كسانى كه امركنندگان به قسط و انبيا را به قتل برسانند، به عذابى دردناك بشارت داده شده اند. آيه اى كه ذكر خواهيم كرد متضمن نكات مذكور است. جالب توجه است كه امركنندگان به قسط «من الناس» (از مردم) هستند. ان الذين يكفرون بايات الله و يقتلون النبيين بغير حق و يقتلون الذين يامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب اليم (آل عمران، ۲۱). «كسانى كه به آيات خدا كفر مى ورزند و پيامبران را به ناحق مى كشند و دادگستران را به قتل مى رسانند، آنان را از عذابى دردناك خبر ده». نكته مهمى كه از اين آيه استنباط مى شود اين است كه امر به معروف و نهى از منكر رسالتى پيامبرانه است و آمر به معروف و ناهى از منكر كسى است كه مشى پيامبرانه دارد. بنابراين، هر امر و نهى اى ولو به قصد خدمت به دين و گسترش آن، امر به معروف و نهى از منكر نيست. در همه آيات قرآن كه در آن ها از امر به معروف و نهى از منكر سخن گفته شده است (از جمله آيات مذكور) موضوع بحث همواره سه چيز بوده است: توحيد، معاد و عمل صالح؛ يعنى سه مولفه ايمان در قرآن. سه موضوعى كه همه دعوت پيامبر در آن خلاصه مى شود. اين نكته نشان مى دهد كه امر به معروف و نهى از منكر امرى فرافقهى است و در وراى رساله عمليه قرار داد.
۱۶) طرق اجتناب و جلوگيرى از منكر
با تامل در آيات قرآن در مى يابيم كه راه هاى گوناگونى براى جلوگيرى و دورى از منكر يافت مى شود. اين طرق را مى توان در دو گروه عمده جاى داد: الف) معطوف به اجتماع ب) معطوف به نفس انسان. درخصوص گروه اول ذيل عنوان: «تمكن و امر به معروف و نهى از منكر» و نيز ذيل عنوان: «امت برتر» توضيحاتى ارايه كرديم. در اين جا سخن از گروه دوم است. در قرآن كريم مى توان آيات بسيارى را مشاهده كرد كه در آن از منكر نهى و به معروف امر شده است. در اكثر اين آيات به امكان وجودى انسان اشاره شده و از او خواسته شده است تا از طريق به كارگيرى و تاثيرگذارى بر اين امكان (و يا امكانات بالقوه خويش) راه خود را به سوى كرانه هاى وسيع اخلاقى معطوف به خداوند بگشايد و به حقيقت كلمه «ذكر» دست يابد. ذكر يعنى قرآن كريم و از اين رو است كه نماز را نيز مى توان وسيله اى تنبه دهنده و تحريك كننده انسان تلقى كرد و از اين ديدگاه است كه نماز خالصانه و بى روى و ريا مى تواند آدمى را در فضاى معروف (عمل و گفتار صالح) سير دهد.
آيه زير شايد اشاره به همين معنا داشته باشد: اتل ما احى اليك من الكتب و اقم الصلوه ان الصلوه تنهى عن الفحشا و المنكر و لذكرالله اكبر و الله يعلم ما تصنعون (عنكبوت، ۴۵). «آنچه از كتاب به سوى تو وحى شده است بخوان. نماز را بر پا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند بازمى دارد و قطعا ياد خدا بالاتر است و خدا مى داند چه مى كنيد.»
۱۷) اهل كتاب
ليئسوا سواء من اهل الكتاب امه قائمه يتلون آيات الله اناء اليل و هم يسجدون / يومنون باالله و اليوم الاخر و يامرون باالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون فى الخيرات و اولئك من الصالحين (آل عمران، ۱۱۱-۱۱۰). «اهل كتاب همه يكسان نيستند. گروهى به طاعت خدا ايستاده اند و آيات خدا را در دل شب تلاوت مى كنند و سجده به جاى مى آورند / و به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و در كارهاى نيك شتاب مى ورزند و از جمله صالحانند.»
در آيات مذكور سخن از يهود و نصارى است كه در قرآن به آنان «اهل كتاب» نيز اطلاق شده است. آيات به روشنى بيان مى كنند كه آموزه امر به معروف و نهى از منكر تنها اختصاص به پيروان محمد (ص) ندارد و در ميان اهل كتاب نيز افرادى يافت مى شوند كه نه تنها به اين آموزه عمل مى كنند، بلكه در كارهاى خير نيز بر ديگران پيشى مى گيرند. در آيه ۱۱۵ همين سوره آمده است: و ما يفعلوا من خير فلن يكفره والله عليم بالمتقين. «و هر كار نيكى كه كنند ناديده انگاشته نشود زيرا خدا به پرهيزگاران آگاه است.»
چنان كه پيشتر گفتيم، در اين آيه و آيات ديگر قرآن كريم تصريح شده است كه اصل ايمان داراى سه مولفه اساسى است: ايمان به خداوند، ايمان به معاد و عمل صالح. تجلى باطنى و ظاهرى اين سه مولفه، منوط به رجوع به درون و تحقق امكان وجودى انسان است. اين كه اهل كتاب در امور خير بر ديگران پيشى مى گيرند، فقط به اين دليل نيست كه در فضاى مسيحيت و يهوديت و غيره تنفس مى كنند، بلكه به دليل بالفعل كردن چنين «امكانى» است.
با تامل در آيه ۱۲۵ سوره انعام مى توان ضرورت رجوع به درون و از قوه به فعل درآوردن امكان وجودى را دريافت. در اين آيه خداوند متعال از گمراه نمودن كسانى سخن گفته است كه ايمان نمى آورند: فمن يردالله ان يهديه يشرح صدره الاسلام و من يرد ان يضله يجعل صدره ضيقا حرجا كانما يصعد فى السماء كذالك يجعل الله الرجس على الذين لا يومنون. «پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد دستش را به پذيرش اسلام مى گشايد و هر كه را بخواهد گمراه كند دلش را سخت تنگ مى گرداند، چنان كه گويى به زحمت در آسمان بالا مى رود. اين گونه خدا پليدى را بر كسانى كه ايمان نمى آورند قرار مى دهد.» اين آيه و آياتى نظير اين بسيار تامل برانگيز است. آيا خداوند تعمدى در گمراه كردن عده اى و هدايت كردن عده اى ديگر دارد؟ آيا خداوند در هدايت كردن مردمان تبعيض قائل مى شود؟ پاسخ اين پرسش ها قطعا منفى است.
اگر خداوند عده اى را گمراه و عده اى را هدايت كند، خداوندى ظالم و تبعيض گر خواهد بود و به شهادت قرآن خداوند نه ظالم و نه تبعيض گر است. چنان كه قرآن مى گويد خداوند نسبت به همه مهربان و رحيم است. پس اين آيه و آيات ديگر مشابه آن چه مى خواهد بگويد؟ پاسخ اين است كه نسبت دادن هدايت يافتگى يا گمراهى خلق به خداوند برقرارى نسبتى تكوينى و به واسطه است نه نسبتى مستقيم. اين واسطه عمل و مشى خود انسان است، بدين ترتيب، اين آيه و آيات نظير آن با نسبت دادن هدايت يافتگى و گمراهى انسان ها به خداوند به ما مى آموزد كه هدايت يافتن يا گمراهى انسان ها امرى آنى و بى زمينه نيست و نبايد انتظار داشت كه اولا همه دعوت شدگان ايمان بياورند و ثانيا ايمان آورندگان احتمالى به سرعت ايمان بياورند. بارها در قرآن خطاب به پيامبر آمده است كه نبايد انتظار داشته باشد همه ايمان بياورند.
پس اصل ايمان آوردن و بن مايه راهيابى به فضاى هدايت از انسان آغاز مى شود.
۱۸) روش هاى امر و نهى
با يك نگاه كلى و اجمالى به قرآن كريم مى توان به چهار روش براى امر به معروف و نهى از منكر اشاره كرد:
۱) همراه با عطوفت و مهربانى باشد.
۲) همراه با دليل و مثال باشد.
۳) به تاثيرگذارى آن توجه شود (از طريق عامل بودن آمر و ناهى به معروف ها و دورى از منكرات).
۴) به شكل توصيه و ترغيب باشد.
اكنون درباره هر يك از روش هاى مذكور توضيحاتى ارايه مى كنيم. قبلا اين نكته را متذكر مى شويم كه اگر مطالعه وسيع ترى در قرآن كريم انجام شود، احتمالا مى توان از روش هاى ديگرى نيز سخن گفت. هر چند اين روش ها هيچ گاه به شكلى مستقيم و آموزشى مطرح نشده، اما سياق آيات آن چنان روشن است كه هرگونه تعبير ديگرى را نيازمند به ادله متقنى مى كند.
۱-۱۸- همراه با عطوفت و مهربانى باشد
از آنجا كه قرآن كريم پيوسته به «احسان» و سخن نيكو امر كرده است، و خداوند نيز همواره «بالناس لرئوف الرحيم» است، وعظ و نصيحتش نيز همراه با عطوفت است؛ و از آن جا كه تخلق به اخلاق الهى از جمله وظايف يك مسلمان به شمار مى آيد، التزام به محبت و دلسوزى در اخلاق اسلامى، خصوصا در مقوله امر به معروف و نهى از منكر، بسيار به جا و قابل درك است. امر خداوند به عدل و احسان، و بخشش به نزديكان و نيز نهى او از فحشا و منكر و بغى را كه در آيه ۹۳ از سوره بقره آمده است، مى توان از جمله توصيه هايى كه قرآن براى رعايت اصل عطوفت نموده است دانست. «اصلاح بين الناس» نيز از امورى است كه بدون در نظر گرفتن اصل عطوفت قابل درك نيست، چنان كه اگر بخواهيم مبناى اصلاح بين الناس را مصلحت - چه فردى و چه جمعى - در نظر بگيريم، بدون دميدن روح عاطفه در آن، كمترين اصلاح را بايد انتظار داشته باشيم و شايد به آنجا كشيده شويم كه ابتدا مصلحت را تعريف كنيم. در هر حال چه با و چه بى مصلحت، اصلاح بين الناس بدون عاطفه با يك خلأ جدى روبه رو خواهد بود.
در يك حالت كلى و فراگير براى نشان دادن تاكيد قرآن بر رعايت اصل رافت مى توان به اين آيه توجه نمود: محمد رسول الله والذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم (فتح، ۲۹). «محمد (ص) پيامبر خداست و كسانى كه با اويند به كافران سختگير (و) با همديگر مهربانند». در واقع رعايت اصل عطوفت (رافت، مهربانى، دلسوزى و غيره) در نظام اخلاقى قرآن كريم از اصول اساسى است.
بى ترديد سخن گفتن به زبان خوش با مردم در كنار ساير توصيه هايى كه در آيه مذكور آمده است نشان از توجه خاص قرآن به ملايمت، عطوفت و مهربانى دارد. بديهى است كه توجه به اين اصل در مقوله امر به معروف و نهى از منكر اهميتى مضاعف دارد. چرا كه به تجربه ثابت شده است استفاده از روش هاى غير «ليّن» تاثير مطلوبى بر مخاطب به جاى نمى گذارد. از ديگر آياتى كه به روشنى نشان مى دهد بكارگيرى روش هاى «ليّن» در دعوت به سوى معروف مورد تاييد قرآن نيست آيه ۴۶ از سوره عنكبوت است: و لا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتى هى احسن ... . وبا اهل كتاب، جز به (شيوه اى) كه بهتر است مجادله نكنيد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید