نظم، نشانه عقل و دانش و قدرت می باشد و بی نظمی را از عقل و دانش و قدرت، نشانی نیست. نظم در فرد، آن است که حرکات و سکنات وی، تحت قاعده و قانونی باشد. نوزاد، در آغاز شیر می خورد، پس از گذشت زمانی غذا می خورد. سپس راه می رود، آنگاه جوان می شود و در آخر پیر می گردد. این قانون در همه نوزادهای بشری از گذشته و کنون و آینده جاری است. بسیاری از درختها، در بهار شکوفه می کنند، در تابستان بر می دهند، در خزان برگهایشان زرد می شود، در زمستان خشک می گردند. گروهی از گلها صبحگاه باز می شوند و شامگاه بسته می شوند. زمین پیوسته به گرد خورشید می گردد و زمان یک دور گردش وی یک سال می باشد. در اثر این گردش، بهار پیدا می شود، تابستان می آید، پائیز خودنمائی می کند، زمستان سرو کله خود را نشان می دهد. این نظم، در حرکت زمین، هزاران سال است ادامه دارد.
ماه در هر سال دوازده بار به دور زمین می گردد، در آغاز هر ماه، شکل هلال دارد، در نیمه بدر می شود، در آخر در محاق می رود. سالها است که کار بدین منوال بوده و خواهد بود. اینها نمونه ای چند از نظم موجودات جهان می باشد. دست روی هر موجودی از موجودات این جهان بگذاری نظمی ویژه خود دارد و نظمی هم با موجودات دیگر جهان. کوچکترین مطالعه ای، در وضع هر موجودی، نظم در سیر آن موجود را نشان می دهد. آیا این نظمهای فردی و اجتماعی که در موجودات بزرگ و کوچک این جهان، قرار دارد نشانه آن نیست که این ناظمی دارد، دانا، توانا، حکیم، مقتدر؟ کسانی که در قلبشان بیماری نباشد، و لجبازی نداشته باشند پاسخ آری خواهند داد، و سرتعظیم در برابر حضرت ناظم بزرگ جهان فرود خواهند آورد.
در آیه 5 سوره الرحمن آمده: «الشمس و القمر بحسبان» در این آیه این مطلب مطرح می شود که در کار عالم حساب و نظم برقرار است، چیزی بی حساب و بی قاعده وجود ندارد. حسب یعنی گمان کرد حسبان یعنی گمان کردن. ولی حسب یعنی حساب کرد. حسب حسبانا یعنی حساب کرد حساب کردنی. می فرماید: «الشمس و القمر بحسبان» خورشید و ماه با حسابی موجود هستند یعنی در کار اینها حساب و نظم معین هست، در حرکاتی که اینها دارند حساب و نظمی در کار است. در حرکت وضعی و حرکت انتقالی که هر یک از این ذرات آسمانی بلکه کهکشانها صدها جور حرکت دارند - و در همه چیزشان - حساب است، تصادفات و بی نظمی در کار عالم وجود ندارد. چرا این را می گوید؟ بعد خواهیم گفت، برای اینکه انسان را بگوید: ای انسان! سر را تسلیم حساب کن، خیال نکن در کار عالم حسابی نیست «الا تطغوا فی المیزان* واقیموا الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان؛ هرگز در میزان عدل تعدی نکنید و هر چیز را به ترازوی عدل و انصاف بسنجید و هیچ در میزان کم فروشی نکنید» (الرحمن/8 و 9).
در قرآن کریم در آیه 12 سوره جاثیه آمده است: «الله الذی سخر لکم البحر لتجری الفلک فیه بامره و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون؛ خداست آن کسی که دریاها را مسخر شما قرار داده است که کشتیها بر روی این دریاها جریان پیدا کنند و شما از منافع دریاها استفاده کنید و شما یک بهره معنوی ببرید و آن این است که خدای خودتان را بشناسید و شکرگزار باشید». این آیه عطف به آیات اول سوره جاثیه است که فرمود: «ان فی السموات و الارض لایات للمؤمنین* و فی خلقکم و ما یبث من دابة آیات لقوم یوقنون* و اختلاف اللیل و النهار و ما انزل الله من السماء من رزق فاحیا به الارض بعد موتها و تصریف الریاح آیات لقوم یعقلون؛ براستی در آسمان ها و زمین برای مومنان نشانه هایی است. و در آفرینش شما و آنچه از جنبندگان می پراکند برای مردمی که یقین دارند نشانه ها است. و در آمد و شد شب و روز و رزقی که خدا از آسمان نازل کرده و زمین را پس از مرگش بدان زنده ساخته و در گرداندن بادها برای مردمی که می اندیشند نشانه ها است» (سوره جاثیه، آیه 3-5). قرآن کریم کوشش دارد که ما این نکته را درک کنیم که هیچ چیزی در دنیا بر اساس تصادف به وجود نیامده و به وجود نمی آید. همه اینها حساب شده است.
از نظر علمی این مطلب مسلم است که دنیایی که ما می بینیم، با این همه اشیاء مختلف و متنوعی که دارد: یکی خورشید است، یکی زمین، یکی ماه، یکی آب و یکی هوا؛ هوا اکسیژن دارد، ازت دارد، در زمین عنصرهای زیادی وجود دارد، درخت وجود دارد، انسان وجود دارد؛ این نظامی که امروز ما می بینیم، زمین به دور خودش و به دور خورشید می چرخد، حسابهایی در اینجاها وجود دارد و تصادفا به وجود نیامده است. اگر فرض کنیم کسی بیاید یک قالی را که بافته اند باز کند، تبدیل می شود به یک رشته نخها، بعد بیاید نخها را هم از یکدیگر باز کند، تبدیل می شود به یک مقدار پشم و احیانا پنبه. آنوقت شما نگاه کنید، همه چیز را علی السویه می بینید، می گویید پس آن نقش کو؟ آن نظم کو؟ آن ترکیب کو؟ دیگر وجود ندارد. در اصل چه بوده؟ در اصل همه این قالی با این همه اختلافاتی که شما اکنون می بینید، توده ای از پشم بوده که همه چیز در آن علی السویه بوده است و اگر این پشم را به حال خود گذاشته بودند و دست صنعتگر و هنرمندی آن را تبدیل به نخ نکرده بود، بعد رنگ نکرده بود و بعد این نخهای رنگ شده را در یک نظام معین با یکدیگر نبافته بود، یک چنین موجود زیبایی با این نظم و ترتیب هرگز به وجود نمی آمد، یعنی خود این توده پشم قابل اینکه خودش را به یک قالی تبدیل کند نیست، یک دست هنرمند است که این را تبدیل کرده است.
این دنیای ما، اول همین جور بوده، بعد هم همین جور خواهد شد؛ یعنی اگر همین طوری که خدا وعده داده و روزی هم خواهد شد قدرت قاهره الهی بیاید بافته های این عالم را از هم باز کند (ما خودمان به منزله یک بافته هستیم، هر انسانی یک بافته است، هر درختی بافته دیگری است، هر حیوانی بافته دیگری است، آب و هوا هم همین طور) ما به یک ماده یکنواخت می رسیم که هیچ چیزی با هیچ چیزی فرق ندارد، و اولش هم همین بوده است. همه آن موادی که این همه اشیاء متنوع از آن ساخته شده است اموری متشابه بوده اند؛ یعنی در ابتدا گازهای پراکنده ای در عالم بوده و جز این چیزی نبوده، از اینها این همه چیزها و این همه نظم و ترتیب ها درست شده است.
حال آیا ممکن است که همین طور تصادفی بوده که از این ماده یکنواخت در روی زمین یک مقدار آب بوجود بیاید، اقیانوسها به وجود بیاید، موجود زنده به وجود بیاید، انسان به وجود بیاید، این چیزهایی که همه به درد یکدیگر و به کار یکدیگر می خورند، هوای قابل تنفس وجود داشته باشد، روی زمین به این شکل در بیاید که هم سفت باشد و هم نه آنقدر سفت که غیرقابل سکونت باشد و نشود در آن کشاورزی کرد؟ اینها را همین طور تصادف به وجود آورد، یا نه، تمام اینها روی نظم و حساب و تدبیری بوده است؟ قرآن اسم این را می گذارد تسخیر، تسخیر الهی. البته در مسائلی که کوچکتر است انسان زودتر درک می کند تا در نظام کل، ولی نظام کل و نظام جزء فرق نمی کند.
برهان نظم چنان که از نامش پیداست از نظام عالم هستى و اسرار و دقایق آن به مبدء علم و قدرتى که آن را ایجاد و تدبیر نموده، رهنمون مى گردد، و قرآن مجید پر است از استدلال به این دلیل روشن، و در همه جا نمونه هایى از آیات حق را در آسمان و زمین، و عالم حیات، و موجودات مختلف، بیان مى کند، و از آن طریق آشکارى به سوى ذات پاکش مى گشاید. این دلیل براى همه قشرها قابل درک است، و هر کس به مقدار فهم و معلومات خود مى تواند از آن بهره گیرد، بزرگترین دانشمندان به مقدار فهمشان و افراد کم سواد و بى سواد نیز به مقدار درکشان.
در آیات متعدد از قرآن به مسئله نظم در طبیعت و جهان اشاره شده است از جمله: خداوند در سوره آل عمران آیات 190 تا 191 می فرماید: «إن فی خلق السماوات و الأرض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لأولی الألباب* الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و على جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الأرض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانه هاى (روشنى) براى صاحبان خرد و عقل است. همانها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند، و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مى اندیشند، (و مى گویند) بارالها این را بیهوده نیافریده اى، منزهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار».
روشنترین راه خداشناسى :
«إن فی خلق السماوات و الأرض» آیات قرآن تنها براى خواندن نیست، بلکه براى فهم و درک مردم نازل شده و تلاوت و خواندن آیات مقدمه اى است، براى اندیشیدن، به همین جهت در آیه فوق نخست اشاره به عظمت آفرینش آسمان و زمین کرده و مى گوید در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانه هاى روشنى براى صاحبان خرد و اندیشمندان است و باین ترتیب مردم را به اندیشه در این آفرینش بزرگ جلب و جذب مى کند، تا هر کس به اندازه پیمانه استعداد و تفکرش از این اقیانوس بى کران سهمى ببرد و از سرچشمه صاف اسرار آفرینش سیراب گردد. و براستى، جهان آفرینش، و نقش هاى بدیع و طرحهاى زیبا و دل انگیز آن و نظامات خیره کننده اى که بر آنها حکومت مى کند کتاب فوق العاده بزرگى است که هر حرف و کلمه آن دلیل بسیار روشن، بر وجود و یکتایى آفریدگار جهان است. «الذین یذکرون الله قیاما و قعودا» نقشه دلربا و شگفت انگیزى که، در گوشه و کنار این جهان و در پهنه هستى به چشم مى خورد آن چنان قلوب صاحبان خرد را بخود جذب مى کند، که در جمیع حالات خود، چه ایستاده و چه نشسته و یا در حالى که در بستر آرمیده، و به پهلو خوابیده اند بیاد پدید آورنده این نظام و اسرار شگرف آن مى باشند، و لذا در آیه فوق مى فرماید: خردمندان آنها هستند که خدا را در حال قیام و قعود و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند یاد مى کنند و در اسرار آسمانها و زمین مى اندیشند یعنى همیشه و در همه حال غرق این تفکر حیات بخشند.
در این آیه نخست اشاره به ذکر و سپس اشاره به فکر شده است یعنى تنها یادآورى خدا کافى نیست، آن گاه این یادآورى ثمرات ارزنده اى خواهد داشت که آمیخته با تفکر باشد همان طور که تفکر در خلقت آسمان و زمین اگر آمیخته، با یاد خدا نباشد، نیز بجایى نمیرسد چه بسیارند دانشمندانى که در مطالعات فلکى خود و تفکر مربوط به خلقت کرات آسمانى این نظام شگفت انگیز را مى بینند اما چون به یاد خدا نیستند، و عینک توحید بر چشم ندارند و از زاویه شناسایى مبدء هستى به آنها نگاه نمى کنند، از آن نتیجه لازم تربیتى و انسانى را نمى گیرند. همانند کسى که غذایى مى خورد که تنها جسم او را قوى مى کند، و در تقویت اندیشه و فکر و روح او اثرى ندارد.
«ربنا ما خلقت هذا باطلا» تفکر و اندیشه، در اسرار آفرینش و زمین به انسان آگاهى خاصى میدهد، و نخستین اثر آن توجه به بیهوده نبودن خلقت است، زیرا جایى که انسان در هر موجود کوچکى، از این جهان بزرگ هدفى مى بیند، آیا مى تواند باور کند، که مجموعه جهان، بى هدف باشد، در ساختمان مخصوص اعضاى پیکر یک گیاه، هدفهاى روشنى مى بینیم، قلب انسان و حفره ها و دریچه هاى آن هر کدام برنامه و هدفى دارند، ساختمان طبقات چشم هر کدام بخاطر منظورى است، حتى مژه ها و ناخنها هر یک، نقشى معین بر عهده دارند. آیا ممکن است ذرات یک موجود، هر کدام داراى هدف خاصى باشد، اما مجموعه آن، مطلقا، هدفى نداشته باشد؟! به همین جهت خردمندان، با توجه به این حقیقت، این زمزمه را سر میدهند که: خداوندا! این دستگاه باعظمت را بیهوده نیافریدى، بار الها! این جهان بى نهایت بزرگ و این نظام شگفت انگیز، همه روى حکمت و مصلحت و هدف صحیح آفریده شده اند، همگى نشانه وحدانیت تو است و تو از کردار عبث و بیهوده منزهى.
«فقنا عذاب النار» صاحبان عقل و خرد پس از اعتراف به وجود هدف در آفرینش بلافاصله، بیاد آفرینش خود مى افتند و مى فهمند انسان که میوه این جهان هستى مى باشد، بیهوده آفریده نشده است و هدفى جز تربیت و پرورش و تکامل وى در کار نبوده - او تنها براى زندگى زودگذر و کم ارزش این جهان آفریده نشده است بلکه سراى دیگر در پیش دارد که در آنجا پاداش و کیفر اعمال در برابر او قرار مى گیرد، در این موقع متوجه مسئولیتهاى خود میشوند، و از خدا تقاضاى توفیق انجام آنها را مى طلبند، تا از کیفر او در امان باشند و به همین جهت مى گویند خداوندا! ما را از عذاب آتش نگاهدار.
همچنین خداوند در سوره فصلت: آیات 53 تا 54 می فرماید: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتى یتبین لهم أنه الحق أولم یکف بربک أنه على کل شی ء شهید* ألا إنهم فی مریة من لقاء ربهم ألا إنه بکل شیء محیط؛ به زودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مى دهیم تا آشکار گردد که او حق است، آیا کافى نیست که او بر همه چیز شاهد و گواه است. آگاه باشید آنها از لقاى پروردگارشان در شک و تردیدند، ولى خداوند به همه چیز احاطه دارد».
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید