چون دو جوان هستند از احساسات جنسي بالايي برخوردارند و نمي شود كه خود را كنترل كنند. لذا تحريك جنسي صورت ميگيرد ولي ارضاي جنسي كامل صورت نگرفته است.به همين خاطر عوارضي را در جسم هر دو وارد ميكند و گاهي بخاطر رسيدن به اوج شهوت جنسي مجبور مي شود از راههاي غير عقلي و غير عرفي و غير طبيعي خود را ارضاء كند. اين هم نوعي آفت براي عضلات جنسي مرد دارد هم براي زن كه گاهي در شرايطي منجر به عقيمي زن و يا منجر به يك سري بيماريهاي سخت مي شود.
براي مطالعه بيشتر به كتابهاي پزشكي در ارتباط با اعمال نامشروع و يا نامعقول و غير طبيعي مي توان مراجعه كرد.
تذكر يك نكته
اما يك مطلب را بايد متذكر شد كه متأسفانه اكنون جامعه به سمتي رفته كه اولاً: نمي شود زود ازدواج كرد. ثانياً: نمي تواد بدون شغل به كسي زن داد. ثالثاً: بدون امكانات و بدون سروسامان دادن اقتصادي به كسي جواب نمي دهند و از اين مسائل گريبان گير جوانان است. و اين شرايط حاصل سنتها، شرايط جامعه و ... مي باشد. به هر دليلي جوان مجبور است كه اين دست انداز ها را متأسفانه طي كند و زندگي خود را و حتي خود را در خيلي از اين منجالبها رها كند. اين موضوع از باب قانون اَهم و مهم اشكالي ندارد ولي دليل نمي شود مثل اينكه چون آب نيست نوشابه براي بدن از آب بهتر است! ما استاندارد صد در صد خوشبختي را با نود در صد عوض نمي كنيم. در عقد گذاردن ناچاري است نه ضرورت. كسي كه مي خواهد زن بگيرد و ازدواج كند و زندگي تشكيل دهد چه ضرورتي دارد زندگي خود را جدا نگه دارد در واقع نه زندگي است و نه زن داري و نه همسر داري. ولي اسماً هر دو است. اين يعني ضدّ و نقيض- اگر ضدّ و نقيض نباشد اشكالي ندارد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید