حالا قرآن این را گفته، بگویید خلاف علم هم هست، شما روی آیات قرآن بحث کنید که واقعا قرآن چنین چیزی می گوید یا نمی گوید؟ اگر ثابت شد قرآن می گوید: آنگاه می رویم دنبال آن مطلب، اگر ثابت شد نمی گوید که هیچ. ولی چون از نظر ما ثابت است که قرآن می گوید، می رویم دنبال آن حرف دیگر.
تمام نگرانی تان برخی از این است که نکند روزی یک موجود زنده و بالخصوص انسان را بسازند. من نمی فهمم این نگرانی چه نگرانی ای است؟ اگر انسانها انسان را ساختند یا گیاه را ساختند، آنوقت مگر انسانها گیاه را خلق کرده اند؟ این عالم قانونی دارد که از آن تخلف نمی کند، یعنی اگر آن مجموع شرایط مادی برای پیدایش یک گیاه به وجود آید یا به قول کسانی که قائل به روح و نفس هستند اگر مجموع شرایط برای اینکه یک کودک (نفس) متولد شود به وجود بیاید (به هر وسیله به وجود بیاید، می خواهد عوامل طبیعت آن را به وجود آورند یا انسانها) محال است که او به وجود نیاید.
این را با مثالی ذکر کنم در مثال بهتر می شود مطلب را گفت و آن این است: دو نفر با هم سر تلویزیون مباحثه دارند. تلویزیون گیرنده ای را می بینند که عکسها و تصویرهایی را نشان می دهد. این دو نفر در یک چیز باهم اتفاق دارند و آن دستگاه گیرنده است. یکی از این دو نفر می گوید این تصویرهای روی صفحه را همین دستگاه، خودش ایجاد می کند، خاصیت همین دستگاه است که ایجاد می کند. دیگری معتقد است که یک دستگاه فرستنده دیگر هست که امواجی را پخش می کند و هر وقت یک دستگاه گیرنده به این کیفیت ساخته شود، در هر جا که باشد، صورت آن را منعکس می کند. بعد آن کسی که مدعی است دستگاه فرستنده ای نیست که تصویر از آنجا می آید و این خود همین دستگاه است که این تصویر را می سازد، می گوید الان با دلیل ثابت می کنم، خودم در جلوی چشمت یک تلویزیون می سازم که تصویر را منعکس می کند. (در جواب او باید گفت) این چه حرفی است؟ اگر شما هزار تلویزیون دیگر هم با دست خودتان بسازید، باز تازه می شود مثل همه تلویزیونهای دیگر، وقتی مثل همه تلویزیونهای دیگر شد، به جبر و ضرورت خاصیت آنها را پیدا می کند، یعنی آن دستگاه فرستنده ای که همیشه در حال فرستادن (تصویر) است و یک " آن " از کار خودش غافل نیست، طبعا (تصویر را در آن) منعکس می کند.
مگر الان انسانها انسان نمی سازند؟ همین الان هم انسانها انسان می سازند، الان هم موت و حیات به دست انسانهاست، یعنی یک زن و شوهر دلشان بخواهد بچه به وجود بیاید به وجود می آید، دلشان بخواهد به وجود نیاید به وجود نمی آید. پس بگوییم اینها در کار خدا دخالت کرده اند؟ حرف کلیسا راجع به مسأله جنین بسیار حرف غلطی است که می گویند اگر کسی بخواهد بچه متولد نشود و جلوگیری کند، در کار خدا مداخله کرده است. همیشه مردم در کار خدا به این معنا مداخله می کنند. آن کشاورزی هم که کشاورزی می کند، در کار خدا مداخله می کند. قرآن هم می گوید: افرایتم ما تحرثون* ءانتم تزرعونه ام نحن الزارعون؛ آیا در آنچه می کارید اندیشیده اید؟ آیا شما آن را می رویانید یا ما رویاننده ایم؟ (واقعه/ 63 و 64). در همان کار کشاورز، قرآن چیزی از آن را از او می داند و چیزی از آن را که از او نیست و از دستگاه خلقت است از خودش می داند. کشاورز کار خودش را انجام می دهد، یعنی زمینه را مساعد می کند و این عالم خلقت است که آن را ایجاد می کند نه کشاورز.
یک چیز روشن است که برای هزارها سال دیگر هم بشر قادر نخواهد شد که بکلی خارج از قانون خلقت موجودی را ایجاد کند، مثلا انسانی ایجاد کند که هیچ ارتباطی با عالم خلقت نداشته باشد. علم انسان هر چه پیش می رود، در جهت شناخت قوانین خلقت پیش می رود و از همان قانون موجود خلقت استفاده می کند. کدام قانون را بشر در عالم خلق کرده است؟ بلا تشبیه - البته جسارت نباشد - نمرود به ابراهیم علیه السلام گفت: خدای تو کیست؟ گفت: ربی الذی یحیی و یمیت؛ پروردگار من کسی است که زنده می کند و می میراند. (نمرود) گفت: انا احیی و امیت (بقره / 258) من هم احیا و اماته می کنم. دستور داد دو نفر را از زندان آوردند، یکی را سر بریدند و یکی را آزاد کردند.
اگر مردن یک جنبه ماوراء الطبیعی باشد، پس باید هیچ کس نتواند کسی را بکشد، چون قرآن می گوید خدا قبض روح می کند، ملک الموت می آید قبض روح می کند. خدا که می گوید: الله یتوفی الانفس حین موتها؛ خداوند روح انسان ها را هنگام مرگشان به تمامی باز می ستاند. (زمر/ 42)، اگر خدا قبض روح می کند، پس هیچ کسی نباید بتواند کس دیگری را بمیراند. نه، اینها باهم منافات ندارد. آن کاری که بنده می کند غیر از کاری است که خدا می کند.
بنده شرایط بقای حیات را در اینجا از بین می برد. از نظر قرآن این به معنی فانی شدن و تمام شدن نیست. وقتی که این شرایط معدوم شد، یک چیزی هست که قبض می شود، یک چیزی هست که از اینجا برده می شود، یک چیزی هست که دیگر امکان بقا ندارد و چون امکان بقا ندارد گرفته و برده می شود. پس اینها با همدیگر به هیچ وجه منافات ندارد.
من (استاد مطهری) 10 - 15 سال پیش (همان وقت که صحبت این بود که آن دانشمند ایتالیایی جنین را در خارج رحم پرورش می دهد و روزنامه ها سر و صدای زیادی راه انداخته بودند و روی همین (جهت) پاپ هم (این کار را) تحریم کرده بود که این دخالت در کار خداست و چنین و چنان) مقاله ای نوشتم تحت عنوان " قرآن و مسأله ای از حیات " و همین مسأله را آنجا طرح کردم.
بنابراین مسأله روح هیچ وقت با این حرفها باطل نمی شود که مثلا اگر روزی بشر قادر شد انسان بسازد و فرض کنیم واقعا از نطفه هم نسازد، سلولی مثل سلول مرد را از ماده دیگری بسازند و در خارج رحم پرورش دهند و یک انسان تمام بسازند، (در این صورت روح باطل است، خیر) این به این مسأله ارتباطی ندارد.
در مسأله روح، کسانی که بحث می کنند، در واقع همین تعبیر است که آیا انسان همه ابعاد وجودش همین ابعاد محسوس است یا یک بعد وجودی دیگری هم دارد که آن بعد وجودی در وقتی که شرایط آن به وجود آمد به وجود می آید، همین طوری که اگر شرایطی به وجود آید این ابعاد وجودی اش به وجود می آید. در این جهت هیچ فرقی بین همان مثال تلویزیون و ما وجود ندارد. پس شما نگران نباشید، اگر روزی هم هزارتا انسان بسازند، با مسأله روح هیچ ارتباط ندارد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید