3- حق انساني يا حق الهي
از آنچه گذشت روشن شد که مشروعيت جهاد ابتدايي آزادي بخش ، همچون جهادهاي تدافعي ، به دليل ماهيت دفاعي آن است ، اما آيا نوع ديگر جهاد ابتدايي ، يعني جهاد دعوت نيز چنين است ؟ جواب ، مثبت است . توضيح آن که ، برخي از محققين ، همچون شهيد مطهري ، از ديدگاهي « انسان - جامعه شناختي » ، «توحيد» را ، بدان دليل که سعادت انسان وابسته به آن است ، به عنوان « حق انساني » يا « حقوق انسانيت » معرفي کرده و جهاد دعوت را دفاع از اين نوع حق دانسته اند و برخي ديگر همچون آيت الله مصباح يزدي ، از ديدگاهي کلامي و « جهان شناختي » به دليل آن که وظيفه مردم ، ايمان توحيدي است آن را « حق الهي » معرفي کرده و در نتيجه جهاد دعوت را دفاع از حق خداوند تلقي کرده اند . در توضيح « ماهيت دفاعي » جهاد دعوت ، رشته کلام را به اين دو استاد بزرگوار مي سپاريم .
الف) توحيد ، حق انسانيت
استاد شهيد ، در آغاز ، مشروعيت جنگ را به «دفاعي» بودن آن دانسته اند و سپس مشروعيت دفاع را نيز به «حقاني» بودن آن پيوند داده اند . و در اين جهت دفاع از حق شخصي ، ملي و انساني را مراحل عادي ، عالي و اعلاي دفاع حقاني دانسته اند « يک سلسله چيزها است که اينها از حقوق يک فرد و يا از حقوق يک ملت برتر است ، مقدس تر است و دفاع کردن از آنها پيش وجدان بشري بالاتر است از دفاع از حقوق شخصي ، و اينها ، همان مقدسات انسانيت است . به عبارت ديگر ، ملاک تقدس دفاع ، اين نيست که انسان بايد از «خود» دفاع کند ، بلکه ملاک اين است که بايد از «حق» دفاع کند ، وقتي که ملاک «حق» است چه فرقي است ميان حق فردي و حق عمومي و انساني ؟ بلکه دفاع از حقوق انساني مقدس تر است ، و امروز - ولو اسمش را نبرند - در عمل به آن اعتراف دارند » (6) که اعلاميه جهاني حقوق بشر و داعيه دفاع از آن توسط برخي از دولتها - هر چند به دروغ - نمونه اي از اين حقوق عمومي انساني است .
استاد در فراز ديگري ، براي تبيين حقوق انساني و لزوم دفاع از آن به ذکر مثالي مادي و محسوس مبادرت کرده و مي فرمايد : « مي خواهم برايتان يک مثال ساده اي عرض بکنم : در زمان ما مساعي زيادي بکار برده ميشود براي اين که ريشه ي بعضي از بيماريها کنده بشود . هنوز علل اساسي بعضي از بيماريها کشف نشده است ، مثل سرطان ، و قهرا راه علاج و چاره هنوز به دست نيامده ، ولي فعلا يک سلسله داروهايي هست که از اين داروها مردم براي مدت موقت ، براي تأخير اثر اين بيماريها هم که شده ، استفاده مي کنند . اگر ما فرض کنيم که مؤسسه اي علاج يک بيماري را کشف کرد ، آن موسساتي که از وجود اين بيماري استفاده مي کنند ، و آن کارخانه هايي که داروهايي مي سازند که فقط براي اين بيماري به درد مي خورد ، اگر اين بيماري نباشد ، آنها چه بسا ميليونها يا ميلياردها دلار صدمه مي خورند ، اينها براي اين که بازارشان از ميان نرود ، بازارشان خراب نشود ، بخواهند اين کشفي که براي انسان ها اينقدر عزيز است ، از بين ببرند ، افرادش را از بين ببرند ، فرمولهاي کشف شده را از بين ببرند که کسي نفهمد چنين چيزي هست ، حالا آيا بايد از يک چنين ارزش انساني دفاع کرد يا نه ؟ آيا ما مي توانيم بگوييم : بجان ما و به مال ما که کسي حمله نکرده ، به ناموس ما و به استقلال ما و به سرزمين ما که کسي کاري نداشته ، يک بابايي در يک گوشه ي دنيا ، يک کشفي کرده ، يک بابايي ديگر هم دارد آنها را از بين مي برد ، به من چه ؟ نه ، اين جا جاي « بمن چه » نيست ، اين جا يک ارزش انساني است که در معرض خطر قرار گرفته است ، تجاوز به يکي از ارزشهاي انساني صورت گرفته است ، بنابراين ، ما اگر اين جا ، در مقام معارضه و جنگ برآييم ، متجاوزيم ؟ نه ، نيستيم ، بلکه بر ضد تجاوز قيام کرده و با متجاوز جنگيده ايم . » (7)
استاد ، در قسمت ديگري ، از آزادي به عنوان يکي از حقوق « انسانيت » که مورد قبول همگان است نام برده و مي گويد : « مثلا آزادي را از مقدسات بشري به حساب مي آورند . آزادي مربوط به يک فرد و يک ملت نيست . حالا اگر آزادي در جايي مورد تهاجم قرار گرفت ، اما نه آزادي من و نه آزادي ملت من ، بلکه در يک گوشه اي از گوشه هاي دنيا ، آزادي که جزء حقوق همه انسانها است مورد تهاجم قرار گرفته ، آيا دفاع کردن از اين حق انسانيت ، به عنوان دفاع از « حق انسانيت » مشروع است يا نه ؟ اگر مشروع است ، پس منحصر به آن فردي که آزادي او مورد تهاجم قرار گرفته نيست ، افراد ديگر ، و ملتهاي ديگر نيز مي توانند بلکه بايد ، به کمک آزادي بشتابند و به جنگ سلب آزادي و اختناق بروند . (8) در اين جا چه جواب مي دهيد ؟ گمان نمي کنم کسي ترديد بکند که مقدسترين اقسام جهادها و مقدسترين اقسام جنگها ، جنگي است که به عنوان دفاع از حقوق انسانيت صورت گرفته باشد .
در مدتي که الجزايري ها با استعمار فرانسه مي جنگيدند ، يک عده افراد ، حتي از اروپايي ها ، در اين جنگ شرکت مي کردند ، يا به صورت سرباز يا به صورت غير سرباز ، آيا از نظر شما فقط الجزايري ها جنگيدنشان مشروع بود ، چون حق خودشان مورد تجاوز قرار گرفته بود ؟ پس بنابراين فردي که از اقصي بلاد اروپا آمده به نفع اين ملت وارد پيکار شده ، او ظالم و متجاوز است و بايد به او گفت فضولي موقوف ، به تو چه مربوط است ،کسي که به حق تو تجاوز نکرده ، تو چرا اين جا شرکت مي کني ؟ يا او بايد بگويد ، من از حق انسانيت دفاع مي کنم ، و حتي جهاد چنين شخصي او جهاد آن الجزايري مقدستر است ، چون او جنبه دفاع از خود دارد و عمل اين ، اخلاقي تر است از عمل او و مقدس تر است از عمل او ؟ مسلما شق دوم صحيح است » (9)
استاد ، پس از آن که حقوق عمومي را در پرتو دو مثال فوق توضيح داده مشروعيت دفاع عمومي از آن را تبيين مي فرمايند ، دين حق و توحيد را نيز نمونه عالي اين حقوق معرفي کرده و دفاع از آن را به عنوان دفاع از « حقوق انسانيت » مشروع قلمداد مي کنند . و البته توضيح هم مي دهند که در غرب چون ، به دين به عنوان يک امر شخصي و سليقه اي نگاه ، مي کنند ، طبعا چنين حقي براي دفاع از آن قائل نميشوند « فرنگي ها که مي گويند از نظر توحيد و ايمان نبايد مزاحم کسي شد از اين جهت است که فکر مي کنند ، اينها جزء امور خصوصي و سليقه اي و ذوقي وفردي و شخصي است . انسان در زندگي به يک چيزي بايد سرگرم باشد که اسمش ايمان است ، مثل امور هنري است ، يک کسي از حافظ خوشش مي آيد . ديگر نبايد مزاحم کسي شد که سعدي را دوست دارد که تو چرا سعدي را دوست داري ؟ من حافظ را دوست دارم ، تو هم حتما بايستي حافظ را دوست داشته باشي . مي گويند دين هم همين جور است ، يکي اسلام را دوست دارد ، يکي مسيحيت را دوست دارد ، يکي زردشتيگري را دوست دارد ، يک کسي هم ، هيچ يک از اينها را دوست ندارد ، نبايد مزاحم کسي شد . اينها از نظر فرنگي ها به اصل زندگي مربوط نيست ، به خط مشي انسان مربوط نيست ، آنها اصلا طرز تصورشان و طرز تفکرشان درباره ي دين ، با طرز تصور ما فرق مي کند . ديني که مثل دينهاي آنها باشد همين جور هم بايد بود ، ولي از نظر ما ، دين ، يعني صراط مستقيم ، يعني راه راست بشري ، بي تفاوت در مسئله دين بودن ، يعني در راه درست بشريت بي تفاوت بودن . ما مي گوييم توحيد با سعادت بشر بستگي دارد مربوط به سليقه ي شخصي نيست ، مربوط به اين قوم و آن قوم نيست ، پس حق با همان کساني است که توحيد را جزء حقوق بشريت مي شمارند » (10)
استاد ، در فراز ديگري پس از آن که تصريح مي کنند که توحيد از حقوق عمومي و انساني است نه حقوق شخصي و ملي ، نتيجه مي گيرند که ، دفاع از توحيد ، به عنوان مصداقي از دفاع از « حقوق انسانيت » کاملا مشروع و پسنديده است : « توحيد هم مثل آزادي ، جزء حقوق انساني است ، ما در آزادي عقيده گفتيم که معني حق آزادي اين نيست که آزادي يک فرد از طرف ديگري مورد تهديد قرار نگيرد ، بلکه ممکن است از طرق خودش مورد تهديد قرار گيرد . پس اگر مردمي براي توحيد و براي مبارزه با شرک بجنگند ، جنگشان جنبه ي دفاعي دارد ، نه جنبه ي استخدامي و استعماري و استثمار و تجاوز ... پس جنگيدن به خاطر توحيد مشروع است ، چون دفاع از حق انسانيت است ، مثل جنگيدن براي آزادي ملتي ديگر است . » (11)
ب) توحيد ، حق الهي
آنچه در توجيه مشروعيت جهاد ابتدايي و دعوت ، تحت عنوان « دفاع از حقوق انسانيت » گذشت ، هرچند حقيقت دارد ولي بيشتر داراي صبغه جدلي و بر پايه «مقبولات» طرف مقابل است .
اما از نگاهي واقعي تر ، اصولا بايد ديد که چه کسي حق دارد و مي تواند که به تعيين «حقوق» بپردازد و مشروعيت و عدم مشروعيت دفاع را تبيين کند . از ديدگاه اسلامي مبدأ منشأ همه حقوق و تکاليف خداوند متعال است که بر اساس حکمت بالغه خويش و احاطه کامل به مصالح و مفاسد امور و سعادت جاويد انسان ، از طريق ارسال رسل و انزال کتب ، حقوق بندگان را نسبت به يکديگر ، و نيز حق خود را بر بندگان ، بيان فرموده است . استاد مصباح از اين زاويه به مسئله نگريسته و حق الهي را مقدم بر همه حقوق دانسته و دفاع از آن را مشروعترين نوع دفاع معرفي مي کند . البته پيش از اين بيان تصريح مي فرمايند که همين حق الهي هم به نفع انسان و در مسير استکمال اوست : « تنها ارزش مطلق و اصيل ، ارزش استکمال انسان ، يعني تقرب وي به خداي متعال است پس هر چيزي که راه اين استکمال و تقرب را سد کند و در پيش پاي رهروان ، چاهي يا سنگي شود ، بايد از ميان برود . هدف از بعثت انبياء هم جز اين نبوده است که بشر را به سوي خداي متعال دعوت کنند ، راه تقرب الهي را به او بنمايند ، وي را به آن راه برسانند و سدها و موانع را از پيش پاي او بردارند تا بتواند به اين حرکت فطريش سرعت بخشد و شتاب دهد . پيامبران نيامده اند تا فقط نظم و آرامش را برقرار سازند و مردم را از زندگي اي قرين آسايش و خوشي برخوردار کنند ، بلکه مبعوث شده اند تا نظام ارزشي الهي را ، در جامعه بشري احياء و اقامه کنند . » (12)
روشن است که ارجمندترين ارزش و مهمترين حق ، حق خداوند و مشروع ترين دفاع ، دفاع از اين حق است : « دفاع ديگري هم هست که از همه اقسام پيش گفته دفاع ، بلند مرتبه تر و پربهاتر است ، دفاع از حق خداي متعال که همان جهاد ابتدايي است . رمز جلالت قدر و علو مرتبت جهاد ابتدايي اين است که - چنانکه در مبحث « فلسفه حقوق » مشروحا گفتيم - همه حقوق متقابلي که انسانها ، در ارتباط با همديگر دارند ، تحت الشعاع حق خداي متعال بر جميع آدميان واقع مي شود ، و حتي تبيين و توجيه منطقي و عقلاني آن حقوق ، جز بر پايه اين حق عظيم ، امکان پذير نيست .به تعبير ديگر ، اين که هر انساني بر هر انسان ديگري حقي دارد ، فقط بدين سبب است که خداي متعال بر هر دوي آنها حق دارد . حق خداي متعال چيست ؟ اين است که در سرتاسر جهان ، پرستش شود ، دينش حاکم باشد و سخنش برتر :
« و کلمه الله هي العليا » (13)
سخن خداي متعال است که برترين است .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید