در آيه ۱۱۲ از سوره توبه ضمن برشمردن صفات و ويژگى هاى مومنين به آمر و ناهى بودن آنان نيز اشاره شده و براى مجموعه اين صفات به آنان بشارت داده شده است.
۱۲) شيطان و امر به معروف و نهى از منكر
تبعيت از خطوات (گام هاى) شيطان منجر به دخالت او در زندگى انسان مى شود. اين دخالت بدان جا مى انجامد كه شيطان پيروان خود را به فحشا و منكر امر مى كند و اين در حالى است كه اگر فضل الهى شامل حال بندگانش نمى شد، هيچ يك از بندگان، قادر به پاك نگه داشتن خود از گناه (منكر) نبودند. يا ايهاالذين امنوا لاتتبعوا خطوات الشيطان فانه يامر باالفحشا و المنكر لوفضل الله عليكم و رحمته ما زكى منكم من احدا ابدا و لكن الله يزكى من يشا، والله سميع عليم (نور، ۲۱).
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، پاى از پى گام هاى شيطان منهيد و هر كس پاى بر جاى گام هاى شيطان نهد (بداند كه) او را به زشت كارى و ناپسندى وامى دارد و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمى شد. ولى اين خداست كه هر كس را بخواهد پاك مى گرداند و خدا(ست كه) شنواى داناست». جالب توجه است كه در اين آيه نيز مخاطب مومنين هستند (درباره مخاطبين قرآن در بخش مربوطه توضيحاتى داده ايم) و جالب است كه توانايى شيطان در انحراف انسان ها به اندازه اى است كه اگر فضل و عنايت خداوند نسبت به بندگان نبود حتى يك تن از مومنين نمى توانست پاك بماند.
۱۳) نمونه ها و مصاديق
مى توان صفحات زيادى را به ذكر مصاديق امر و نهى در قرآن كريم اختصاص داد و بسيارى از آن ها را و بلكه همه اش را برشمرد، ليكن اين كار به تطويل مى انجامد. لذا، تنها به ذكر برخى از مصاديق كه در سوره لقمان بدان ها اشاره شده است مى پردازيم. ذكر اين نمونه ها در ضمن مى تواند ما را با گفتار شخصى كه خداوند به او حكمت عطا كرده است آشنا كند. جالب توجه است كه حكمت عطا شده به لقمان با شكر خدا، كه در مقابل كفر قرار گرفته است، برابر دانسته شده و غيرشاكر (كفور) ظلم كننده به نفس خويش خوانده شده است. در فرازى ديگر «حكيم» را در مقام وعظ و نصيحت به فرزندش مشاهده مى كنيم: و اذ قال لقمان لا بنه و هو يعظه يا بنى لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم (لقمان، ۱۳). «و ياد كن هنگامى را كه لقمان به پسر خويش - در حالى كه وى را اندرز مى داد - گفت: اى پسرك من به خداوند شرك مياور كه به راستى شرك ستم بزرگى است.»
اين اولين وعظ لقمان حكيم است كه در آن به اساسى ترين نهى (نهى خاص) پرداخته شده است. در دومين فراز، فرزند خود را به عدالت خداوند و اين كه تمامى اعمال او نظارت كننده اى دارد توجه مى دهد: يا بنى انها ان تك مثقال حبه من خردل فتكن فى صخره او فى السموات او فى الارض يات بها الله ان الله لطيف خبير (لقمان، ۱۶) اى پسرك من اگر (عمل تو) هموزن دانه خردلى در تخته سنگى يا در آسمان ها يا در زمين باشد خدا آن را مى آورد كه خدا بس دقيق و آگاه است.»
در هفدهمين آيه همين سوره، پسر لقمان به اقامه صلوة و امر به معروف و نهى از منكر سفارش شده و به او تاكيد شده است كه در اين راه بايد صبور و مقاوم بود، زيرا صبر و پايدارى «من عزم الامور» است: «اى پسرك من نماز را برپاى دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند بازدار و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش. اين (حاكى) از عزم (و اراده تو در) امور است». در ادامه آيات (۱۸-۱۹) لقمان حكيم، پسرش را از نخوت با مردم، خودپسندى و لاف زنى نهى كرده و به بدون تكبر راه رفتن (مشى كردن) و آرام سخن گفتن امر كرده است.
درباره صالحات و سيئات
كليه اعمال معروف - كه البته شامل گفتار معروف هم مى شود - را مى توان تحت عنوان كلى «صالحات» آورد. اين نكته بسيار حايز اهميت است، چرا كه در گفتمان قرآنى هيچ بنده مومن، مسلم، موقن و مخلصى را نمى توان يافت كه از عمل صالح به دور باشد و يا به نوعى با آن ارتباط نداشته باشد. اين نكته از نظر پروفسور ايزوتسو چنان داراى اهميت است كه آن را مرادف ايمان دانسته است: «يك رابطه بسيار قوى عمل صالح و ايمان را از لحاظ وابستگى معنايى به هم مى پيوندد و به صورت يك واحد تقريبا جدايى ناپذير بيرون مى آورد، همچنان كه سايه از جسم تبعيت مى كند و هر كجا كه جسم باشد سايه آن هم هست، هر كجا ايمان هست عمل صالح (صالحات) نيز هست...». شايان ذكر است كه واژه «سيئات» عملا در تضاد با واژه «صالحات» قرار دارد. اين نكته با رجوع به قرآن به خوبى قابل اثبات است.
۱۴) تبعات اجتماعى
آياتى كه در پى مى آيند متضمن اين نكته اند كه عدم توجه افراد به اين آموزه منجر به اضمحلال و نابودى جامعه اى خواهد شد كه در آن زيست مى كنند. در اين آيات به ضرورت رواج و گسترش امر به معروف و نهى از منكر پى مى بريم و نيز روشن مى گردد كه فراموش كردن منهيات منجر به فسق مى گردد و نتيجه چنين فسقى، ظلم خواهد بود (ظلم به نفس و ظلم در معناى عام آن) و پيامد تمامى اينها نزول تكوينى عذاب است. در اين ميان اين آمرين و ناهين هستند كه نجات مى يابند.
فلما نسوا ما ذكورا به انجينا الذين ينهون عن السوء و اخذنا الذين ظلموا بعذاب بئس بما كانوا يفسقون (اعراف، ۱۶۵). «پس هنگامى كه آن چه را بدان تذكر داده شد بودند از ياد بردند، كسانى را كه از (كار) بد باز مى داشتند نجات داديم و كسانى را كه ستم كردند به سزاى آن كه نافرمانى مى كردند به عذابى شديد گرفتار كرديم.»
در ادامه همين آيه (۱۶۶) به مسخ كسانى كه از منهيات سرپيچى كرده بودند اشاره شده است: «فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قرده خاسئين. «وچون از آن چه نهى شده بودند سرپيچى كردند، به آنان گفتيم: بوزينگانى رانده شده باشيد».
در آيه بعدى نيز ضمن آن كه بر ضرورت وجود «خردمندانى» كه مى بايد وظيفه امر به معروف و نهى از منكر در جامعه را به عهده بگيرند تاكيد شده است، سخن از عدم نابودى شهرهايى است كه مردم آن به «اصلاحگرى» مى پردازند. - فلولا كان من القرون من قبلكم اولوا بقيه ينهون عن الفساد فى الارض الا قليلا ممن انجينا منهم واتبع الذين ظلموا ما اترفوا فيه و كانو مجرمين / و ما كان ربك ليهلك القرى بظلم و اهلها مصلحون (هود، ۱۱۶-۱۱۷). «پس چرا از نسل هاى پيش از شما خردمندانى نبودند كه (مردم را) از فساد در زمين بازدارند؟ جز اندكى از كسانى كه از ميان آنان نجاتشان داديم و كسانى كه ستم كردند و به دنبال ناز و نعمتى كه در آن بود رفتند. و آنان بزهكار (مجرم) بودند / و پروردگار تو (هرگز) بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند، به ستم هلاك كند.»
در آيات فوق سخن از شهرها و اقوامى است كه در اثر فسق و ظلم و غيره نابود شده اند. در قرآن كريم نمونه هايى از اين اقوام ذكر شده است. قوم نوح و لوط از جمله اين اقوامند. در سوره عنكبوت آيه ۲۹ گفت وگوى لوط با قومش جالب توجه است. ائنكم لتوتون الرجال و تقطعون السبيل و تاتون فى ناديكم المنكر فما كان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان كنت من الصادقين. «آيا شما با مردها درمى آميزيد و راه (توالد و تناسل) را قطع مى كنيد و در محافل انس خود پليدكارى مى كنيد؟ و(لى) پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: اگر راست مى گويى عذاب خدا را براى ما بياور.»
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید