شرايط قبولى عبادت
مقصود، شرايطى است که رعايت آنها، علاوه بر درستى عمل، موجب قرب به خدا و جلب رضاى او مىشود. ممکن است نمازى صحيح باشد ولى سبب رشد و تزکيه روح نشود، همچون دارويى که شفابخش نباشد، يا جنسى در بازار بىمشترى باشد. عبادت هم، گاهى تنها در حد نجات بخشى از کيفر است، ولى گاهى انسان را محبوب خدا و عمل را مقبول درگاهش مىسازد.
در آيات و روايات، نکات بسيارى پيرامون قبولى عبادت و عمل مطرح است که به عنوان نمونه، چند مورد ذکر مىشود.
1. در بعد اعتقادي، «ايمان»
قرآن کريم مىگويد: اعمال شايسته و صالح، از کسى که «مومن» باشد، موجب حيات طيبه مىشود. «من عمل صلحا من ذکر او انثى و هو مومن فلنحيينه حيوه طيبه» و در آيه ديگرى مىفرمايد: «و من يکفر بالايمن فقد حبط عمله» کسى که کفر ورزد و ايمان را نپذيرد، اعمالش تباه مىشود.
آن که خدا را باور ندارد، چگونه انتظار مىرود پرستشهايش مورد پذيرش آفريدگار قرار گيرد؟
2. در بعد سياسي، «ولايت»
آنچه عمل را در مسير صحيح و خدايى قرار مىدهد، پيروى از رهبرى آسمانى و شايسته است. در سايه چنين رهبرى و ولايتي، خط صحيح عمل و عبادت، کارساز مىشود و در غير آن، يا بىخاصيت و بىاثر مىشود، يا عبادت هم در راستاى اهداف دشمنان راه خدا قرار مىگيرد.
اگر مسافران، با رانندهاى راهشناس و امين مسافرت کنند، هر چند ژنده پوش و نامرتب باشند، سرانجام به مقصد مىرسند. ولى سرنشينان شيکپوش و آراسته اتومبيلى که به رانندهاش اطمينان نيست، ناشى يا مست است يا مسير را عوضى مىرود، هرگز به مقصد نمىرسند، بلکه چه بسا نابود مىشوند. امروزه کشورهاى اسلامي، ارزشمندترين دستورالعملهاى اسلامى را در اختيار دارند ولى به خاطر گردن ننهادن به رهبرى معصومين يا جانشينان آنان و تن دادن به ولايت جور و حکومت طاغوتها، دچار ذلت، تفرقه و ضعفاند.
عبادت در سايه رهبرى صحيح، مفهوم راستين خود را مىيابد و خداوند آن را مىپسندد و مىپذيرد. در حديث از امام باقر عليه السلام آمده است:
«من دان الله بعباده يجهد فيها نفسه و لا امام له من الله فسعيه غير مقبول» کسى که ايمان به خدا دارد و عبادتهاى جانفرسا هم انجام مىدهد، ولى امام شايستهاى از طرف خدا ندارد، تلاشش بىفايده و نپذيرفته است.
در حديثى ديگر مىخوانيم:
«من لم يتولنا لم يرفع الله له عملا»
هر که ولايت ما را نپذيرد و به رهبرى ما گردن ننهد، خدا عملى را از او بالا نمىبرد.
3. در بعد اخلاقي، «تقوا»
بندگى خدا با شرط تقوا و ترک گناه، قبول مىشود. قرآن پس از ذکر داستان هابيل و قابيل که هر دو به درگاه خداوند قربانى کردند و قربانى يکى پذيرفته و ديگرى رد شد، مىفرمايد: «انما يتقبل الله من المتقين»
خداوند، تنها از اهل تقوا، «قبول» مىکند.
آنکه دزدى کند و مال ديگران را انفاق کند، مقبول نيست. آنکه حق مردم را بخورد و به نماز بايستد، نمازش مردود است. آنکه نماز را ترک کند ولى جهاد نمايد، يا به ديگران ستم کند و نماز بخواند، يا به ديگرى تهمت بزند و غيبت کند و به زيارت هم برود، يا چشم ناپاک به نواميس مسلمين داشته باشد و نماز شب هم بخواند، آن نماز و جهاد و اين زيارت و نافله را خدا نمىپذيرد، چون همراه با تقوا نيست و بدون تقوا هيچ عملى براى انسان، عمل خير به حساب نمىآيد.
4 .در بعد اقتصادي، «رسيدگى به محرومين»
نيازمندان و فقيران، بندگان خدايند. آن عبادت و بندگى که همراه با رسيدگى به وضع بندگان ناتوان و محروم خدا نباشد، بىارزش است. در آيات و روايات، موضوع «نماز» و «زکات»، معمولا در کنار هم آمده است که يکى ارتباط با خداست و ديگرى ارتباط با خلق خدا.
از امام رضا عليه السلام نقل شده که فرمود:
« من صلى و لم يزک لم تقبل صلوته» نماز افرادى که زکات ندهند، پذيرفته نيست.
آرى نپرداختن حقوق واجب محرومين، اموال انسان را آميخته به حرام مىکند و زندگى از مسير الهى بيرون مىرود.
5. در بعد اجتماعي، «خوش رفتاري»
اساس جامعه اسلامى بر اخوت و صفا و برادرى ميان مسلمانان است. هر چه که اين روابط را به هم بزند و وحدت را بشکند و رحمت افراد را زير پا بگذارد، چنان ناپسند است که قبول عبادت را هم با مشکل مواجه مىسازد. غيبت و بهتان باشد، يا تفرقهانگيزى و نمامي، سوء خلق و بدرفتارى باشد، يا مردم آزارى و قطع رحم. برعکس، صله رحم، حسن خلق، مودت با مردم و حسن نيت با ديگران، موجب رضاى خدا و قبول اعمال است. در اين زمينهها حديث بسيار است. به اين روايت توجه کنيد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
هر کس مسلمانى را غيبت کند، تا چهل روز، نماز و روزهاش قبول نمىشود، مگر اينکه غيبت شده او را ببخشد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله به ابوذر فرمود:
از هجران و قهر کردن با برادر دينى بپرهيزد، چرا که با اين ترک رابطه، عمل قبول نمىشود و امام صادقعليه السلام فرمود:
بد اخلاقى و بدرفتارى عمل را تباه مىکند، آن گونه که سرکه عسل را.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید