از نظر قرآن، خداوند متعال است،(طه/ 114) یعنى، از هر چه در وهم ما آید، بالاتر است و هرگز ما نمى توانیم حقیقت او و جمال و جلال او را - آن گونه كه هست - در یابیم (انعام/ 100). خداوند، یكى است و جز او خدایى نیست (آل عمران/ 18) او یكتا و یگانه است (اخلاص/ 1، نحل/ 51). و هیچ چیز مثل و مانند او نیست (شورى/ 11). اوست پادشاه راستین جهان هستى، پاك از هر عیب، سلامت بخش، مراقب بر همه چیز، عزیز، اصلاحگر، ترمیم كننده و شایسته بزرگى است (حشر/ 23). و بر همه چیز قادر و توانا است (بقره/ 284). او خدایى است بخشنده و مهربان و این دو صفت چنان در او متجلى است كه تمام سوره هاى قرآن را با آن آغاز كرده است (بسم الله الرحمن الرحیم)، آن چنان خدایى است كه مهربانى و بخشایش را بر خود فرض كرده است. خداوند، در غایت عظمت است، اما به انسان از رگ گردن نزدیك تر است و حتى وسوسه هاى نفس او را نیز مى داند (ق/ 16).
او خدایى است آمرزنده و نیرومند (غافر/ 3)، توبه پذیر (آل عمران/ 8)، دوستدار (بروج/ 14)، داراى نعمت (غافر/ 3)، داراى رحمت (انعام/ 133)، بسیار توبه پذیر (بقره/ 37) و داراى فضل بزرگ (آل عمران/ 74). صاحب اختیار، مالك و مدبر همه شؤون و پروردگار همه عالمیان است (فاتحه/ 2). او هیچ شریكى ندارد نه در آفرینش و سلطنت و نه در ربوبیت و نه در هیچ كمال دیگر. غیر از خداوند، هر كس نصیب و بهره اى از كمال دارد، از خدا وام گرفته است (فاطر/ 15). دست رحمت و قدرت الاهى گشوده است و هر گواه كه بخواهد مى بخشد و روزى مى دهد (مائده/ 64). هر جا باشیم، او با ما است و به آنچه مى كنیم دانا است (حدید/ 4). در واقع به هر جا روى كنیم، خدا آن جا است (بقره/ 115).
در توحید به سند خود از امام موسى بن جعفر (ع) روایت كرده كه در خلال كلماتى كه در توحید ایراد فرموده چنین گفتند: بین خدا و خلقش غیر خود خلق حجابى نیست، پس اگر از خلق خود محجوب شده این محجوبیش مانند محجوب بودن مادیات بخاطر حائل شدن حائلى نیست، آرى، او از خلقش مستور است بدون سترى مستور، او بزرگ و شایسته بزرگى است و معبودى جز او نیست «التوحید ص 178 ح 12 ط تهران».
در كتاب علل الشرایع و كتاب جوامع توحید همین معنا از حضرت رضا (ع)نیز روایت شده و روایت شریفه بالا معرفت حقیقى به خدا و آن معرفتى را كه جهل و خطا و زوال و تغییر نمى پذیرد تفسیر نموده و مى فرماید: خداى تعالى از هیچ موجودى پوشیده و نهان نیست مگر بوسیله خود آن موجود- بخلاف ما كه اگر از كسى و یا چیزى پنهان مى شویم بوسیله دیوار و یا چیز دیگرى خود را پنهان مى كنیم- پس در حقیقت حجاب و مانع از مشاهده خداى تعالى خود موجودات هستند. آن گاه اضافه مى كند كه ساتریت و حجاب بودن موجودات بطور حقیقت نیست، حجابى است كه نمى بایست حجاب و مانع باشد، و خلاصه اینكه مى فهماند: خداى سبحان بایستى براى مخلوقات مشهود باشد، الا اینكه خودبینى مخلوقات، ایشان را از مشاهده خداوند غافل ساخته و نمى گذارد متوجه شوند به اینكه خدا را دائما مشاهده مى كنند. آرى، علم به او همیشه و در هر حال هست، ولیكن علم به علم است كه گاهى به خاطر سرگرمى به چیزهاى دیگر مفقود مى گردد.
امام صادق (ع) هم همین نكته را در پاسخ شخصى كه نزد وى از ابتلاى به وسوسه و كثرت شبهات شكایت كرد اساس كلام قرار داده و به آن تكیه كرد و فرمود: آیا هیچ سوار كشتى شده اى و هیچ برایت پیش آمد كرده كه كشتیت در دریا شكسته شده باشد و تو تنها بر تخته اى سوار شده باشى و امواج هولناك دریا تو را به اینطرف و آن طرف كشانیده و تو به كلى از نجات مایوس شده باشى؟ و آیا اگر به چنین ورطه اى در افتاده اى هیچ در آن حال دلت به جایى بستگى داشته؟ عرض كرد: آرى. حضرت فرمود همان كسى كه در آن حال تكیه گاه تو بود خداى متعال است.
و در كتاب جوامع توحید از حضرت رضا (ع) روایت شده كه فرمود: حجاب میان خدا و خلق همان آفرینش خلق است. و در كتاب علل به سند خود از ثمالى روایت كرده كه گفت: خدمت امام على بن الحسین (ع) عرض كردم به چه علت خدا خود را از خلائق محجوب كرد؟ فرمود: براى اینكه خداوند خلقت ایشان را تا اندازه اى و به اعتبارى بر اساس جهل بنا نهاده است. معناى این روایت از روایت قبلى كتاب توحید به خوبى بدست مى آید، و از آن بر مى آید كه مقصود از" خلقت انسان بر اساس جهل" این است كه خداوند انسان را طورى آفریده كه به خود مشغول باشد و این اشتغال او را از لقاى پروردگار حاجب و مانع گردد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید