3. خالصانه باشد
هيچ چيز همچون «ريا» و خودنمايى و مردم فريبي، آفت عبادت نيست. از طرف ديگر، هيچ چيز چون خلوص، ارزشآفرين عبادت و نماز نيست. البته داشتن اخلاص در عبادت بسيار دشوار است، و دل و جان را از تهاجم وسوسههاى ابليسى رهاندن، رنجى بزرگ دارد و همتى بلند و ارادهاى نيرومند مىطلبد. عبادت تا خالص نباشد، در درگاه الهى پذيرفته نيست و تنها پيشانى بر زمين سودن و قرائت صحيح داشتن و در صف اول جماعت ايستادن و ... ملاک نيست. بايد نماز و بندگى از رنگ ريا پاک و به رنگ الهى «صبغه الله» آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبير قرآن چنين است:
«و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين»
هيچ دستور عبادى براى مردم نيامده مگر آنکه امر به اخلاص در آن شده است.
4. خاشعانه باشد
خشوع، حالت قلبى انسان در عبادت و نتيجه توجه کامل به مقام بندگى در آستان الهى است. آن که نياز و عجز خود را مىداند و عظمت و کمال الهى را مىشناسد و در عبادت، خود را در برابر آن خداى بىهمتا و آگاه مىيابد. حالتى متناسب با اين «حضور» پيدا مىکند، در اين حالت قلب، خاشع مىشود، نگاه افتاده مىگردد و توجه از هر چيز ديگر بريده و به معبود متوجه مىشود.
قرآن در توصيف مومنان و عبادتشان مىفرمايد: «الذين هم فى صلاتهم خشعون» در نمازشان خاشعاند.
اين حالت، محصول آن توجه است، در حديث مىخوانيم: «اعبد الله کانک تراه» خدا را چنان عبادت کن که گويا او را مىبيني. «فصحها لوقتها صلاه مودع»
چنان نماز را در وقت خودش بخوان که گويا آخرين نماز است. يعنى همواره اين حالت را داشتن که گويا فقط براى همين يک نماز، فرصت باقى است.
5 .مخفيانه باشد
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «اعظم العباده اجرا اخفاها» پاداش عبادتى بيشتر و بزرگتر است که مخفىتر باشد. اين براى آن است که عبادت (بخصوص عبادتهاى مستحب) در حضور جمع، زمينه بيشترى براى تظاهر و ريا دارد.
البته اين در مواردى است که اسلام، خود امر به عبادت آشکار نکرده باشد، همچون نماز جماعت در مسجد که از نماز فرادى در خانه برتر است.
شيطان، دشمن رستگارى انسان است و سوگند خورده است که همواره در راه انسان، چاه گمراهى بکند و پرتگاه گناه پديد آورد و انسان را مانند خودش جهنمى کند. از اين رو، براى تباه ساختن عمل انسان، دام مىگسترد و عبادت او را فاسد مىکند. يا از راه ريا و خراب کردن نيت يا پديد آوردن عجب و خودپسندى به خاطر عبادت يا از طريق سلب توفيق از انسان و ... يا از راه کشاندن به گناه، که موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طريق بندگى مىشود.
همچون کشاورزى که محصول زحمتهاى طاقت فرسايش، با جرقهاى مىسوزد و دود مىشود، و يا جامى از آب زلال که با افتادن حشره يا ريختن خاک در آن، آلوده مىشود.
عبادت، در ترازوى سنجش
گفتيم: عبادت، يعنى بندگى و پرستش، اطاعت امر خدا و انجام تکليف الهي، خواست خود را فداى خواسته پروردگار کردن و گردن نهادن به احکام شرع.
آنچه به عنوان تکليف و عبادت انجام مىشود، به لحاظ نيت و محتوا و کيفيت انجام و خصوصيات فردى هر کس، مراحل و مراتبى مىيابد.
گاهى عمل عبادي، تنها مرتبه صحت و درستى را از نظر رعايت شرايط دارد، گاهى به مرتبه قبول مىرسد و گاهى هم صفت کمال مىيابد. پس براى عبادات، شرايط زير مطرح است:
1. شرايط صحت عبادات
2. شرايط قبولى عبادات
3. شرايط کمال عبادات
و اينک توضيحى پيرامون اين سه مرحله و سه نوع شرايط:
شرايط صحت عبادت
هدف درست و شکل صحيح عبادت، دو عامل مهم در صحت آن است. يعنى هم مقصود از عبادت، بايد رضاى خدا و قصد قربت و انجام فرمان الهى باشد، نه جلب نظر مردم و ريا و خودنمايى و هم صورت ظاهرى آن، طبق دستور باشد، حتى در جزئيات آن.
عمل خالص و نيت خدايى در عبادات، آن است که چشمداشت تمجيد و تشکر از مردم نداشته باشيم، براى خدا کار کنيم و اجر خود را در بندگى و طاعت، از او بخواهيم. امام صادق عليه السلام فرمود: «والعمل الخالص الذى لا تريد ان تحمدک عليه احد الا الله» عمل خالص عملى است که در انجامش، جز از خدا، از احدى انتظار سپاس و ستايش نداشته باشي. عامل ديگر صحت عبادت به شکل آن مربوط است، يعنى عمل طبق آنچه گفتهاند و مطابق دستور شرع باشد، نه بر اساس ذوق و سليقه شخصى يا مد روز يا پسند مردم. اينکه مثلا نماز را چگونه بايد خواند، کجا آهسته و کجا بلند، کجا نشسته و کجا ايستاده، کجا چهار رکعت و کجا دو رکعت، و ... همه طبق دستور باشد، گرچه همه عبادت است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است:
«لا قول و لا عمل و لا نيه الا باصابه السنه» هيچ ارزشى براى گفتهها و عملها نيست، مگر آنجا که به سنت برسيم و متعبد باشيم و طبق دستور، عمل کنيم.
اگر به شما بگويند در صد قدمى گنجى است که مىتوانيد استخراج و تصاحب کنيد، اگر 98 قدم يا 102 قدم برويد و حفر کنيد، به گنج دست نخواهيد يافت و رنج بيهوده کشيدهاند.
در گرفتن شماره تلفن، يک شماره کم و زياد، تماس را با خانه يا اداره ديگرى برقرار مىکند و کليد، اگر يک دندانه کم يا زياد يا جابجا ساخته شود، قفل را نخواهد گشود. اما کسانى از روى انحراف، در شک عبادت خدا تغييراتى مىدهند. اين تغيير دادنها گاهى از روى لجاجت است، گاهى روشفنکر مآبى علت آن است، گاهى مقدس مآبى و کلاه شرعى سبب آن مىشود و گاهى جهالت و نادانى يا عوامل ديگر.
«تعبد» آن است که حتى در شکل عمل هم، آن گونه که دستور دين است، بىکم و کاست، عمل کنيم تا به مفهوم صحيح، «بندگي» کرده باشيم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید