تدبير ش 11
كاري كنيد كه« علم گرايي و علم محوري » در همه بخشها، گفتمان مسلط شود
بارها گفته ايم و صد بار ديگر هم خواهيم گفت؛... كه: با علم و تحقيق و كاوش، اين اقيانوس عظيمى كه خداى متعال در برابر انسان قرار داده است و قدرت ژرفكاوى در اين اقيانوس را هم به انسان داده، هر چه مي توانيد پيش برويد و عمقيابى كنيد. بنابراين، علم براى امروز و فرداى ما حياتى است. ما هر كار ديگرى بكنيم، اگر در علم تهيدست باشيم، آن كارها، كارهاى عقيم و بى عاقبتى خواهد بود.استعداد انسانى ما براى وارد شدن در ميدان علم و پيش رفتن در اين ميدان، استعداد خوبى است؛... تجربهى موفق انقلاب هم نشان داده است كه اگر ما به عنوان مسئولان نظام و كشور در اين ميدان وارد بشويم، حركت، حركتِ خرسندكننده و تشويقآميزى خواهد بود... بهنگام چشم باز كردن و همت گماشتن، موجب شده در برخى از دانشهاى بسيار نو، فاصلهمان با دنيا خيلى كم شود و اگر همت كنيم، ميتوانيم در حركت خودمان به سبقت هم دست بيابيم...همهى اينها تجربه هاى موفقى است كه ما را به غور در اين اقيانوس بىپايان دانش تشويق مي كند... دنبالش برويد؛ و كارى كنيد كه اينها عرف ذهنى متعارف جامعه بشود. به تعبير متعارف، «علمگرايى و علم محورى» در همهى بخشها گفتمان مسلط جامعه بشود. 23/5/85
با سرمايه گذاري و برنامه ريزي نهضت توليد علم كاربردي را در سپاه مديريت كنيد
ما مىگوييم پايه ى فناوريهاى پيشرفته و رشد تمدن مادى، تمدن مرتبط با مسائل زندگى، دانش است؛ اگر بخواهيد اين دانش را از ديگران بگيريد و خودتان مصرفكننده باشيد، به هيچ جا نخواهيد رسيد. بايد اين دانش در داخل برويَد. فرق ميكند كه انسان يك چيزى را ازديگرى در حدى كه او ميخواهد به ما تعليم بدهد، ياد بگيريم و شاگردى كنيم، يا اينكه همواره شاگرد نمانيم؛... هميشه كه نمىشود يك ملت شاگرد بماند... اما امروز مشغول حركتيم و بايستى پيش برويم؛ بخصوص در زمينهى علوم پايه كه در حقيقت پايهى نظرى هر تحرك علمى و هر فناورى پيشرفته است؛ من تأكيد كردهام و ميكنم. و البته در كنار اين توجه يافتن و سمتگيرى دانش، بايد به سوى عمل و كاربردى كردن و نيازهاى كشور را در نظر گرفتن و در آن جهت حركت كردن، توجه داشته باشيم... مىبينيم صحبت نهضت توليد علم و نهضت نرمافزارى را خيلى خوب تكرار مي كنند؛ اين حالا به يك عرفى تبديل شده است. اما حالا بايد ما به معناى حقيقى كلمه، اين را دنبال كنيم كه تحقق پيدا كند. علم را بايد برويانيم؛ اين چيزى نيست كه بدون مديريت كردن و سرمايهگذارى، به خودى خود به طور مطلوب صورت بگيرد. 23/5/85
نخبگان سپاهي و بسيجي را ساماندهي و مديريت نماييد
مسئله بنيادنخبگان....ظاهر قضيه اين است كه يك بنياد ويك موسسه است يايك اداره است،ليكن باطن قضيه اين است كه چنانچه يك چنين نهادى در كشور به وجود بيايد، به اعتقاد ما، فضاى علمى كشور و چهرهى علمى دانشگاهها و پژوهشگاهها يك تغيير اساسى خواهد كرد. دلگرمى محقق و پژوهشگر و اهل علم، اساسِ كار است. همچنان كه در جنگهاى نظامى، روحيه از همه چيز مهمتر است، در محيط علمى هم همين معنا صادق است. اين روحيه احتياج به يك تمركز در تصميمگيرى و برنامهريزى و اقدام دارد كه اين را ما در عنوان بنياد نخبگان تجسّد بخشيديم. 23/5/85
براي استفاده بهينه از فارغ التحصيلان تحصيلات تكميلي سپاه و بسيج برنامه ريزي كنيد
ما فارغالتحصيلان مقاطع مختلف دورههاى تحصيلات تكميلى را بايد در دانشگاهها و مراكز پژوهشى حتماً وارد كنيم. اين كار برنامهريزى ميخواهد. اين جوان، با استعداد، با شور و با شوق تا اينجا دويده و به اينجا رسيده - حالا مقطع دكترا يا فوق ليسانس - حالا بعد كه به اينجا رسيد، بماند متحير كه چه كار بكند؛ اين نبايد اتفاق بيفتد. بايدبراى جذب اينها برنامهريزى كرد. خيلى از اينها مسئله شان ماديات هم نيست. اهل علم مايل است كه بتواند كار علمى بكند... كارگاههاى تحقيقاتى و آموزشى را توسعه داده و پولى برايش گرفته اند، واقعاً من را خوشحال ميكند؛ اين كار لازم است. يا اين پاركهاى علمى و فناورى - كه در كشور راه افتاده، كارهاى خوبى است؛ اما كم است. بايد روى اينها متمركز شد و كار كرد. بايد تلاش كرد اين اتفاق نيفتد كه اين جوان را كه حالا تا اينجا با شوق و ذوق دويده، به خيال اينكه حالا يك كارى خواهد شد، ببيند كه هيچ كارى دستش نيست و هيچ مسئوليتى به گردنش نيست - مسئوليت ادارى مورد نظر من نيست، مسئوليت علمى؛ يعنى كار و تلاش علمى كه او را خرسند و خوشحال كند... اين جوانها... احساس اشتغال، احساس كار كردن و احساس هويت علمى و عملى مي كنند.
اين، چيز ِ خيلى با ارزش و مهمى است. ما بايد اين احساس را در كل مجموعهى جوانان و دانشجويانى كه مقاطع مختلف دورههاى تحصيلاتى تكميلى را ميگذرانند، به وجود بياوريم؛ اينها هم رشد ميكنند، هم فايده ميدهند. 23/5/85
براي انتخاب اعضاي هيئت علمي وسطح آنان ملاكهاي جديد تعريف كنيد
مسئله ي ملاك ارتقاء اعضاى هيئتهاى علمى... اين ملاكها چيست خوب حالا مقاله ومجلات آي.سي.آي واينها همه حرفهاي خوب ودرستي است ليكن اينها تنها ملاك نباشد. حالا خود اين مقالات درجشدهى در مجلات آى.سي.آى ... اينها سطوح مختلفى دارد و آنچنان نيست كه صرف اين معنا يك ملاك دائمى به حساب بيايد؛ ليكن ملاكهاى ديگرى هم وجود دارد: مثلاً فرض كنيد پرورش دانشجو. استادى كه در دانشجوپرورى و شاگردپرورى و به ثمر رساندن شاگرد، از خودش يك كار درخشانى نشان ميدهد، يا نظر نوى در مسائل علمى و دانشگاهى ابراز ميكند؛ ملاكِ ارتقاء است. اين ملاكهاى گوناگون را مىشود تدوين كرد و ملاك ارتقاء اعضاى هيئتهاى علمى قرار داد. 23 /5/85
با تأمين منزلت و برنامهريزي، زمينه ي ارتقاء علمي مربيان و اساتيد را فراهم آوريد
مسئلهى ارتقاى رتبهى علمىِ حقيقىِ اساتيد .... و به روز بودن اساتيد را بايد ما ترتيبى بدهيم... كه استادِ ما وقت مطالعه كردن داشته باشد. استادى كه مثل بعضى از روضهخوانها در دههى محرم از اين مجلس به آن مجلس؛ «دو كلمه و دعايتان بكنم!»؛ از اين دانشگاه به آن دانشگاه، از آن دانشگاه به اين دانشگاه، اين استاد نميتواند دستگيرِ دانشجو باشد... البته تلاش معاش است و تقريبا ميشود گفت كه چاره اي هم ندارد ،اما بايد شما اين را تأمين كنيد... اين را بايد دنبال كنيد، برايش فكر كنيد. استاد براى دانشجو بايد وقت بگذارد؛ استاد بايد در اتاقش بنشيند تا دانشجو بيايد از او بپرسد و حرف بزند. نه اينكه بيايد مثل معلم دبستان يا دبيرستان، در كلاس يك درسى بدهد و بعد هم گچ را بيندازد و خداحافظ! اينكه فايدهاى ندارد. بايد براى دانشجو وقت بگذارد و وقت مطالعه داشته باشد؛ بنشيند مطالعه كند... كارى كنيد كه استاد بتواند خودش از لحاظ علمى و سطح دانش خود، ارتقاء پيدا كند. 23/5/85
بودجه تحقيقات را بهنگام و به ميزان پرداخت نمائيد
اين همه راجع به علم و توليد علم و تحقيقات و اين مسائل حرف ميزنيم، آن وقت بودجهى تحقيقات كشور، اعتباراتش داده نشود، كم بشود، بىاعتنايى بشود؛ اين نمىشود... آقايان... اين مسئله را دنبال كنند؛ يعنى حقيقتاً اين مسئلهى تحقيقات، قضيهى كوچكى نيست. 23/5/85
براي افزايش دوره هاي تحصيلات تكميلي برنامه ريزي شود
نسبت دانشجويان دورههاى تحصيلات تكميلى به كل دانشجويان... خيلى پايين است. آنطور كه به من گزارش كردهاند، اين نسبت شش درصد است... طبق نظر افراد صاحبنظر، اين نسبت بايد به حدود سىدرصد برسد؛ روى اين كار بشود. بنابراين براى اينكه بتوانيم اين دانشجويان را به اين نسبت برسانيم، ما به تكثير مراكز تحصيلات تكميلى و پديد آوردن رشته هايى كه نداريم، احتياج داريم. اين نسبت را بايد حفظ بكنيم؛ اين هم مهم است. 23/5/85
برپايي رشته هاي دانشگاهي و ارتقاء رشته هاي تحصيلي بايد متوازن و در چار چوب نقشه جامع علمي سپاه انجام گيرد
يك نكتهى ديگر، مسئلهى توازن نگاه رؤساى اين بخش علمىِ شما به رشتههاى علمى است، كه اين تابعِ همان نقشهى جامعى است كه اول عرض كرديم. اگر آن نقشهى جامع مطرح بشود و وجود داشته باشد، طبعاً نگاه به رشتههاى گوناگون، يك نگاه متوازنى خواهد بود. اينطور نيست كه ناگهان براى مدتهاى متمادى بعضى از علوم به انزوا و حاشيه بيفتند و بعضى از علوم هم مثل برخى از رشتههاى پزشكى يا مهندسى پُردرآمد، ناگهان اهميت پيدا كنند و درجهى اول بشوند و بسيارى از رشتهها در انزوا قرار بگيرند؛ مثل بعضى از رشتههاى علوم انسانى و رشتههاى مربوط به علوم پايه كه سالهاى متمادى در اين كشور در انزوا قرار گرفتهاند كه اگر كسانى تحقيق و دنبال كنند، احتمال دارد سرنخهاى سوء نيت هم در اين مسئله پيدا بشود… من اينطور رشتهها را - كه زندگى روزمرهى مردم متوقف به اينهاست - به آن پولى تشبيه كردم كه انسان در جيبش ميگذارد كه برود خرج كند. يك جامعه، اين پول، اين ثروت، اين پزشك و اين مهندس را براى توى جيبش لازم دارد كه بتواند خرج و زندگى كند؛ اما اين پول، سرمايه نمىشود. اگر بخواهيد اين پول براى شما ماندگار شود، به يك سرمايه ى پولساز احتياج داريد كه پشتوانه ى اين پول باشد. همهى زندگى كه همين پول امروزِ ما نيست؛ اين، آن رشته هاى پشتيبانى كننده و اساس تشكيل دهنده را احتياج دارد كه علوم پايه از اين قبيل است. اينها مدتها در اين كشور فراموش شد... اگر كسى اينها را دقت كند، ممكن است رگه هاى سوءنيت را هم در اين كار پيدا كند. من ميگويم نگاه به رشته هاى علمى بايد نگاه متوازن و برخاستهى از آن نگاه كلى باشد. مثلاً يك مدتى واقعاً علوم انسانى در كشور ما مغفولٌعنه واقع شد؛ مدتى ادبيات فارسى - هويت ملى ما به زبان و خط ماست - اصلاً مورد غفلت و بى اعتنايى قرار گرفت؛ و خيلى چيزهاى ديگر. اين، نبايد اتفاق بيفتد. 23 /5/85
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید