چرا اندیشه و تفكر در ذات الاهى جایز نیست؟ فكر و اندیشه بشر به ذات غیبى او راه ندارد و جز تحیر و سرگردانى یا انحراف و ضلال، بهره دیگرى نخواهد داشت.
در آلا فكر كردن شرط راه است *** ولى در ذات حق محض گناه است
بود در ذات حق اندیشه باطل *** محال محض دان تحصیل حاصل
ذات حق كه از آن به «هویت غیبیه»، «غیب ذات»، «مقام ذات»، «مرتبه ذات» و گاهى هم به الفاظ دیگر مانند «عنقاء» و «غیب الغیوب» تعبیر مى شود، وجود صرف است، هیچ گونه حدى ندارد، از جمیع تعینات - چه مفهومى و چه مصداقى - مبرا است، نه نامى دارد و نه نشانى، نه اسمى دارد و نه رسم و صفتى، نه با اسم یا صفتى مقید است و نه با عدم آن اسم یا صفت، نه با تعین خاصى متعین است و نه با عدم همان تعین. حتى با «اطلاق» و «عدم تعین» هم مقید نیست، زیرا «اطلاق» و «عدم تعین» نیز به جاى خود، نوعى تعین و قید است و مقام ذات از آن هم منزه است.
اما تعینات اسمى و وصفى (اسما و صفات حق) همه از مقام ذات متأثر بوده، در مقام تجلى به ظهور مى رسند از این رو، به مقام ذات خداوند راهى نیست، نه فكر بدان مقام راه دارد و نه عقل و نه وهم و كشف ارباب شهود. همه این ها از این مقام قاصر و در این میدان كاملا عاجزند. اگر قدم پیش بگذارند، حیران مى گردند یا به راه ضلالت و خطا مى روند و علاوه بر نرسیدن، از آن دور مى شوند: «یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون به علما؛ خداوند آینده و گذشته شان را می داند و آنان به او احاطه علمی ندارند» (طه/ 110). ادراك بشر، به آنچه متعین است راه دارد نه به ذاتى كه از همه تعین ها بالاتر است و تعین ها همه متأخر از آن، بعد از آن و مخلوق آن هستند. اشاره نیز بدان مقام راه ندارد، چه اشاره حسى باشد و چه اشاره ذهنى، عقلى و وهمى. چگونه مى توان به ذاتى كه تعین ندارد، اشاره كرد؟ به همین جهت، از فكر در «ذات حق» نهى شده است.
امام على بن موسى الرضا (ع) مى فرماید: «... فلیس الله عرف من عرف بالتشبیه ذاته و لا ایاه و حد من اكتنهه و لا حقیقته اصاب من مثله و لا به صدق من نهاه و لا صمد صمده من اشار الیه؛ پس، خداى را نشناخته، آن كس كه ذات او را به چیزى تشبیه كرده است و به توحید او نائل نگشته، آن كس كه خواسته است به كنه ذات او برسد و به حقیقت او نرسیده، آن كس كه ذات او را تصویر ذهنى نموده است و به او تصدیق نكرده، آن كس كه ذات او را حدى قائل شده است و به جانب او روى نیاورده، آن كس كه به ذات او اشاره كرده است ...» (كتاب التوحید صدوق، ص 34).
حتى اگر عقل و عشق همگام باشند و با بلند پروزاى هاى خود بخواهند به سوى مقام ذات اوج بگیرند، راه به جایى نبرده، به حیرت خواهند افتاد و بر عجز و قصور خود در این میدان با كمال شرمسارى اعتراف خواهند كرد. اهل دعا در مقام دعا، اهل عبادت در مقام عبادت، اهل ذكر در مقام ذكر، ارباب سلوك در مقام سلوك و ... به ذات عینى حق در مظاهر اسماى او روى مى آورند و از طریق اسما و صفات او، به ذات او متوجه مى شوند، به عبارتى ذات حق را با اسما مى خوانند، زیرا به مقام ذات راه نیست.
عنقا شكار كس نشود دام بازچین *** كاین جا همیشه باد به دست است دام را
قرآن كریم كه جامع ترین، دقیق ترین و رساترین تعریف ها را درباره خداوند متعال مطرح مى كند، خداوند سبحان را تنها از طریق اسما و صفات باز مى شناساند. قرآن كریم در پى آن است كه در حد توان، خداوند را به كامل ترین وجه از طریق اسما و صفاتش به انسان بشناساند. از دیدگاه قرآن، خداوند گشایش بخش و دانا (بقره/ 115) سریع ترین حسابگران، زنده و پاینده، (انعام/ 62، طه/ 111) والا، بزرگ و داراى حقیقت، (لقمان/ 30) صاحب شكوه و ارجمندى (الرحمن/ 27) و بى نیاز است (اخلاص/ 2).
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید