تدبير ش22
مرتبه وجايگاهعلميكشورراباگسترشكمـي وكيفي دانشآموختگان وكشف راههاي ميانبرارتقاء بخشيدخيلي بايد به مسأله ي نهضت علمي دركشوراهميت داد؛ بايد آن را جـــدي گرفت. من عرض بكنم: هيچ كشوري - از جمله كشور ما نخواهد توانست به آرزوهاي ملي و بزرگ خود دست پيدا كند، مگر آنوقتي كه در مسابقهي علمي بتواند يك جايــگاه و رتبهاي پيدا كند. عقبماندگي علمي، حتماً عقب مانـدگي سياسي، اقتصادي و فرهنگي را به دنبال خود دارد. اين وحشيهايي كه امروز دنيا را در قبضهي خودشان گرفته اند و حقيقتاً بويي از انسانيت و معنويت نبرده اند، به بركت علم است كه توانسته اند اين تسلط را پيدا كنند... خودتان را عالم كنيد. كشورتان و ملتتان را در قافله ي علم جلو ببريد. ما در اين زمينه عقبماندگي داريم. لعنت خدا بر آن كساني كه در هنگام خود، اولويت علم و تحقيق را در اين كشور نفهميدند و كشور را عقب نگه داشتند؛ بعد هم ديگر آن همتهاي والا در اين كشور ديده نشد كه بتواند عقبماندگي را جبران بكند. حالا انقلاب شد؛ ... ما ميتوانيم اين عقبماندگي را جبران كنيم. البته اگر بخواهيم عيناً همان خطي را كه ديگران رفتند دنبال بكنيم، دائماً و تا ابدالدهر از آنها عقب خواهيم ماند. راههاي ميانبر وجود دارد. آفرينشِ الهي راههاي تو در توي عجيب و غريبي دارد؛ آنها را بايد كشف كرد. همهي اين پيشرفتهاي علمي، كشف راههاي ميانبر است. اينقدر راههاي ميانبر وجود دارد كه اگر شما آنها را پيدا كرديد و كشف كرديد و پيش رفتيد، خواهيد توانست ناگهان خودتان را در آن منزل مقدم اين مسابقه بيابيد و پيدا كنيد. البته پيدا كردن راه ميانبر بدون داشتن مقدمات علمي، امكانپذير نيست. مقدمات علمي را بايد گذراند و مردم را بايدعالم و دانشمند كرد؛ منتها كار تحقيق را بايدجدي گرفت. پس مسأله ي نهضت علمي و جهش علمي، مهم است. 4/6/86
حركت علمي به عنوان يك نياز مؤكد بايد با تلاش مضاعف دنبال شود
حركت علمي براي كشور ما يك ضرورت مضاعف است؛ يك نياز مضاعف و مؤكد است. نياز است؛ چرا؟ چون علم، عامل عزت و قدرت و امنيت يك ملت است ... مضاعف و مؤكد است؛ چرا؟ چون به اين وظيفه، در طول صد سال از بهترين زمانها عمل نشده؛ از دوران اواسط قاجار كه نهضت علمي و نهضت صنعتي دنيا اوج گرفته و شكوفا شده بود – از اواسط نيمهي دوم قرن نوزدهم - و علم در شكل استعمار خودش را نشان داده بود؛ غرب با دستيابي به ابزار علم، مشغول استعمار دنيا شده بود. از آن روز - تقريباً صد سال يا بيشتر - كه وقت بيداري و هوشياري ما بود، اين وظيفهي بزرگ، وظيفهي رشددادن علمي كشور، به دلايل گوناگون تعطيل و متوقف شد. عمده دليل هم عبارت بود از: حاكميت استبداد، حاكميت طاغوتها،حاكميتسلاطيندست نشانده، ضعيف وزبون.ماوارثاين عقبماندگي هستيم. لذا تلاش ما بايد مضاعف باشد. پس، يك نياز است و اين نياز مؤكد و مضاعف است. 12/6/86
نهضت علمي بايد به عنوان يك خواست عمومي و برنامه قطعي در سياست هاي كلان و اجرايي لحاظ شود
ما ميخواهيم در كشور ما – در سطح افكار عمومي كشور - اين باور به وجود بيايد كه نهضت علمي در كشور جدي است. و مسؤولان كشور اين را ميخواهند و بهطور جدي به دنبال آن هستند و براي علم وجويندهي علم و نخبهي علمي، ارزش قايلند... مسؤولان كشور- مسؤولان دولتي، مسؤولان بخشهاي گوناگون ... بدانند اين خواست را بايد دنبال كنند. در سياستهاي كلان و سياستهاي اجرايي بايد پيشرفت و رشد علمي كشور،تلاشتان را بكنــيد كه به تحركات فرهنگي كشور در جهت ارزشي جهت بدهيد. 4/6/86
بايد براي كسب و حفظ عزت، استقلال، امنيت و رفاه، به سلاح علم مجهز شويد
حقيقتاً كشوري كه دستش از علم تهي است، نميتواند توقع عزت، استقلال، هويت، شخصيت، امنيت و رفاه داشته باشد. طبيعت زندگي بشر و جريان امور زندگي اين است. علم، عزت ميبخشد. جملهاي در نهجالبلاغه هست كه خيلي جملهي پرمغزي است. ميفرمايد: «العلم سلطان»؛ علم اقتدار است. «سلطان» يعني اقتدار، قدرت. «العلم سلطان من وجده صال و من لم يجده صيل عليه»؛ علم اقتدار است. هر كس اين قدرت را به چنگ آورد، ميتواند تحكم كند؛ ميتواند غلبه پيدا كند؛ هر كسي كه اين اقتدار را به دست نياورد،«صيل عليه»؛ بر او غلبه پيدا خواهد شد؛ ديگران بر او قهر و غلبه پيدا ميكنند؛ به او تحكم ميكنند... ببينيد اين براي شما جوانها خيلي عبرتانگيز است.يك دولت بيگانهي از اخلاق، بيگانهي از معنويت، بياعتناي به حقوق بينالمللي مثل دولت امريكا، چون داراي علم هست و توانسته اين علم را به فناوري تبديل كند و در زندگياش به كار بگيرد، به خودش حق ميدهد كه در سطح بين المللي اينجور زورگويي كند. «من وجده صال»؛ هر كس علم را داشت، ميتواند به ديگران تحكم كند «و من لم يجده صيل عليه» نداشته باشيد،به شما تحكم ميكنند. ببينيد، ضرورت اينجاست.
وجدان هر انسان، انساني كه به شخص خود، هويت خود، به خانوادهي خود، به فرزندان خود، به آينده و نسل خود و به مليت و كشور و هويت ملي و ديني خود علاقهمند است، نميتواند نسبت به اين قضيه بياعتنا بماند. اين كه من سالهاست روي مسئلهي نهضت علمي اصرار ميكنم، پافشاري ميكنم و دنبالگيري ميكنم، براي اين است ... علم، پيشرفت علمي و فراگيري، نياز اول كشور ماست؛ البته همهي علوم ... و فقط هم علوم تجربي نيست. همهي علوم بايد در جاي خود پيگيري شود و كشور ما ميتواند. 12/6/86
گسترش علمي توام با ايمان و معنويت، بايد جهتگيري اصلي دانشگاههاو مراكزعلمي ماباشد
ما ميخواهيم كشور را علمي كنيم؛ اما هدف از علمي شدن كشور اين نيست كه كشور را غربي كنيم. اشتباه نشود. غربيها علم را دارند، اما در كنار علم و آميختهي با اين علم چيزهايي را هم دارند كه از آنها ميگريزيم. ما نميخواهيـــم غربــــي بشـــويم؛ ما ميخواهيم عالم بشويم. علمِ امروزِ دنيايي كه عالم محسوب ميشود، علم خطرناكي براي بشر است... ما ميخواهيم علم در خدمت انسانيت باشد، در خدمت عدالت باشد، در خدمت صلح و امنيت باشد. ما اينجور علمي ميخواهيم. اسلام به ما اين علم را توصيه ميكند... اسلام علم را با ايمان، با كتاب و سنت، با تهذيب اخلاقي، با اخلاق و معنويت ميخواهد... عالم مسلمان اين را ميخواهد؛ نزديكي به خدا، معنويت، اخلاص، صفا. و اين است كه آن وقت اين علم، اين ذخيرهي عظيم، اين حربهي بزرگ در خدمت دفاع از انسانيت به كار ميافتد؛ در خدمت امنيت انسانها، عدالت بين انسانها، صلح و صفاي انسانها و جوامع بشري به كار ميافتد. ما اين را ميخواهيم. اين را براي خودتان هدف قرار بدهيد... ما دنبال علمي هستيم كه ما را به معنويت، به انسانيت، به خدا، به بهشت نزديك كند. 12/6/86
تنظيم نقشه جامع علمي كشور بايد با جديت دنبال شود
ما بايد نقشه ي جامع علمي كشور را تنظيم كنيم. اين را من سال گذشته هم به اين مجموعه علمي گفتم؛ الان هم در شوراي عالي انقلاب فرهنگي دارد اين كار ميشود، اما بايد اين كار با جديت هر چه بيشتر بشود. ما بايد بدانيم نقشهي جامـــع علمي كشــور چيست. كدام علم، به چه اندازه، در كجاي اين نقشه جا دارد... ما در بخشي از رشتههاي علوم انساني، قرنها جلوتر از دنيا هستيم. خيلي جلوتر از كساني هستيم كه امروز در اين رشته در دنيا سرآمد به حساب ميآيند. چرا اينها را دنبال نكنيم؟ در رشتههاي گوناگون علوم انساني؛ ادبيات، فلسفه، تاريخ، هنر، ما خيلي سابقه داريم. بعضي از علوم انساني ديگر هم هست كه اگرچه از غرب آمده، اما اگر درست دقت كنيم، خميرمايهي آن كه عبارت از عقلانيت و تجربهگرايي است، از تفكر و روح ايراني - اسلامي است. اروپاي خرافاتي نميتوانست زيستشناسـي و اقتصــاد و مديريت و روانشناســي و جامعهشناسي را به اين شكل تنظيم كند. اين، سوغات تفكر علمگرايي و تجربهگرايي شرق و عمدتاً ايران اسلامي بود كه رفت در آنجا و به اين تحول منتهي شد. به هر حال، در اين چيزهايي كه عقب هستيم، بايد خودمان را جلو ببريم و خودمان ابداع كنيم؛ ترجمه نكنيم. ترجمهگرايي زيانهاي بسيار بزرگي براي ما دارد.
بنابراين، نقشهي جامع علمي، چيزِ لازمي است: جايگاه علوم گوناگون، هركدام؛ مقدار دانشجو، نوع دانشجو، جنس دانشجويان - دختر، پسر- مناطق گوناگون؛ اينها بايد روشن بشود؛ ما بدانيم چهكار ميخواهيم بكنيم. اين كارها البته شروع شده، لكن بايد جديت بكنيد دنبال بشود. 12/6/86
براي كاربردي كردن علم و تحقيقات و تبديل آن به ثروت ملي، برنامه ريزي كنيد
مسئلهي كاربردي كردن تحقيقات و اختراعات ... جزو چيزهايي است كه من رويش تكيه دارم. ما ممكن است يك تحقيقاتي بكنيم، در يك پروژهي تحقيقاتي به جاهاي خوبي هم محققِ ما برسد؛ اما اين در وضع كشور، در جهت رشد و توسعهي كشور نقشي نداشته باشد؛ يعني نتواند به ثروت ملي تبديل شود . ما بايد علممان را بتوانيم به ثروت ملي تبديل كنيم . اين، تلاش لازم دارد، برنامهريزي لازم دارد. آن وقت يك نكتهاي در كنار اين هست -كه باز در همان نقشهي جامع علمي قرار ميگيرد - كه ما بايد زنجيرهي علم و فناوري را تكميل كنيم، كه گاهي يك جاهايي از اين زنجيره قطع شده است، تا يك خط توليد واقعي درست بشود و علم بتواند از همهي جهات به اهداف خودش برسد. 12/6/86
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید