تدبير ش02
شناخت و تسلط بر محيط جنگ فرهنگي
امروز اينترنت و ماهواره و وسايل ارتباطىِ بسيار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جاى دنيا مىرسد. ميدان افكار مردم و مؤمنين، عرصهى كارزار تفكرات گوناگون است. امروز ما در يك ميدان جنگ و كارزار حقيقىِ فكرى قرار داريم. اين كارزار فكرى بههيچوجه به زيان ما نيست؛ به سود ماست. اگر وارد اين ميدان بشويم و آنچه را كه نياز ماست - از مهمات تفكر اسلامى و انبارهاى معارف الهى و اسلامى - بيرون بكشيم و صرف كنيم، قطعاً بُرد با ماست؛ ليكن مسأله اين است كه ما بايد اين كار را بكنيم.امروز وسايل تبليغ نوشتارى و گفتارى بهقدرى متنوع و زياد است كه اگر روحانيت دين از اين قافله عقب بماند، قطعاً يك خسارت بزرگ تاريخى براى او پيش خواهد آمد. 11/2/84
عوامل ايستادگي و پيشرفت
تقويت ايمان، تقويت علم، تقويت فناورى، تسلط بر فنون روز، پيشاهنگ شدن در توليد علم، شكوفايى استعدادهاى آحاد ملت و جوانان در رشتههاى مختلف - چه علوم انسانى، چه علوم طبيعى، چه انواع گوناگون علوم تجربى - همبستگى ملى و تقويت همدلى در ميان مردم؛ اينهاست كه مىتواند يك ملت را تقويت كند؛ مىتواند هم دنياى خودشان را آباد كند، هم آنها را از آسيب دشمنان محفوظ نگه دارد. 11/2/84
اهتمام خاص به مربيان و هاديان
منزلت معلمى يعنى تأثيرگذارى در روند تاريخى و مرزبندى فرهنگىِ يك ملت. 12/2/84
اگر مىخواهيم نسلى بهوجود بيايد كه اعتمادبهنفس و انضباط اجتماعى داشته باشد؛ يك نسل مسؤوليتپذير و باعرضه و باكفايت براى كارهاى بزرگ، يك نسل داراى ابتكار، يك نسل مهربان و بدون احساس انتقامگيرى در درون خانوادهى بزرگ جامعه، يك نسل فداكار، يك نسل پُركار، يك نسل كم اسراف و دور از اسراف؛ اگر مىخواهيم فرهنگ عمومى جامعه به اين سمت حركت كند، راه و كليدش آموزش و پرورش است. 12/2/84
تدبير ش 03
كليدموفقيت در تعميق باورها
من به شما برادران و خواهران عزيز - كه فرزندان من هستيد - مؤكداً توصيه مىكنم كه به عمقها توجه كنيد و آن را بطلبيد؛ از ظواهر هم دست نكشيد. اين خطاست كه كسى خيال يا توهم كند كه بايد باطن را درست كرد، ظاهر مهم نيست؛ نخير، همين ظاهر، انسان را به وادىهاى گوناگونى مىكشاند. ظاهر دينى، ظاهر اسلامى، پايبندى به تعبد دينى، همين مجالس دعا، همين مجالس توسل به ائمه (عليهمالسّلام) لازم است؛ منتها همهى اينها را با دانايى همراه كنيد... وقتى اجتماعات مذهبى تشكيل مىدهيد، بايد همراه با توجه به خداى متعال و همراه با اخلاص باشد. كليد موفقيت اينهاست. 5/3/84
تدبير ش 05
تبيين معارف با رساترين شيوه و بيان
خاصيت عمومى هنر اين است كه بدون اينكه خود گوينده ... توجه داشته باشد و غالباً بدون اينكه مستمع توجه داشته باشد، اثر مىگذارد. تأثير شعر، نقاشى، بقيهى انواع هنر، صداى خوش و آهنگهاى خوب - كه اينها همه هنر است - روى ذهن مخاطب، من حيث لايشعر بهوجود مىآيد؛ يعنى بدون اينكه مخاطب متوجه باشد، آن اثر را در او مىبخشد؛ اين بهترين نوع اثرگذارى است. شما ببينيد خداى متعال براى بيان عالىترين معارف، فصيحترين بيان را انتخاب كرد؛ يعنى قرآن. 5/5/84
تناسب آهنگ و شيوه با مناسبتها
آهنگ شادى از آهنگ عزا جداست. اگر براى روزهاى شادى، آهنگهاى مناسب و شيوههاى خوب انتخاب كنند، مؤثرتر و بهتر است. اينطور نباشد كه ... روز شادي هم كه مي خواهيم حرف بزنيم ، لحنمان بشود لحن روضه خواني . 5/5/84
ضرورت شناساندن شخصيتهاي برجسته و اثر گذار
بزرگداشت ( شخصيت هاي برجسته ) ... فقط يك بزرگداشت تشريفاتى نيست، بلكه داراى محتواى نظرى و تاريخى است ... نفس شناخت شخصيتها هم خودش يك چيزى است؛ ما بايد شخصيتهاى اثرگذار در زندگى سياسى، زندگى اجتماعى، زندگى علمى و زندگى اقتصادىمان را درست بشناسيم... ما بالاخره يك شخصيتى داريم كه در يك مقطعى از زمان، از خودش يك عظمتى نشان داده، يك كار بزرگى را انجام داده، در يك خط ابتكارى حركت كرده و كارهاى بزرگى كرده است. ما بايد اين شخصيت را به مردم معرفى كنيم تا مردم بدانند كه چنين شخصى را داشتهاند. 15/5/84
تدبير ش06
روشمند كردن تعميق بينش عقيدتي
كار عقيدتي شيوه مند بايد انجام شود . اصل اين است كه اين جوانان را نگهداريد تا در تهاجم امواج طوفان متخالف در فكر و فرهنگ ، از بين نروند. اگر اين نهال جوان را نگه داشتيد، ديگر غصه ميوه دار شدن آنرا نخوريد . اين عمق بخشيدن و ريشه دادن به افكار و عقايد مي خواهد . با احساسات و شعار مقداري از راه مي توان جلو رفت امّا تداوم راه و استقامت در راه احتياج به استحكام دارد . 2/6/84
تعميق معرفت ديني بسيجيان و سربازان
گرايش جوانها را به اسلام مىبينيد. اين گرايش، گرايش عاطفى است. اين گرايش، بسيار ارزشمند است؛ اما مثل موجى است كه ممكن است بيايد و برگردد. ما اگر بخواهيم اين موج همچنان استمرار داشته باشد، بايد پايههاى فكرى جوانها را محكم كنيم. ما اينهمه منبع داريم ... دعاى ابوحمزه دعاهايى مثل مناجات شعبانيه و صحيفهى سجاديه وجود دارد كه احتياج هست ما اينها را براى جوانها بيان و تبيين و روشن كنيم تا بفهمند و با علاقه و عاطفه و شوقى كه دارند، بخوانند. 17/6/84
رزمنده امروز را با تراز معنويت اسلام تربيت كنيد
اين منظره را خودم ديدم؛ پشت خاكريز و پاى تانك، افسرى ايستاده بود و داشت نماز شب مىخواند. يك شب ديدم افسرى با من كار دارد؛ بهنظرم سرهنگ 2 يا سرگرد بود. اما ديدم با حالت گريه آمد و گفت: شبها كه اين بچهها به عمليات مىروند، اگر مىشود، من را هم با خودشان ببرند. چنين منظرهها و جلوههايى را انسان مشاهده مىكرد؛ اين نشاندهندهى آن ظرفيت معنوى است. جنگ حقيقتاً آينهى تمامنماى ظرفيتهاى ملت ايران بود. 31/6/84
تدبير ش 1
بيش از تلاوت و ترجمه ، به عمق يابي مضامين قرآن بپردازيد
عمقيابى مضامين قرآنى فقط با مراجعهى به ترجمه نمىشود؛ كما اينكه با خواندن متن قرآن هم براى كسانى كه مىفهمند، هميشه به دست نمىآيد؛ با تدبر به دست مىآيد؛ با عمقيابى به دست مىآيد.با قرآن بايد مثل آينه مواجه شد؛ پاكيزه، براق و بىزنگار؛ تا قرآن در دل ما منعكس شود. قرآن بايد در جان ما انعكاس پيدا كند. 14/7/84
معارف ديني را در كاركنان تعميق ببخشيد
بود از عدم تعمق در امر دين و معارف اسلامى؛ شعائرى بود، شعارهايى بود، احساساتى بود، بر زبانشان بود، اما در دلشان عمق نداشت ... لذا در گذشته ما كسانى را ديديم كه آدمهاى خيلى تند و داغ و پُرشورى هم بودند، بعد صدوهشتاد درجه وضع اينها عوض شد.. مبانى انقلاب و نظام را انكار كردند! بعضى از آنها كه آدمهاى با انصافترى بودند، صريحاً، و بعضىشان ملتوياً و مزوراً انكار كردند. آدمهاى بىانصافترشان اينها هستند، كه به يك معانىيى هم تظاهر مىكنند؛ اما باطنشان اينطور نيست. 17/7/84
شناخت پاسداران و بسيجيان را به معارف قرآن عمق ببخشيد
تلاوت عجلهيى كه همينطور انسان بخواند و برود و معانى را هم نفهمد يا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نيست؛ نه اينكه بىفايده باشد ... ليكن تلاوت قرآنى كه مطلوب و مرغوب و مأمورٌبه است، نيست. تلاوت قرآنى مطلوب است كه انسان با تدبر بخواند و كلمات الهى را بفهمد، كه به نظر ما مىشود فهميد ... اين را تجربه كنيد ... ما به اين احتياج داريم . يكى از راههايى كه اين عمق را در اعتقادات انسان، در مبانى فكرى انسان، در روح انسان، در ايمان انسان ايجاد مىكند، انس با قرآن است. بنابراين در زندگى حتماً قرآنِ با تدبر را در نظر داشته باشيد و نگذاريد حذف شود. 17/7/84
آگاهي به معناي خود شناسي و دشمن شناسي را در كاركنان نهادينه كنيد
دو آگاهى ... يكى آگاهى به توانايى و استعداد ذاتى خود؛ دوم آگاهى به اينكه قدرتهاى در پى سيطرهى بر كشور ما و بر كشورهاى نظير ما، مهمترين معارضِ دانشمند شدن و پيشرفت علمى كشور ما هستند. يعنى آگاهى به معناى خودشناسى، و آگاهى به معناى دشمنشناسى و توطئهشناسى. به بركت اين دو آگاهى، اين اميد وجود دارد كه ما بتوانيم به پيشرفتهاى عظيم علمى نايل شويم. 21/7/84
تدبير ش 2
ايمان مذهبي را درميا ن جوانان بسيجي تعميق ببخشيد
( آنچه لازم است )عمق دادن به ايمان مذهبي جوانهاست. اين موج اقبال به دين ، موجي است كه بايد از آن حداكثر استفاده را كرد - « و لقلما شي ء ادبر فاقبل» از خطبه نهج البلاغه- كمتر اتفاق مي افتد كه يك حركت عظيم اجتماعي پشت كند ، بعد بتوان آن را به آساني برگرداند. مواظب باشيد كه اين حركت پشت نكند ... بايد قدر اين را دانست و اين را بايد تعميق كرد. اگر عمق بخشيديد ، مثل يك استوانه ي عظيمي است كه در اعماق زمين فرو رفته است كه « لا تحركه العواصف» . بايد عمق بخشيد . اگر عمق نداشته باشد، مي شود مثل كساني كه يك روزي داغتر از ما در اول انقلاب حرف مي زدند ، يك روز ديگر هم صدو هشتاد درجه وضع شان عوض شد ... بر اثر كم بودن عمق ايمان است كه انسان به اين ورطه ها و به اين لغزشگاه ها مي افتد. جوان ها را با عمق ايمان ، با روشن بيني ايماني در مسائل اسلامي ، درپايگاهايخودشان،درمواضعخودشانمستقركنيد. 23/8/84
تدبير ش 3
در انجام اعمال عبادي سياسي، الگو و نمونه براي ساير ين باشيد
مومنيني كه از اول انقلاب از مركز دعوت توحيد- جمهوري اسلامي- به مكه رفتند ، شعارشان ، رفتارشان ، حرف هايشان ، توجه مسلمان ها را جلب مي كرد ؛ واين شد سياست . اين مومنين ، انسان ها را – يعني آحاد امت اسلامي را كه در آن اجتماع كرده بودند – به كلمه ي توحيد و توحيد كلمه دعوت مي كردند : « يا ايها المسلمون ! اتحدوا ،اتحدوا». بنا بر اين ، زيارت اين مومنين ، دعاي كميل آنها و طواف آنها ، بايد الگو و نمونه يي باشد ، كه خود اين عمل ، مسلماناني را كه شاهد اين منظره هستند ، دعوت كند ، اين مي شود آن جنبه سياسي حج. سياست حج در همين عبوديت و خضوع و معنويت نهفته است. ... ما مي خواهيم حاجي ما و مجموعه حجاج ما بر روي ملتهاي مسلمان و امت اسلامي اثر بگذارد ، مگر غير از اين است ؟ اين همه كار تبليغي و فرهنگي كه انجام مي گيرد، بخش عمده اش به اين منظور است . 16/9/84
از بين بردن موانع و آسيب ها در اتحاد امت اسلامي به راهبرد كلان احتياج دارد
ما هيچ اجتماع ديگري در طول تاريخ ، شبيه حج نداشتيم. ملت هاي مختلف با عادات و افكار ، فرهنگ و زبان هاي مختلف يك جا اجتماع مي كنند و يك حرف مي زنند ، يك چيز مي گويند ؛ اين خيلي مهم است . اگر يك ملتي ، يك دستگاه مديريتي بتواند اين حاجب و حايل جسم ها و عادات ها و مليت ها را از ميان دل ها بردارد ، شما ببينيد چه اتفاقي در دنيا مي افتد ! اين جسم ها ، رنگ پوست ها ، عادات و توهمات گوناگون ، نمي گذارد اين دل ها ، صداي هم را بشنوند ؛ بايد اين حايل را از ميان برداشت ؛ اين هنر حج ابراهيمي است و ... خيلي كار لازم است تا به آن هدف برسيم ؛ بايد در وسط راه ، آسيب ها و آفت ها را بشناسيم و آنها را بر طرف كنيم. ... بايد به فكر علاجش باشيم . برنامه ريزان، سياست گذاران ، مجريان و مديران ... ، بايد اين را محط فكر خودشان قرار بدهند . 16/9/84
بايد فعاليت هاي فرهنگي منجر به تغيير رفتار و اصلاح اخلاق شود
اين وظيفه شماست؛ چون جهت را شما معين مي كنيد. .. كه دل ها ، جسم ها ، ذهن ها را متوجه آن خط صحيح و خط مستقيم مي كنيد ...شما كه به عنوان مدير يا به عنوان روحاني كاروان هستيد و يك...يي را در طي بيست يا بيست و پنج روز- كمتر يا بيشتر – به دست شما سپرده اند ، بايد آ ن را طوري به اين سفر(معنوي ) ببريد و برگردانيد ، كه از لحاظ اخلاق ، از لحاظ جهت گيري ، از لحاظ معنويت ،تغيير كند ، تا يك ذخيره ي با ارزش معنوي براي او فراهم كنيد ، كه تا آ خر عمر از آن استفاده كند. البته « كونوا دعاه الناس بغير السنتكم» هم هست » ، ماها بايستي اول ، در اين حركت طولاني و اين طواف دايمي ، مراقب خودمان باشيم و در زندگي ، مثل مطوًف هاي قديم ، شانه هاي خودمان را نگه داريم كه منحرف نشويم ، بعد شانه ي مردم را هم مي توانيم نگه داريم. 16/9/84
حركت امروز بسيج ،جلوگيري از انحراف و تحريف پايه هاي معرفت اسلامي است
اوج حركت (ائمه اطهار) در زمان امام صادق بود ... اين بزرگوار توانستند كارى بكنند كه پايههاى معرفت اسلامىِ صحيح در جامعه، آنچنان مستحكم بشود كه تحريفها ديگر نتواند اين پايهها را از بين ببرد ايشان اين كار را كرد ، تا اين زمينه بماند و در هر دورهيى از دورههاى تاريخ، كسانى كه لايق هستند، بتوانند از اين زمينه استفاده كنند و نظام اسلامى و مبناى مبتنى بر ارزشهاى اسلامى را بهوجود بياورند و اين بناى رفيع را بسازند ... آنچه كه ما امروز در عرصهى نظام جمهورى اسلامى با آن مواجه هستيم، شباهتى به اين حركت عظيمِ عميقِ نيازمند به صبر و حوصلهى ائمه (عليهمالسّلام) دارد؛ به همان اندازه هم تأثيرات عميقى را دارد. 7/9/84
تدبير ش 4
تعميق و تنوير مباني اسلام با زبان روز، سوخت موتور انقلاب است
انقلاب مانند هر حركت اجتماعى عظيمِ ماندگار، احتياج به سوخت دارد؛ اين ماشين بدون سوخت متوقف مىشود؛ سوختِ فكرى. روزبهروز با توجه به تحولات جهانى، با توجه به حوادث جديد، سؤالها و ابهامهاى تازهيى در ادامهى اين راه مطرح است. از طرفى، قبل از آنكه نوبت به عمل برسد، نوبتِ فكر و پردازش تفكر راهنماست و اين، خاصِ آشنايان به مبانى اسلام است؛ بنابراين، فضلاى برجستهى حوزه، نبايد گوششان بدهكار تلاش دشمن باشد و بايد بدانند كه فكر جديد، مفاهيم جديد و راههاى نو، مدد فكرى براى پيشرفت اين حركت است. 19/10/84
29/10- حركت در مسير ولايت ، حركت در جهت تحقق جامعه آرماني است
موضوع غدير - يعنى نصب جانشين - يك ضرورتى بود كه اگر آنچنان كه تدبير شده بود - تدبير رحمانى و الهى، و تدبير نبوى - عمل مىشد، بدون ترديد مسير تاريخ بشر عوض مىشد و امروز ما در جايگاه بسيار جلوترى از تاريخ طولانى بشريت قرار داشتيم... اگر اين حادثه اتفاق مىافتاد كه حفظ و گسترش كمّى و گسترش كيفى در اين موجود خلق شدهى الهى - يعنى جامعهى اسلامى نبوى - مىتوانست به قدر ده، دوازده نسل، پىدرپى حراست و حفاظت بشود، آن وقت مسلّم بود كه اين حركت در طول تاريخ بشر، شكستناپذير مىماند ... منتها امروز پايههاى اصلى خراب است؛ اين پايهها را پيغمبر اسلام بنيانگزارى كرد و براى حفاظت از آن، مسألهى وصايت و نيابت را قرار داد؛ اما تخلّف شد. اگر تخلّف نمىشد، چيز ديگرى پيش مىآمد ... در طول دوران دويستوپنجاه سالهى زندگى ائمه (عليهم السلام) هر وقت ائمه توانستهاند و خودشان را آماده كردهاند تا اينكه به همان مسيرى كه پيغمبر پيشبينى كرده بود، برگردند؛ اما خوب، نشده است ديگر. حالا ماها در اين برههى از زمان، به ميدان آمدهايم و همّتى هست به فضل و توفيق الهى و انشاءاللَّه كه به بهترين وجهى ادامه پيدا كند. 29/10/84
تدبير ش 5
در انجام كارها از عنصر عاطفه هنرمندانه استفاده كنيد
استمرار حادثه، عاطفه يك نقش تعيينكنندهاى ايجاد كرده است، كه باعث شد مرزى بين جريان عاشورايى و جريان شيعى با جريانهاى ديگر پيدا شود. حادثهى عاشورا، خشك و صرفاً استدلالى نيست، بلكه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گريه همراه است. قدرت عاطفه، قدرت عظيمى است؛ لذا ما را امر مىكنند به گريستن، گرياندن و حادثه را تشريح كردن. زينب كبرى (سلاماللَّهعليها) در كوفه و شام منطقى حرف مىزند، اما مرثيه مىخواند؛ امام سجاد بر روى منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حكومت اموى مىكوبد، اما مرثيه مىخواند. اين مرثيهخوانى تا امروز ادامه دارد و بايد تا ابد ادامه داشته باشد، تا عواطف متوجه بشود. در فضاى عاطفى و در فضاى عشق و محبت است كه مىتوان خيلى از حقايق را فهميد، كه در خارج از اين فضاها نمىتوان فهميد. 5/11/84
در تبليغ هر امر ديني ، سه عنصر عاشورائي بايد بكار گرفته شود
سه عنصر در حركت ابي عبد الله (عليه السلام) وجود دارد؛ عنصر منطق و عقل ، عنصر حماسه و عزت و عنصر عاطفه .... هر يك از آن سه عنصر بايد در تبليغ ما نقش داشته باشد؛ هم صِرف پرداختن به عاطفه و فراموش كردن جنبهى منطق و عقل كه در ماجراي حسين بن علي (عليه السلام) نهفته است ، كوچك كردن حادثه است ، هم فراموش كردن جنبهى حماسه و عزت ناقص كردن اين حادثه عظيم و شكستن يك جواهر گرانبهاست . اين مسأله را بايد همه - روضهخوان، منبرى و مداح - مراقب باشيم. 5/11/84
در انتخاب اشخاص ، براي انتقال مفاهيم ، به «عنصر هنرمندي» توجه شود
عنصر ، هنرمندى در نحوهى بيان است. من به منبر خيلى عقيده دارم. امروز اينترنت، ماهواره، تلويزيون و ابزارهاى گوناگون ارتباطىِ فراوان هست، اما هيچكدام از اينها منبر نيست؛ منبر يعنى روبهرو و نفسبهنفس حرف زدن؛ اين يك تأثير مشخص و ممتازى دارد كه در هيچكدام از شيوههاى ديگر، اين تأثير وجود ندارد. اين را بايد نگه داشت؛ چيز با ارزشى است؛ منتها بايستى آن را هنرمندانه ادا كرد تا بتواند اثر ببخشد. 5/11/84
امور فرهنگي و تبليغي را با هدف تبديل مخاطب به شخصيت ديني ، برنامه ريزي كنيد
تبليغ يعنى چه؟ تبليغ يعنى رساندن؛ بايد برسانيد. به كجا؟ به گوش؟ نه؛ به دل. بعضى از تبليغهاى ما حتى به گوش هم درست نمىرسد! گوش هم حتى آن را تحمل و منتقل نمىكند! گوش كه گرفت، مىدهد به مغز؛ قضيه اينجا نبايد تمام بشود، بلكه بايد بيايد در دل نفوذ و رسوخ كند و به هويت ما هويت مستمع - تبديل شود. تبليغ براى اين است. ما تبليغ نمىكنيم فقط براى اينكه چيزى گفته باشيم؛ ما تبليغ مىكنيم براى اينكه آنچه را كه موضوع تبليغ است، در دل مخاطب وارد شود و نفوذ كند. آن (موضوع تبليغ) چيست؟ ... ما مىخواهيم منطق دين، ارزشهاى دينى، اخلاق دينى و همهى چيزهايى را كه در بناى يك شخصيت انسانى بر مبناى دين تأثير دارد، تبليغ كنيم؛ براى اينكه مخاطب ما به همين شخصيت دينى تبديل شود. 5/11/84
عقايد و اخلاق مخاطب را بهمراه انديشه و تحليل سياسي اصلاح كنيد
از دو طرف نبايد لطمه بخوريم: نه ما بايد مسائل سياسى را بكلى از حيطهى حرف و گفت و تلاش و مجاهدتِ تبليغى خودمان خارج كنيم؛.آنچنان كه دشمنان روى آن دهها سال سرمايهگذارى كردند، ولى نهضت اسلامى آمد و اين سرمايهگذارى را آتش زد و از بين برد و گفتار و انديشهى سياسى را وارد متن فعاليتهاى دينى كرد، و نه از اين طرف بايد بيفتيم كه تصور كنيم همهى منبر، همهى تبليغ، همهى مخاطبهى با مردم و با مؤمنين، يعنى اين كه بنشينيم مسائل امريكا و اسرائيل و مسائل سياسى را تحليل كنيم؛ نخير، يك كارِ واجبتر اگر نباشد، واجب ديگرى وجود دارد و آن، دلِ مخاطب شماست. دل و جان و فكر او را بايستى تعمير و آباد و سيراب كنيم.
دفاع از ارزشهاي ديني و انقلابي بايد به پشتوانه منطق درست انجام گيرد
بايد به فكر و منطقِ درست مجهز شويم، تا حرف سُست زده نشود. آنهايى كه گفتهاند يكى از مؤثرترين حملهها، دفاعهاى ناقص و بد است، حرف كاملاً درستى زدهاند. وقتى دفاع از دين، ضعيف و سُست و بد باشد، تأثيرش از حملهى به دين، بيشتر است؛ بايد از اين، به خدا پناه ببريم. مبادا در حرف و منبر و تبليغ ما - آنچه به عنوان تبليغ داريم انجام مىدهيم - حرف سُست، بىمنطق و ثابت نشدهاى وجود داشته باشد ... پايهى كار ما منطق است. بنابراين، منطق، عنصر اصلى در تبليغ ماست. 5/11/84
با تكليف محوري در امورفرهنگي، كام جان افراد را با حقايق ديني شيرين كنيد
كار تبليغ، كارِ بسيار بزرگ، حساس و مؤثرى است … تأثيرات تبليغ، دفعى و آنى نيست؛ طولانىمدت است. مبلّغ دين اگر ظواهرى را مشاهده مىكند كه به گمان او ظواهر غير دينى است، مأيوس نشود. اين توهّماتى كه بعضى شايع مىكنند كه جوانها از دين برگشتهاند، همه را جنگ روانى بدانيد ... جوانهاى ما دل را به طرفِ دين دارند و تشنهى حقايق دينند و دلهاشان تشنه است. هر جوانِ سالمالفطره و سالمالطبيعهاى اينطور است؛ مخصوص اينجا هم نيست. اينجا بحمداللَّه زمينه هم آماده است؛ تشنهاند و مشتاق؛ بايد كامِ جان آنها را سيراب و با حقايق دينى شيرين كرد؛ اين نتيجهاش را خواهد بخشيد و فرداى جامعهى ما از اين موهبتها بهرهمند خواهد شد. 5/11/84
فرهنگ عاشورا ، درس « درهم تنيد گي» سه عنصر در انجام وظايف است
عاشورا يك حادثهى تاريخىِ صرف نبود؛ عاشورا يك فرهنگ، يك جريان مستمر و يك سرمشق دائمى براى امت اسلام بود. حضرت ابىعبداللَّه (عليهالسّلام) با اين حركت - كه در زمان خود داراى توجيه عقلانى و منطقى كاملاً روشنى بود - يك سرمشق را براى امت اسلامى نوشت و گذاشت. اين سرمشق فقط شهيد شدن هم نيست؛ يك چيزِ مركب و پيچيده و بسيار عميق است. سه عنصر در حركت حضرت ابىعبداللَّه (عليهالسّلام) وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه ... اين براى مسلمانها تا روز قيامت درس است و اين درس عمل هم شده است و فقط اينطور نبوده كه درسى براى سرمشق دادن روى تختهى سياه بنويسند، كه بعد هم پاك بشود؛ نه، اين با رنگ الهى در پيشانى تاريخ اسلام ثبت شد و ندا داد و پاسخ گرفت، تا امروز .... اين سه عنصر، سه عنصر اصلىِ تشكيلدهندهى حركت عاشورايى حسينبنعلى(ارواحنافداه) است ... همين براى ما درسهاى فراوانى دارد. 5/11/84
تدبير ش 7
جامعيت اسلام با قرائت پيامبر اعظم حاصل مي شود
در پيامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حكومت همراه حكمت هست؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا هست؛ عزت همراه با فروتنى و خاكسارى هست؛ روزآمدى همراه با دورانديشى هست؛ صداقت و راستى با مردم همراه با پيچيدگى سياسى هست؛ غرقه بودن جان در ياد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنيا و آخرت همراه است؛ هدفهاى والاى الهى با اهداف جذاب بشرى همراه است. 1/1/85
آموزش عقيدتي سياسي بايد تربيت نبوي را تعليم و تبيين كند
براى اينكه در جامعه اخلاق استقرار پيدا كند، دو چيز لازم داريم: ... يكى هم آموزشهاى اخلاقى كه به وسيلهى آموزش و پرورش، مراكز تربيتى و مراكز آموزشى و علمى بايد در همهى سطوح به انسانها تعليم داده شود؛ اينها موظفند. اين يك قلم از كارهاى لازم در سال پيامبر اعظم الهى است. 6/1/85
تدبير ش 8
نگرش عدالت محور را در متون وسامانه آموزشي نهادينه كنيد
اگر ما در مديريت آموزش و پرورش به مسئلهىعدالت توجه كنيم، نتيجه اين خواهد شد كه در آيندهى كشور، عدالت نسبى بين قشرها و مناطق كشور برقرار خواهد شد. اگر ما امروز در آموزش و پرورش نگاه عدالت محور نداشته باشيم، نتيجه اين خواهد شد كه اختلاف طبقاتى در آيندهى كشورروزبهروزبيشترخواهدشد؛تأثيراتآموزشوپرورش را ببينيد! ... البته عدالت به معناى اين نيست كه ما با همهى استعدادها با يك شيوه برخورد كنيم؛ نه، استعدادها بالأخره مختلف است ؛ نبايد بگذاريم اســتعدادى ضايع بشود و براى پرورش ستعدادها بايستى تدبير بينديشيم؛ در اين ترديدى نيست. اما ملاك، بايد استعدادها باشد، لاغير. عدالت، اين است. 12/2/85
سامانه آموزشهاي نيروي انساني را متحول سازيد
آموزش و پرورش، مهمترين دستگاه مولّد ماسـت؛ دســتگاه مــولّد، نه يك دستگاه مصرفكننده. ما بايستى براى آموزش و پرورش مايه بگذاريم. اين مايه گذاشتن، فقط پول نيست؛ پول فقط جزئى از مايههايى است كه بايد گذاشت؛ مهمتر از پول، فكر است. بهترين و برجستهترين فكرها بايد بنشينند براى آموزش و پرورش طراحى كنند؛ بايد فلسفهى آموزش و پرورش اسلامى، واضح باشد و بر اساس اين فلسفه، افق آيندهى آموزش و پرورش كشور روشن باشد؛ معلوم باشد ما دنبال چه هستيم و كجا مىخواهيم برويم و بر اساس آن خط كشى بشود، برنامهريزى بشود و راهها مشخص بشود؛ ما به اين احتياج داريم. آموزش و پرورش بايد از روزمرّگى بيرون بيايد؛ اين اساس حرف است ... بايد آموزش و پرورش را تحول بدهيم ، ما در آموزش و پرورش احتياج به تحول داريم. 12/2/85
به مقوله آموزش و پرورش نيروي انساني به عنوان سنگ بناي حياتي آينده توجه ويژه كنيد
آموزش و پرورش سنگ بناى آيندهى كشور است. ما اگر مشكلاتى در زمينههاى اخلاقى و رفتارى، علمى، اعتماد به نفسِ ملى و عمومى و در زمينههاى گوناگون ديگر داريم، در ريشهكاوىِ اينها به آموزش و پرورش مىرسيم. همانطور كه بعضى دوستان گفتند، آموزش و پرورش از مراكز دير بازده است، ليكن بازده آموزش و پرورش يك بازده حياتى ، تعيين كننده و ماندگار است . اگر آموزش و پرورش در يك كشور ارتقاء پيدا بكند و اصلاح شود ، در اقتصاد ، سلامت و بهداشت، محيط زيست، مرگ و مير، بارورى، زيبايى و هنر، رفتارهاى گوناگون مردم در سطح جامعه با يكديگر، و فراتر از همهى اينها، در دين، فلسفه و اخلاق تأثير خواهد گذاشت ... اكنون اقتصادِ مبتنى بر علم، سياستِ مبتنى بر علم و جامعهى علممحور، جزوِ شعارهاى امروز دنياست . ما اگر بخواهيم از قافلهى حركت جهانى عقب نمانيم - چه برسد به اينكه بخواهيم نقش تعيينكننده، پيشرونده و پيشبرنده ايفا كنيم - چارهاى نداريم جز اينكه يك نگاه بنيانى و اساسى به آموزش و پرورش بيندازيم ... آموزش و پرورش آن قاعدهى اساسى، (به قول معمارها و بنّاها) آن فونداسيون اساسى براى بناى رفيعى است كه ما مىخواهيم براى آيندهى كشورمان داشته باشيم. 12/2/85
تدبير ش 9
براي زنده نگهداشتن انديشه و مرام امام در ميان خود و نسلهاي بعد برنامه ريزي كنيد
امام عزيز ما از چشم ما ناپديد شد؛ جسم او از ميان ما رفت؛ وليكن حقيقت امام، فكر امام، روح امام، درس امام و مكتب امام در ميان ملت ما و در ميان امت اسلامى باقى ماند ... سرمايهاى كه امام براى كشور و ملت ما ذخيره كرده است، يك سرمايهى تاريخى و حياتى است. اين سرمايه و ذخيرهى ارزشمند، استقلال سياسىِ ماست؛ خودباورى ملى ماست؛ خودباورى فرهنگى ماست؛ايمان عميق مردم ماست؛ شجاعت ملت و مسؤولان ما در مقابل تهديدهاى دشمن و فريب نخوردن در برابر تمجيدها و تطميعهاى اوست؛ اينها درسهايى است كه امام عزيز ما در طول ده سال با نفس گرم خود، با روش خود، با ممشاى خود، به ملت ما درس داد و فضاى كشور ما پر است از اين درس ارزشمند. ما بايد اين ذخيره را نابود نكنيم؛ ما بايد اين ذخيره را نفروشيم؛ ما بايد اين ذخيره و سرمايهى ارزشمند را راكد هم نگذاريم و آن را مصرف روزانهى سياسى خودمان هم نكنيم، بلكه بايد اين ذخيره را با دقت و مراقبتِ تمام حفظ كنيم و از سود اين ذخيره و سرمايهى ارزشمند، آيندهى كشور و تاريخ خودمان را بسازيم... امام داراى اين چهار ايمان بود: ايمان به خدا، ايمان به مردم، ايمان به اين راه و ايمان به موفقيت حتمىِ آخر كار. اين ايمانها در دل مردم، آنها را به حركت، به انديشيدن، به پيش رفتن، وادار مىكند. 14/3/85
همه را به وظيفه « شكر » ، ثمرات و آفات ترك آن آشنا سازيد
امروز وظيفهى «شكر»، يكى از بزرگترين وظايف ماست ... «شكر» چيست؟ شكر، چند پايهى اصلى دارد: اول، شناختن نعمت و توجه پيدا كردن به آن است. آفتِ اول ما اين است كه به نعمت توجه نمىكنيم؛ نعمت سلامت را جز بعد از مريض شدن و ناقصالعضو شدن نمىفهميم؛ نعمت جوانى را جز بعد از پير شدن، درست تشخيص نمىدهيم؛ اشكال كار اين است. نعمت امنيت را جز بعد از دچار شدن به ناامنى نمىفهميم ... دوم، نعمت را از او دانستن. سوم، از خدا سپاسگزار بودن. نه اينكه بگوييم نعمت را خدا داده و وظيفهاش بوده كه بدهد؛ نه، بلكه بدهكار بودن در مقابل خداى متعال. و چهارم، اين نعمت را به كار گرفتن مثل يك پلّكان. وقتى نعمتى را به شما مىدهند، اين پلهاى از يك نردبان است كه پايتان را روى آن گذاشتهايد، تا بالا برويد؛ حالا نوبت پلهى بعدى است. اگر دسترسى به پلهى بعدى پيدا كردهايد، پس اين هم يك نعمت است؛ از آن استفاده كنيد و پايتان را روى آن بگذاريد و برويد بالا. آن كسى كه دسترسى به پلّكانِ نردبان پيدا مىكند، اما پايش را روى آن نمىگذارد، شكر نكرده است. شما ببينيد خود اين شكر با اين اركان، چه نعمت بزرگ خدايى است ... خودِ شكر، يك نعمت است. اولاً، وقتى شكر كرديد، اين شكر موجب ذكر مىشود؛ متوجه خدا مىشويد؛ خود شكر انسان را ذاكر مىكند. ثانياً، شكر به ما صبر مىدهد. شكر نعمت يكى از خواصش، دادن صبر و پايدارى است. ... وقتى شما شكر مىكنيد، نعمت را مىشناسيد و موقعيت را درك مىكنيد؛ امكانى را كه خدا در اختيار شما گذاشته است، به ياد مىآوريد و اميدوار مىشويد. اين اميد، پايدارى شما را زياد مىكند. لذا لازمهى شكر، صبر است. يكى از دستاوردهاى شكر، قدرت پايدارى و ايستادگى در ميدانهاى دشوار است. يكى از خواص شكر، مغرور نشدن است. بعد هم خداى متعال وعده كرده است افزايش نعمت را؛ «لازيدنّكم». وعدهى الهى صدق است و ساز و كار روشنى هم دارد ... خودِ شكر، نعمت را زياد مىكند... در مقابل شكر چيست؟ كفران نعمت. 29/3/85
هویت اسلامی را در فضاي جامعه نهادينه كنيد تا براي همه ملتها الگو باشد
هويت اسلامى را در دنياى اسلام برجسته و شفاف كنيم، تا اين يك معيارى باشد در جلوى چشم ملتهاى مسلمان ... پرچم برادرى اسلامى را با همهى ملتهاى اسلامى بلند كنيم و فضيلتهاى اخلاقى را در جامعه رشد بدهيم: همكارى، گذشت، كمك، صبر، حلم؛ اينها خلقيات اسلامى است؛ اينها را در جامعه رشد بدهيم. اين، همان ايمان و هويت اسلامى و انقلابى است ... ما كسى مثل امام را با آن افكار نو، روشن و با آن نوآورى در همهى بخشها، حتّى در فقه داريم؛ اين كه شما مىبينيد اسلامى كه ايران اسلامى عرضه مىكند، مثل قند در كام ملتها شيرين مىآيد و همهجا پخش مىشود، علتش اين است. استعداد، ذوق، فهم و حكمت ايرانى وقتى در كار حلاجى و فهم دين مىافتد، اين ثمرات خوب را پديد مىآورد. هويت اسلامى و دينى و پايبندى به آن، يعنى اين. 29/3/85
تدبير ش 11
در استفاده از مناسبت ها، بكوشيد درس امروز ائمه معصومين را به جوانان منتقل نمائيد
طلوع هر ستاره ايي در آسمان تاريخ بشر براي انسان يك عيد است. ولادت هر يك از برجستگان بشريت ، از اولين و آخرين ، آن كساني كه راه سعادت را در مقابل مردم باز كردند و در اين را ه تلاش كردند، يك عيد جداگانه براي انسانهاست، اين عيد براي مسلمين هميشگي است. ما امروز بعد از گذشت قرنهاى متمادى، با اين عيد(ولادت اميرالمومنين)، با اين پديده،چگونه بايد برخورد كنيم؟ اسم على را بردن، كه كافى نيست؛ خود را منتسب به او دانستن، كه كفايت نمىكند؛ ما كه شخصيتهاى بزرگ تاريخ و پيشوايان دينى و انبياء و اولياء را فقط به عنوان يادگارهاى تاريخى نمىشناسيم؛ اينها درسند؛ اينها الگويند؛ اينها دستگير و راهنماىِ قدم به قدمِ زندگىاند. ما چه درسى از اينها مىگيريم؟ اين مهم است. امروز امت اسلامى از اميرالمؤمنين و از وجود مكرم نبى اعظم اسلام (صلّىاللَّهعليهوآله) و از ديگر بزرگانِ راه روشن الهى چه درسى را بايد بگيرد؟ كدام سرمشق را در زندگى بايد عمل كند؟ اين مهم است. با اين نگاه، به اميرالمؤمنين بايد نگاه كرد. 17/5/85
نظام جامع آموزش درسي سپاه و بسيج را هدفمند تدوين نمائيد
رشد علمى كشور يك فرايند است. دانشگاه يك جزيرهى جدا از قبل و بعد خود نيست. براى اينكه ما بتوانيم رشد علمى كشور را به معناى حقيقى كلمه تأمين بكنيم، اين فرايند را بايستى تضمين بكنيم؛ يعنى از دبستان، تا بعد از مقاطع عالى دانشگاهى. بعد از مقاطع عالى دانشگاهى، مراكز تحقيقاتى و پيشرفتهاى تحقيقاتى و ارتباط با صنعت و پيشبرد فناورى در كشور و پديد آوردن جهشهاى فناورى در بخشهاى مختلف كشور است كه اينها به بعد از مقاطع بالاى دانشگاهى مربوط ميشود؛ اما بايد از دبستان شروع بشود... برخى از بخشهاى ديگر بايد در اين زمينه همكارى كنند تا بتوانند اين فرايند را ترسيم كنند. ما كودك خودمان را بايد از آغاز براى ذهن مولّد، ذهن سازنده و ذهن مبتكر آماده كنيم... اين، به ميزان زيادى به تربيتهاى علمى و ذهنى اوليه ارتباط دارد كه به دبيرستان و دبستان و مراكزى اين چنينى مربوط ميشود. برنامههاى علمى و درسى آنها بسيار مهم است. 23/5/85
تدبير ش 12
در مراكز علمي و دانشگاهي به ارتقاء ارزشهاي ديني و اخلاقي اهتمام بورزيد
علم با دين و اخلاق هست كه براى بشريت مفيـد خواهد بود. اين را به طور قاطع بدانيد، علم هر چه هم پيشرفت كند، اگر از اخلاق و دين فاصله بگيرد، به حال بشريت مفيد نخواهد بود. آن كسانى كه ميگويند ما دانش را براى ارتقاء بشريت مي خواهيم، بايد به اين نكته توجه كنند... امروز بيشترين ناامنى در آن كشورى است كه از لحاظ علمى، بالاترين رتبه را دارد؛ يعنى امريكا. هيچ كشورى در دنيا به ناامنى امريكا نيست؛ نه در اروپا، نه در آسيا. بيشترين ناآرامى روانى در آنجاست. بيشترين قتل و خشونت از ناحيهى شهروندان نسبت به يكديگر در آنجاست. بيشترين تبعيض و فاصلهى طبقاتى در آنجاست... مهمترين آرمانهاى بشرى كه از اول تاريخ تا حالا با تغييرات زمانه، تغيير نكرده... «عدالت» و «امنيت»... احساس آرامش كردن در روان است؛ راحت بودن در خانواده است؛ لذت بردن از زندگى خانوادگى و از ديدن فرزنــدان است؛ از بودن در آغوش پدر و مادر است؛ اينها اساسىترين نيازهاى بشر است... اين چيزها در آن جامعهاى كه از لحاظ علمى پيشرفتهترين است، مطلقاً وجود ندارد. پس ببينيد وقتى كه علم با ايمان و اخلاق، همراه پيش نرفتند، دوشبهدوش پيش نرفتند، نتيجه اين ميشود. عالِم اگر متدين باشد، از علم او جامعه بهرهى حقيقى ميگيرد. دين جلوِ پيشرفت علم را نميگيرد؛ بلكه حتّى به پيشرفت علم، كمك هم ميكند. اما جلوِ تعدى علم و تخطى از حدود انسانيت را كه ممكن است علم به آن دچــــــــار شـــود، ميگيرد.لذا من توصيهام به جوانها اين اســت: شما، همان قدرى كه براى علم كار ميكنيد، براى دل و معنويت خودتان هم كار كنيد. ميدان معنويت به روى شما باز است. علم و معنويت با هم هيچ منافاتى ندارند. كار كردن در يك كارگاه علمى، كارگاه آموزشى، مركز تحقيقات، فلان كلاس درس و فلان دانشگاه، هيچ منافاتى با اين ندارد كه انسان نمازش را اول وقت، با توجه و با احساس حضور در مقابل خداوند به جا آورد. اين، دل شما را شستشو مي دهد... يعنى شما وقتى كه از لحاظ دينى خوب بوديد، از لحاظ روحى پاكيزه و پاكدامن بوديد، عفيف بوديد، متذكر بوديد، حضور خودتان را در برابر پروردگار حقيقتاً حس كرديد، وقتى اينطورى باشيد، وجود شماها تأثير نورانى خواهد داشت؛ يعنى وقتى شما خوب باشيد و نورانى باشيد، به ديگران هم نور مي دهيد. اين را قدر بدانيد و از دست ندهيد...اين خطاب به همه ي جوانهاست و بخصوص جوانهايي كه دارند در كار علم حركت مي كنند...بنا براين، علم را بايد با دين و اخلاق توأم كرد. 25/06/85
تدبير ش 13
تربيت ديني واحياي هويت اسلامي وملي دانشجويان را،وجهه همت خود قرار دهيد
تربيت دينى دانشجويان، بايستى يكى از اهداف مجموعهى اساتيد دانشگاهى كشور باشد. دانشجو را بايد هم متدين و هم داراى باورهاى ملي...واعتماد به نفس ملي...،بار آورد. خلاف اين را من گاهى از بعضى از دانشگاهها و بعضى از كلاسهاى درس مي شنوم... اين بىانصافى است؛ اين برخلاف مصلحت اين جوان و برخلاف مصلحت اين نسل عمل كردن است. بايد جوان را به هويت ملى و باورهاى ملى خودش پايبند كرد؛ طورى كه افتخار كند كه ايرانى است و افتخار هم دارد... آن هم ايرانى كه امروز به خاطر مواضع سياسىاش و مواضع بينالمللىاش در دنياى اسلام، عزيزترين است... جوان ايرانى به اين موقعيتى كه دارد،علاوهى بر مواريثِ فرهنگىِ تاريخىاش وافتخارات تاريخىاش، و علاوه بر استعــدادهاى موجود كشور – انسانى و طبيعى - چرا دلخوش نباشد؟ چرا او را مأيوس كنيم؟ از اين چيزها گاهى مشاهده مي شود... احياء و رشد بخشيدنِ به هويت اسلامى و دينى و ايرانىِ جوانمان، يكى از مهمترين مسائل ماست و كمك فراوانى هم به پيشرفت كشور مي كند. 13/7/85
تدبير ش19
عواطف ديني را با آموزش عقلاني مباني اسلام تعميق ببخشيد
در مسائل دينى، بر نقاط عقلانى و ظريف بپردازيد و آنها را از استادان ماهرش فرا بگيريد. دين، عواطف هم دارد؛ لكن اين عواطف به معنويات عميق، به فكر عميق تكيه دارد؛ اين فكر را بايد آموخت و با مبانى دينى آشنا شد و بر اساس آن، روى شخصيت خود، روى دل خود اثر گذاشت ... ما بايد دل خودمان را خيلى اوقات مخاطب قرار بدهيم ... وقتـى به نمـاز مىايستيـد، بـه يــاد بياوريد كه در مقابل خداوند متعال ايستادهايد و داريد با او حرف مىزنيد ... اكسير، مادهى كيميايى است كه مىگويند مس را طلا مىكند. دل ما از مس هم كه باشد، اكسيرِ ذكر آن را به طلا تبديل مىكند. اين، خيلى مهم است. 19/2/86
مديران و اساتيد دانشگاهها با برنامه ريزي، زمينه رشد دانشجويان را فراهم آورند
رشد دادن به دانشجوها از كارهايى است كه به عهدهى اساتيد و مديريتهاست؛ اينجا مخاطب فقط اساتيد نيستند؛ مديريتها هم هستند. اين كارها را واقعاً در برنامه بگذاريد: مثل كارگاههاى آموزشى؛ اردوهاى علمى؛ جايزه به نوآورىها؛ مثل مطالبهى دستگاه صنعت از محقق جوانى كه در دانشگاه دارد يك كارى را انجام مىدهد، ... خوشبختانه در اين دولت، معاونت مخصوصى به نام «معاونت علمى» براى كارهاى علمى بوجود آمد كه اين جزو بركات اين دولت است ... و كارهاى بسيار مهم و خوبى را مىتواند انجام بدهد. با كمك اين معاونت، آقايانِ دو وزير - هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در دولت - مطالبه كنند، تا مديران بتوانند وسائل را براى اين معنا فراهم بكنند . 25/2/86
تدبير ش22
نظام آموزش و پرورش سنتي ما از نظر ابتناء به دو جنبهي ضد ديني و ضد ملي ، نياز به اصلاح و تحول جدي دارد
آموزش و پرورش كنوني كشور ما،... دو عيب بزرگ وجود داشت. يك عيب از جنبهي اعتقادي و ايماني، يك عيب از جنبهي سياسي و مديريتي كشور.
عيبِ جنبهي ايماني اين بود كه آن كساني كه آموزش و پرورش جديد را وارد كشور كردند، نه فقط نيتشان متدين كردن مردم و جوانها نبود، بلكه بعكس، نيتشان دور كردن مردم از عقايد ديني بود. به طــــور مسلـم اين... همان برنامهاي بود كه در آموزش و پرورش به يك شكل، در مسئلهي كشف حجاب به يك شكل، در مسئلهي كوبيدن مراكز مذهبي به وسيلهي رضاخان به يك شكل خودش را نشان ميداد؛ يعني توسعهي تفكرات غير ديني، بلكه ضد ديني. آموزش و پرورش بر اساس يك چنين فكري به وجود آمد. و آن كساني كه از اول، آموزش و پرورش را درست كردند - عرض كرديم - بعضيشان آدمهاي بيديني هم نبودند، متدين هم بودند؛ - لكن اساس، اساسِ ضد ديني بود، نه غير ديني؛ بر اساس ضديت با دين بود. هر چه هم گذشت، اين جنبهي ضد ديني، پيوسته و تا آخرِ دوران پهلوي بيشتر و بيشتر شد. آن جنبهي سياسي و مديريتي، جنبهي ضد ملي آموزش و پرورش بود. اگر چه كه آن رژيم دعوي مليت داشت، واقعاً هم دنبال مليت ميگشت؛ چون ايدئولوژي كه نداشتند؛ ناچار ... يك جايگزين لازم دارد. اين جايگزين را مليت قرار داده بودند؛ ... لكن آن مليتي كه دنبال ميكردند، به معناي واقعي به معناي حفظ هويت ملي نبود. به چه دليل؟ به دليل اينكه وابستگيهاي سياسي آنها روز به روز بيشتر ميشد و همين در كيفيت تعاليم و آموزشهاي آموزش و پرورش خودش را نشان ميداد؛... نظام آموزش و پرورش ما يك نظام غربزده، تقليدي، مبتني بر باورها و مباني پذيرفتهي در اروپا بود ... البته اين، خطوط اساسياش بود؛ نه اينكـه بخواهيــم يك تعريف كاملـي از آموزش و پرورش كرده باشيم. اين دو عيب بزرگ؛ يعني اول، جنبهي ضديت با دين - حداقل مغايرت با مباني ديني و اخلاق ديني و تربيت ديني - و دوم هم بشدّت ترجمهاي بودن، وابسته بودن، تقليدي بودن، از نيازهاي حقيقي كشور و ملت ايران نجوشيده بودن، عيب اساسي آموزش و پرورش ما بود كه ماند تا دورهي انقلاب اسلامي. 3/5/86
نسبت به احياي معاونت پژوهشي و تقويت آن اهتمام بورزيد
يكي از كارهاي بسيار خوبي هم كه شد در اين دوره، احياي معاونت پرورشي است كه بر اثر سوء سليقهي بعضي از گذشتگان، از بين رفته بود يا تقريباً از بين رفته بود. اين احيا شد كه بسيار چيز لازم و مهمي است. شما هم در بخشهاي مختلف كشور، اين را حتماً مورد توجه قرار بدهيد و اهتمام لازم به مسئلهي پرورشيها و معاونت پرورشي و بخشهايي كه مربوط به اين كار است، بشود. 3/5/86
براي تحكيم عزت و حفظ روحيه مردمي پاسداران به تعميق اخلاق و معارف ديني آنان همت گماريد
شما خودتان را مظهر عزت ملي و فخر ملي بدانيد و اين را موجب شكر در مقابل پروردگار قرار بدهيد، موجب غرور و نخوت قرار ندهيد. از مردم جدا نشويد، مردمي بودن خودتان را حفظ بكنيد. به اين بدنه ذيقيمت سپاه يعني بسيج اهميت بدهيد. به فراگيري و در درجه اول فراگيري دين و معارف ديني اهميت بدهيد. مسئله معرفت اندوزي مسئله بسيار مهمي است عمق معارف در دل انسان موجب مي شود انسان در برخورد با حوادث گوناگون راهش عوض نشود. آنهايي كه ديديد راهشان عوض شد علت اين بود كه در درونشان اين معارف عميق نبود. هر جا عمق در عقايد و معارف انسان وجود داشته باشد آنجا انحراف خيلي كمتر محتمل خواهد بود. اين فراگيري و بعد هم فراگيريهاي فنون گوناگون و چيزهايي كه براي سپاه لازم است بايد مورد توجه قرار گيرد. 18/6/86
تدبير ش23
بايد قله هايي را كه اسلام جلوي ما قرار ميدهد، طي كنيم
ما راه طولانياي در پيش داريم. درست است كه انقلاب، به ما و به حركت ما شتاب داد - ما پيشرفتهاي زيادي كرديم. ما از يك ملت درجهي سهي دنيا، به يك ملت عزيز تبديل شديم؛ ملتي كه ملتهاي مسلمان به او چشم دارند. در درون خودمان هم پيشرفتها خيلي زياد بوده است - اينها درست است، اما ما هنوز اول راهيم. اسلام ظرفــيتـش خيلي زيـاد اسـت. قــلههــايي كه اسلام جـلو ما قرار ميدهد، خيلي برتر از اينهاست. بايد اين قلهها را طي كنيم؛ بايد به اين قلهها برسيم. اسلام توانست يك ملت را كه از تمدن بويي نبرده بودند و با علوم و دانشهاي بشري هيچ رابطهاي نداشتند، اينها را در رأس قلهي دانش جهاني قرار دهد كه همهي دنياي بشري از دانش اينها، از معرفت اينها، از نوشتههاي اينها، از تفكرات و انديشههاي اينها بهرهمند شوند. اين هنر اسلام است. ما مسلمانها بوديم كه خودمان را از اين قلــه پرتاب كرديم پايين؛ ما بوديم كه اشتباه كرديم، تن داديم به ضعفها و ذلتها، كه امروز دنياي اسلام عقب مانده است. ما ميتوانيم دوباره اين راه را پيش بگيريم و پيش برويم. «ذلك بأنّ اللَّه لم يك مغيّرا نعمه أنعمها علي قوم حتّي يغيّروا ما بأنفسهم». همان اندازه كه ما در خودمان تغيير ايجاد كرديم، پيش رفتيم؛ خداي متعال ما را جلو برد. باز هم بايستي اين حركت ادامه پيدا كند. 21/7/86
تدبير ش24
عمق و كار آمدي درسهــا و نـــوآوريــــها دربخش نيروهاي مسلح روز به روزبيشتر شود
خوشبختانه امروز دانشگاههاي نيروهاي زميني و هوايي و دريايي و نيروهاي اطلاعاتي ما با ظرفيتهاي خوبي مشغول كارند؛ اين ظرفيتها بايد افزايش پيدا كند. عمق درسها، كار آمدي درسها، تلاش استادان و دانشجـــويان بايد از آنچه كه هست، باز هم بيشتــر شــود. استعداد ايراني و تواناييهــــاي ملــــي ايرانيــــــاناقتضاء ميكند كه نوآوريها در بخش نيروهاي مسلح ما از جمله در ارتش جمهوري اسلامي ايران و نيروهاي سهگانهي آن، روزبهروز بيشتر شود.... كيفيت درسها و كارآمدي آموزشها راروزبهروزبيشتركنيدوانشاءاللَّهخودتان را براي به عهدهگيري مسئوليتهاي بزرگ در ارتش جمهوري اسلامي ايران و در سطح فعاليتهاي عمومي كشور آماده كنيد. 2/8/86
تدبير ش25
لزوم تشكيل سمينار مديران حوزه هاي علميه براي انتقال تجارب
از جملهي پيشنهادهايي كه شد و من خوشم ميآيد و ميپسندم، اين است كه مديران مدارس از سرتاسر كشور - مدارس حوزههاي علميه - سميناري تشكيل بدهند، دور هم جمع بشوند، تجربيات را منتقل كنند؛ اينها خيلي خوب است. 8/9/86
ضرورت تشكيل مؤســسه آمــوزشي براي تبليغات بين المللي
يــكي از پيشنهادها... تــشكيل يــك مؤسسهي آموزشي است براي تبليغات بينالمللي. البته اين را بنده اگر بخواهم درست به ياد بياورم، شايد حدود چهارده پانزده سال قبل مطرح كردم. در آنوقت يكي از آقايانِ بزرگان حوزه كه امروز بحمداللَّه حيات بابركتشان ادامه دارد، ... آمدند اينجا،...ملاقات كردند با من، ... كه آقا چرا شما بــــه ايـن نيــازها جــواب نميدهيد؟ چرا پاسخ نميدهيد؟ اين همه نياز هست. من گفتم حالا ما يك كارهايي البته كردهايم، اما دست ما هم خالي است؛ حالا الان اين گوي و اين ميدان. شما برويد در قم يك مدرسه براي تربيت مبلّغين ديني براي دنياي خارج از ايران برنامهريزي كنيد و علي نفقه عياله - همينجور گفتم - خرجش با من؛ هزينههايش را من، همه را متحمل ميشوم. مدرسهاش را شما بسازيد؛....ايشان رفتند و يك مدتي هم تلاش كردند و به نظرم يك اطلاعيهاي هم در قم داده شد كه كسي كه ميخواهد شركت كند، بيايد اينجا، و بعد هم فراموش شد! تا حالا هم فراموششده است. اين كار را بكنيد. اين كار بسيار كار خوبي است؛ كار لازمي است. 8/9/86
تدبير ش 26
معناي حكومت در نگاه اسلامي
از نظر اسلام، مسئلهي حكومت فقط اين نيست كه يك قدرتي بيايد در رأس جامعهي اسلامي قرار بگيرد و كارايي داشته باشد براي ادارهي حكومت و زندگي مردم با نظم و انضباط اداره بشود؛ مسئله فقط اين نيست از نظر اســلام، بلكه حكومـت در نگـاه اسـلامي معنـاي امامت دارد. امامت يعني پيشوايي جسم و دل، هردو. فقط حاكميت بر اجــسام نيست، ادارهي زندگي دنيايـي و روزمـرهي متعارف مردم نيست؛ مديريت دلهاست، تكامل بخشيدن به روحها و جانهاست، بالا بردن فكرها و معنويتهاست. اين معنـاي امـامت اسـت. اسـلام ايـن را ميخواهد. اديان ديگر هم همينجور بـودهاند. حــالا از اديان ديـگر، سـند باقيماندهي متقني در دست بشر نيست، لكن اسلام سند روشن دارد. 8/10/86
خصوصيات جامعه اسلامي
جامعهي اسلامي آن جامعهاي است كه در او عدالت به نحو كامل استقرار داشته باشد؛ اخلاق اسلامي به صورت گسترده در ميان مردم وجود داشته باشد؛ مردمان همان ترازي را به دست بياورند كه پيامبران الهي مي خواستند اين تراز ساخته بشود در ميان جامعهي اسلامي؛ قدرتمند، شجــاع، عــزيز، بــرخوردار از مواهب زندگي و در عين حال عبد خدا؛ تسليم ارادهي پروردگار. آزادي حقيقي براي يك ملت و براي يك انسان اين است كه ارادهي خودش را، هـمت خـودش را، نيـرو و تـوان خودش را به كار بيندازد براي بهروزي خــود و آن بهروزي را در عبوديت خدا و بندگي خدا ببيند. ما دنبال اين هستيم. 12/10/86
مرد مسالاري ديني در سايه اعتماد به نفس
ملت ايران با اعتماد به نفس خود اين بناي مبارك را گذاشت؛ توانــست مردمسالاري را به وجــود بياورد، آن هم بـا يـك شيــوهي تازه و بـيسـابقه؛ مردمسالاري ديـني. در هـمهي جـاي دنيا دموكراسيها در يك چهارچوب قرار دارند. هيـچ جـا وجود ندارد كه يك دموكراسياي باشد، اما به وسيلهي يك چهارچوب و يــك هــدفگذاري خاصي هدايت نشود؛ يا به وسيلهي احزاب است، يا به وسيلهي دستگاههاي قضايي است، يا به وسيلهي دستگاههاي خارج از دستگاه قضــايي و اجــرايي است. همه جـاي دنيا اينجــور اسـت. ما اين چهارچوب را اسلام قرار داديم؛ چون ملت ايران ملت مسلمانند؛ چون ملت ايران مؤمـناند. ايـن شــد مـردمسالاري ديني، مردمسالاري اسلامي. 12/10/86
تدبير ش28-29-30
آموزش بدون پــرورش راه بــه جايي نخواهد برد
يكي از بهترين سنتهايي كه در اين كشور ... گذاشتــه شد ...همين معاونــت پرورشـي است...ميدانيم آموزشِ بدون پرورش راه به جايي نخواهد برد، آموزشِ بدون پرورش همان بلايي را بر سر جوامع انساني خواهــد آورد كـه امـــروز بعد از گذشت صد سال، صدوپنجاه سال يا بيشتر، جوامع غربي دارند آن را احســـاس ميكننـــد. اينهــا از آن چيزهايي است كه آثار آن ده ساله و بيست ساله ظاهر نميشود؛ يكوقت چشم باز ميكنيد، ميبينيد يك نسل ضايعشـــده اســـت و كـاريـــش نــميشود كــرد... عــلم بـــدون تربيت اينجور است...نكتهي اساسي، ضايع شدن نســـل انساني است. بنابراين مسئلـــــهي امور پرورشي بسيار مهم اســـت. حالا به صورت معاونت و ســـازماندهي خوب و قوي و كارآمد، نه فقط شكلي. 12/2/87
باتأثيرروحيمعلم برمتعلم، يك نقطهي روشن ونورانياي درقلب دانشآموز باقي بگذاريد
عقيدهام اين است كه شماي معلم فيزيك يا رياضيات يا هندسه يا ادبيات يا علوم اجتماعي يا هرچه، ميتوانيد معلم دين و معلم اخلاق و پرورش دهندهي اخلاقدردانشآموز خودتان باشيد... از اين مسئله غفلت نكنيد كه تربيت كردن هم جزو كار شماست؛ و چه بهتر كه با نفوذ معلمي، با تأثير روحي معلم بر متعلم - از اين امكان - استفاده كنيد و يك نقطهي روشن و نورانياي در قلب دانشآموز باقي بگذاريد. يك كلمه از خدا، يك كلمه از پيغمبر، يك جمله از قيامت، يك كلمه از معنويت و سلوك الياللَّه و محبت به خدا، گاهي ممكن است از شما به عنوان دبير رياضي يا دبير ادبيات يا معلم كلاس اول دبستان يا دوم دبستان صادر شود كه شخصيت اين كودك يا اين نوجوان، اين انساني را كه مخاطب شماست، شكل مطلوب بدهد كه از صد ساعت حرف زدن در شكلهاي ديگر اثرش بيشتر باشد. 12/2/87
تدبير ش31- 32
بايستي مديريت ما جوري باشد كه زندان به معناي واقعي كلمه آموزشگاه نيكي ها شود
مسئلهي حل مشكلات زندانها... را بايد جدي گرفت. البته سياست حبسزدايي... بسيار كار خوبي است؛ ليكن به هر حال وجود حبس و وجود زندان يك واقعيتي است. بايستي مديريت ما در امر زندان جوري باشد كه زندان به معناي واقعي كلمه آموزشگاه نيكيها شود. اينها را بايد جزو كارهاي بزرگ شمرد؛ جزو مسائل مهم به حساب آورد. اينها چيزهايي است كه به خود قوهي قضاييه ارتباط پيدا ميكند. مديريتهاي مربوطه بايستي حداكثر تلاش را براي اين مسئله بكنند... بههرحال بايست براي اين كارها راه علاج واقعي پيدا كرد. 5/4/87
بصيرت و استقامت را از بعثت درس بگيريم
من يك وقت به بعضي دوستان گفتم زندگي پيغمبر را ميلي متري بايد مطالعه كرد. هر لحظهي اين زندگي يك حادثه است؛ يك درس است؛ يك جلوهي عظيم انساني است؛ تمام اين بيستوسه سال همينجور است. جوانهاي ما بروند تاريخ زندگي پيغمبر را از منابع محكم و مستند بخوانند و ببينند چه اتفاقي افتاده است. اگر شما ميبينيد امتي به اين عظمت به وجود آمد - كه امروز هم بهترين حرفها، بهترين راهها، بزرگترين درسها، شفابخشترين داروها براي بشريت توي همين مجموعهي امت اسلامي است - اين جور به وجود آمد، گسترش پيدا كرد و ريشهدار شد. والّا صرف اينكه حق با ما باشد، ما پيش نميرويم؛ حق همراه با ايستادگي. اميرالمؤمنين - بارها من اين جمله را از آن بزرگوار نقل كردم - در جنگ صفين فرمود: «لا يحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر». اين پرچم را كساني ميتوانند بلند كنند كه اولاً بصيرت داشته باشند، بفهمند قضيه چيست، هدف چيست؛ ثانياً صبر داشته باشند. صبر يعني همين استقامت، ايستادگي، پابرجايي. اين را ما بايد از بعثت درس بگيريم. 9/5/87
درس پيغمبر، برخاستن و بعثت امت اسلامي است
اميرالمؤمنين به فرزند عزيزش محمد بن حنفيه فرمود: «تزول الجبال و لا تزل»؛ كوهها ممكن است تكان بخورند؛ از جا كنده شوند؛ تو از جا كنده نشو. اين همان نصيحت پيغمبر است؛ اين همان وصيت پيغمبر است. اين است راه برخاستن امت اسلامي؛ بعثت امت اسلامي اين است. اين درس پيغمبر به ماست. بعثت اين را به ما تعليم ميدهد.
صرف اينكه بنشينيم، بگوييم آيهاي نازل شد و جبرئيلي آمد و پيغمبر مبعوث به رسالت شد و خوشحال بشويم كه كي ايمان آورد و كي ايمان نياورد، مسئلهاي را حل نميكند. مسئله اين است كه ما بايد از اين حادثه - كه مادر همهي حوادث دوران حيات مبارك پيغمبر است - درس بگيريم. همهي اين بيستوسه سال درس است. 9/5/87
هميشه بياد داشته باشيم كه يادآوري بعثت، مرور يك درس فراموش نشدني است
يادآوري بعثت به معناي يادآوري يك حادثهي تاريخي نيست - ما بايد در مواجههي با اين حادثهي بزرگ و اين خاطرهي ارجمند بشري و انساني هميشه به ياد داشته باشيم - بلكه تكيهي بر اين خاطرهي پرشكوه در حقيقت تكرار و مرور يك درس فراموش نشدني است در درجهي اول براي خود امت اسلامي؛ چه آحاد امت، چه برجستگان و نخبگان امت - سياستمداران، دانشمندان، روشنفكران - و در درجهي بعد براي همهي آحاد بشريت. اين، تكرار يك درس است، تكرار يك سرمشق است، يادآوري يك حادثهي درس آموز است. 9/5/87
ادعاهاي ارتباطو تشرف به حضرت و دستور گرفتنازآن بزرگوار، هيچ كدام قابل تصديق نيست
كساني كه ادعاهاي خلاف واقع مي كنند - ادعاي رؤيت، ادعاي تشرف، حتّي به صورت كاملاً خرافي، ادعاي اقتداي به آن حضرت در نماز - كه حقيقتاً ادعاهاي شرمآوري است، اينها همان پيرايههاي باطلي است كه اين حقيقت روشن را در چشم و دل انسانهاي پاكنهاد ممكن است مشوب كند. نبايد گذاشت. همهي آحاد مردم توجه داشته باشند اين ادعاهاي اتصال و ارتباط و تشرف به حضرت و دستور گرفتن از آن بزرگوار، هيچ كدام قابل تصديق نيست. بزرگان ما، برجستگان ما، انسانهاي باارزشي كه يك لحظهي عمر آنها ارزش دارد به روزها و ماهها و سالهاي عمر امثال ما، چنين ادعاهائي نكردند. ممكن است يك انسان سعادتمندي، چشمش، دلش اين ظرفيت را پيدا كند كه به نور آن جمال مبارك روشن شود، اما يك چنين كساني اهل ادعا نيستند؛ اهل گفتن نيستند؛ اهل دكانداري نيستند. اين كساني كه دكانداري مي كنند به اين وسيله، انسان ميتواند به طور قطع و يقين بگويد اينها دروغگو هستند؛ مفتري هستند. اين عقيدهي روشن و تابناك را بايستي از اين آفت اعتقادي دور نگه داشت. 27/5/87
در قضيه مهدويت ، بايد سعي كنيم پيرايهها، خرافهها، ادعاهاي دروغين، كجفهميها، بدفهميها دخالت نكند
هم جوانان ما - جوانان فرزانهي ما، دانشجويان ما، طلاب فاضل ما - هم مجموعههائي كه متصدي آموزشند، متصدي تبليغند، متصدي پرورش افكار واذهان هستند، بايد توجه كنند. نشان دادن آن حقيقتي كه در اختيار مذهب اماميه و پيروان اهلبيت () هست به مخاطب، مساوق با قبول مخاطب و همراه با تصديق و پذيرش مخاطب است. حقيقت را بايد نشان داد البته نقش علماي دين، مبلغان برجسته، روشنفكران در اين زمينه نقش برجستهاي است. 27/5/87
تدبير ش33
جلساتي فقط براي ديدن و بهره بردن از آيات الهي قرآن تشكيل شود
لازم است در ميان مردم ما، كه قلباً علاقهمند به قرآن هستند، جلساتي فقط براي شنيدن و بهرهبردن از آيات الهي قرآن تشكيل شود تا دلها و جانها با قرآن مأنوس شوند.
ضمن توصيه جوانان به تدبّر و فهم معاني آيات قرآن، در آموزش و پرورش نيز بايد از كودكي تلاوت قرآن آنچنان تعليم داده شود كه اين آيات ماننــد تابلويي همواره صراط مستقيــم را نشان دهد. (گزارش خبري) محفل انس با قرآن 12/6/87
تدبير ش 34
در اعمال بسيار مهم ماه رمضان، درسهاي بزرگي وجود دارد كه از اين درسها هم بايد استفاده كنيم
روز عيد فطر، داراي دو خصوصيت ممتاز است كه خصوصيت اول آن عبارت است از اين حالت طهارت و نزاهت و نظافتي كه در دل و جان انسانهاي مؤمن به وجود آمده است؛ در اثررياضتهاي شرعي و الهي ماه مبارك رمضان كه روزه يكي از اين رياضتهاست كه انسان با اختيار خود، با ارادهي خود، ترك لذات مادي را در طول ساعات طولاني انجام مي دهد و بر هوسها و خواهشهاي نفساني در طول ايام روزهداري فائق ميآيد. علاوهي بر اين، انس با قرآن، تلاوت كلام پروردگار، آشنايي با معارف و مفاهيم قرآني؛ علاوهي بر آن، اين حالت ذكر و دعا و تضرع و توجه و انسي كه انسان با خداي متعال در روزها و شبهاي ماه رمضان بخصوص شبهاي مبارك قدر پيدا ميكند، همهي اينها، يك نورانيتي به دل ميدهد؛ يك نظافت و نزاهتي به جان انسان ميبخشد كه البته در اين اعمال بسيار مهم ماه رمضان درسهاي بزرگي هم براي ما وجود دارد كه از اين درسها هم بايد استفاده كنيم. خطبه نماز عيد فطر 10/7/87
درس غلبهي ارادهي انسانِ خداجو بر همهي لذات مادي
ارادهي انسانِ خداجو ميتواند بر همهي خواهشها و هوسها و لذات مادي كه نفس انسان را به آن فرا مي خواند، غلبه كند. اين يك نكتهي بسيار مهمي براي ماست. گاهي انسان به خود تلقين ميكند كه من نميتوانم بر هواي نفس فائق بيايم. روزهي ماه رمضان به انسان ثابت ميكند كه انسان مي تواند؛ آن وقتي كه اراده بكند، عزم راسخي به كار ببندد، مي تواند بر هوسها فائق بيايد و پيروز بشود. جلوههاي اغواگر، عادات زشت و ناپسند را كه در ما وجود دارد، مي توان با ارادهي قوي، با توكل به خداي متعال مقهور كرد و خود را از آنها نجات بخشيد. اين ارادهي قوي - كه براي ما تأثير اين اراده يك درس بزرگي است- ميتواند ما را چه از عادات شخصي ناپسند خودمان و چه از عادات اجتماعي و خصال بومي خودمان كه مايهي عقبافتادگي ما در زمينههـــاي مادي و معنوي است، جدا كنـــد. درس غلبهي ارادهي راســـخ بر همهي موانع. خطبه نماز عيد فطر 10/7/87
تدبير ش35
در حج، معارف اسلامي و معارف نظام اسلامي را تبيين كنيد
جمهوري اسلامي، نظامي است كه تمام اركان اقتدار معنوي در او جمع است؛ مقتدر است. اما مقتدرِ مظلوم. اينها با هم منافات ندارد. مظلوم است به خاطر چي؟ به دلايل مختلف. يكياش اين است كه: دشمنان جمهوري اسلامي براي اينكه فكر و آرمان جمهوري اسلامي در بين جامعهي عظيم مسلمانها گسترش پيدا نكند، انواع و اقسام دروغها را به جمهوري اسلامي بستهاند؛ از دروغهاي اعتقادي و فكري بگيريد تا دروغهاي فرقهاي و سياسي و اجرايي... سي سال است كه دارند علــيه مــا دروغ ميبافند. شـما كه كارگزار حجايـد، شــما كه دلتان لبالب از اعتقاد و ايمان به نظام جمهوري اسلامي است، در حج، در كنار اين برادر مسلماني كه در معرض اين تبليغات قرار گرفته است، تكليف اوّلتان چيست؟ تبيين. معارف اسلامي و معارف نظام اسلامي را تبيين كنيد.
در كشورهاي اسلامي، چه در آفريقا، چه در آسيا، چه در هــمهي مــناطق دنــيا، حتّي در قلب آن كشوري كه بيشترين دشمني را با ما كرده است - يعني ايالات متحدهي آمريكا - مسلماناني هستند كه شيعه نيستند،اما دلشان لبريز از محبت جمهوري اسلامي و محبتامامو محبتاين ملت بزرگِ باعزم واراده است؛ چونجمهوري، جمهورياسلامي بود. اينها اين را تحريف ميكنند؛ تبديل ميكنند و ميخواهند بهدروغ مارك دشمني با فِرق اسلامي را به سينهي جمهوري اسلامي بزنند. برويد اينها را تبيين كنيد. ديدار مسؤولان وكارگزاران حج 15/8/87
نماز، اصليترين داروي درمانگر بيماريهاي انسان
اهميت كار اقامهي نماز و ترويج نماز، ناشي است از اهميت خود نماز. وقتي ما ميبينيم در شرع مقدس اسلام اين همه راجع به نماز - چه در قرآن، چه در كلمات نبي مكرم، چه در فرمايشات معصومين - ترغيب و تشويق و اهتمام نشان داده شده، كشف ميكنيم كه اين نماز در بين مجموعهي داروهاي درمانگرِ بيماريهاي جسمي و روحي و فردي و اجتماعي انسان، آن عنصر اصلي يا يكي از اصليترين عناصر است.
همهي واجبات شرعي، اجتناب از همهي محرمات، تشكيل دهندهي مجموعهاي است از داروي تجويز شدهي از سوي پروردگار براي تقويت بنيهي روحي و اصلاح امور دنيا و آخرت انسان - اصلاح جامعه، اصلاح فرد - منتها در اين مجموعه بعضي از عناصر كليدي هستند كه شايد بشود گفت نماز كليديترينِ اين عناصر است.
«الّذين ان مكّنّاهم في الارض اقاموا الصّلوة».(حج: 41) مؤمنان، مجاهدان راه خدا، ايثارگران طريق تحكيم معارف الهي، اين جورياند كه وقتي «ان مكّنّاهم في الارض» وقتي ما اينها را در زمين متمكن كرديم، قدرت را به اينها سپرديم، خيلي كارها بايد انجام بدهند: استقرار عدالت، ايجاد چه، چه، اما اولْ چيزي كه وجود دارد: «اقاموا الصّلوة»؛ نماز را اقامه ميكنند. ديدار شركت كنندگان در هفدهميناجلاسسراسري نماز ۱۳۸۷/۰۸/۲۹
رمز و راز تكرار نماز در هر روز
اين نفسانيات است كه اين همه مفاسد در عالم، از اولِ تاريخ تا امروز، وجود داشته و هرچه انسان در به كارگيري تواناييهاي گوناگوني كه خدا در او به وديعت گذاشته، جلوتر رفته، اين كمتر نشده، بيشتر شده؛ «چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا» ... يك چنين چيزي در وجود انسانها هست. همهي انسانها مبتلا به اين پيل مست در درون وجود خودشان هستند كه بايد اين را مهار كنند. اين مهار با ذكر خداست؛ با ياد خداست؛ با پناه بردن به خداست؛ با احساس نياز به پروردگار است؛ با احساس حقارت خود در مقابل عظمت الهي است؛ با احساس زشتيهاي خود در مقابل جمال مطلق حق متعال است. اينها همهاش ناشي از ذكر است. انساني كه باتقواست، يعني مراقب خودش هست و متذكر هست، منشأ شر و ظلم و فساد و طغيان و بدي به اين و آن نميشود. آن ذكر الهي مرتب دارد او را نهي ميكند؛ مرتب دارد او را باز ميدارد: «الصّلوة تنهي». «تنهي» يعني نهي ميكند، نه اينكه دست و پاي انسان را ميبندد؛ غرايز را از كار مياندازد. بعضي خيال ميكنند «الصّلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر»،(عنكبوت:45) معنايش اين است كه اگر نماز خواندي، ديگر فحشا و منكر از بين خواهد رفت؛ نه! معنايش اين است كه وقتي نماز ميخواني، آن واعظ دروني تو كه با نماز جان گرفته، او مرتب به تو از بدي فحشاء و منكر ميگويد. و گفتن و تكرار كردن و بر دل فرو خواندن، طبعاً اثر دارد و دل را خاضع و خاشع ميكند. لذاست ميبينيد نماز تكرار بايد شود. روزه، سالي يك بار؛ حج، عمري يك بار؛ نماز، هر روز چند بار بايد تكرار شود. اهميت نماز اينجاست.
هفدهمين اجلاس سراسري نماز ۱۳۸۷/۰۸/۲۹
ضرورت ترويج توجه در نماز بين جوانان
وقتي كسي طرف خطاب ندارد، با خدا حرف نميزند، خسته ميشود و برايش يك كار طولاني به نظر ميآيد. چهار ركعت نماز كه چهار دقيقه، پنج دقيقه طول ميكشد، براي او يك زمان طولاني به نظر ميآيد؛ در حالي كه چهار دقيقه مگر چقدر است؟ انسان اگر در اين حالت با خدا طرف خطاب بشود، آن وقتخواهد ديد كه مثل برق گذشت؛ دريغ ميخورد، افسوس ميخورد و دلش ميخواهد طولانيتر بشود.
اين معنا را در جوانها، ترويج كنيد. جوانها اگر از حالا عادت كنند به نماز خوب، وقتي به سن ماها رسيدند، نماز خوب خواندن برايشان ديگر مشكل نيست. در سنين ما، آدمي كه عادت نكرده باشد به نماز خوب، نماز خوب خواندن ممكن است، اما مشكل است. براي آنكه از جواني عادت كرده به اينكه خوب نماز بخواند؛ يعني نماز با توجه - نماز خوب معنايش نماز با صداي خوش و قرائت خوب نيست؛ يعني نمازِ با توجه، با حضور قلب؛ قلبش در محضر پروردگار حاضر باشد؛ از دل و با دل حرف بزند-آنوقت، اين سجيهي او ميشود و ديگر برايش زحمت ندارد؛ تا آخر عمر همينجورخوب نماز ميخواند. هفدهمين اجلاس سراسري نماز ۱۳۸۷/۰۸/۲۹
تدبير ش 36
عناصر اصلي فريضهي حج، آموزش و تمرين و يادآوري است
در فريضهي حج، عناصر اصلي براي اين تربيت فردي و اجتماعي گنجانيده شده است. از لحظه احرام و بيرون آمدن از تشخصات فردي و ترك بسياري از لذتها و خواهشهاي نفساني، تا طواف بر گرد نماد توحيد، و نماز در جايگاه ابراهيم بتشكن و فداكار، و از حركت شتابان ميان دو كوه، تا آرام گرفتن در عرصهي عرفات در ميان خيل عظيم موحدان از هر رنگ و نژاد، و تا گذراندن شبي با ذكر و نياز در مشعرالحرام و انس جداگانهي هر دل با خدا در عين حضور در ميان آن جمع متراكم، و سپس حضور در مِني و سنگباران نمادهاي شيطاني، و آنگاه تجسم پرمعناي قرباني كردن، و اطعام مستمندان و رهگذران، همه و همه، آموزش و تمرين و يادآوري است. پيام حج ۱۳۸۷/۰۹/۱3
نياز دانشجو: كار دسته جمعي و كسب مهارتهاي سياسي و اجتماعي
تشكلهاي دانشجويي نقشآفرينند؛ بدون ترديد. منتها بايد توجه داشت كه تشكل دانشجويي، حزب به اين اصطلاحي كه امروز در دنيا هست و احزاب با آن اصطلاح شناخته ميشوند، نيست و با آن فرق دارد؛ احزاب و سازمانهاي سياسي در وضع رايج و متعارف عالم، تشكيلاتي هستند كه براي رسيدن به قدرت به وجود آمدهاند... تشكلهاي دانشجويي، براي رسيدن به آرمانها به وجود ميآيند كه فراتر از مسئلهي به قدرت سياسي رسيدن و حكومت را به دست گرفتن است... البته احزاب بدشان نميآيد كه از اين مجموعههاي دانشجويي براي رسيدن به قدرت استفاده كنند. به نظر ما، اين روا نيست وخودِ دانشجوها بايد به اين توجه داشته باشند. احزاب ميخواهند چيزي به دست بياورند، قدرت را كسب كنند. دانشجوها غالباً با فعاليتهاي دانشجويي، جان خودشان، توان خودشان، نشاط خودشان را مايه ميگذارند و چيزي تقديم ميكنند؛ آن جايي كه لازم بشود، جان را تقديم ميكنند؛ كما اينكه ديديد.
ضمناً تشكلهاي دانشجويي، فرصتي هم براي دانشجو ايجاد ميكند. براي كار دستهجمعي. و من به كار دستهجمعي اعتقاد دارم و اين را يك نياز دانشجو ميدانم؛ كسب مهارتهاي گوناگون؛ مهارتهاي سياسي، اجتماعي. ديدار اساتيد و دانشجويان در دانشگاه علم و صنعت ۱۳۸۷/۰۹/۲۴
تدبير ش40-41
بايد به مسئلهي پرورش اهميت داده شود
عدهاي بر اثر بيتوجهي به نظام پرورش، آن بنايي را كه اول انقلاب گذاشته شده بود، از مجموعهي آموزش و پرورش كنار زدند؛ بتدريج كمرنگ كردند و تقريباً ميشود گفت حذف كردند. شما حالا به اين مسئله معتقديد. اين را اجرايي كنيد؛ عملياتي كنيد. پرورش اگر از آموزش مهمتر نباشد، كمتر نيست. آن لوح سفيد و آمادهاي كه ذهن كودك ما و دانشآموز ماست، فقط با خط خط كردن و عدد و رقم روي او نوشتن، درست نميشود؛ ساختن لازم دارد. اين ساختن، پرورش است. بايد به مسئلهي پرورش و جريان پرورش - به هر شكلي كه آن را بتوانند انجام بدهند؛ در مورد شكلش ما اظهار نظري نميكنيم - اهميت داده شود؛ در كتاب درسي، در انتخاب معلم، در تربيت معلم، در خود سازماندهي7. 7. 09/02/88 بيانات در ديدار جمعي از معلمان، پرستاران و كارگران
تدبير ش53
خصوصيات و نقش شهيد مطهريF در عرصههاي سياسي و فرهنگي
اين جمله را هم دربارة شهيد بزرگوارمان مرحوم آيةاللَّه مطهري F عرض كنيم: حقيقتاً رفتار و منش آن مرد بزرگ، نشاندهنده و نمايشگر يك معلم كامل و با احساس مسئوليت بود. در هيچ عرصهاي از عرصههايي كه حضور يك متفكر اسلامي مورد نياز بود، ايشان از ورود در آن عرصه خودداري نكرد؛ ملاحظات و مصالح نتوانست جلوي او را بگيرد كه وارد اين عرصه نشود؛ چه در زمينههاي سياسي، چه در زمينههاي فكري. در زمينة پاسخ به سؤالهاي گوناگوني كه در آن دوره ذهن جوانهاي ما را به خود مشغول كرده بود، شهيد مطهري مثل برخي از مدعيان روشنفكري ديني نبود كه مطالب اجنبي از منطق دين و محتواي دين را با لعاب ديني و قالب ديني عرضه كند؛ بلكه درست نقطة مقابل، مفاهيم حقيقي ديني را در بستهبنديهاي متناسب روز و متناسب با سؤال و نياز و استفهام مخاطبين عرضه ميكرد. دنبال اين نبود كه يك دستة خاصي، يك گروه خاصي، يك مجموعة فكري خاصي او را تحسين كنند. با واپسگرايي و عقبماندگي فكري و ارتجاع و تحجر و غلط انديشيدن در زمينة دين - كه ناشي از تحجر و واپسگرايي است - همان قدر و با همان شدت برخورد كرد كه با بدعتها و افكار انحرافي و افكار التقاطي. اين، خصوصيت آن مرد بزرگ بود. او خسته نشد؛ تلاش دائمي ميكرد. دنبال نام و تيتر و عنوان متعارف دانشگاهي و حوزهاي هم نماند.4 4. 15/02/89 بيانات در ديدار گروه كثيري از معلمان سراسر كشور
كشور بايد راهي را برود كه شايستة داعية مسلماني است
كشور ما در طول چند قرن، دچار خسارتهاي سنگين، دچار عقبافتادگيهاي بزرگ، دچار غفلتهاي غيرقابل جبران بوده است؛ و اين وضعي است كه ما امروز مشاهده ميكنيم. با پيدايش انقلاب اسلامي، با اين حركت نوين، اين كشور بايد آن راهي را برود كه شايستة اين ملت است، شايستة اين ميراث است، شايستة داعية مسلماني است؛ اين احتياج دارد به يك تحرك عظيم.
معلمين عزيز توجه بكنند كه ما براي فرداي اين كشور چهجور انساني نياز داريم؟ زن و مرد ما براي ساختن مطلوب اين كشور، بايد چه خصوصياتي داشته باشند؟ اين به دست شماست. اين نوجوان يا كودكي كه در مقابل شما در كلاس درس نشسته است، در اختيار شماست. شما با سخن خود، با منش خود، با رفتار خود، ميتوانيد به او اعتماد به نفس بدهيد؛ ميتوانيد به او اميد بدهيد؛ ميتوانيد او را روانة ميدانهاي عمل كنيد؛ ميتوانيد به او روح ديانت را آنچنان كه شايستة اوست، تزريق كنيد؛ ميتوانيد از او انساني: زيرك، پرتلاش، اجتماعي، علاقهمند به مصالح جمع و جامعه بسازيد و به وجود بياوريد؛ ميتوانيد روح ابتكار را در او زنده كنيد. معلم فرزانة ما ميتواند در همان محدودة كلاس درس خود اين كارها را انجام دهد؛ اين وظيفة همگاني و عمومي معلمان است در سراسر كشور. البته معلم براي اينكه بتواند همة اين كارها را انجام دهد، احساس ميكند كه نياز دارد به راهنمايي روشنبينان جامعه، متفكران جامعه، متخصصان تعليم و تربيت. اين نياز، خود به وجود آورندة محصول است. اين نياز وقتي از سوي معلمين احساس شد، بلافاصله به دستگاه مولدة كشور منعكس ميشود؛ آنچه را كه مورد نياز است، توليد ميشود. ما تا احساس نياز نكنيم، تا سؤال نكنيم، تا نخواهيم، آن محصول مورد نياز توليد نخواهد شد. نقش آموزش و پرورش اين است.4 4. 15/02/89 بيانات در ديدار گروه كثيري از معلمان سراسر كشور
بايد ايمان را كه ماية قيام، ايستادگي و ثبات ملت ايران است، تقويت كرد
دشمنها امروز درصدد اين هستند كه ملت ايران را از محتواي برانگيزانندة آن - كه همين ايمان روشنِ مستدل باشد - خالي كنند. انواع شيوهها را به كار ميبرند؛ ترويجهاي باطل ميكنند، سرگرمي درست ميكنند، سرگرميهاي فكري درست ميكنند، سرگرميهاي شهواني درست ميكنند، سرگرميهاي سياسي درست ميكنند، فتنه درست ميكنند؛ اينها همه يك سياست است. خوب! در مقابل اينها چه كار بايد كرد؟ بايد اين ايمان را كه ماية قيام و ايستادگي و ثبات ملت ايران است، تقويت كرد.
يكي از عواملي كه ميتواند اين كار بزرگ را انجام دهد، همين گسترش معارف اسلامي و معنوي و انقلابي به شكل روشن و پراكندن هرچه بيشتر محبت اهلبيت در دلها و در روحهاي انسانهاست؛ اين مسئوليتي است كه امروز همة ما داريم؛ مداحان هم بخشي از اين مسئوليت را دارند كه بخش مهمي هم هست. با اين چشم نگاه كنيد به حرفة مداحي.4 4. 13/03/89 بيانات در سالروز ولادت حضرت فاطمة زهرا:
تدبير ش 55
ما به نهجالبلاغه بيش از اين بايستي توجه كنيم
اين نهجالبلاغه را بايد خواند و فراگرفت. در دوران اخير، بسياري از متفكران و انديشمندان غيرمسلمان - نه فقط مسلمانها - با نهجالبلاغه آشنا شدند؛ كلمات اميرالمؤمنين را خواندند و ديدند؛ حكمتهاي مجسم در اين بيانات را شنيدند و فراگرفتند و از عظمت اين كلام و صاحب كلام بهتزده شدند. ما به نهجالبلاغه بيش از اين بايستي توجه كنيم؛ بيش از اين بايد فرا بگيريم؛ بيش از اين بايد از درياي مواج حكمت اميرالمؤمنين بهره ببريم؛ همة ابعاد كار را روشن ميكند، همة درسها را به ما ميدهد. علماي بزرگ اهل سنت دربارة اين كلمات تعبيراتي دارند كه انسان شگفتزده ميشود. اميرالمؤمنين فقط متعلق به شيعه نيست؛ همة اهل اسلام، همة كساني كه دل در گروي محبت اسلام دارند، عليبنابيطالب (عليه الصّلوة و السّلام) را در قلة عظمت علمي و معنوي و اخلاقي و انساني و الهي مشاهده ميكنند.2 2. 05/04/89 بيانات در ديدارمردم بوشهر در روز ميلاد امام علي
اعتقاد خالص تؤام با ايستادگي و استمرار، ماية محبت خداوند متعال
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا»(فصلت30) گفتن، آسان است؛ عمل كردن، دشوار است؛ استمرار عمل، بمراتب دشوارتر است. بعضي فقط ميگويند؛ بعضي اين گفته را در عمل هم نشان ميدهند، اما نميتوانند در مقابل حوادث عالم، در مقابل طوفانها، در مقابل تمسخرها، در مقابل طعنهزدنها، در مقابل دشمنيهاي غيرمنصفانه طاقت بياورند، لذا متوقف ميشوند؛ بعضي به اين اكتفاء هم نميكنند كه متوقف بشوند، عقبگرد ميكنند؛ ميبينيد ديگر.
آن كسي كه ميگويد، از سر اعتقاد خالص و جازم؛ و ميايستد بر سر گفتة خود، از سر تصميم مؤمنانه و شجاعانه؛ و استمرار ميدهد اين حركت را با صبري كه خداي متعال در قرآن فرموده است: « وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ »( آلعمران: 146) ماية محبت خداي متعال است - اين ارزش پيدا ميكند؛ اين ميشود شخصيتي كه نام او اثر ميگذارد، راه او براي رهروان دستور راه ميشود و چهرة او باقي ميماند.3 3. 07/04/89 بيانات در ديدار رئيس و مسئولان قوة قضائيه
بايستي بنية اعتقادي جوان را تقويت كنيد
آنچه كه به نظر بنده در درجة اول اهميت قرار دارد، فكر و دل مخاطبان شماست؛ اولاً فكر، ثانياً دل. فكر به معناي اين است كه بايستي بنية اعتقادي اين جوان را تقويت كنيد. جوان در معرض تحويل و تحول است؛ در معرض تغيير است. مؤثرات، امروز حجم خيلي زيادي در دنيا دارد. بنية فكري جوان را بايد جوري تقويت كنيد كه نه فقط متأثر از عوامل سلبي و معارض و معاند نشود، بلكه بتواند بر روي محيط خود اثر هم بگذارد؛ بايد بتواند نورافشاني كند، محيط خودش را با مباني و معارف اسلامي آشنا كند، در اين راه پيشقدم باشد، نيروي پيشرو باشد. از لحاظ فكري بايست يك چنين حالتي پيدا كند.8 8. ۸۹/۰۴/۲۰ بيانات در ديدار مسئولان دفاتر نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها
بايد با موعظة حسنه، جوان را به خشوع، توسل، توجه و تذكر آشنا كرد
براي عروج انسان، بلكه براي ثبات انسان در صراط مستقيم، حقيقتاً فكر به تنهايي كافي نيست. علاوة بر جنبة اعتقادي، جنبة قلبي و روحي لازم است؛ حالت طوع لازم است، حالت خشوع لازم است؛ حالت ذكر و توجه به خدا براي انسان ضروري است. اگر اين بود، خيلي از كمبودها را جبران خواهد كرد. اگر اين نبود، قدرت فكري و قدرت استدلال و احتجاج، در بسياري از مواقع به كمك انسان نخواهد آمد و كمكي به انسان نخواهد كرد. با نصيحت، با موعظة حسنه، با رفتار خوب، بايد دل جوان را نرم كرد؛ او را به خشوع و توسل و توجه و تذكر آشنا كرد؛ نماز را براي او درست تبيين كرد؛ ذكر الهي را براي او درست تبيين كرد. اين ميشود پشتوانة آن فكر. اگر اين شد، آن وقت آن استقامت فكري ديگر بيزوال خواهد بود. در ميدان عمل، اين لينت قلب، اين توجه و تذكر، به درد انسان ميخورد؛ اوست كه انسان را محكم نگه ميدارد؛ اين چيز لازمي است.8 8. ۸۹/۰۴/۲۰ بيانات در ديدار مسئولان دفاتر نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها
بايد معارف متقن، با زبان روز و متناسب با فكر و ادبيات دانشجو ارائه بدهيد
بايد كلاس معارف بگذاريد؛ معارف متقن با زبان روز، متناسب با فكر دانشجو، متناسب با ادبيات دانشجو بايستي ارائه بدهيد؛ اينها كارهاي لازم و اجتنابناپذيري است. به لسان قوم حرف زدن، يك مصداقش اينجاست. با زبان دانشجو بايد حرف زد. با ادبياتي كه براي دانشجو قابل فهم است، بايد حرف زد. اي بسا ادبياتي است كه در يك محيطي كارساز است، كارآمد است، اما در محيط ديگري كارآمد نيست. اين درست مثل اختلاف لغت ميماند. واقعاً اختلاف در ادبيات، مثل اختلاف در لغت است؛ مثل اين است كه انسان در يك محيط فارسيزبان بيايد مثلاً گجراتي حرف بزند؛ هيچ كس چيزي نخواهد فهميد. اگر چنانچه انسان با ادبيات محيط جوان و محيط دانشجويي آشنا نباشد، از اين ادبيات استفاده نكند، راه ارتباط فكري بسته خواهد شد و تأثيرگذاري كم خواهد شد. پس به لسان قوم بودن خيلي لازم است.8 ۸۹/۰۴/۲۰ بيانات در ديدار مسئولان دفاتر نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها
تدبير ش56
تقويت مباني معرفتي را جدي بگيريد
برادرها و خواهرها! تقويت مباني معرفتي را جدي بگيريد. البته من امروز كه نگاه ميكنم، ميبينم در مقايسه با هفت هشت سال پيش كه ماه رمضان در همين جا جلسه تشكيل ميشد و دوستان ميآمدند صحبت ميكردند، توجه به مباني معرفتي در بين دانشجـوهـا قـويتـر شـده اسـت. بعضـي از اظهـاراتـي هـم كـه شمـاهـا مـيكنيد، نشاندهندة قوّت اين مباني در ذهنهاست؛ اين را آدم ميفهمد؛ ليكن در عين حال، مجموعة تشكلها تقويت مباني معرفتي را جدي بگيرند؛ تا بعد، از تشكلها سرريز بشود روي مجموعة دانشجوها. تقويت مباني معرفتي خيلي لازم است. ضعف اين مباني، ضررهاي بزرگي به مجموعة دانشجويي كشور و مجموعة تشكلها خواهد زد.6 6. ۸۹/۰۵/۳۱ بيانات در ديدار دانشجويان در يازدهمين روزماه رمضان
تدبير ش58
وظيفة آموختن معارف اسلام ناب و اهلبيت به طلاب غير ايراني
طلاب و فضلاي غير ايراني بدانند كه آنها در ايران اسلامي غريبه نيستند. شما حتّي مهمان هم نيستيد، شما صاحبخانهايد. شما فرزندان عزيز من هستيد. ما مقدم اين پروانههاي عاشق را كه به شوق فراگيري معارف اسلام ناب به اين ديار سفر كردهاند، گرامي ميداريم. ما وظيفة خودمان ميدانيم كه شما عزيزان را در حد توان خودمان، از آنچه كه از معارف اسلام ناب و معارف اهلبيت در اختيار ماست، برخوردار كنيم.7 7. ۸۹/۰۸/۰۳ بيانات در ديدار طلاب خارجي حوزة علمية قم
تدبير ش 70
بيش از تعليم، به تربيت بينديشيد
و درلايههاي عميق ذهن اثر بگذاريد
به قدر تعليم، يا شايد بيش از تعليم، به تربيت بينديشيد. بجز در يك جا در قرآن، كه « َيُعَلِّمُهُمُ» جـلوتـر از « يُزَكِّيهِمْ » اسـت، همـه جـا « يُزَكِّيهِمْ » - تزكيه - بر تعليم مقدم است؛« يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ ».( آل عمران 164) اين شايد نشان دهندة اين است كه تزكيه جايگاه برتري دارد. مخاطبان خودتان را تزكيه كنيد، تربيت كنيد. اين تربيت هم همينطور كه عرض كرديم: « مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ»، سخت است. اين كار سخت را هم بايد انجام داد.
در لايههاي عميق ذهن مخاطب اثر بگذاريد. اكتفاء نكنيد به اين كه احساسات او يا عواطف او جلب شـد، راضـي بشويد؛ نـه! سعي كنيد در آن لايههـاي عميق ذهـن اثـر بگذاريد تـا بـا حـوادث گوناگون از دست نرود.2 2. 20/7/90 بيانات در جمع روحانيون شيعه و اهل سنت كرمانشاه
ضرورت مقابله با امواج تبليغاتي دشمنان،
با پاسخگويي به سؤالات جوانان
امروز ما چقدر جوان تحصيلكرده داريم. ... جمعيت تحصيلكردهها خيلي زيادند. يك وقتي اين خبرها نبود. قبل از انقلاب، همة اين استان كرمانشاه، شايد سيصد تا تحصيلكردة دانشگاهي داشت؛ حالا ده برابر يا شايد دهها برابر تحصيلكرده هستند. اينها جوانند، در معرض امواج تبليغاتي و گفتمانهاي گوناگون قرار ميگيرند؛ برايشان سؤال به وجود ميآيد؛ شما سؤال او را بدان، جوابش را آماده كن، بعد برو بنشين در مركز پاسخگويي؛ مخاطب خودت را انتخاب كن، فكر او را بدان، متناسب با فكر او و آنچه كه نياز اوست از كتاب و سنت و از كلمات بزرگان، مطالب را در اختيارش بگذار. ... همين كتابهاي مرحوم آقاي مطهري، كتاب شريف الميزان، كساني بيايند اينها را متناسب با نياز و سؤال جوانها انتخاب و ارائه كنند. خب! حالا اين كار هم بايد در قم انجام بگيرد. شما در قميد. خطاب ما به قم، يك خطاب دائمي است. قم بايد اين كارها را انجام بدهد؛ بكنند، بكنيد؛ اينها كارهاي لازمي است.2 2. 20/7/90 بيانات در جمع روحانيون شيعه و اهل سنت كرمانشاه
تدبير ش 74
ضرورت الگوسازي براي جوانها
واقعاً اگر انسان بخواهد كارهاي كشور را، اين بخشها و قسمتهاي گوناگون كشور را تقسيمبندي كند و به حسب اهميت، موقع اينها را مشخص كند، آن بالابالاها آموزش و پرورش قرار ميگيرد. جوان ما به آموزش و پرورش بستگي دارد، اخلاق ما به آموزش و پرورش بستگي دارد. يك عدهاي مينالند از اينكه چرا ما از لحاظ اخلاقي جلو نميرويم. البته اين درست است، ما هم قبول داريم كه بايد در زمينة اخلاقي جلوتـر رفت؛ منتها يكي از شرايطش ايـن است كه مـا بـراي جوانهـايمان الگو داشته باشيم. بعضيهـا بـا رفتارهـاي خـود، بـا عملكرد خـود، بـا اظهارات خود، الگوهاي بدي براي جوانهاي ما ميشوند. الگوسازي، يكي از اساسيترين كارهاست. ما الگوهاي خوب خيلي داريم. اينقدر جوانهاي خوب، اينقدر چهرههاي نوراني - در تاريخ كه بماند - در زمان خودمان داريم كه همينقدر كافي است با تعريف هر كدام از اينها - تعريف به معناي معرفي كردن - يك چهرة برجسته و يك الگو جلوِ جوانانمان بگذاريم. اينها جوانهايي بودند كه از پيشروان خودشان جلو افتادند؛ جوانهايي كه پاي درس بنده و امثال بنده نشستند، اما صد پله از ما جلو رفتند؛ ما وعده كرديم، آنها عمل كردند؛ ما ياد داديم، آنها عمل كردند؛ ولي خودمان عمل نكرديم. چقدر از اين جوانها، چقدر از اين شهدا كساني بودند كه از امثال ما چيزي ياد گرفتند، اما آنها بهتر از مـا شدند، جلوتـر از ما شدند، بيشتر به كشور آبرو بخشيدند، پيش خـدا بيشتر آبـرو پيـدا كردند: «چرا كه وعده تو كردي و او بجا آورد»؛(حافظ) وعده را ما كرديم، او عمل كرد. ما اين همه جوان خوب داريم؛ اينها را يكييكي در بياورند، بگذارند جلوِ جوان نسل حاضر؛ غيرت او را، همت او را، صداقت او را، سلامت او را، فداكاريهاي او را، بينش والاي او را، رفتار نيك او را با مردم، با همنوعان، با پدر و مادر، با خانواده، با دوستان، بگذارند جلوِ چشم جوان نسل امروز؛ خود اين آموزنده است.5 ۹۱/۰۲/۱۳ بيانات در ديدار جمعی از معلمان سراسر كشور به مناسبت هفتة معلم
تدبير ش 78 شهريور و مهر 91
ضرورت پرکردن حافظه در دورة جواني
طلبه بايد دستش از كتاب رها نشود؛ كتاب بخواند، همه جورش را بخواند، در دورة جواني بخواند. اين ذخيرة حافظه را كه بينهايت داراي ظرفيت است، هرچه ميتوانيد، در دورة جواني پر كنيد. ما هرچه در جواني در حافظه انباشتيم، امروز موجود است؛ هرچه در دوران پيري - كه بنده همين حالا هم با همة گرفتاريها، بيش از جوانها مطالعه ميكنم - به دست ميآوريم، ماندگاري ندارد. الآن شما جوانيد. اين منبع قيمتي ارزشمند را از اطلاعات ارزشمند، از آگاهيهاي مفيد و لازم در زمينههاي مختلفي كه براي تبليغ به آنها احتياج داريد، هرچه ميتوانيد، انباشته كنيد؛ از اين استفاده خواهيد كرد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید