نماز، اين متعالي ترين رفتار حق شناسي، شايستگي تقديم حمد و سپاس به درگاه خالق منان، خود كامل ترين پاسخ به عالي ترين نياز انسان، يعني نياز به خود شكوفايي و كمال جويي است.
نماز، اين پالايشگر وجود، هم آوايي خالق و مخلوق و پاسخگوي هميشگي نياز فطري و رواني انسان، برنامه اي است فارغ از قيد تاريخ و جغرافيا و فرصتي است براي انسان انديشمند، آزاده و حق شناس، كه در گستره گيتي و در زمانهاي معلوم، سرود آزادگي سرداده، با حمد خداي رحمان و رحيم، رازدل گويد و راه كمال جويد.
و وضو، مقدمه بايسته نماز و سرآغاز شايسته ونيكوي هر انديشه و عمل حق مدارانه و خداپسندانه است. وضو، پالايش عرشي، طراوت زيستي و رواني و معنوي و روشنگر جهت ها و هدفهاست.
وضو تنظيف جسم نيست، تطهير جسم و جان و تحول ذهن و روان است، زدودن آلودگي هاي نفساني و وارستگي ازدلبستگي هاي دنيايي و راه يافتن به تعالي و عروج است. آن گاه كه به نيت وضو، صورت، يعني نماي شخصيت اجتماعي خويش را مي شوييم، انديشه و حركت ما بيانگر اين حقيقت است كه مي خواهيم همه ناسپاسيها و نادرستيها را از چهره و منظر اجتماعي خويش بزداييم. اگر در روابط انساني و در تعاملهاي اجتماعي نگاه ناشايستي داشتيم، اگركلامي ناروا به ناحق بر زبان آورديم، اگر با نقش چهره، كسي را رنجانيديم، صورت و منظر اجتماعي خويش را از همه نادرستي ها و ناصوابها، منيتها و خودمحوري ها، منزه مي نماييم.
آن گاه كه دستانمان را با آب وضو صيقل و صفا مي دهيم، مي خواهيم با همه وجود اعلام نماييم كه ما هرگز در اسارت قدرت غيرخدايي نخواهيم ماند، چرا كه دست، سمبل قدرت است و قدرت خدا بالاترين قدرت هستي است. اگر لحظه اي و ذره اي از توان و قدرت خويش به ناحق و براي غيرخدا بهره گرفتيم، ظلمي روا داشتيم و به حقوق ديگران تعدي كرديم. چنين انديشه و تواني را از وجود خويش دور مي سازيم و از سويداي دل توبه مي كنيم و با دستان پاك و پرصفا، در برابر معبود خويش به سجده مي رويم و دست به دعا بر مي داريم.
آن گاه كه سر خويش را مسح مي كنيم، بر اين باوريم كه سرچشمه همه عملها، از مغز و انديشه آدمي است. اگر در گذر زمان، انديشه و خيال ناروا و ناصوابي به مغز ما خطور كرد، با مسح سر، همه تخيلات نادرست وآمال نفساني و انديشه هاي خودمدارانه و شرك آلود را، از قوه مخيله و تفكر و انديشه خود پاك مي نماييم. در پيشگاه كبريايي است، سر تعظيم فرود آورده و جبهه اش را بر سجده مي فهميم، كه جز انديشه و سويداي تو هيچ ندارد.
و سرانجام، زماني كه با آب وضو روي پاهاي خود را مسح مي نماييم، اين معنا را تفسير مي كنيم كه خدايا! اگر مشي زندگي و حيات فردي و اجتماعي، لحظه اي از خويشتن خويش غافل شده ايم، از مسير حق و حقيقت و صراط مستقيم باز مانده ايم، مقصد و مقصود رافراموش كرده و گرفتار خودماندگي و ايستايي، سرگرداني و غفلت، لغزش و پريشاني شده ايم؛ آمرزش مي خواهيم و با همه وجود اعلام مي داريم كه قدمي جز به حق نمي گذاريم، گامي جز رضاي تو بر نمي داريم و هرگز لحظه اي از مقصد و مقصود غافل نمي شويم؛ چرا كه همه مقصد و مقصود تويي.
روزه برنامه تربيتي ديگري است كه زمينه رشد مطلوب زيستي، رواني و اجتماعي انسان را مهيا مي كند روزه، برنامه اي است براي رشد و تحول فردي، حركتي است هدفمند و مؤثر در مسير فقرزدايي، عدالت و سلامت و تعالي جامعه.
و سرانجام روزه، اين دستور پرجلوه پرورشي، با هدف ايجاد تحول درابعاد وجود، فرصتي فراهم مي آورد تا بستر وجود انسان، همانند بستر طبيعت، پس از يك سال بهره وري، در معرض دگرگوني و تحول قرار گيرد و فرصتي براي رويش پربركت تر شكوفه هاي حيات پديدار گردد.
با اين نگاه، روزه نياز طبيعي براي رسوب زدايي جسم و روان و هموارگر بستر رشد و تعالي انسان است.
٭ حج؛ گسستن زنجيرهاي وابستگي
اما حج، درمقايسه با برنامه هاي تربيتي ديگر همچون نماز و روزه، دو قيد زمان و مكان را به همراه دارد. به بيان ديگر، در هر روز و هر ماه و در هر مكان و سرزميني، نمي توان اعمال حج را به جاي آورد و حاجي شد.
در برنامه تربيتي و تهذيبي حج، شاهد پيوند تاريخ و جغرافياي هستي هستيم. به همين دليل، حج -همانند روزه- بايد در چند روز خاص و در زمان تعيين شده انجام پذيرد.
حج، متفاوت از نماز و روزه، فقط درمناطقي مشخص، در سرزميني مقدس، در ميعادگاه توحيد، در حريم امن الهي انجام مي گيرد.
حج، تطهير وجود در اقيانوس هستي است. شرك ستيزي و وحدت جويي است. پالايش وجود و شست و شوي جان و روان در باران رحمت خداوندي است.
حج، گسستن همه زنجيرهاي وابستگي، رها شدن از انانيت ها و تشخص ها و تمرين و تجربه زندگي توحيدي است.
نماز و روزه براي همه ايمان آورندگان خداجو و رهروان طريق حق، امري لازم است: اما انجام حج؛ بيش از همه بر افراد متمكن واجب است. در نظام الهي، هر كس كه امكان حضور در همايش عظيم حج را داشته باشد و بتواند از عهده انجام برنامه ها و هزينه هاي آن برآيد، مكلف به عزيمت به خانه امن و هجرت از خويشتن به سوي خالق منان است.
در واقع، كساني كه از تمول و تمكن بيشتري در زندگي شخصي و اجتماعي برخوردارند، همواره بيش از ديگران در معرض آسيب پذيريهاي رفتاري و كجروي هاي اجتماعي قرار مي گيرند.
به بيان ديگر، اگرتمول و تمكن با تزكيه و تهذيب همراه نباشد، مي تواند زمينه اي براي تمرد و طغيان شود. انسان متمكن، بيش از ديگران تكليف دارد.
آن كس كه از نعمتهاي الهي نصيب بيشتري دارد، از قدرت بدني، ظرفيت فكري و امكانات اقتصادي فوق العاده اي برخوردار است، بدون ترديد بايد بيشتر احساس مسؤوليت كند و همواره با تهذيب نفس و صفاي درون، در انجام وظايف فردي و اجتماعي، توفيقات بيشتري كسب نمايد.
از اين رو، حج بر انسانهاي متمكن امري واجب است، تا مبادا اين تمكن و برخورداري درزندگي اجتماعي، براي آنان مايه تشخص و تفاخر، خودنمايي و برتري طلبي، تمرد و طغيانگري باشد.
حج، برنامه جامعي است براي زدودن همه آفات شخصيتي وايمن شدن در برابر محركهاي شيطاني.
اگر به ديده تأمل بر سير مناسك و اعمال حج و احكام آن از آغاز تا پايان بنگريم، به نيكي در مي يابيم كه حج، پالايش نفس از همه آسيبهاي رواني و كجروي هاي اجتماعي و پردازش و پديدآوري شخصيتي است قابل اعتماد، مصون از هر فساد، متواضع و آرام، غالب و حاكم بر كششهاي نفساني و محركهاي اجتماعي ، بي نياز از آزمنديها، فزون خواهي ها و به دور از نشانه هاي خودنمايي و برتري جويي. دستاورد حج، بنده اي است صالح و آزاده، بردبار و امين درخانه و اجتماع، و "حاجي" چنين است.
از اين رو، كسي كه به سفر عرشي حج مي انديشد، احساس مي كند كه به دنياي ديگري عزيمت مي كند، بايد از وابستگي هاي دنيوي رها شود، از دغدغه هاي خاطر و نگرانيهاي حاصل از پيوند اجتماعي و تعامل و داد و ستدهاي بين فردي آزاد گردد، تا با دلي آرام و قلبي مطمئن، راحل ديار توحيد شود.
"حاجي" صفتي نيست كه به آساني، زينت بخش شخصيت هر مسافر سرزمين وحي گردد.
حاجي شدن، يعني متصف شدن به همه فضيلتهاي اخلاقي و ارزشهاي انساني و مصون بودن از همه رذيلتهاي اخلاقي و رها شدن از اسارتهاي نفساني.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید