پدر و مادر
مسئله پدری و عهده داری سرپرستی فرزندان ، مسئولیتی خطیر و موفقیت در آن مستلزم آگاهی ، فداکاری و اخلاق و اعتقاد است . به فرموده پیامبر پدر مسئول است. او مسئول است اعتماد را در درون خانواده بیاورد، مراقب فرزندان باشد و زمینه را برای استقلال و آزادی فراهم آورد و مخاطرات را از آنها دور سازد. از همان دوران جنینی پدر باید زمینه ساز تربیت فرزند باشد تا روزی که او به دنیا آمد دچار گرفتاری و سردرگمی نباشد.
وظیفه و نقش پدر
پدر مسئول دادن آگاهیهای لازم و پرورش فرهنگی فرزندان است. از نظر کودک اوست که همه چیز را میداند، به همه سؤالات پاسخ میگوید. از هر واقعهای ، در هر جا که اتفاق افتد خبر دارد، آینده و گذشته را اوست که باید خبر دهد، و بالاخره اوست که دریچهای از اطلاعات را به روی کودک میگشاید. شاید تصور کودک از پدر اغراق آمیز باشد ولی در کل این نکته درست است که افراد بزرگسال واجد اطلاعات و تجاربی هستند که کودکان فاقد آنند و اگر آنها از کودک مضایقه نمایند از موقعیت شایسته و مناسبی محروم میگردند. پدر در این رابطه متعهد انجام نقشی است که دیگران از آن عاجزند.
پدر از یک دید ، معلم خانواده ، رهبر و قانون دان است. از طریق پدر است که کودک به گفته خواجه نصیر طوسی از تدبیر و کمالات نفسانی ، چون آداب و فرهنگ ، هنر و صناعات و علوم و طریق زندگی که اسباب بقاء و کمال نفس او هستند، برخوردار میشود. این خطاست که تصور شود نقش فرهنگی فقط به عهده مدرسه است، زیرا پایههای صحیح علم و اطلاع را پدر در خانواده میگذارد و اوست که فرزندان را در جهت توسعه و اطلاعات و رشد مهارت ها و معلومات و پرورش ذوق و سلیقه و جهت دادن آنها یاری میکند. پدر ممکن است بسیاری از آنچه را که خود میداند به فرزند خویش منتقل نماید و بسیاری از مسائل مورد نیاز و مشکلات و معماهای او را حل کند و از این دید وضع راهنمایی را برای کودک ایفا کند و راهی برای زندگی او عرضه نماید.
اهمیت پدر در جنبه الگویی
کودک در مسیر رشد از افراد بسیاری اثر میپذیرد و تحت تأثیر دیدهها و شنیدههای بسیاری است. همه آنهایی که اطراف او هستند و به نحوی در او اثر دارند مدل و الگوی کودکند. اما پدر از همه آنها مهمتر و مؤثرتر است و این اهمیت و تأثیر تا سنین نوجوانی همچنان بر جای خویش است.
رفتار پدر در سنین خردسالی فرزند برای او همه چیز است : درس ، اخلاق ، تربیت ، سازندگی یا ویرانگری. طفل همه چیز را از او کسب میکند: محبت ، شفقت ، وفاداری ، خلوص و صفا ، رشادت و شهامت ، ادب و تواضع ، عزت نفس ، سجایای اخلاقی ، درستکاری ، پشتکار ، سربلندی ، شرافت ، صداقت و ... .
این امر آن چنان از نظر روانشناسان تربیتی گسترش دارد که برخی از آنها رفتار فرزندان را انعکاسی از رفتار پدران دانستهاند و گفتهاند : تو اول کودک خود را به من بنمای تا بگویم تو که هستی. نحوه استدلال پدر ، بکارگیری وسایل و ابزار ، کینه توزی و خود خواهی او و ... همه در کودک مؤثر است. بر این اساس پدران در برابر رفتار شخصی خود مسئولند. و با افکار و رفتارشان کودک را جهت میدهند، و موجبات رشد و یا سقوط شخصیت فرزندان را فراهم می آورند.
شرط اثر گذاری پدر
شرایط اثرگذاری پدر در کودک این است که پدر در خانه باشد و در حضور کودک باشد، همدم و همبازی او باشد، به او محبت کند، از نظر کودک عادل باشد، در برخوردها هیچگونه تبعیضی نداشته باشد تا به نظر کودک کسی آید که به رفع نیازهای او اقدام میکند و در کل ، او پدر را دوست داشته باشد. فرزند در چنین شرایطی است که از پدر الگو میگیرد و میکوشد کردار و رفتارش را با او موافق سازد. در غیر این صورت ممکن است طفل در اثر خشم و فشار پدر از او سرمشق بگیرد ولی چنین جنبه الگویی هرگز پایدار نیست. طفل جبراً راه و روش پدر را تکرار میکند. ولی در دل هرگز عشقی نسبت به او احساس نخواهد کرد و هرگز نخواهد اندیشید که چون او باشد و حرکات و رفتارش را بر اساس خواسته او شکل بدهد. طبیعی است هرگونه تلاش و اقدامی که در این راه به عمل آید بی ثمر خواهد بود.
تربیت از راه الگو
پدران اگر بخواهند فرزند خود را بپرورانند و او را به شیوه و روشی خاص جهت دهند باید مدل و الگوی راه و روشی باشند که برای فرزند خویش خواستارند. پدرانی که بین عمل و گفتارشان ، تفاوت است و پدرانی که فرصتی کافی برای ارتباط با فرزندان خود ندارند، هرگز الگوی خوبی برای فرزندان خود نخواهند بود.
یک روش تربیتی
پدر در طریق سازندگی کودک ، آشنا کردن او به ضوابط و شرایط محیط و زمانی هم برای دادن آموزشهای لازم و کافی در یک امر نیاز دارد، فرزندان خود را به سفر ببرد. لذا از شما پدران میخواهیم برنامه سیر و سفر و گشت و گذار خود را کلاس درس کنید و خود معلم این کلاس باشید. حالا که بناست مثلاً پنج روزی در مسافرت باشید از قبل برای آن برنامه ریزی کنید. ببینید در قطار و در کوپه خود چه چیزهایی را میتوانید بگویید، چه قصههای قابل ذکری دارید که در آن نکات آموزنده و سازندهای باشد و چگونه میتوانید بسیاری از اهداف و مقاصد تربیتی را پیاده کنید.
هرچه که در مسیر با آن برخورد میکنید به فرزندتان معرفی کنید. از تاریخ آن بگویید، در مورد فواید و مضار آن بحث کنید، از نکاتی که میتواند مایه عبرت آموزی باشد بحث به میان آورید چون این فرصتها کمتر پیش می آیند و حتی گاهی ممکن است فرصت پدید آید، ولی دیگر دیر شده باشد. مثل زمانی که فرزندان شما به سنین نوجوانی ، بلوغ و جوانی رسیدهاند. شما با گردش دادن فرزند و همراه کردن آنها با خود ، مخصوصاً در هفت سال سوم زندگی او با نشان دادن مناظر آموزنده و سازنده میخواهید کاری کنید که او اولاً غم و رنج خود را فراموش کند، ثانیاً ساخته و پرداخته شود و ثالثاً رابطه مفید و سازندهای با شما برقرار کند.
بر این اساس باید مراقب باشید و سعی کنید روابط شما با او سالم و طبیعی و به دور از آشفتگی ها باشد. در طول همراهی با او ، سعی کنید از او کمتر ایراد بگیرید، کمتر انتقاد کنید و خاطر او را کمتر مشوش سازید. تذکر اشتباهات او به صورت غیر مستقیم ، مشفقانه و حتی در خفا باشد. صبر و تحمل شما در همراهی فرزند بسیار کارساز است. خود دار و مسلط باشید. بکوشید به گونهای برخورد کنید که دست شما از دست او خارج نشود. مخصوصاً در هفت سال سوم زندگی فرد ، که در آن صورت ترمیم دل شکسته و تحت کنترل درآوردن او بسیار مشکل است. در این صورت او حال غزالی را دارد که اگر بگریزد به زحمت ممکن است با شما مأنوس گردد.
زیان جدایی ها
پدر باید زمینه ساز انس و الفت از طریق ایجاد رابطه با فرزند باشد. این رابطه از طرق مختلف در محیط خانه و زندگی فراهم میشود. مثلاً از طریق تشکیل جلسات مشاوره خانوادگی و شرکت دادن کودک در تصمیم گیری ها. وجود چنین نزدیکیهایی سبب میشوند که طفل با پدر احساس صمیمت و انس کرده و خود را نسبت به او نزدیک بیابد.
عدم توجه وعدم همکاری و هم کلامی نسبت به فرزند سبب میشود که کودکان به تدریج از پدر بگسلند و به دوستان و معاشران خود توجه کنند، با آنها راز دل بگویند و به تدریج دست خود را از دست پدر بیرون بکشند. گاهی چنین کودکانی به سوی معلمان و یا افرادی که دارای مقامی برترند روی آورده و از پدر میگریزند. این امر ممکن است از جهاتی و یا در مواردی به نفع کودک باشد ولی از خطرات و عوارض آن نباید غافل شد. وجود شکاف بین پدر و کودک و در عوض انس با دوستان و معاشران و رابطه تنگانگ با آنان گاهی ممکن است به قیمت رسوایی و آلودگی فرزند تمام شود و دامنه آلودگی را به مرز خانواده بکشاند.
وقت گذاری پدر
فرزندان شما نیاز به وقت گذاری شما دارند تا از وجود شما و از زمینههای انس و الفت شما بهرهای گیرند. راه و روش زندگی را از شما فرا گرفته و طریق زندگی خود را هموار سازند. شما هرچند که سرگرم و مشغول کار باشید بازهم به صلاح و مصلحت شماست که در شبانه روز لااقل نیم ساعت با فرزندتان همراه باشید، با او حرف بزنید، بگویید و بخندید، استراحت و تفریح کنید.
در سایه این وقت گذاری قادر خواهید شد رفتار فرزندتان را دریابید، از ریشه و منشاء آن باخبر شوید، اگر رفتاری ناپسند دارد از آن سر درآورده و راه رفع واصلاح آن را پیدا کنید. از تمایلات و خواستههای او آگاه شوید و در این رابطه تصمیم بگیرید. کودک در آینده به آن کس دلبسته تر خواهد شد که با او سابقه انس و ارتباط بیشتری داشته باشد. و حرف و سخن آن کس را بیشتر پذیرا خواهد شد که باب رفافت و ملاحظات با او گشاده باشد. شما در سایه این وقت گذاری موفق خواهید شد. رابطه او را با خود ، با اعضای خانواده و از آن مهم تر با خدا محکمتر سازید
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d9%be%d8%af%d8
*******************
مشاوره خانواده به ارائه خدمات مشاورهای در زمینه مسائلی میپردازد که به نحوی با خانواده و مسائل آن مرتبط است. نمونهای از این مسائل عبارتند از ازدواج و تشکیل خانواده (تربیت فرزندان) شیوههای ارتباطی مؤثر بین همسران بررسی اختلافات خانوادگی و ارائه راه کارهای مناسب برای درمان مشکلات نوجوانی و مشاوره و شناسایی مشکلات روحی و ... .
اهمیت و لزوم مشاوره خانواده
با توجه به شیوههای زندگی نوین و پیچیدهتر شدن شرایط زندگی افراد با استرسها و فشارهای حاصل از این زندگی مواجه هستند. مشاوره خانواده فرآیندی است که راه کارهای مناسب برای سازگاری افراد با این شرایط و مدیریت استرس فراهم میسازد. علاوه بر این چنین شرایط پیچیده زندگی نیاز افراد به دریافت اطلاعات مناسب در زمینههای مختلف را موجب میشود. از اینرو مشاوره خانواده چنین وظیفهای را بر عهده میگیرد، به ارائه راهنمایی ، اطلاع رسانی و حل مسائل خانوادگی مبادرت میورزد.
موضوعات قابل طرح در مشاوره خانواده
هر چند میتوان گفت که بطور کلی تمام زمینههایی که با خانواده و مسائل آن مرتبط هستند به عنوان موضوع قابل طرح در مشاوره خانواده مطرح هستند، اما به مواردی از موضوعات رایج در این فرآیند اشاره میشود:
ازدواج و تشکیل خانواده یا مشاوره قبل ازدواج
هر چند مشاوره قبل از ازدواج عموما اصطلاح کلیتری است و زمینههای مختلف را در جریان ازدواج در بر میگیرد از جمله مشاورههای پزشکی و ژنتیکی. اما مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی موضوع بسیار مهمی است که امروزه مورد توجه فراوان قرار گرفته است. آشنایی افراد با مشکلاتی که اغلب بعد از ازدواج منجر به پدیدههای شومی چون طلاق میشود، انگیزه افراد را برای انجام مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی برانگیخته است.
چنین فرآیندی به جوانانی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند کمک خواهد کرد، اطلاعات مناسب و کاملتری از ویژیگیهای یکدیگر کسب کنند و تنها به معیارهای ظاهری به عنوان ملاک انتخاب همسر توجه نکنند. در این راستا روانشناسان و مشاوران کمک شایان توجهی در جهت شناسایی افرادی که ازدواج آنها با یکدیگر اغلب مشکل آفرین بوده و ازدواجهای ناموفقی را سبب میشوند، مینمایند. به عنوان مثال ازدواج یک فرد درون گرا با یک فرد برون گرا و در سطوح تخصصیتر ، افراد ناایمن اجتنابی با افراد ناایمن دوسوگرا. مشاوران خانواده در این فرآیند از انواع مصاحبه و در صورت نیاز از آزمونهای روانی استفاده میکنند.
تربیت فرزندان
مقوله تربیت فرزندان از موضوعات بسیار مهمی است که اغلب مشاوران خانواده ، مراجعین زیادی در این راستا دارند. بطوری که خانوادهها با افزایش اطلاعاتی که در زمینه تربیت مناسب فرزندان و لزوم آن پیدا کردهاند و رغبت فزاینده در جهت آموزش راهکارهای مناسب برای تربیت کودکان و نوجوانان خود نشان میدهند. در این زمینه خدمات مشاوران ممکن است درزمینه آموزش و ارائه راهنمایی باشد و یا زمینه حل یک مشکل تربیتی. در موضوع اول مشکلی اتفاق نیافتاده و خانواده راغب است به صورت پیشقدم مطالبی مفید را در زمینه تربیتی بیاموزد، اما در موضوع دوم اغلب بعد از بروز مشکل است که خانواده مراجع میکنند و در جهت حل مشکل اقدام میکند. به عنوان مثال خانوادههایی که متوجه شدهاند فرزند آنها مدتی است دروغهای زیاد میگوید.
شیوههای ارتباطی مناسب بین همسران
روابط موجود بین اعضاء خانواده در سلامت خانواده و اعضاء آن از جنبههای مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی اهمیت فراوانی دارد. بسیاری از مشکلاتی که بین همسران رخ میدهد و گاه آنها را تا مرحله طلاق پیش میبرد به خدشه بودن روابط بین آنها مربوط است و اگر بررسی دقیقی صورت بگیرد، میبینیم که در واقع هیچ مشکل جدی و حادی مطرح نبوده است. در این مقوله مشاوره خانواده تلاش میکند به همسران بعد از تشکیل خانواده آموزشهای لازم را بدهد، به آنها را در شناخت یکدیگر کمک نماید. همچنین به آنها کمک خواهد کرد شکل مناسبی به روابط خود بدهند، شیوههای مناسب ارتباط با یکدیگر بشناسند و از همه مهمتر به تفاوتهای موجود بین زن و مرد که اغلب مشکلات ارتباطی را به بار میآورد، آشنا شوند.
بررسی اختلافات خانواده و ارائه راهکارهای مناسب
هر چند وجود برخی مشکلات در اکثر خانوادهها به صورت جزئی و خفیف طبیعی به نظر میرسد، اما خانوادههایی نیز وجود دارند که با مشکلات حادتری روبرو هستند. بحث و بررسی این نوع اختلافات در جریان مشاوره خانواده اغلب کمک شایان توجهی به این خانوادهها میکند. هر چند در گذشته حل چنین مسائلی اغلب به صورت ریش سفیدی و کمک بزرگان خانواده صورت میگرفت. ولی آنچه اهمیت مشاوره خانواده را امروزه در این قبیل مسائل بارزتر میسازد دور شدن خانوادهها از یکدیگر و فقدان اطلاعاتی مناسب افراد در زمینه مسائلی است که خانواده با آن روبروست. در چنین جلساتی اغلب اعضاء مشکلدار و حتی اعضاء غیر مشکلدار شرکت میکنند. از جمله این مشکلات عبارتند از اختلافات مربوط به خانوادههای همسران ، دخالت آنها و یا سایر عوامل و ... .
مشکلات روحی اعضاء خانواده
وجود یک عضو که از لحاظ روانی دارای مشکلاتی است تأثیرات زیادی روی بافت خانواده دارد. این مشکلات چه خفیف باشند مثل یک افسردگی خفیف و چه عمیق باشند، مثل وجود یک فرد اسکیزوفرن یا عقب مانده ذهنی در خانواده قابل توجه هستند. با توجه به اینکه این دسته از مشکلات اغلب کل اعضاء را میتواند به نحوی تحت تاثیر قرار دهد مشاوره با کل اعضاء خانواده لازم به نظر میرسد. به عنوان مثال آموزش خانوادهای که یک عضو معتاد دارد. به عبارتی مشاوره خانواده در این کارکرد خود علاوه بر شناسایی و ارجاع مناسب اختلالات روانی مثل انواع افسردگی ، اضطرابها ، اختلالات شخصیت ، اختلالات روان تنی ، اختلالات جنسی ، اختلالات سوء مصرف مواد ، آموزشهای لازم را برای سایر اعضاء سالم خانواده ارائه میکند.
وضعیت فعلی مشاوره خانواده در ایران
امروزه در کشور ایران ما این فرآیند گسترش فراوانتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. مردم اطلاعات بیشتری در زمینه انواع مشکلات پیدا کردهاند و به لزوم انجام مشاوره تمایل بیشتری نشان میدهند. با افزایش گرایش مردم به انجام مشاورههای خانواده در زمینههای گوناگون ، مراکزی که چنین خدماتی را ارائه میدهند نیز افزایش چشم گیری داشتهاند. این مراکز در دو دسته دولتی و خصوصی انجام وظیفه میکنند. استفاده از خدمات دولتی به علت پایین بودن هزینه جلسات که اغلب تعداد جلسات هم زیاد است طرفداران بیشتری پیدا کرده است. مراکز وابسته به بهزیستی ، بیمارستانها ، ادارات بیمه و کارخانجات معمولا چنین خدماتی را ارائه میکنند.http://daneshnameh.roshd.ir
**************************
مادر و تربیت فرزندان1
هنر و تربيت
جواد محدثى
رابطه هنر و تربيت، رابطه اى ديرين است.
گاهى محتواى آثار هنرى، «پيام تربيتى» دارد، گاهى پيامهاى تربيتى در «قالب هنرى» مطرح مىشود و بر ماندگارى و اثرگذارى آن مىافزايد.
از اينجاست كه دو مقوله جداگانهش، اما به هم پيوسته رخ مىنمايد:
1- تربيت هنرى؛
2- هنر تربيتى؛
و اين بحث نيز درخور تأمّل است كه آيا بايد تربيت را هنرى كرد، يا هنر را تربيتى ساخت؟
تربيت هنرى
مقصود از اين عنوان، بهرهگيرى از شيوههاى هنرمندانه و اثرگذار در فعاليتهاى تربيتى است. در سازندگى، ابتدايىترين و نخستين مسئله، «ارتباط» است. برقرار كردن رابطه فكرى و روحى با يك فرد، با جامعه، با افراد يك كلاس، با فرزندان يك خانواده، با جوانان يك محله، با كاركنانِ يك مجموعه، با قشرى خاص از اقشار جامعه، مرحله نخست انتقال ايدهها و پيامهاى تربيتى است.
پس از برقرارى رابطه، «ابلاغ پيام» است. اين، مكمّل آن ارتباط و به ثمر رساننده آن است.
مثل يك «تماس تلفنى» كه ابتدا بايد خطى بين مبدأ و مقصد وجود داشته باشد، سپس امكان ارتباط و برقرارى تماس باشد و مانعى بر سر راه نباشد و خط، آزاد باشد تا بتوانيد تماس بگيريد. پس از گرفتن شماره و برقرارى تماس، كار اصلى، ردّ و بدل كردن پيام و مطلب و خبر است.
تأثيرگذار بودن تماس با ديگران، در گرو ملاحظات و مراعات شرايط و ويژگىها در پيامدهنده، پيامگيرنده، ابزار پيامرسانى و محتواى پيام و استمرار تأثير است. پس مىتوان چهار مرحله «ارتباط سازنده» را كه در مقوله تربيت هنرى بايد لحاظ كرد، چنين برشمرد:
1- ايجاد رابطه؛
2- ابلاغ پيام؛
3- تأثيرگذارى بر مخاطب؛
4- استمرار اثر پيام؛
در هنرى ساختن تربيت، تأكيد بر دو مقوله اخير است و مربيان هنرمند، بر «بُعد زمانى» كار خويش مىافزايند.
بسيارى از حرفها گفته مىشود و پيامها به مخاطبين رسانده مىشود، اما چند درصد از پيامها «اثرگذار» است؟ و چه مقدار از آن اثرها «استمرار» دارد؟
كار هنر و شيوه يك مربى هنرمند در مهارت او نسبت به «تأثير مستمر تربيتى» بر روح و جان افرادى است كه مخاطب پياماند. به موازات اين مقصود، حيات مربى هم در توالى زمانها و نسلها استمرار مىيابد.
دست يافتن به زبانى هنرى، بيانى بليغ و شيوا، شيوهاى اثرگذار و نافذ، پيامهايى نو و مفاهيمى بديع، مىتواند بخشى از اين شيوهها به شمار آيد. رسيدن به اين مرتبه و قوّت هم يك تعهّد محسوب مىشود.
جبهه هاى فرهنگى
بی شک تلاش در عرصه «انسانسازى» و «تربيت شايسته»، نوعى جهاد است. عرصه تلاش و مجاهدت هم بسيار گسترده است، دشمنان بشريت هم از محورهاى مختلف هجوم مىآورند و ابزار نو به نو و پيشرفته به كار مىگيرند، تا به اهداف شيطانى خود و «افساد حرث و نسل» برسند.
اگر جبهه ها و محورهايى را كه از آنها مورد هجوم قرار مىگيريم نشناسيم، «دفاع فرهنگى» شايستهاى هم نخواهيم كرد و اگر دشمنان پيدا و پنهانى را كه نقابزده يا عريان به جنگ ارزشها و مبانى اخلاقى وارد ميدان مىشوند نشناسيم و حركات و برنامههايشان را تيزبينانه رصد نكنيم، باز هم از شكستخوردگان اين عرصه خواهيم بود. شرايط مكانى و زمانى و ويژگىهاى فرهنگى و اجتماعى جامعه امروز را هم اگر ارزيابى درست و دقيقى نداشته باشيم، از ارائه برنامههاى درست و مؤثر تربيتى ناتوان خواهيم بود و «نسل امروز» را از دست خواهيم داد.
پس، شناخت عنصر زمان، شيوههاى دشمنى دشمنان، زمينههاى موجود براى تهاجم بيگانه، محورهاى آسيبپذير در جامعه، چهرههاى مرموز و پشت صحنه، از عوامل موفقيت در تربيت است.
در يك تقسيم بندى، مىتوان افراد جامعه را به سه گروه تقسيم كرد:
الف - گروهى كه از زمان خودشان عقبترند و فكر و روش و كارشان متناسب با صدها سال قبل است.
ب - گروهى كه معاصر با زمانند، كه بايد بكوشيم حدّاقل از اينان باشيم.
ج - گروهى كه جلوتر از زمان خويشند و آيندههاى دورتر را هم مىبينند و به تناسب آن عمل مىكنند و برنامه مىدهند و حرفهايشان ماندگار و رهنمودهايشان جاودانه است و تاريخ مصرف ندارد.
اگر زمانشناس باشيم، آمادگىهاى لازم و شيوههاى متناسب با زمان هم خواهيم داشت.
به تعبير حضرت على(ع): «مَنْ عَرَفَ الزّمانَ لم يَغْفُل عَنِ الأِستعداد؛
كسى كه زمان را بشناسد، از آمادگى و آمادهسازى غافل نمىشود.» (الحياة، ج1، ص135)
اگر درك درستى از زمان داشته باشيم، مسئله سرعت و شتاب، ارتباطات جهانى، بىحوصلگى نسل حاضر، راحتگزينى و دورى از پيچيدگى و دشوارى، تكيه بيشتر بر رسانههاى تصويرى و ... را هم مدّنظر قرار خواهيم داد و در برنامههاى تربيتى، «ابزار و شرايط» را به استخدام «اهداف تربيتى» خواهيم گرفت.
رشد از درون
اگر «آموزش»، انتقال معلومات و دانشهايى از بيرون به ذهن افراد تحت تعليم است، «پرورش»، عبارت است از روياندن از ريشه و رشد دادن از درون و به فعليّت رساندن قوا و استعدادهاى نهفته در انسانها.
استعدادهاى بشرى، تنها در زمينه علوم و فنون و مهارتها نيست، بلكه عرصه اخلاق و معنويت و كمالجويى هم قلمروى است كه بايد استعدادهاى افراد را شناخت و آن را همچون بذرى روياند و آبيارى و مراقبت كرد تا به مراحل بالاتر رشد برسد.
نقش هنر در اين زمينه، مىتواند توجه دادن انسان به فطريات و جاذبههاى معنوى و راز خلقت و چرايى زيستن و هدف آفرينش باشد و مربى هنرمند، حركتهاى درونى و رشد باطنى در افراد را سامان مىدهد.
هنر مىتواند در ذهن افراد، «سؤال» پديد آورد و در پى آن، آنان را براى يافتن «جواب»، برانگيزد. سؤالهاى اساسى براى حيات انسانى چيست؟ كيستم و چيستم و كجايم و چرا زندگى مىكنم و چگونهام و چگونه بايد باشم؟ اينها سؤالاتى است كه گاهى مورد غفلت انسان است و يادآورى آنها نشان بيدارى است.
اگر روشهاى هنرى بتواند اين سؤالها را براى انسان «عمده و اساسى» كند، يك گام به جلو برداشته است. و اگر بتواند شوق و انگيزه «يافتن جواب» را هم پديد آورد، گامى ديگر برداشته است و اگر پاسخها را هم به كمك تلاش و حركت درونى انسانها بيابد، گام سوم تحقق يافته است.
طرح سؤال تازه در ذهن، و كمك به حلّ آن و يافتن پاسخ درست، كار ارزنده و تحولآفرينى است كه از هنر ساخته است و هنر است كه انسان را در آستانه «حقيقتهاى پنهان» به درنگ و تأمّل وا مىدارد.
ورزيدگى فكر انسان در اثر نوعى «ورزش خودجوش» و دست و پنجه نرم كردن با ابهامها، سؤالها، مشكلات و راه حلها، در سايه هنر، عملى است. روشن است كه نوآورى و خلاقيت و ابداع، در نحوه پرداختن به موضوع نيز دامنه تأثيرگذارى و رشد از درون را مىافزايد.
جهت دهى به حبّ و بغض
از قوىترين عوامل برانگيزاننده، دوست داشتن و نفرت داشتن است. به تعبير ديگر، «حبّ و بغض»، در ايجاد انگيزه براى انجام يا ترك كارى بسيار نيرومند است. بهرهگيرى از تشويق هم بر همين پايه استوار است.
«الگو» و نقش آن در «جذب» نيز آشكار است و تأثير قهرمانان و اسوهها و زندگىنامه آنان بيش از «موعظه مستقيم» است.
محبتها و بغض و كينه ها اگر در مسير خوب هدايت شود، زمينهساز تعالى روحى و اخلاقى انسانهاست. در تربيت، الگوى مثبت و شايسته، ديگران را در پى خود مىكشد و الگوهاى منفى، انحطاطآور و ابتذالآفرين است. رمز دعوت به «تبعيّت از اسوهها» كه در قرآن است و نهى از پيروى از سران تباهى در همين حقيقت نهفته است. از دست هنر چه برمىآيد؟
گزافه نيست اگر نقش هنر را بالاترين نقش در ايجاد «كشش» و «كوشش» در انسانها بدانيم. از اينرو به كارگيرى هنر در برنامههاى تربيتى، مىتواند تأثير تربيت را عميقتر و ماندگارتر سازد و بستر تأثيرپذيرى از هدايتها و حكمتهاى متعالى را گستردهتر گرداند.
همان گونه كه در يك سوپرماركت يا مغازه، «ويترين» و «دكور»، تأثير بسزايى در «جذب مشترى» دارد، ارزشهاى معنوى و تربيتهاى اخلاقى هم كمارزشتر از كالاها و اجناس نيستند. براى عرضه آنها هم، بايد از ذوق و هنر بهره گرفت و جاذبه آفريد و ابداع داشت.
معرفى قهرمانهاى خوب و الگوهاى شايسته، در قالب فيلم، تئاتر، داستان، نقاشى و خط، طراحى، آموزش، شعر و سرود، در راسختر كردن ملكات اخلاقى در انسانها مؤثر است.
در ميان جوانان هم الگوهاى خوب، فراوان يافت مىشود، آنان كه براى لحظه لحظه عمرشان برنامهريزى مىكنند، آنان كه هر كارى را در شأن و شايسته جايگاه انسانى خود نمىدانند، آنان كه در زندگى فردى و اجتماعى به «حريم»ها و «خط قرمز»هايى معتقدند و رفتار خود را بر اساس آنها تنظيم مىكنند، آنان كه «خلاء روحى» خود را با «عبادت» پر مىكنند، اينان همه تابلوهاى «كمالنما»يند و نقش الگويى دارند.
مىتوان با ابزار و شيوههاى هنرى، اين گونه افراد و چنين صفات و حالاتى را به صورت «سرمشق» در آورد و هنرمندانه «الگوهاى ارزشى» ارائه نمود و به «تكثير خوبىها» پرداخت.
ايجاد نفرت از ستم و ريا و تبعيض و اعتياد و بيكارى و دروغ و مفاسد اخلاقى هم كه در بخش دوم (بُغض و عداوت) مىتواند زمينه فاصله گرفتن جوانان را از اين رذايل فراهم سازد، در سايه كار هنرى، عملى است و نقش آفرين تر.
ابداع و نوآورى
«سخن نو آر، كه نو را حلاوتى دگر است.»
اگر در امر تربيت، در پى تأثيرگذارى و جذب مخاطبانيم، از «نوآورى» به عنوان يكى از اهرمهاى جذب، نبايد غفلت كنيم.
گريز از تكرار و يكنواختى كه در افراد است، ضرورت ابداع و شيوههاى نو را در تربيت الزامى مىسازد و هنر مىتواند به تربيت هم جاذبه ببخشد.
طبعاً كسانى توانايى «نوآورى» دارند كه با شيوه هاى كهن و نمونه هاى قديم و قالبهاى متداول و مرسوم آشنا باشند و نارسايىها و ضعف جاذبههاى آنها را بشناسند و در پى نوآورى براى تحت پوشش قرار دادن گروههاى بيشتر و متنوعترى باشند.
از اين جهت، كار مربى بايد پيوسته از تحول و نو شدن و ابداع برخوردار باشد. به كارگيرى هنر در مورد تربيت از اين رهگذر است كه هم ضرورت مىيابد، هم افقهاى جديدترى را مىگشايد.
كنار گذاشتن قالبهاى سنّتى و ديرين، درست نيست، اما بهرهگيرى از آنها هم هرگز كافى نيست. مثل شيوههاى تبليغى كه اكتفا به رسم كهن پاسخگو نيست، بلكه در كنار آنها از روشهاى نو هم بايد بهره گرفت، چون نوآورى و نوگرايى، بر دامنه مخاطبان پيام تبليغى و تربيتى مىافزايد.
بارى، «هنر تربيتى»، شاخصه ارزشى بودن هنر است، و ... «تربيت هنرى»، عامل ديرپايى و گستردگى و نفوذ بيشتر محتواى تربيت است.
ماهنامه پيام زن ـ شماره 147ـ خرداد 1383
مادر و تربیت فرزندان2
خلاقيت را در بچههايتان درك و تقويت كنيد
موضوع «خلاقيت» همواره موضوعى جالب توجه و گيرا براى مردم بوده است. از يك طرف همه، خلاقيت را ارزش و نوعى امتياز مىدانيم و از سوى ديگر، مردم در زمان خود رفتار مناسبى با افراد خلاق نداشتهاند. اين امر شايد به دليل خلاقيت و ويژگى غير عادى و غير معمولى «خلاقيت» باشد.
به راستى خلاقيت چيست و خلاق كيست؟ بچههايى كه راه حلهاى جديد و مناسب پيدا مىكنند، بچههايى خلاق هستند. اما بايد دانست كه خلاقيت هوش نيست. بسيارى از بچههاى باهوش خلاق نيستند، اما گاهى با بچههايى سر و كار داريم كه به ظاهر بازيگوش و معمولىاند، اما انديشه هاى خلاقى دارند. اين دسته از بچهها بر خلاف ظاهرشان ذهن پيچيدهاى دارند. www.zibaweb.com
خلاقيت سه ويژگى دارد:
1 - بچههاى خلاق آمادگى دارند كه در پى راه حلهاى غير معمول باشند؛
2 - آنان از ابراز عقايد و مفاهيم جديد لذت مىبرند؛
3 - آنان از اشتباه كردن نمىترسند.
بچههاى خلاق به تمسخرى كه ممكن است متعاقب اشتباهشان پيش بيايد، بىاعتنا بوده و مشتاقند راهحلهايى كه احتمال شكست در آن زياد است را بياموزند. شايد مهمترين تفاوت بچههاى خلاق با ساير بچهها در نوع تفكر آنان باشد. بچههاى عادى و معمولى معمولاً از تفكر همگرا استفاده مىكنند يعنى براى حل مسئله، ذهنشان را معطوف يافتن پاسخ صحيح مىنمايند. در عوض تفكر واگرا كه اساس خلاقيت به شمار مىآيد نوعى فكر كردن است كه وقتى يك مسئله داراى چندين پاسخ باشد به كار گرفته مىشود.
موانع شكوفايى خلاقيت
1 - اجبار به همنوايى:
اگر فرزندان به اطلاعات و دنبالهروى از روشهاى متداول و قواعد خشك و انعطافناپذير مجبور و ملزم باشند، به طور چشمگيرى خلاقيت در آنان نقصان مىيابد. والدين مسلط و قدرتطلب، معلمان و مديرانى كه نظم و انضباط افراطى را بر بچهها تحميل مىكنند، به طور نادانسته و ناخواسته زمينهساز زوال خلاقيت مىشوند.
2 - نكوهش:
ابراز عقيده و ابراز راه حلهاى غير معمول و خارقالعاده يكى از نشانهها و مؤلفههاى خلاقيت است. بنابراين نكوهش و تمسخر بچههاى خلاق باعث خواهد شد كه احساس ارزشمندى آنان كاهش يابد و حالت وسواسى به خود بگيرد. با نكوهش ابراز عقايد بچهها، آنها را مجبور خواهيم كرد كه از بيان افكارشان دست برداشته و رفتار جرئتورزانهشان را كاهش دهند.
3 - انتظار پيروزى:
انتظار پيروزى هميشگى و مدام و توقع زيادى والدين، آفت پيشرفت و ترقى بچهها خواهد بود. انتظار پيروزى از هر كوشش، اغلب باعث خواهد شد كه بچهها از شكستهايشان دلسرد شده و به دنبال راه حلهاى نو و بديع نروند. از طرف ديگر، انتظار تشويق و پاداش زياد نيز باعث افزايش توقع بچهها در هر بار موفقيت خواهد شد. در بلندمدت اين امر ديد را از شناسايى واقعيتها تحريف كرده و قدرت خلاق ذهن بچهها را از بين مىبرد.
4 - عدم تحمل والدين:
خلاقيت به عبارتى نوعى بازى بيان عقايد و راه حلها، همراه با تمايل به خيالپردازى، ادعا، جسارتورزى و دستكارى در مفاهيم پذيرفته شده است. اغلب بچههاى خلاق حالتى كودكانه دارند و كارهايشان توأم با ريخت و پاش است اما اينها تنها ظاهر قضيه است.
راههاى كمك به رشد خلاقيت
1 - شركت در يادگيرى خودانگيخته:
بسيارى از بچهها تحت فشار ديگران (مديران، معلمان، والدين) هستند. بنابراين تشويقشان براى جهت دادن به يادگيرى چندان آسان نخواهد بود. از اين گذشته بسيارى از والدين با شيوههاى يادگيرى خودانگيخته آشنايى ندارند. در برخى موارد هم مىترسند اگر به بچههايشان آزادى بيشترى بدهند تا آنان به شيوه خودشان واقعيتها را كشف و دريافت كنند، چيزهاى اشتباهى را ياد گرفته و يا بچه ها آنچه را هدف آنان است نياموزند. والدين، در حقيقت وظيفه دارند بياموزند كه چگونه مىتوان آموخت.
2 - قانع نباشند:
بچه ها بايد اجازه داشته باشند نظرات و افكارشان را تغيير دهند و تا مىتوانند حدس بزنند. بگذاريد ذهن و توانايى تجسم و تصور بچههايتان وحشى باشد و به هر سو كه مىخواهد برود. از اين راه بچهها مىتوانند روابط دستنيافتنى و بعيد را دستكارى نموده و به احتمالات ذهنى متعدد دست يابند. بايد ذهن بچهها عادت كند كه خيلى زود قضاوت نكرده و به اولين و راحتترين راه حل قانع نباشند.
3 - انعطافپذيرى:
بايد به بچهها اجازه داد تا ديدگاههاى خود را عرضه كرده و از زاويههاى مختلف به موضوع نگاه كنند، به فرزندانتان بياموزيد براى هر موضوع، نظرات جديدى يافته و براى هر مسئله راه حلهاى زيادى را در نظر گيرد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید