وجود بیماریها و میکروبهای آنها، انسان را دانشمند ساخته، دانش پزشکی و علوم طبیعی در اثر وجود بیماری پیدا شده، گرمای گدازان تابستان، راه دفاع از گرما را، به انسان راهنمائی کرده و ساختن وسائل دفاع از گرما را به انسان آموخته است. سرمای سوزان زمستان، آتش شناسی و آتش سازی و راه برداری از آتش را به انسان تعلیم کرده است. درندگان، فوت و فن فرار، فوت و فن دفاع، فوت و فن حمله، شکل و صید، اسلحه شناسی را به بشر آموخته اند. وجود جانوران گزنده، تریاق شناسی و پادزهر شناسی را، برای بشر ارمغان آورده و بدانش پزشکی، خدمتهای گرانبهائی انجام داده است. انواع و اقسام چراغها، نور افکنهای چند میلیون شمعی، نور دهنده های مرئی و نامرئی را، تاریکی بانسان هدیه داده است.
بیشتر صنایع و اختراعات و اکتشافات انسان، در اثر جنگها پیدا شده، رقابتهای شخصی و اجتماعی، بزرگترین موفقیتها را برای هر یک از دو رقیب در پی دارد. زمین لرزه، ساختمانهای فنی را برای بشر، ارزانی داشته است و از کارگران گلمال، مهندسین آرشیتک ساخته است. باد، برای بشر، آسیا ساخته، تلقیح نباتات کرده، ریشه های درختان را استوارتر گردانیده، سردسیرها را گرم و داغها را خنک و قابل زیست نموده و ابرها را به نقاط دوردست برده. توفانها، آبهای دریاها را از گندیدن نجات بخشیده و زندگانی جانداران و زندگان را در روی زمین بیمه کرده است.
آیا دانستن اینکه دشمنی می تواند برای دشمن خود، سودمند باشد، نشانه حکمت نامتناهی و دانش نامتناهی آفریننده جهان نمی باشد؟ آیا دشمن را مانند دوست خدمتگذار کردن، نشانه قدرت نامتناهی پدید آورنده انسان نمی باشد؟ آیا طبیعت فاقد علم و شعور، معنی تضاد را می فهمد و می تواند آخشیجها را خدمتگزار هم قرار دهد؟! آیا ماده می تواند درک کند که وجود دشمن در بقای وجود وی اثر دارد و آنچه را که می بیند کمر قتلش را بسته است شرط بقای هستی وی می باشد؟ دانشهای عادی و عقلهای متوسط از تشخیص این نکته عالی و لطیف ناتوان هستند تا چه رسد به طبیعت فاقد علم و دانش و ماده فاقد عقل و خرد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید