واقع خودتان باید به آنها بپردازید برآورده سازد دیگر بدنبال شناخت رابطه های سالم و مناسب نخواهید رفت.
اینکه عشق واقعی می تواند همه مشکلات را برطرف سازد رؤیایی مخرب است و می تواند موجب پایان یافتن یک رابطه خوب و مناسب باشد زیرا همواره شخص بجای حل مشکلات خود از دیگران انتظار دارد که آنها را برطرف سازند.
اگر پیش از ازدواج احساس پوچی می کنید پس از ازدواج هم اینگونه خواهید بود.پس بدنبال رفع آن با ازدواج نباشید.
2- از همسرتان بدلیل عدم توانایی در پیدا کردن آنچه خود باید بیابید متنفر می شوید. با توجه به این اصل به همسرتان فشار می آورید تا برایتان همه کس و همه چیز باشد.
زنان نیازهایی دارند که مردان نمی توانند آنها را برآورده سازند. البته نیازهای احساسی همچون عشق، محبت، دوستی و غیره در این مورد استثناء هستند. خانمها باید این واقعیت را بپذیرند که اغلب شوهران هرگز از کارهایی همچون مشارکت در تغییر دکور خانه، شرکت در جشن تولد بچه ها ، انتخاب پارچه رو مبلی و پرسه زدن در مغازه ها آنگونه که خانمها لذت می برند احساس خوشحالی نمی کنند. این نیازها را زنها باید خودشان یا با همکاری زنان دیگر برآورده سازند.
واقعیت اصل شماره 4 اینست:
همسر مطلوب بسیاری از نیازهای ما و نه همه آنها را برآورده می سازد.
اصل عاشقانه 5 = رابطه جنسی مناسب و مطلوب همان عشق است.
- آیا تاکنون متقاعد شده اید که به عنوان بهانه ای برای ادامه روابط نامشروع با فردی عاشق او هستید؟
- آیا با تکرار این عبارت که دیوانه وار عاشق به دنبال کسی رفته اید و مدتی بعد معلوم شود که عشق نبوده و هوس بوده است؟
- آیا تاکنون با کسی زندگی کرده اید که متوجه شوید تنها هنگامی میان شما مشاجره و دعوایی اتفاق نمی افتد که در بستر هستید؟
این اصل عاشقانه موجب نگرانی می شود. زیرا احساس گناهی را به دنبال دارد که به دلیل فرهنگ هر کشور در مورد روابط جنسی به وجود می آید. معمولا جامعه، نحوه آموزش و ارزشهای اخلاقی موجب می شود هر کس از نظر جنسی جذب دیگری شود تصور کند عاشق اوست. نام این پدیده "ترکیب عشق با شهوت" است.
عواقب اعتقاد به اصل عاشقانه 5:
1- با کسانی که تفاهم ندارید درگیر می شوید.
2- بیش از حد لازم به رویاهایتان اهمیت می دهید و به ندرت کسانی را که مناسب شما نیستند رها می سازید.
واقعیت اصل شماره 5 اینست: رابطه جنسی فاقد حساس هیچ ربطی به عشق ندارد.
واقعیتی در مورد عشق:
احتمالا ارتباط شما با یکی از 5 اصل مذکور مطابقت داشته است. آیا متوجه شده اید در اشتباهاتی که در روابط عاشقانه روی داده اند تا چه اندازه این 5 اصل دخالت داشته اند؟
بخت و تصادف در موفقیت یک ازدواج هیچ دخالتی ندارد. باید شخصی مناسب را شناسایی و انتخاب کرد و سپس برای ایجاد صمیمیت و تفاهم تلاش نمود. شما هم چنین کنید!
ونه عاشق می شویم؟
همواره تصور می کنیم که می دانیم از همسرمان چه می خواهیم. بدنبال ویژگیهای منفی و نامناسب کسی نیستیم بلکه در جستجوی خصوصیات مثبت و مطلوب هستیم. بنابراین هنگامیکه خود را با فردی مواجه می بینیم که شخصیتی متفاوت با رؤیاهای ما دارد و زیاد جالب به نظر نمی رسد دچار ناامیدی می شویم.
تردیدی نیست که همه انسانها بدنبال خصوصیات معین در همسر آینده خود هستند. حتی ممکن است فهرستی از این خصوصیات را نیز ارائه دهند. اما معمولاً این فهرست با فرد مورد علاقه ما تفاوتهایی دارد.
گزینه های خود را در جدولی وارد کنید:
هدف از این تمرین بدست آوردن دید بهتر در مورد روابط موجود یا آینده است.
مرحله 1) روی ورقه ای فهرستی از همه اشخاصی را بنویسید که به آنها دل بسته اید. نام کسی را هم که در حال حاضر مورد علاقه شماست ذکر کنید. کسانی را که تنها چند بار با آنها مواجه شده اید حذف کنید. حتماً همه کسانی را وارد کنید که از نظر روحی مورد علاقه تان هستند. در مقابل هر اسم فضای خالی برای نوشتن باقی بگذارید. اگر تنها یک نفر در زندگی سابق شما بوده است تنها نام او را بنویسید.
مرحله2) زیر نام هر کس ویژگیهای منفی او را به ترتیب بنویسید یعنی خصوصیاتی که مورد نفرت شما هستند. لازم نیست جمله کامل بنویسید. تنها از یک یا دو واژه برای این کار استفاده کنید. از نوشتن ویژگیهای مثبت در این فهرست خودداری کنید.
مرحله 3) دوباره فهرست نوشته شده را بخوانید و واژه هایی را که جند بار تکرار شده اند مشخص کنید.
مرحله 4) از ویژگیهایی که به نظر مهم می آید فهرستی خلاصه تهیه کنید.
مرحله 5) فهرست خلاصه و فهرست قبلی را مرور کنید و به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
- آیا الگوهای ویژه ای در روابط ما وجود دارد که باید از آنها پرهیز کنیم؟
- آیا در روابط روند ویژه ای در طول زمان وجود دارد؟ آیا گزینه هایم به تدریج بهتر یا بدتر شده اند؟
- آیا تهیه فهرست از یک فرد در مقایسه با فرد دیگر ساده تر است؟
- آیا کسانیکه در حال حاضر به آنها علاقه دارم، با افراد قبلی تفاوت دارند؟
آیا از آنها بهتر هستند؟ آیا بدتر هستند؟ آیا مثل هم هستند؟
توصیف همسر مطلوب شما:
پس از تهیه جدولی از گزینه های خود باید با واقعیتهایی در مورد اشخاصی که برگزیده ایدمواجه شوید. برای درک اینکه اصولاً در زندگی در جستجوی چه کسی هستید به گزینه های خود دقت کنید.
حالا می فهمید که :
- هرگز به صورت اتفاقی با افراد مورد علاقه خود ملاقات نمی کنید.
- از روی بداقبالی به کسی علاقه مند نمی شوید.
- به اشخاصی کعه ویژگیهای معین و مشترک دارند بطور تصادفی گرایش ندارید.
آنچه را جستجو می کنید می یابید:
خویشتن ناخودآگاه ما نیازهای ویژه ای دارد و ما بر اساس همان نیازها افرادی را برای زندگی زناشویی برمی گزینیم.
مؤثر ترین شیوه برای درک ضمیر ناخودآگاه ما توصیف واضح و صریح آنهاست. این توصیف باید بر اساس ویژگیهایی باشد که در فهرست وجود دارد. در واقع می توانید به تمسخر گزینه هایتان نیز بپردازید. هرچه این توصیف بیشتر تکان دهنده ، موحش و اندوه بار باشد، تأثیر بیشتری برای رهایی شما از الگوهای منفی و مخرب خواهد داشت.
برای مثال فهرست زیر را نگاه کنید:
عصبی خودپسند
بی وفا بیکار
دمدمی مزاج درونگرا
غیر مسئول مظنون و مراقب
به توصیف این گزینه ها توجه کنید:
«عصبی بودن، مظنون و مراقب بودن و نیز بیکار بودن ، برای ایجاد رابطه ای طولانی و تحقیر آمیز و پر از هراس از الزامات است. به مردانی که در زندگی بلند پرواز و دارای هدف باشند و به کسی بدهکار نباشند پاسخ مثبت نمی دهم. اگر آقایان عزیز به دنبال فردی هستید که علیرغم داشتن چنین خصوصیات منفی و بیهوده شما را دوست بدارد، من همسر مورد نظرتان هستم. به نظر من همیشه دیر رسیدن و دروغگویی از امتیازات ویژه به حساب می آیند. هرگاه خواستید به خواستگاری من بیایید. انتخاب با شماست.»
نوشتن این توصیف از همسر مطلوبتان می تواند شما را با خودتان رودررو کند. مجبور می شوید به گزینه هایتان بنگرید. این کار روشی مؤثر برای تغییر برنامه ریزی احساسی شما از طریق دریافت پیامهای ناخودآگاه و تبدیل آن به پیامهای خودآگاه است.
انجام این تمرین حتی اگر ساده نباشد لازم است. هرچه می توانید ب هتمسخر گزینه های خود بپردازید تا تأیر بیشتری بگذارد.
شناخت خصوصیات همیشگی و منفی در روابط شما نخستین گام در جهت حذف این ویژگیها به حساب می آید.
درک برنامه ریزی احساسی:
آیا هرگز فکر کرده اید:
- با کسانی رابطه برقرار کرده اید که می دانستید مناسب شما نیستند.
- چرا همیشه به نوع خاصی از افراد علاقه مند می شوید؟
- اشخاص مورد علاقه شما ویژگیهایی دارند که شما نمی پسندید؟
همانطور که پیشتر گفته شد افراد برگزیده شما نه از روی اتفاق و تصادف هستند نه بدلیل بداقبالی، بلکه شما این گزینه را با برنامه ریزی احساسی هدف قرار داده اید. برنامه ریزی احساسی شما مجموعه ای از تصمیمات و باورهایی است که در کودکی درباره خود، دیگران و دنیای پیرامون خود داشته اید. این برنامه ریزی تعیین می کند که شما بقیه عمر را چگونه بیندیشید و چگونه رفتار کنید. به عبارت دیگر تجارب زندگی شما موجب می شوند تصمیماتی ویژه در مورد خود اتخاذ کنید. مجموعه این تصمیمات برنامه ریزی احساسی نام دارد و همین مجموعه گزینه های عاشقانه شما را در بزرگسالی پایه ریزی می کند.
موضوع دیگری که بسیار مهم است اینست که بخش زیادی از برنامه ریزی احساسی ، هنگامی صورت می گیرد که خیلی کوچک بوده اید. به گفته روانشناسان 50% برنامه ریزی احساسی از تولد تا 5 سالگی شکل می گیرد. 30% آن بین 5 تا 8 سالگی شکل می گیرد. یعنی اینکه تا 8سالگی در حدود 80% اطلاعات داده شده است. به عبارت دیگر 80% تصمیم گریهای شما در مورد خود و دیگران لز پیش شکل گرفته اند.
و سرانجام بین 8 تا 18 سالگی 15 % دیگر شکل می گیرد.
با این حساب تا 18 سالگی ذهن شما تا 95 % برنامه ریزی شده است. از این زمان به بعد تنها 5 % از برنامه ریزی احساسی برایتان باقی مانده است. جالب است که با استفاده از همین 5% می توان برنامه های پیشین را تغییر داد.
برنامه ریزی احساسی شما مسؤول رنجهایی است که در زندگی عشقی متحمل می شوید.
درک تصمیمات عاشقانه:
این تمرین گام بعدی است.
تمرین: نمایش برنامه ریزی احساسی
مرحله 1- فهرستی از رویدادها و تجربیات آزاردهنده ای که از دوران کودکی تا هنگام ترک خانه داشته اید تهیه کنید. رویدادهایی همچون: اعتیاد یکی از والدین، تنبیه شدن یا مورد تمسخر قرار گرفتن توسط دیگران و ......
مرحله 2- با دقت به آنچه در فهرست نوشته اید بیندیشید و از خود بپرسید: پس از رویدادهای فوق چه تصمیمات تازه ای در مورد خودم ، دیگران یا زندگی شخصی گرفتم؟
آنگاه پاسخ را در برابر خاطره مربوط بنویسید. لطفاً برای این کار وقت کافی در نظر بگیرید. اگر در موردی چیزی به ذهنتان نرسید به سراغ بعدی بروید و مدتی بعد به این مورد رسیدگی کنید. اگر بسیاری از تصمیمات شما مشابه شدند هرگز دچار شگفتی نشوید.
مرحله 3- پس از اینکه تصمیمات را نوشتید خوب بیندیشید و بعد برنامه ریزی احساسی خود بنویسید. مشکلترین و مهمترین مرحله تمرین همین است. شاید نیاز به چند روز وقت داشته باشید تا در این باره بیندیشید و با دوستان یا همسرتان مشورت کنید. این فرصت برای نوشتن واضح نظرتان و افزودن برداشتها و اندیشه های تازه مغتنم است.
چرا عاشق می شویم:
برنامه ریزی احساسی در گزینش افراد برای عشق ورزیدن از شیوه های گوناگون پیروی میکند:
سندرم «بازگشت به خانه»:
انسانها به شبیه خودشان جذب می شوند. ما دوست داریم هر شب در سمت مشخصی از بستر بخوابیم. در محل کار، اتومبیلمان را در همان جای همیشگی متوقف کنیم و تعطیلاتمان را در همان محلی که همیشه می رویم بگذرانیم. «بازگشت به شبیه» غریزه ای قوی است که در این دنیای تغییر پذیر به زندگی ما استمرار و ایمنی می بخشد. متأسفانه این غریزه می تواند بر خلاف آرزوها و اهداف انسان عمل کند.
ما غالباً در جستجوی موقعیتهای احساسی ویژه ای هستیم که در دوران کودکی نیز داشته ایم، خواه این احساسات مثبت باشند یا منفی..
برای مثال اینگونه مطلب را بیان می کنیم که : در دوران کودکی خانه شما محل امنیت و عشق بود. هرچند گاهی نیز سرشار از خشونت و آشفتگی می شد. ولی همچنان خانه بود. در خانه سیر می شدید. جایی برای خوابیدن داشتید و به نوعی مورد توجه قرار می گرفتید. بنابراین عشق همواره در ذهنتان خانه را تداعی می کند. اما خانه واژه های دیگری را هم در ذهن تداعی می کنند. مثلاً اگر پدر و مادر پیوسته با هم در حال دعوا بودند، شما در ذهن خود این معادله را می سازید: خانه = آشفتگی ، یا اگر به شما توجه نمی کردند این معادله را می سازید: خانه= تنهایی
بر اساس معادلات ریاضی وقتی a=b و a=c، نهایتاً b=c
در مورد معادله خانه و عشق هم همینطور است. یعنی وقتی خانه = عشق و خانه = آشفتگی د رنهایت شما در ذهنتان این را می پرورانید که : عشق = آشفتگی
یا اگر خانه = عشق و خانه = تنهایی نهایتاً فکر می کنید: عشق = تنهایی
ذهن شما هرگونه تداعی در مورد خانه را برابر با عشق می گیرد. اگر خانه برای تداعی کننده آشفتگی و ترس و تنهایی است بدنبال کسانی می رویدکه به شما در ایجاد رابطه ای سرشار از اندوه و آشفتگی کمک کنند. اشخاصی که به شما عشق و محبت کافی نداشته باشند تا بتوانید احساس تنهایی کنید
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید