تدبير ش56
چرخة توليد سوخت، حق ماست و ما از اين حق كوتاه نخواهيم آمد
در قضية هستهاي، چرخة توليد سوخت، حق ماست و ما از اين حق كوتاه نخواهيم آمد و دست برنخواهيم داشت؛ اين حق ماست. ما ميخواهيم سوخت را توليد كنيم. چندين هزار مگاوات، ما به سوخت هستهاي نياز داريم. نيروگاههاي هستهاي بايد به وجود بيايد. خوراك اين نيروگاهها بايد در داخل توليد بشود. اگر قرار شد براي خوراك اين نيروگاهها به خارج متوسل بشويم و محتاج باشيم، امور كشور نخواهد گذشت؛ بايد داخل بتواند خودش توليد كند. بنابراين، حق ماست و دنبال اين را خواهيم گرفت. آنها در جواب ميگويند خوب، ايران احتياج دارد به سوخت هستهاي، ما برايش تأمين ميكنيم؛ بانك جهاني درست بكنيم، چه ميكنيم، تأمين ميكنيم. اين حرف، حرف مهملي است؛ حرف بيمعنا و بي وجهي است. در همين ماجراي جريان تبادل سوخت بيست درصد، معلوم شد كه چقدر اينها صادقند! ما نياز داشتيم براي اين نيروگاه كوچك و آزمايشي، به سوخت بيست درصد. خوب! اين چيز معمولي هم هست، در دنيا ميگيرند، ما هم قبلها، چندين سال قبل از اين، پانزده شانزده سال قبل از اين خودمان گرفته بوديم؛ اين را خريده بوديم و هيچ مشكلي هم وجود ندارد. اينها بمجرد اينكه حس كردند ايران به اين احتياج دارد، شروع كردند به بازي درآوردن و اين را تبديل كردند به يك مسئله. خود اين به نظر من اشتباه بزرگي بود از طرف آمريكا و غرب؛ اشتباه كردند در قضية سوخت بيست درصد اينجوري عمل كردند.
اولاً با اين كارشان ما را تشويق كردند كه ما خودمان برويم سراغ سوخت بيست درصد. ما نميخواستيم؛ ما تصميم نداشتيم سوخت بيست درصد توليد كنيم؛ ما همان سه و نيم درصد برايمان كافي بود؛ اما با اين كار، اينها ما را تشويق كردند، وادار كردند، به ما تفهيم كردند كه بايد برويم سراغ بيست درصد؛ و رفتيم. اين اشتباه اوّلشان بود. اشتباه دوم اين بود كه به همة دنيا ثابت كردند، مدلل كردند كه آمريكا و بقية كساني كه اين سوخت را ميتوانند توليد كنند، قابل اطمينان نيستند براي اينكه انسان سوختش را به اميد اينها بگذارد. چون تا مورد احتياج قرار گرفت، همة مدعاهاي خودشان، همة خواستههاي خودشان را فهرست ميكنند، ميگويند: آقا! بايد اينها را عمل كنيد تا ما اين سوخت را به شما بدهيم! خوب! اين كه معامله نشد، بنابراين در مسئله هستهاي حرفي ندارند، منطقي ندارند. ما هم راه را پيدا كردهايم، داريم حركت ميكنيم؛ انشاءاللَّه همين راه را هم ادامه خواهيم داد.55. ۸۹/۰۵/۲۷ بيانات در ديدار كارگزاران نظام
دلايل خروج نخبگان
صحبتي هم راجع به دلايل خروج نخبگان شد. يكي از خانمها گفتند: با نخبگاني كه تماس ميگيريم، ميگويند علت خروج ما اينهاست: مثلاً در داخل، آن كاري كه بايد ميشده، نشده؛ آن كاري كه نبايد ميشده، شده! من اين حرفها را رد نميكنم. ممكن است واقعاً همين اشكالات هم وارد باشد؛ اما آن نخبهاي كه در دورة دانشجويي و بعد از فارغالتحصيلي پا ميشود ميرود خارج، غالباً دلايلش اينها نيست؛ اينها بهانه است. آنجا كساني هستند كه درِ باغ سبز نشان ميدهند! زمينههاي مساعد كاري را به رخ اين دانشجو ميكشند! اين دانشجو خيال ميكند كه حالا اگر برود آنجا، چنين و چنان خواهد شد. شايد هم واقعاً دستگاههاي دولتياي هستند كه علاوه بر انگيزة نياز به دانش و استعداد اين جوان، يك انگيزة ديگر هم دارند و آن، مبارزة با جمهوري اسلامي است! لذا روي اين سرمايهگذاري ميكنند برميدارند ميبرندش آنجا. حالا آنهايي كه ميروند، بعضي البته موفق ميشوند، بعضي هم موفق نميشوند، سرشان به سنگ ميخورد، پشيمان هم ميشوند؛ از اين قبيل هم داريم. از آن طرف هم جوانهايي داريم كه بدون اينكه بحث فرار نخبگان باشد، براي درس خواندن به خارج رفتهاند، مراتب علمي خيلي خوبي را هم گذراندهاند؛ اما ايمان و انگيزة ديني و اسلامي و انگيزههاي سالم آنها، آنها را به داخل كشور كشانده. همهاش از اين طرف نيست كه دارند حركت ميكنند؛ از آن طرف هم جوانهايي كه براي تحصيل رفتهاند، دارند ميآيند. ما افرادي را ميشناسيم؛ بعضيشان نابغهاند، بعضيشان برجستهاند، بعضيشان نخبهاند؛ اينها ميآيند داخل، مشغول كار ميشوند؛ مشغول خدمت ميشوند. اينجور هم نيست كه شما فرض كنيد همهاش از اين طرف ميروند؛ نه! آنها هم ميآيند داخل، و امكاناتي هم وجود دارد و كارهايي هم انجام ميگيرد.6 6. ۸۹/۰۵/۳۱ بيانات در ديدار دانشجويان در يازدهمين روزماه رمضان
تدبير ش57
عدم تغيير سرفصلهاي علوم انساني، نشاندهندة عدم جرأت ورود در مناقشه
علوم انساني اهميت دارد، علوم انساني كنوني در كشور بومي نيست، متعلق به ما نيست، ناظر به نيازهاي ما نيست، متكي به فلسفة ما نيست، متكي به معارف ما نيست، اصلاً ناظر به مسائل ديگري است؛ مسائل ما را حل نميكند. ديگراني طرح مسئله كردند، براي خودشان حل كردند - به درست و غلطش هم كار نداريم - اصلاً از ما بيگانه است. ... بنده در باب مسائل علوم انساني خيلي حرف دارم. ... اين عدم تغيير سرفصلهاي علوم انساني ... كاملاً درست است. واقعاً اين عيب است كه ما بيست سال، بيست و پنج سال سرفصل فلان دانش را اصلاً تغيير نداده باشيم؛ اين نشاندهندة عدم جرأت ورود در مناقشه است؛ اين همين چيزي است كه ما از آن بيمناكيم. جرأت ندارند كه مناقشه كنند؛ همان را كه هست درس دادند، باز هم درس ميدهند؛ ده سال ديگر هم ممكن است همان را درس بدهند؛ در حالي كه ... هر پنج سال در علوم انساني گاهي تغييرات عمدهاي به وجود ميآيد؛ لااقل در بعضي از علوم انساني حتماً اينجور است.4 4. 14/06/89 بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها
طرح نقطه نظرهاي بانوان دانشمند با رهبري
انتخاب دانشجويان و عدم تناسب پاياننامهها با نيازهاي علمي ... بسيار حرف درستي است، جزو حرفهاي ما هم هست. همچنين بر لزوم مسير دوجانبه ميان رهبري و جامعة زنان تأكيد كردند. البته نميشود جامعة زنان را مقايسه كرد با دانشگاه يا نيروهاي مسلح. خوب! جامعة زنان يعني نصف بيشتر جمعيت كشور؛ اين را نميشود مثلاً با يك جامعة دانشگاهي يا فرض كنيد يك مجموعة نظامي مقايسه كرد؛ ولي خوب، حرف درستي است. بـه هـر حـال مـا بايد فكر كنيم و نقـطـهنـظـرهـاي بـانـوان دانشمنـد و فـرزانـه و تحصيلكردة كشور را بشنويم؛ چون مسائل زنان، مسائل مهمي است؛ راست ميگويند. واقعاً امروز مشكل زنان در دنيا - نه تنها در كشور ما - يكي از مشكلات اصلي است. در كشور ما مسائل زنان شايد نسبت به خيلي از كشورهاي دنيا، از جمله نسبت به كشورهاي غربي، مسائل كمتري است؛ آنجاها مسائلِ خيلي سختتري است.4 4. 14/06/89 بيانات در ديدار اساتيد دانشگاهها
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید