چگونه بايد به چنين رازي از حج ، پي ببريم؟
ما به عنوان يك مسلمان در شهر يا روستاي خود، براي خدا خانهاي بنا ميكنيم و نام آن را مسجد قبيله، مسجد محلّه و يا مسجد شهر ميگذاريم و با مرزبنديهاي خانوادگي، منطقهاي و قومي، مساجد را از يكديگر جدا ساخته، هر مسجدي را به يك خانواده، قبيله، فاميل، عرب و عجم اختصاص ميدهيم و خود را در يك چهارچوب تنگ فكري، و نه يك بينش باز فكري نسبت به تمام انسانها، محدود مينماييم.
اما كعبه خانه قابل احترامي است كه خداوند آن را مايه قيام و زندگي تمام انسانها، بدور از رنگ، فرهنگ و جغرافيايي خاص، قرار داده است و در حقيقت آن را يك خانه الهي و بينالمللي به حساب آورده تا هر مسلماني آن را خانه شعار و مقصد خود بداند؛ از اين رو خداوند به مسلمانان دستور ميدهد: در هر كجا كه هستيد به سوي آن توجه كنيد؛ «اي پيامبر، به سوي مسجدالحرام توجه كن و شما مسلمانان هم هر كجا بوديد به سوي آن رو گردانيد»3؛ چرا كه اين خانه بايد مركز وحدت، كنگره جهاني و محل تجمع تمام مسلمانان از هر نژاد و ملّتي باشد.
حال راز ديگري از حج را مد نظر قرار ميدهيم و طواف در اطراف خانه خدا را به عنوان يك عبادت در نظر ميگيريم.
ما در خانه و زندگي طبيعي خود، خدا را بطور فردي پرستش ميكنيم و بالاتر از اين، عبادت را به صورت جماعت انجام ميدهيم و اندكي در افزايش افراد، توسعه يا تضييق قائل ميشويم ولي عبادت از حدود تنگ فردي و اجتماعي خود فراتر نميرود. در چنين عبادتي، تمام امّت اسلام در سطح جهاني و انساني، مورد توجّه نيست.
اكنون عبادت طواف را مورد نظر قرار ميدهيم، اين عبادت برگرد خانه خدا، در سطح تمام امّت اسلام و جهان ميباشد و همه مسلمانان، به عنوان يك ملّت، در آن شركت دارند. در طواف خانه خدا يك عبادت عمومي است، نمايندگان تمام مسلمانان عرب، فارس، هند، آمريكا، آفريقا، اروپا و غير آن، حضور مييابند تا بينش عميقي در عبادت و روحيه تازهاي در محضر خدا، پيدا كرده و مفهوم انسانيّت در دلشان اثر نمايد و از آنچه در زندگيشان به صورت عادت غلط در آمده، آزاد گردند؛ زيرا اگر مردم در انديشه، عبادت و مسؤوليتهايشان در محيط بستهاي تلاش و زندگي كنند، دچار روحيه محدود و تنگ نظري خواهند شد و خود را به عنوان بخشي از امّت بزرگ فراموش خواهند نمود، در صورتي كه، عبادت طواف، در محضر پروردگار جهان، به امت اسلام انديشه و روحيه جهاني الهام ميبخشد و هدف تربيتي حج از آن پديدار ميشود و اين همان ساختن مسلمان، با انديشه جهاني است كه هنگام طواف برگرد خانه همگاني خدا، از خود محوري و دايره خانواده و سرزمين و ملّتش آزاد ميشود.
اين مسأله مهمّي است كه ما در زندگي اجتماعي و سياسي خود بايد آن را تحقّق ببخشيم و فعاليّتهاي خود را وارد صحنه جديد بگردانيم و نقش بهتري را ايفا نماييم؛ زيرا يكي از مشكلات جهان اسلام، همين روحيهاي است كه احيانا بر مسلمانان حاكم ميشود و آنان به مسائل خاصّ خود اهتمام ميورزند كه يك درجه از مشكلات و مسايل شخصي فراتر رفته و از حالت خود محوري، به روحيه مليگرايي تبديل شده است. چنين مسلماناني، مسايل كشور خود را، اساس مشكلات اسلام دانسته و بر اين باورند كه بايد تمام فعاليّتهاي خود و مسلمانان در حج براي حلّ آنها صرف شود و بايد از تمام انرژيها و معادلات جهاني كمك گرفت و ديگر فكر نميكنند كه بايد از كشور آنان هم به نفع مسائل و مشكلات جهان اسلام استفاده نمود و چه بسا، اين روحيه مليگرايي، آنان را از مسائل جهاني ـ به طور كلّي ـ منزوي نمايد.
امروزه ميبينيم واقعيت سياسي كشورهايي كه مسلمانان در آن زندگي ميكنند، مسائل منطقه اي يا جغرافياي آن كشورها است و مسلمانان در ميان مشكلات فراوان جهان اسلام، تنها در صدد حلّ مسائل محلّي خود ميباشند و به مسايل ديگر هيچ اهتمامي نميورزند، مگر آنجا كه با مسائل كشور خود در رابطه باشد.
اينان با مسائل ديگر كشورهاي مسلمان، همانند قضاياي ديگر اجانب و بيگانگان برخورد ميكنند و چه بسا، دخالت در مسألهاي را، گرچه اسلامي باشد، و تنها به خاطر بازماندن از مسائل خود، نقطه ضعف ميشمارند.
احيانا برخي ميگويند: من به اين مسأله مخصوص اهميّت ميدهم، چون يك موضوع اسلامي است و شرايط آن سرزمين كه در مراسم حج، من نمايندگي آن را دارم، ايجاب ميكند كه من در قلمرو خاص خود تلاش نمايم؛ چرا كه من از ديگران به اين مسأله آشنا ترم و از امكانات و شرايط آن، جهت تلاش سودمند و بهره برداري در موقعيّت بهتري هستم و اهميّت اين مسأله، از ديگر مسائل جهان اسلام، با توجّه به موقعيّت استراتژيك آن در برخورد با واقعيّتهاي موجود جهان اسلام، بيشتر ميباشد. البته، چه بسا، اين منطق مورد قبول و عقلايي باشد ولي بايد به اين نكته مهم توجه داشت كه: تفكّر جامع نگري اسلام، مسلمانان را وا ميدارد كه در مسائل كشور يا منطقه خود، به عنوان يك مسأله اسلامي بنگرند و آن را از اين ديدگاه بررسي نمايند كه از نظر سياسي، اقتصادي و امنيّتي، چه جايگاهي در جهان اسلام دارد، تا هر مسلماني بداند چقدر نيرو صرف نمايد و چگونه بايد، با توجه به شرايط اين كشور و آن مملكت، موضعگيري كند. بديهي است كه فرق است بين اين كه يك مسلمان، در فكر پيروزي كشور خود در فلان مسأله خاص باشد، گرچه تمام مسلمانان در مسائل جهاني اسلام ناكام شوند و بين اين كه در انديشه حلّ مسائل كشور خود، به عنوان بخشي از مسائل مهم جهان اسلام باشد.
سخن ما اين است كه نسبت به مسائل خود شور و حرارت ابراز نكنيد و نگوييد: مسلمانان آن كشور به مسائل خود خواهند پرداخت و مسلمانان ديگر در كشور ديگر نميتوانند از آنان حمايت كنند! همچنانكه مسلمانان هر كشور اسلامي، چنين عذري را ميآورند. بلكه مسأله مهم و قابل توجه اين است كه ما بايد به مسائل خود، به عنوان بخشي از مسائل جهان اسلام بنگريم و نه جداي از عالم اسلام.
ما ميخواهيم، بواسطه حج، انسان مسلمان دوباره ساخته شود و تحوّل يابد؛ به گونهاي كه اسلام را با توجّه به مقتضيات و امكانات كلّ جهان در نظر بگيرد و در درون خود تحوّلي را پديد آورد كه بتواند در هر منطقهاي براي مسلمانان سودمند باشد. ما نبايد آمال و آرزوي خود را در ديدگاههاي تنگ و مناطق محدود، محصور كنيم و در برابر موانع خاصّ و منافع فردي و يا ملّي از موضعگيرهاي جهاني و اسلامي خود چشم پوشي نماييم.
پس اگر ما توانستيم با ساختن چنين شخصيّت اسلامي و جهاننگر، به هدف بزرگ خود برسيم، آنگاه است كه ميتوانيم خود را در موقعيّت صحيح و آغاز يك تحوّل تعيين كننده و سرنوشت ساز بدانيم و از صورت افراد پراكنده و يا جمعيتهاي متفرّق، به يك امّت تبديل شويم و اين سرّي است كه ما از طواف برگرد خانه خدا ميفهميم.
صفا و مروه و سعي، نمايانگر چند دور حركت انسان است از آغاز معين تا پايان معيّن و اين به خاطر عبادت خداوند است كه ما را بدان امر نمود.
بنابراين، سعي حركتي عيني از اطاعت و رمز عبادت خداوند است و اين، سرآغاز سازندهاي است كه نقش تربيتي در انسان دارد و تلاش او را، جهت تحصيل علم و نيرو يا در برخورد با هجومهاي تحميلي مستكبران، در يك چهارچوب مشخصي شتاب وجهت ميبخشد، بلكه در موضعگيري انسان بر ضد مستكبران و يا كوشش براي رفع نيازهاي مردم هم، نقش دارد؛ زيرا همانطور كه خدا از انسان، سعي در اين مكان را خواسته، تلاش و كوشش در اين امور را هم از او طلب نمودهاست.
خداوند از آدميان ميخواهد كه زندگي را، حركت و تلاشي براي خدا در خط مسؤوليت قرار دهند و آن را تبديل به صحنهاي از تلاش نمايند كه از وجود تمام عناصر و گروههاي طغيانگر، كافر و مستكبر پاك و منزه گردد و اينجاست كه سعي، بين آغاز و پايان مشخصي، نقطه جهش به تمام صحنههاي مورد خواست خدا ميشود.
آنگاه حج را با وقوف و درنگ در عرفات، مشعر و منا، ادامه ميدهيم و مدّتهاي معيّني را، به تفكّر و تأمّل و ياد خدا سپري ميكنيم و اين خود، سرّي از اسرار اين وقوفها است. ما به خوبي درك ميكنيم كه انسان وقتي در حركت و زندگي خود، در هر موقعيت و با هر گونه فعاليّتي، در صحنه علم، سياست، جنگ و صلح غرق شد، ناچار بايد مدّتي هم درنگ كند و بينديشد و حساب نفع و زيان خود را بنمايد تا برايش آنچه از انحرافات و كجرويها رخ داده، روشن گردد و غفلت، او را دچار غرور و انحراف نسازد؛ به گونهاي كه حركت خود را فوق العاده ببيند و خود را بزرگ تصوّر نمايد و در حقيقت چيزي در خارج، جز خيال و سراب نباشد. غرور، به انسان ميگويد كه تو خطا نميكني و حق با تو است و با اين عقل و تجربه و برخورداري از سطح شناخت و روشني مسائل، براي كسي مانند تو اشتباه رخ نداده است.
اين وقوفها و درنگها، با زبان اشاره به تو ميفهماند كه از شتاب حركت خود بكاه و بايست و در آنچه گفتهاي يا انجام دادهاي، فكر كن، تا موارد خطا و صواب آن را دريابي و خود را در تمام حركات گذشته، به دقت مورد ارزيابي و نقد قرار ده و كاملاً خودت را بشناس.
وقوف در عرفات، مشعر و منا در محضر خدا، براي ارزيابي و تفكّر جهت يادآوري خويشتن و پروردگار و ميزان رابطه انسان با خدا و توجه خدا به انسان است. و با چنين انديشهاي است كه انسان بايد جهت حركت آينده خود را در اعمال و طرحها و بازتابهاي فكري و اجرايي خود دريابد، به ويژه در «منا» كه به انسان الهام ميكند: اين شبها آخرين فرصتهاي مراسم حج است و ببين كجا بودي و اكنون چه در حالتي هستي و فردا چه ميخواهي انجام دهي و چه چشم اندازهاي جديدي در پيش داري؟ آيا در انديشه دنيا و دلبستگي به مادياتي و يا ميخواهي ميان دنيا و آخرت، فكر و روح و تحصيل هدف بزرگ، از طريق طلب رضايت خدا، رابطه برقرار سازي؛ همانگونه كه خدا در مراسم حج و مشاعر حرام، از ما ميخواهد چنين درخواست نماييم و نزد او تضرّع و لابه كنيم.
برخي از مردم ميگويند: «پروردگارا! به ما بهره دنيوي ده. براي اينان در آخرت بهرهاي نخواهد بود. برخي از مردم ميگويند: پروردگارا! در دنيا به ما بهره نيك عطا فرما و در آخرت نيز بهره نيك تفضّل كن و ما را از عذاب آتش نگهدار.»4
با اين نگرش، حج انسان را از دنيا جدا و منزوي نميكند بلكه او را در كنار تلاش تكاملي و ممتدّ در دنيا، به آخرت پيوند ميدهد.
و بالأخره حج، ما را از طريق نمايش آشكار سنگسار شيطان، به فكر مبارزه با شيطان مياندازد و اين راز و رمزي است كه در زندگي و حركت انسان، دور از حقيقت نيست؛ زيرا انسان، شيطان پنهان را در زواياي نفس خود نمييابد، مگر اين كه حقيقت آن را بشناسد و در شناخت نفس خود، همه شياطين را بواسطه افكار شيطاني و نه به سبب حجم و اندازه بيابد.
تو اي انسان! تلاش و جهش نما، تا شيطان را در نفس و موجوديت خود، بيابي و خوب ببين و نظر بينداز كه شيطان در درون تو كجا لانه كرده و در زندگي اجتماعي ـ سياسي و... كجا رخنه نموده است؟!
بدين ترتيب با سنگسار شيطان، حج پايان ميپذيرد. اي مسلمان! اي حاجي! تو از تمرين و آزمايش در حركت عبادي خويش، در صحنههايي كه نمايانگر مبارزه بيامان در ميدان نبرد نست، فارغ گشتهاي و اكنون براي طرد و رجم شيطان ايستادهاي، تا در جلوي خود تمام شياطين كفر، ستم و استكبار جهاني را با كمال قدرت بنگري و از مراسم حج به صحنه كارزار بازگردي و در صحنه زندگي با كليه بتها، موضعگيريها، مكانهاي تفكر، مشكلات، شياطين، آغازها و پايانهايش، روبرو شوي و حركت و تلاش نمايي از حج با موفقيت خارج شوي، كه ديگر در پايان حج نخواهي بود، بلكه در پايان زندگي هستي و بايد در محضر پروردگار عالميان بهپاخيزي.
آيا حج با پايان اعمالش پايان يافت؟! نه، حج تازه آغاز گشته است، تا در زندگي و در كليّه صحنههاي پرشور جهان اسلام حاضر باشد و دين كاملاً براي خدا و زندگي تماما در خدمت او قرار گيرد.
اين بود، سرگذشت انساني كه از سنگر ايمان، توأم با شعور و مسؤوليت، خدا را پرستش ميكند و نه از روي احساس بيدردي و بيتعهّدي، كه دوري از حقيقت حج است.
حج در حقيقت خود سازي انسان مسلماني است كه خدا را دوست دارد و در پرتو چنين محبّت مسؤولانه و خاشعانه در برابر او، انسانها و نيز زندگي را دوست دارد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید