7. شماری گوناگون بیان شدن سن (9، 10، 13) در روایات را دلیل بر مدعای خود گرفته اند:
الف. اگر ملاک حیض بود، چرا سن مطرح شده است؟
ب. مگر امامان(ع) عالم به تغییر زمان حیض در مکانها و زمانهای گوناگون و... نبودند؟ چرا در پاسخ در همه موارد، نمی فرمودند: «اذا حاضت » و با توجه به این که می دانستند، کلام ایشان برای همه شیعیان در همه عصرها حجت به شمار می آید، چرا سن خاص را مطرح کرده اند؟ این مساله امری روشن است که حتی در بین دختران یک شهر و یک فامیل، زمان پدیداری حیض، گوناگون است. و مردان عادی با علم معمولی خویش، این نکته را می دانند، چه رسد به امام معصوم.
8. شماری قید «ذلک انها تحیض لتسع سنین » را قرینه بر این مساله گرفته اند که حیض، ملاک است، نه سن. به نظر می رسد: این استدلال منطقی نباشد; زیرا مراد از این روایت این است که نه سالگی زمانی است که امکان پدیدآمدن حیض وجود دارد; از این روی از همان زمان که امکان حیض شدن دختر وجود دارد، می بایست دختران به دستورهای شرعی، جامه عمل پوشند. روایت امام صادق(ع): «اذا کمل لها تسع سنین امکن حیضها.» (121)
و نیز حدیث 10 از احادیث نه سال: «ما لم تبلغ تسع سنین فانها لاتحیض و مثلها لاتحیض » این مطلب را تایید می کنند.
9. قید «اذا تزوجت و دخل لها تسع سنین » نیز قرینه بر مدعا نیست; زیرا ده روایت از احادیث نه سال، زمان روا بودن آمیزش را نه سال بیان کرده است. پس در خود روایات مراد از «اذا تزوجت و دخل بها» روشن شده که نه سالگی است.
10. تردید در روشن ساختن سن نیز تایید سخن نیست. صاحب جواهر می نویسد: تردید از راوی است (122) و صاحب وسائل نیز زیادی را به شیخ طوسی نسبت داده است. (123)
11. این که در پاره ای از روایات جایز بودن دست یازی بر مال، بر سن خاص مترتب شده، حال آن که بی گمان رشد نیز لازم است، ثابت نمی کند که سن در شرایطی فرض شده که کودک رشید گردیده است; زیرا در این احادیث یکی از شرایط تصرف مالی که بلوغ سنی باشد، ذکر شده و در دیگر روایتها شرطهای دیگر بیان شده است.
12. شماری می گویند: برای موضوع خارجی طبیعی، مانند: بلوغ، باید نشانه طبیعی وجود داشته باشد.
در جواب گفته اند: با توجه به این که در روایات بسیاری، سن خاص مطرح شده، روشن می گردد که واجب بودن تکلیف بستگی به بلوغ جنسی ندارد (تا نشانه آن هم تکوینی باشد) و باید توجه داشت که واژه بلوغ در کلام فقها، به معنای ابتدای زمان واجب شدن انجام دستورهای شرعی است، حال آن که واژه بلوغ در کلام پزشکان و... به معنای زمان ظهور علائم ثانویه جنسی است. در حقیقت، این لفظ با دو معنای گونه گون به کار می رود. اگر در روایات بیان شده بود که نماز بر دختر بالغ واجب می شود، می توان گفت: بلوغ دختر را باید از راه حیض یا... بازشناخت، ولی در روایات از ابتدا، واجب شدن انجام دستورهای شرعی بر دختر در سن خاص مطرح شده است. افزون بر این، به طور معمول، واژه بلوغ در روایات به معنای بلوغ جنسی به کار نمی رفته، بلکه به معنای رسیدن به مرز واجب شدن انجام دستورهای شرعی مطرح می شده، از جمله در روایت اول که آمده: «حد بلوغ المراة تسع سنین » در روایاتی که آمده: «پایان کودکی دختر 9 سال است » نیز، به همین مطلب اشاره شده است. (124)
این نکته درخور توجه است: بلوغ در روایات، به معنای رسیدن است و نشانه ای که پدیدار می شده، می رسانده که مراد از بلوغ، بلوغ چه امری است. در مثل، بلوغ نکاح رسیدن به حد ازدواج یا بلوغ حلم به معنای رسیدن به حد احتلام یا... است.
13. در طرح این امر که نشانه بلوغ باید همیشگی یا غالبی باشد، باید گفت: با توجه به مطالب یاد شده در بالا نمی توان ادعا کرد روایات 9 سال، چون با واقعیت خارجی برابری ندارند، درخور پذیرش نیستند، بویژه اگر بلوغ جنسی نیز، مد نظر باشد، نه سال به طور کامل درخور پذیرش هستند، نه از جهت همیشگی، یا غالبی بودن نشانه بلوغ، بلکه از جهت ابتدای زمان امکان بلوغ جنسی.
14. در جواب دلیل پانزدهم اشاره به روایاتی می شود که تزویج به معنای آمیزش مطرح شده و نه عقد نکاح و روشن است که هر چند عقد نکاح پیش از نه سال نیز جایز است، ولی آمیزش از نه سال به بعد رواست.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید