وقتي دو نفر با هم ازدواج مي کنند در واقع گستره وسيعي از ارتباطات اجتماعي را تشکيل مي دهند. بخش عمده اي از اين روابط بين زن و شوهر و سپس اقوام و دوستان و آشنايان و بخشي هم به ارتباطات خانواده هاي زن و شوهر برمي گردد که پس از شروع زندگي مشترک خود به خود به هم گره خورده اند. در اين ميان رابطه عروس با خانواده شوهر و داماد با خانواده زن در فرهنگ ما اهميت ويژه اي دارد. طبيعي است که عضو جديد در هر ۲ خانواده بايد پذيرفته شود. اما گاه پيش مي آيد که به دلايل مختلف، خانواده ها وجوه مشترک کمي با يکديگر دارند. اين جاست که پذيرش عروس يا داماد جديد با دشواري رو به رو مي شود و ممکن است سرمنشاء اختلاف هاي جدي و درگيري هاي خانوادگي شود. از اين رو طبيعي است که انتخاب صحيح همسر و توجه به طبقه اجتماعي و مشترکات بين ۲ خانواده در کاهش اختلافات احتمالي نقش اساسي دارد.
از سوي ديگر روان شناسان توصيه مي کنند زن و شوهر پس از ازدواج بايد تفاوت هاي ميان والدين خود و والدين همسر را فراموش کنند و آن ها را همان طور که هستند بپذيرند در اين ميان اگر بگوييم رابطه عروس و مادر شوهر جزو پيچيده ترين ، معنادارترين و پرفراز و نشيب ترين رابطه ها در گستره روابط اجتماعي فرد پس از ازدواج است بيراه نگفته ايم.
در گذشته زندگي عروس با خانواده شوهر امري مرسوم بود. اما با گذشت زمان و حذف سنت هاي مختلف در حال حاضر کمتر عروسي به زندگي مشترک با مادر شوهر راضي مي شود و جوانان امروزي از روز اول، زندگي مستقل و متکي به خود را مي طلبند.
با اين همه اختلاف ها و معضلات بين عروس و مادر شوهر همواره و در تمامي طبقات اجتماعي وجود داشته است و اغلب در بسياري از موارد رابطه داماد و مادرزن اغلب خوب است در حالي که رابطه عروس و مادر شوهر اغلب تيره و تار است. اين مشکل در واقع يک مشکل فرهنگي است.
همان طور که دکتر مصطفي اقليما، رئيس انجمن مددکاري اجتماعي ايران و عضو هيئت علمي دانشگاه تهران بر آن صحه مي گذارد. وي در گفت وگو با خراسان مي گويد: اصولا در تمامي طبقات اجتماعي جامعه و در ميان اقشار ضعيف و غني به دخترانمان به طور ناخودآگاه ياد مي دهيم که وقتي به خانه بخت رفتند مواظب خواهر شوهر و مادرشوهر خود باشند. از آن ها کم نياورند و به اين ترتيب آن ها را با يک سپر دفاعي به خانه بخت مي فرستيم. گويي او مجبور است در مقابل خانواده همسر همواره جبهه گيري کند در حالي که هرگز به پسرمان که قرار است ازدواج کند چنين توصيه هايي نمي کنيم.دقت کنيد که اگر تازه دامادي وارد منزل ما شود ضمن اداي احترام و عزت فراوان، همه چيز را براي رضايت خاطر او و دختر خودمان فراهم مي کنيم و روابط حسنه را با او گسترش مي دهيم اما با عروس جديد محتاطانه و از روي حس کنجکاوي برخورد مي کنيم. به عبارت ديگر از آن جا که توجه به مردان در خانواده هاي ايراني بيش از زنان است کمتر دامادي با خانواده همسرش دچار مشکل مي شود، اما رابطه عروس و مادرشوهر اغلب با کوچک ترين سوءتفاهمي دستخوش تغيير مي شود و اختلاف ها بالا مي گيرد.به دليل وابستگي بسياري از مادران به پسر خود، اختلاف هاي آن ها با عروس شدت مي گيرد. اغلب آن ها در پذيرش عروس خود دچار مشکل مي شوند . از طرف ديگر نداشتن مهارت هاي برقراري ارتباط، کم سن و سال بودن و نداشتن مهارت حل مسئله باعث مي شود کوچک ترين مشکل زوج جوان در ابتداي زندگي با کشيده شدن به خانواده هاي طرفين به يک معضل بزرگ تبديل شود.دکتر اقليما ادامه مي دهد: اغلب خانواده ها ۲ تا ۳ سال پس از ازدواج مي توانند عروس جديد خود را بپذيرند و به زمان نسبتا طولاني نياز دارند. از سوي ديگر دختر نيز با يک سپر دفاعي پا به خانه مادرشوهر گذاشته همواره مترصد يک حرکت اشتباه يا گفته نسنجيده است که آن را بهانه شکايت از خانواده همسر قرار دهد. بنابراين بهتر است عروس جوان براي پرهيز از به وجود آمدن تنش بين خود و مادرشوهر تلاش کند. اولين گام احترام متقابل است.
رابطه اي که در آن احترام حاکم باشد هرگز به تنش و دعوا و درگيري متمايل نمي شود. طرفين بايد سعي کنند از رفتارهايي که حساسيت طرف مقابل را برمي انگيزد، خودداري کنند. عروس جوان بايد با ذکاوت و تيزبيني خود اين موارد را بدون اين که از زبان همسر بشنود شناسايي و با رعايت آن ها و جلب احترام، از بروز تنش ها جلوگيري کند.
يکي ديگر از اقدامات اين است که رفتار نادرست والدين همسرمان را به حساب همسرمان نگذاريم، عروس جوان بهتر است صبر کند و در موقعيت مناسب همسرش را در جريان آزردگي خاطر خود قرار دهد تا مسئله حل و فصل پيدا کند. بيان اعتراض و شکايت آميز از رفتار و گفتار خانواده همسر، فقط رنج و ناراحتي همسرمان را تشديد مي کند و در طول زمان باعث عميق شدن اختلاف ها مي شود.
بهتر است از آزردگي هامان نه به صورت شکايت بلکه به صورت درددل صحبت کنيم.همچنين لازم نيست زن و شوهر جوان کوچک ترين اختلاف خود را با پدر و مادر در ميان بگذارند.
پدر و مادر از سر محبت و دلسوزي بيش از حد به فرزند، ناراحتي دختر يا پسر خود را فراموش نمي کنند در حالي که زوج جوان ساعتي بعد، همه چيز را فراموش کرده اند، بنابراين صبوري و مدارا در حل مشکلات کليد اصلي کاهش تنش بين زوج و خانواده هاي آن هاست.
بي اهميتي به والدين همسر، قطع رابطه با آن ها، کاستن علاقه فرزندان به خانواده طرف مقابل، جبهه گيري در بيشتر موارد، توجه بيش از حد به والدين خودمان و رفتارهايي از اين دست، فقط در طول زمان به جدايي بيشتر زوج از يکديگر مي انجامد و زمينه اختلاف هاي بعدي را فراهم مي کند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید