احرام
1 ـ تلبيه (تلبيات اربع)
دومين شرط از شرايط كيفيت و صحت احرام; عبارت است از «تلبيه» و يا «تلبيات اربع» كه عبارتند از: «لبَّيك اَلّلهُم لبَّيكَ، لبَّيكَ لا شَريك لَك لَبّيك»، اكتفا به همين مقدار تلبيه كافى است و احرام «حاج» يا «معتمر» صحيح مى باشد.
«محقق حلّى» آورده است كه احرام در صورتى محقق خواهد گرديد كه «تلبيات اربع» گفته شود.1 و شيخ المحقّقين صاحب جواهر از كتابهاى معتبر فقهى; چونان «الانتصار»، «الغنيه»، «الخلاف» و «التذكره»، به آن نقل اجماع محصّل و منقول نموده است.2
البته اكثريت قريب به اتفاق فقها با تعبيرهايى چون «الأحوط» و يا «الأحوط الأولى»، گفته اند كه: بدنبال «تلبيات فوق» اين عبارات را نيز بگويد:
«اِنّ الْحَمدَ واالنِّعمة لَك وَ الْمُلك لاشريكَ لَك لبَيك».
بديهى است همانطور كه اهل اصطلاح مى دانند، اين قبيل تعبيرات حمل بر «استحباب» و يا «استحباب مؤكَّد» مى گردد.
«تلبيه هاى چهارگانه» يك بار بيشتر واجب نيست، ليكن تكرار و زياد گفتن آن تا آنجا كه «حاج» و يا «معتمر» قدرت دارد، مستحب است; بويژه در تعقيب هر نماز واجب و يا مستحبى و بهنگام بالا رفتن از بلندى و يا پايين آمدن از سرازيرى و نيز در آخر شب، موقع بيدار شدن از خواب، وقت سوار شدن و هنگام زوال خورشيد و همچنين آنگاه كه كاروانى را ملاقات مى كنند و بالأخره در سحرگاهان.3
«تلبيات اربع» در تحقّق احرام آنچنان نقش و دخالت دارد كه اگر «حاج» و يا «معتمر» آن را فراموش كند، بايد به «ميقات» برگردد و گفتن تلبيه را تدارك كند.4
شيخ الطائفه أبى جعفر محمد بن الحسن الطوسى (م460هـ.) در كتاب «النهايه» آورده است: «تلبيه واجب است و ترك آن به هيچ عنوان جايز نيست... و آنچه از تلبيه، حتماً و در شكل فريضه بايد گفته شود; «تلبيه هاى چهارگانه» است، آرى اگر تلبيات ديگرى بر «تلبيات اربع» اضافه كند، داراى فضل و ثواب فراوانى است».5
بنا به نقل ثقة الاسلام كلينى، معاوية بن عمّار تلبيات كامل را از جعفر بن محمد، امام صادق ـ ع ـ به ترتيب ذيل آورده است:
«لبّيك الّلهمَ لبّيك، لبّيك لاشريك لكَ لبّيك، اِنَّ الحَمدَ والنِّعمَةَ وَ لَكَ الْمُلك لاشريك لَك لَبّيك، لبّيك ذَا المَعارِجِ لبّيك، لبَيك داعياً اِلى دارِالسَّلامِ لبّيك لبيك غفّارَ الذّنوبِ لبّيك، لبيك اهلَ التَّلبِيةِ لَبّيكَ، لبّيكَ ذَا الجَلالِ وَالإِكرام لبّيك، لبّيكَ مرهوباً و مرغوباً اِليكَ لبَّيك، لبّيك تُبدئ وَ الْمعادُ اليك لبَّيكَ لبّيك كَشّافَ الكُرَبِ العِظامِ لَبَّيكَ، لبَّيكَ عَبدكَ وَ ابْنُ عبديك لبَّيك، لبّيك يا كريم لبيك».6
سپس امام ـ ع ـ فرمود: تلبيات مزبور را پس از هر نماز واجب و مستحب و بهنگام سير و حركت و ورود به وادى و منزل و ملاقات كاروانها و آنگاه كه از خواب بيدار مى شوى و در سحرگاهان و در حد مقدور، تكرار كن و با صداى بلند لبّيك بگو7 ...، همه انبيا و مرسلين به اين تلبيات، لبيك مى گفتند. وجمله «لبّيك ذا المعارج» را فراوان تكراركن; زيرا رسول خداـ ص ـ به هنگام تلبيه گفتن، اين جمله را زياد مى گفتند. و نخستين شخصيتى كه در تاريخ تلبيه گفت، حضرت ابراهيم ـ ع ـ بود.
آنگاه حضرت خطاب به راوى اين چنين ادامه داد: خداوند شما را به انجام مناسك حج و زيارت بيت الله الحرام دعوت فرمود. پس به دعوت ذات اقدس الهى بوسيله «تلبيه» پاسخ گوييد...8
2 ـ پوشيدن دو جامه احرام
سومين شرط از شرايط صحت اِحرام، پوشيدن دو جامه است پس از كندن لباسهاى دوخته كه يكى را «ازار = لنگ» و ديگرى را «رداء = عبا» مى نامند.9
محقق حلى در كتاب «شرايع» تحت عنوان «واجبات اِحرام»، سومين واجب از واجبات احرام را «لبس ثوبى الإحرام = پوشيدن دو جامه احرام» دانسته و مى نويسد:
پوشيدن دو جامه مزبور واجب است و آنچه را كه در نماز پوشيدن آن جايز نيست، در احرام هم جايز نمى باشد. حال آيا پوشيدن حرير براى زنها جايز است؟ برخى از فقها فتواى به صحت داده اند; زيرا پوشيدن حرير در نماز براى زنان جايز است.10 ولى بعضى از آنها در احرام نهى نموده اند و اين به احتياط نزديكتر است.11 محرم مى تواند بيش از دو جامه احرام بپوشد و نيز مى تواند آنها را تعويض كند، امّا بهنگام طواف بهتر آن است در همان دو لباسى كه در حال احرام پوشيده است، طواف خانه خدا را بجاى آورد.12
شيخ مفيد در «باب صفة الإحرام» مى نويسد:
«و يلبس ثوبى احرامه يأتزر باحد هما، و يتوشحّ13 بالآخر، او يرتدى به».14
و محرم بايد دو جامه احرام را يكى به عنوان «اِزار» و ديگرى را به عنوان «وشاح» يا
«ردا» بپوشد. جالب توجه اين كه شاگرد برجسته و پرآوازه شيخ مفيد ـ ره ـ ; يعنى شيخ الطائفه ابوجعفر طوسى ـ اعلى الله مقامه ـ عين عبارت استاد خويش را بدون كم و زياد در كتاب «النهايه...» خود آورده است.15
آنگاه شيخ مفيد بهترين و شايسته ترين لباس را جهت احرام، جامه اى مى داند كه از پنبه و يا كتاب سفيد بافته شده باشد.16
و شيخ صدوق بهترين اوقات را براى احرام، موقع ظهر و پس از فراغت از نماز ظهر دانسته و سپس مى نويسد: «سزاوارتر آن است كه احرام پس از نماز واجب انجام پذيرد، ولى در صورت عدم امكان، شش ركعت نماز مستحبى بخواند و سپس محرم گردد. و اگر نتوانست تنها به دو ركعت بسنده كند; بدين ترتيب كه در ركعت اوّل پس از حمد، سوره «قُلْ هُوَالله اَحَد» بخواند، و در ركعت دوّم بعد از خواندن سوره مباركه حمد، سوره «قُلْ يا اَيُّهَا الكافرون» را قرائت كند.17
1 ـ «فلا ينعقد الإحرام لتمتع و لا لمفرد اِلاّ بها...» شرايع الإسلام فى مسايل الحلال و الحرام، المحقق الحلى ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن الحسن، ج1 و 2، ص245/ تحقيق و اخراج و تعليق: عبدالحسين محمد على، منشورات دارالاضواء بيروت ـ لبنان.
2 ـ جواهر الكلام فى شرح شرايع الأحكام، شيخ الفقها الشيخ محمد حسن النجفى، ج18، ص216. دارالكتب الإسلاميه ـ تهران.
3 ـ ر.كـ : المقنعه، فخرالشيعه محمد بن محمد بن النعمان الملقب بالشيخ المفيد، متوفاى 413 هـ . ق، ص398، مؤسسة النشر الإسلامى، بقم المشرفه.
4 ـ «لونسى التلبيه وجب عليه العود الى الميقات لتداركها...»، تحريرالوسيله، امام خمينى ـ ره ـ ، ج1، ص415/ مطبعة الآداب فى النجف الاشرف.
5 ـ النهاية فى مجرد الفقه و الفتاوى، ص215، انتشارات قدس محمّدى.
6 ـ فروع كافى، ج4، ص336 ـ شيخ مفيد ـ ره ـ در كتاب «المقنعه، ص398» فراز زير را نقل كرده است:
«لبّيك اتقرب اليك بحمدِ و آله لبّيك».
7 ـ شيخ طوسى ـ ره ـ درباره جهرية تلبيات اين چنين فتوا مى دهد:
والجهر بها سنّة مؤكّدة للرجال، و ليس ذلك على النّساء...
و محقق حلى نيز تحت عنوان «مندوبات تلبيه» نخستين حكم مستحبى تلبيه را: «رفع الصوت بالتلبية للرّجال...» ذكر كرده است.
و اين مبتنى بر رواياتى است كه از رسول اكرم ـ ص ـ و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ ، نقل شده است; از جمله: صحيح عمر بن يزيد: «و اجهر بها كلما ركبت و كلما نزلت...» (وسايل الشيعه، باب 4، من ابواب الإحرام، حديث 3) و نيز مرفوع حريز عن الصادقين ـ عليهما السلام ـ : ممّا احرم رسول الله ـ ص ـ اتاه جبرئيل ـ ع ـ فقال له: «مر اصحابك بالعج و الثج; و العج رفع الصوت بالتلبيه، و الثج نحر البدن (وسايل الشيعه، باب 37 من ابواب الإحرام، حديث 1) و نيز حديث مستدرك به نقل از بعضى نسخه هاى فقه الرضا ـ ع ـ : عن رسول الله ـ ص ـ : اتانى جبرئيل فقال: مر اصحابك ان يرفعوا اصواتهم بالتلبيه فانّه من شعار الحج. و سئل النّبى ـ ص ـ فقيل: اىّ الحج افضل؟ قال: العج و الثج، قيل ما العج و الثج؟ قال: العج الضجيح و رفع الصوت بالتلبيه و الثج النحر. (السمتدرك، ج2، ص 116)
و همچنين روايت على ـ ع ـ : قال اميرالمؤمنين ـ ع ـ : جاء جبرئيل الى النبى ـ ص ـ و قال له: اِن التلبيّة شعار المحرم فارفع صوتك بالتلبيه (من لايحضره الفقيه، ج1، ص114) و نيز حديث كلينى از ابابصير: عن ابى عبدالله ـ ع ـ : ليس على النساء جهر بالتلبيه... (فروع كافى، ج1، ص277)
و روايت فضالة بن ايّوب از امام صادق ـ ع ـ : اِنَّ الله وضع عن النساء اربعاً: الجهر بالتلبيه، والسعى بين الصفا و المروة و دخول الكعبه و الإستلام (حجرالأسود). البته همانطور كه شيخ حرّ عاملى در ذيل اين روايت آورده است: مراد از سعى در اينجا «هروله» است.
چنانچه در حديث ذيل، در متن خود حديث منظور از «سعى بين صفا و مروه» آمده است:
عن ابى سعيد المكّارى، عن ابى عبدالله ـ ع ـ قال: اِنّ الله ـ عزّ و جَلّ ـ وضع عن النساء اربعاً: الإجهار بالتلبيه، و السعى بين الصفا و المروة; يعنى الهرولة، و دخول الكعبه، و استلام الحجر الأسود. (ر.كـ : «وسائل الشيعه، ج5، باب عدم استحباب جهر النساء بالتلبيه، حديث 1 و 2، ص51/ من منشورات مكتبة الاسلاميه).
8 ـ فروع كافى، ج4، ص336 .
9 ـ در منتهى آورده است:
اذا اراد الإحرام وجب عليه نزع ثيابه و لبس ثوبى الاحرام بان تيزر باحدهما و يرتدى بالآخر. (جواهر الكلام، ج18، كتاب الحج، ص239.)
10 ـ در صحيحة حريز از امام صادق ـ ع ـ روايت شده است: كلَ ثوب يصلى فيه فلاباس بالإحرام فيه (وسائل الشيعه، باب 27، حديث 1).
11 ـ بسيارى از فقهاى معاصر بدين احتياط گراييده اند، از جمله امام خمينى ـ ره ـ كه در مسأله 20 باب «كيفية الإحرام» كتاب الحج، تحرير الوسيله مى نويسد:
«... بَل الأحوط للنساء ايضاً أن لايكون ثوب احرامهن منا حرير خالص، بل الأحوط لهنّ عدم لبسه الى آخر الإحرام». (تحرير الوسيله، ج1، ص417)
12 ـ شرايع الإسلام ... ، ح1 و 2، ص246 .
13 ـ وَشَحَ (قلّد الوشاح) : حمايل آويخت. توشح بسيفه: تقلد به: شمشيرش را حمايل كرد. تَوَشَّحَ بثوبه. لبسه او ادخله تحت ابطه فالقاه على منكبه: لباسش را پوشيد، يا لباس خود را از زير بغل رد كرد و روى شانه انداخت. (المنجد فى اللغة والاعلام، چاپ 23، ص901)
14 ـ المقنعه، شيخ مفيد، ص396، مؤسسة النشر الإسلامى.
15 ـ النهاية فى مجرد الفقه والفتاوى، ص212، انتشارات قدس محمّدى.
16 ـ المقنعة، ص396 : و افضل الثياب للاحرام البيض من القطن او الكتان.
17 ـ النهايه...، شيخ الطائفه، صدوق ـ ره ـ ، ص212 و 213 .
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید