5. لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ .(40)
در زمان جاهليت، اين توهّم وجود داشت كه معامله و تجارت و باركشى و مسافربرى به هنگام موسم حج، حرام و گناه و موجب بطلان حج مى گردد،(41) اما خداوند با نزول اين آيه فرمود: هيچ گونه مانعى براى تجارت در ايام حج وجود ندارد، بلكه براساس آيه: لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ... و رواياتى كه از ائمه(عليهم السلام) نقل شده، يكى از حكمت هاى حج، منافع اقتصادى آن مى باشد.
6 . « يَسْئَلُونَكَ عَنِ اْلأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَم».(42)
اين آيه، بنا به شأن نزولى كه بعضى از مفسران گفته اند، اشاره به يك رسوم خرافىِ ديگر در موسم حج، در زمان جاهلى، دارد كه هركس هنگامى كه لباس احرام را به تن كرد، ديگر نبايد از راه معمولى و درِ خانه وارد شود، بلكه در پشت خانه نقبى مى زدند كه به هنگام احرام فقط از اين راه رفت و آمد كنند; به طورى كه اين عمل نزد آنها نيكو شمرده مى شد; زيرا نوعى ترك عادت تلقى مى گرديد و از آن رو كه احرام ترك عادت است، پس از اين ترك عادت، آن را تكميل مى كردند، اما خداوند با نزول اين آيه، ملاك برّ و نيكى را تقوا دانسته است.(43)
7 . إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما .(44)
يكى از اعمال حج در جاهليت، سعى ميان كوههاى صفا و مروه بود، ولى در بالاى اين دو كوه، دو بت به نام هاى اساف و نائله نصب بود كه آنها به هنگام سعى، براى اين دو بت احترام قائل مى شدند. مسلمانان به خاطر سابقه اين موضوع، كراهت داشتند در ايام حج سعى ميان صفا و مروه كنند و تصور مى كردند اين يك عمل جاهلى است. خداوند با نزول اين آيه، آن تصوّرات را مردود دانست و سعى ميان صفا و مروه را يكى از شعائر دين مطرح كرد; چنان كه معاوية بن عمار از امام صادق(عليه السلام)روايت كرده كه آن حضرت در ضمن حديثى طولانى فرمود:
«إِنَّ الْمُسْلِمِينَ كَانُوا يَظُنُّونَ أَنَّ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ شَيْءٌ صَنَعَهُ الْمُشْرِكُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ...إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ...».(45)
از عادات ديگر جاهليت در مراسم حج، طواف در حال برهنگى است. آنان معتقد بودند كه تأمين لباس احرام در اختيار قريش قرار دارد و اگر كسى جامه احرام تهيه نمى كرد، مى بايست برهنه طواف كند و طواف با لباس و پارچه اى كه از خارج حرم باشد را باطل مى دانستند، چنان كه مرحوم فيض از امام صادق(عليه السلام) در اين باره روايت آورده كه آن حضرت فرمود:
«و كان سنة من العرب في الحج أنّه من دخل مكة و طاف بالبيت في ثيابه لم يحل له إمساكها و كانوا يتصدقون بها و لا يلبسونها بعد الطواف فكان من وافى مكة يستعير ثوبا و يطوف فيه ثم يرده و من لم يجد عارية اكترى ثياباً و من لم يجد عارية و لا كرى و لم يكن له إلاّ ثوب واحد طاف بالبيت عرياناً فجائت امرأة من العرب وسيمة جميلة فطلبت ثوبا عارية أو كرى فلم تجده فقالوا لها إن طفت في ثيابك احتجت أن تتصدقي بها فقالت و كيف أتصدق و ليس لي غيرها فطافت بالبيت عريانة و أشرف لها الناس».(46)
بعضى از مفسران، اين عادت زشت جاهليت را در ذيل آيه: وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ(47) ذكر كرده اند و مراد از فحشا يا يكى از مصاديق آن را، همين عمل قبيح جاهلى دانسته اند.(48)
عادت ديگرِ آنها در مراسم حج اين بود كه مى گفتند: هركس از خارج حرم براى زيارت خانه خدا بيايد، نمى تواند از غذاى حل استفاده كند،(49) بلكه بايد از غذاى اهل حرم استفاده كند. اين عمل در عين اين كه يك بدعت بود، سود فراوانى براى قريش داشت كه خود را متوليان حرم مى دانستند. بعضى از مفسران اين عادت را در ذيل آيه: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ(50) يا آيه قبل ذكر كرده اند.(51)
جمع بندى
از مجموعه آيات و روايات استفاده شد كه حج در اين برهه از تاريخ، نه تنها وجود داشته، بلكه امرى معروف و مشهور بوده; به طورى كه معيار شمارش سال قرار گرفته بود و در هر سال اين عمل عبادى انجام مى گرفته است. منتهى بهوسيله سودجويان و قدرت طلبان، حج از حقيقت اصلى و توحيدى اش منحرف گشت و هركس براى منافع شخصى يا گروهى، چيزى را بر آن اضافه يا جايگزين نمود و عبادت مردم در پاك ترين مركز عبادت، تبديل به سوت كشيدن و كف زدن و فحشا و تفاخرات موهوم و آلوده به انواع بدعت ها و خرافات گرديد و كانون توحيدى كه بهوسيله ابراهيم پاكسازى شده بود، تبديل به بت خانه و بتكده شد; به طورى كه هر گروهى كه به مكه مى آمد، براى خود بتى داشت و در مقابل آن تعظيم و كرنش مى كرد.
4 . حج از زمان ظهور اسلام تاكنون
اين برهه از زمان را به سه دوره تقسيم نموده، سپس هر دوره را به طور جداگانه بررسى مى كنيم:
* . حج در زمان پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله)
* . حج در زمان ائمه معصومين(عليهم السلام)
* . حج در عصر كنونى
الف : حج در زمان پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)
از مطالبى كه گذشت، اين نتيجه به دست آمد كه: حج در فاصله زمانى ميان حضرت ابراهيم و بعثت پيامبر خدا، از معناى حقيقى خود خارج و دچار تحريف گرديد و كانون توحيد، كه قهرمان توحيد ايجاد كرده بود، مبدّل به بت خانه و آلوده به مشتى خرافات و موهومات و بدعت ها شد و اين وضع با ظهور اسلام تا زمان فتح مكه; يعنى سال هشتم هجرت باقى ماند; چراكه مكه و كعبه تا آن زمان در دست مشركان و سران قريش بود. از اين رو، مراسم حج بر همان اساس جاهليت انجام مى گرفت. پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله)در سال ششم هجرت با نزول آيه أتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ(52) تقريباً با 1400 نفر از مدينه به قصد حج خارج شد و در مسجد شجره محرم گرديد. اما از آن جاكه مكه هنوز در سيطره و سلطه مشركان بود، جلوى كاروان حج را گرفتند كه منجر به صلح حديبيه گرديد(53) و آيه مباركه: لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ(54) در آن زمان نازل شد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) با اصحاب خود به مدينه برگشتند، اما براساس يكى از بندهاى صلح حديبيه، پيامبر در سال بعد، تقريباً با 2000 نفر و هشتاد شتر قربانى، عمرة القضاء را انجام داد(55) و مسلمانان، با شكوه و جلال خاصى لبيك گويان، در حالى كه عبدالله بن رواحه شتر پيامبر را در دست داشت، وارد مكه شد و قريش براى اين كه اين صحنه دشوار را نبينند مسجدالحرام را خالى و برفراز كوه ابوقبيس به تماشا ايستادند. پيامبر سواره وارد مسجدالحرام و سواره طواف نمود و بعد از پايان عمره، به مدينه برگشتند و اين نخستين عمره اى بود كه در اسلام رسماً انجام پذيرفت.
عمره رسمى دوم(56) در سال هشتم هجرت، در فتح مكه انجام گرفت كه پيامبر در اين سال همچون ابراهيم خليل، مشغول پاكسازى حريم قدس كعبه از بت و بت پرستى شد و با تلاوت آيه: وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ(57) بت ها را يكى پس از ديگرى به زمين كشيد.
اما نخستين حج واجب كه بعد از بعثت پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به طور رسمى انجام گرفت، در سال نهم پس از هجرت بود كه به دلايلى، خودِ پيامبر در آن شركت نكرد و اميرالحاج در آن سال حضرت على، امير مؤمنان(عليه السلام) بود و در اين سال بود كه سوره برائت نازل شد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) مأموريت داد كه براى اعلام جدايىِ كاملِ مرز توحيد از شرك و كفر و جدايى صفوف مسلمانان از صفوف كفار، چند آيه از اوايل سوره برائت را همراه با قطعنامه اى در مجمع عمومى حج براى مردم قرائت كند و اين سال از يك طرف آخرين سال شركت مشركين در مراسم حج بود و از سوى ديگر، نخستين سالى بود كه مسلمانان و مشركان، با هم مراسم حج برگزار انجام كردند.
اما بزرگ ترين و شكوهمندترين حج در اسلام، در سال دهم هجرت واقع شد، كه پيامبر خدا در آن شركت كرد(58) و مناسك و اعمال واقعى حج را در عمل به مسلمانان آموزش داد و فرمود: «خُذُوا عَنِّي مَناسِكَكُمْ»; همانگونه كه در مورد نماز فرمود: «صَلُّوا كَما رَأَيتُمُونِي أُصَلِّي»
39 . راجع به نسىء، معانى ديگرى هم ذكر شده كه به خاطر مربوط نبودن به بحث، از ذكر آن خوددارى مى كنيم.
40 . بقره : 19841 . درالمنثور، ج1، صص534 و 535
42 . حج : 28
43 . اين يكى از معانى آيه است، معانى ديگر هم براى آيه ذكر شده است.
44 . بقره : 189
45 . نورالثقلين، ج1، صص146 و 148 و درالمنثور، ج1، صص384 تا 389
46 . صافى، ج2، ص319
47 . اعراف : 28
48 . صافى، ج2، ص187 ; مجمع البيان، ج2، صص410 و 413 ; درالمنثور، ج3، صص436 و 437
49 . ابن اثير، ج1، ص290
50 . اعراف: 32
51 . درالمنثور، ج32، صص446 و 440
52 . بقره : 196
53 . بحار الأنوار، ج20، ص317 تا 377 ; تاريخ طبرى، ج1، صص627 و 628 ; ابن اثير، ج1، صص582 تا 590 ; سيره ابن هشام، ج2، ص308 تا 322
54 . فتح : 18
55 . ابن اثير، ج1، ص603 و سيره ابن هشام، ج2، ص370
56 . تعداد عمره پيامبر ميان 3 و 9 ذكر شده است ; من لا يحضره الفقيه، ج2، ص275، باب 171 و وافى، ج3، ص230
57 . اسراء: 81
58 . بحار الأنوار، ج21، ص378 تا آخر ; فروع كافى، ج4، ص245 ; ابن اثير، ج1، ص651 و 652 ; سيره ابن هشام، ج2، ص601 به بعد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید