تدبير ش56
ضرورت توجه به دوربينهاي مخفي الهي و ماندگاري آثار اعمال
به هر حال، آن چيزي كه از بين ميرود، همين گذران روزانة ما و شماست . خوبش ، بدش ، برطبق وظيفهاش، خلاف وظيفهاش
صوابش، اينها از بين ميرود. طبيعت عالم، طبيعت زوال است؛ «العالم متغير». آنچه كه ميماند، اثر اين كار است در ديوان الهي؛ اين ازبين نميرود.« لاَ يعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ»؛ ( سبأ: 3) به قدر سنگيني يك ذره - حالا ذره چه به معناي ذرات غبار منتشر در هوا، چه به معناي مورچه - از ديد محاسبة الهي مخفي نميماند. دوربينهاي مخفي الهي ذره ذرة اعمال ما را نگاه ميكنند و ميسنجند؛ سختترش اين است كه بر دلهاي ما هم تسلط دارند . دوربين مخفي ، فقط توي ساختمان و تويمحيط كار و داخل خانه و اينها نيست؛ توي دل ما هم يك دوربين مخفي هست. آنچه بر دل ما ميگذرد، آنچه بر ذهن ما ميگذرد، آنچه در خلوات انجام ميدهيم، همه بدون هيچگونه كم و زيادي منعكس است و در روز قيامت اينها آشكار ميشود؛ « فَمَن يعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيرًا يرَهُ.وَمَن يعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يرَهُ».(زلزال7 و8) ظاهر آيه اين است كه اين عمل تجسم پيدا ميكند و انسان خود آن عمل را ميبيند. عمده اين است كه اين عمل ميماند؛ به فكر اين ماندني باشيم. حوادث روزگار و گذران و روزمرة عمر ما، خوبش، بدش، در اوج احترام، در حضيض بياحترامي، با جيب پر، با جيب خالي، همه جورش ميگذرد و باقي نميماند. خوبش هم قابل دلبستن نيست، چون باقيماندني نيست؛ بدش هم شكوِه و شكايتِ آنچناني ندارد، چون باقيماندني نيست، چون گذراست. آن چيزي كه ميماند، اثر اين عمل است، نتيجة اين عمل است، ثواب الهي است، عقاب الهي است؛ به فكر اين بايد بود.11. 01/05/89 بيانات در ديدار اعضاي دفتر رهبري و سپاه حفاظت وليامر
ماه شعبان، عيد تقرب و توجه به خداوند و توسل قلبي به ساحت ربوبي
ماه شعبان هم عزيزان من! با قطع نظر از اين تولدها و ولادتهاي مبارك، عيد است؛ عيد تقرب و توجه به خداوند و توسل قلبي به ساحت ربوبي؛ فرصت بزرگي است براي نوراني كردن دل و جان انسان و آماده شدن انسان براي ورود در ضيافت ماه مبارك رمضان. با اين چشم نگاه كنيم به ماه شعبـان؛ مـاه فـرصـت عبـوديـت خـداونـد و فرصت خودسازي.1 1. 01/05/89 بيانات در ديدار اعضاي دفتر رهبري و سپاه حفاظت وليامر
تلاشي كه در راه ماه مبارك رمضان انجام ميگيرد، در جهت تقوا باشد
در ميان خصوصياتي كه[براي ماه رمضان] ذكر شده است ... آنچه كه نظر بنده را جلب ميكند و حالا بين من و شما كه مسئولين كشور هستيم، در ميان گذاشته ميشود، اين «شهر التّوبة و الانابه» است؛ ماه توبه است، ماه انابه است. توبه يعني بازگشت از يك راه غلط، از يك كار غلط، از يك فكر غلط. انابه يعني رجوع الي اللَّه، بازگشت به سمت خدا. اين توبه و انابه، به طور طبيعي يك معنايي را در خودش مندرج دارد. وقتي ميگوييم: از راه خطا برگرديم، معنايش اين است كه نقطة خطا را، راه خطا را شناسايي كنيم؛ اين خيلي مهم است. ما همينطور كه داريم حركت ميكنيم، غالباً اينجور هستيم كه از كار خودمان، از خطاي خودمان، از تقصيري كه ميكنيم، غفلت ميكنيم؛ توجه نميكنيم به اشكالي كه در كار خودمان وجود دارد. اين خود، هم خود شخصي است، هم خود جماعي؛ ملت خودمان، حزب خودمان، جريان خودمان، جناح خودمان. هرچه كه به خود انسان ارتباط پيدا ميكند، عيوب آن غالباً مورد غفلت قرار ميگيرد؛ لذا ديگران عيب مـا را بـايـد بـه مـا بگويند. اگـر خـودمـان ميفهميديم و اصلاح ميكرديم، نوبت نميرسيد به ديگران؛ احتياج نبود كه ديگران به ما بگويند. اين توبه و انابه كه فرمودند، قدم اوّلش اين است كه به عيب كار توجه كنيم، بفهميم: كجاي كار ما اشكال دارد؟ خطـايمـان كـجاسـت؟ گـناهمان كـجاسـت؟ تقصيرمان كجاست؟ از شخص خودمان هم شروع كنيم، تا بعد برسيم به دايرههاي جماعي وسيعتر. اول شخص خود را محاسبه كنيم، ببينيم: كجا اشتباه كرديم؟ اين وظيفة همه است. از ما آدمهاي معمولي كه تقصير و گناه و خطا در كارمان زياد است، بگيريد تا انسانهاي برجسته، تا بندگان صالح خدا، حتّي تا اولياءاللَّه؛ آنها هم همينجورند، آنها هم احتياج به استغفار دارند، آنها هم احتياج به توبه دارند. ... خوب! اين براي كارگزاران وظيفة لازمتري است. يعني من و شما كه در بخشي از كارهاي كشور مسئوليتي داريم يا تأثيري داريم، در يك حوزة خاص اجتماعي نفوذي داريم، وظيفهمان در امر استغفار و توبة الي اللَّه و انابة الي اللَّه سنگينتر است؛ خيلي بايد مراقب باشيم. گاهي حتّي در زيرمجموعة من و شما يك تخلفي صورت ميگيرد؛ اگر به نحوي اين تخلف مستند به ما باشد، ما مسئوليم! مثل اينكه مثلاً كوتاهي كرديم در ابلاغ، كوتاهي كرديم در گزينش اين شخص، كوتاهي كرديم در برخورد با تخلفات، اين موجب شده است كه تخلفي به وجود بيايد.«قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ». ( تحريم 6) پس نتيجه اين شد كه: در ماه رمضان در حد توان خودمان بايد مراقبت كنيم، رفتار خودمان را تصحيح كنيم؛ فكرمان را، قولمان را، عملمان را تصحيح كنيم؛ بگرديم اشكالاتش را پيدا كنيم، آن اشكالات را برطرف كنيم. اين تصحيح در چه جهتي باشد؟ در جهت تقوا. در آية شريفة روزه ميفرمايد: « لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» ( بقره 183) روزه براي تقواست. بنابراين، اين تلاشي كه در راه ماه مبارك رمضان انجام ميگيرد، در جهت تقوا باشد.5 5. ۸۹/۰۵/۲۷ بيانات در ديدار كارگزاران نظام
گستردن عدالت، بالاترين تقواست
اينها همه، مسائل امروز ماست: گستردن عدالت، عدالت قضايي، عدالت اقتصادي، عدالت در گـزينشهـا، عـدالـت در تقسيـم مـنابـع و فرصتهاي كشور بين گروهها، عدالت جغرافيايي، اينها مسائل خيلي مهمي است؛ اينها همه نيازهاي مـاست. گستردن عـدالـت، بـالاتـريـن رقـمهـاي تقواست؛ اين از يك نماز خوب، از يك روزة روز گرم تابستان بالاتر است. روايتي است كه فرمود: هر اميري - امير يعني همة شماها؛ هر كسي يك دستگاهي دارد كه در آن فرمان ميراند، حكم او در آنجا نافذ است - كه روزي را به عدالت حكم كند، مثل اين است كه هفتاد سال عبادت كرده؛ اينها خيلي مسائل مهمي است؛ اهميت عدالت را، رفتار عدالتآميز را به ما نشان ميدهد.5 5. ۸۹/۰۵/۲۷ بيانات در ديدار كارگزاران نظام
ماه رمضان، در حكم اوقات نماز شبانهروزي
به نظر انسان اينجور ميآيد كه ماه رمضان در بين ايام سال و ماههاي سال، حكم اوقات نماز را دارد در شبانهروز. يعني همانطوري كه در شريعت مقدس اسلامي براي ما كه محصور و محدود به عوامل ماده هستيم، يك فرصتهايي گذاشته شده است كه آن فرصتهاي نماز است - وقت صبح، وقت ظهر، وقت عصر، وقت مغرب، وقت عشا، يك زنگ بيدارباش است، يك خلوت دادن به خود براي ايجاد نورانيت در دل و نفس است؛ ساعات نماز را در شبانهروز براي ما قرار دادهاند، براي اينكه غرق نشويم؛ از اسارت ماده يك لحظهاي بيرون بياييم، نفسي تازه كنيم، به ياد معنويت بيفتيم، يكسره غرق در ماديات نباشيم - به نظر ميرسد كه در دورة سال هم ماه رمضان يك چنين وضعيتي را دارد؛ نفسكش روح انساني و روح ملكوتي انسان است؛ فرصتي است كه با اين رياضت طولاني يكماهه، نفس از تختهبند عوامل مادي كه ما را احاطه كرده است، خلاصي پيدا كند، نجاتي پيدا كند؛ يك نفسي بكشد، نورانيتي پيدا كند. شارع مقدس، ماه رمضان را براي اين قرار داده است.5 5. ۸۹/۰۵/۲۷ بيانات در ديدار كارگزاران نظام
ضرورت خشم مقدس در مقابل دشمنان و فرو بردن خشم در مقابل دوستان
فرو بردن خشم در مقابل دوستان. بحث اينجا دوستان است. البته در مقابل دشمنان بايد غيظ داشت؛ «وَيذْهِبْ غَيظَ قُلُوبِهِمْ».( توبه 15) در مقابل آن دشمني كه با هويت شما، با موجوديت شما مخالف است، آنجا خشم ميشود خشم مقدس؛ آن اشكالي ندارد. نه! در جمع مؤمنين، در بين افرادي كه مأمور به رفتار مسلماني با آنها هستيم، خشم و حالت عصبانيت نبايد باشد. خشم به انسان ضرر ميزند. تصميمگيري با خشم مضر است؛ حرف زدن با خشم مضر است؛ كار كردن با خشم مضر است؛ غالباً دچار غلط و اشتباه است؛ اين چيزي است كه ماها متأسفانه خيلي ابتلاء پيدا ميكنيم. جلوگيري از اين خشم، خشمي كه موجب انحراف ميشود، موجب خطاي در فكر و عمل ميشود، يكي از موارد تقواست.5 5. ۸۹/۰۵/۲۷ بيانات در ديدار كارگزاران نظام
واقعاً رمضان را ماه توبه، انابه، تطهير و تمحيص قرار بدهيم
روزه و اين ماه، يك عمل جمعي است؛ يك عمل فردي نيست. يعني: همه روزهايم، همه داخل اين ماهيم، همه سر اين سفره نشستيم؛ همة افراد جامعة اسلامي، امت اسلامي. وقتي كه ميخواهيم اين نصايح را، اين توصيههاي مهم كتاب و سنت را عمل كنيم، اگر همه خود را مخاطب آن بدانيم، ببينيد در دنياي اسلام چه اتفاقي ميافتد؛ در دايرة محدودتر در كشور چه اتفاقي ميافتد. قدر اين ماه را بايد دانست. قدر دانستنش هم به همين است كه واقعاً ماه را ماه توبه قرار بدهيم، ماه انابه قرار بدهيم، ماه تطهير قرار بدهيم، ماه تمحيص قرار بدهيم؛ برويم به سمت اين چيزها.5 5. ۸۹/۰۵/۲۷ بيانات در ديدار كارگزاران نظام
لزوم توجه به قدرت و صدق وعدة الهي
توجه به قدرت الهي و صدق وعدة الهي؛ كه اين اساس همة كارهاست كه مطمئن باشيم به وعدة الهي. خداي متعال كساني را كه سوءظن به وعدة او دارند، سوءظن به او دارند، لعنت فرموده است: «وَيعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا»؛ (فتح 6) يعني: خداي متعال كساني را كه سوءظن به وعدة الهي دارند، مذمت ميكند. خداي متعال فرموده است كه: « لَينصُرَنَّ اللَّهُ مَن ينصُرُهُ »؛(حج 40) « وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ ». (بقره 40) در راه خدا حركت كنيد، خداي متعال كمك ميكند. حالا اين فقط هم وعدة الهي نيست. ما اگر آدمهاي ديرباوري هم باشيم، آدمهاي كورباطني هم باشيم كه نتوانيم درست وعدة الهي را قبول كنيم، تجربة ما به ما اين را نشان ميدهد. كدام از عناصر اصلي انقلاب و دوستان انقلاب و طرفداران انقلاب و دشمنان انقلاب، چهل سال قبل از اين، احتمال ميدادند كه يك چنين اتفاقي در كشور بيفتد؟ يك حادثة به اين عظمت، يك بناي به اين رفعت به وجود بيايد؟ كي احتمال ميداد؟ اما شد؛ به خاطر توكل به خداي متعال، به خاطر عزم راسخ، به خاطر نهراسيدن از مرگ، نهراسيدن از شكست، پيش رفتن به نام خدا و توكل به خدا اتفاق افتاد. بعد از اين هم همين خواهد شد.55. ۸۹/۰۵/۲۷ بيانات در ديدار كارگزاران نظام
در دورة جواني، دل پاك و زلال را با ذات مقدس باريتعالي پيوند دهيد
شما جوانيد، دلهاي شما پاك است، ناآلوده است. به عمق اين حرف هم شما حالا نميرسيد كه اين ناآلودگي معنايش چيست؟ گرفتاري دلهاي آلوده كجاست؟ اين را شما كه جوانيد، حالا حالاها به آن نميرسيد؛ به حدود سني ما كه رسيديد، آن وقت گرفتاري را ميفهميد. ميبينيد كه چقدر اين زلالي دل در دورة جواني قيمت و ارزش دارد كه ديگر قابل برگشت هم نيست. امروز اين سرمايه در اختيار شماست. من حرفم اين است: اين دل پاك و زلال را هرچه ميتوانيد، با منبع عظمت، با منبع حقيقت، با منبع زيبايي - يعني ذات مقدس باريتعالي - پيوند دهيد و نزديك كنيد. اگر موفق شديد، تا آخر عمر زندگي سعادتمندانه خواهيد داشت؛ اگر حالا موفق نشويد، بيست سال ديگر سختتر است؛ اگر بيست سال بعد هم - كه شماها چهل سال، چهل و پنج سال سنّتان هست - موفق نشويد، بيست سال بعدش بسيار بسيار مشكلتر است؛ يعني در سنينِ كمتر از سنِ حالاي من. خيلي سخت خواهد شد. نه اينكه محال باشد، اما مشكل است. حالا دل را به خدا پيوند بزنيد. راهش هم در شرع مقدس باز است؛ يك كار رمزآلود پيچيدهاي نيست. ... در درجة اول، ترك گناه. گفتنش آسان است، عملش سخت است؛ اما ناگزير است. دروغ نگفتن، خيانت نكردن، از لغزشهاي گوناگون جنسي و شهواني پرهيز كردن، از گناهان پرهيز كردن؛ قدمِ مهمترينش اين است. بعد از ترك گناه، انجام واجبات، ... خودتان را بيشتر با خدا مأنوس كنيد. راهش هم ترك گناه و توجه به نماز است؛ و بعد از نمازهاي واجب و آن توجهي كه عرض كردم، ديگر هرچه كه توانستيد، مستحبات، دعا و بقية كارها را انجام دهيد. انشاءاللَّه خداي متعال هم راهها را باز ميكند.6 6. ۸۹/۰۵/۳۱ بيانات در ديدار دانشجويان در يازدهمين روزماه رمضان
نماز را به وقت، با توجه و با حضور قلب بخوانيد
از همة واجبات مهمتر، نماز است. «و اعلم انّ كلّ شيء من عملك تبع لصلاتك»؛ ( نهج البلاغه، خطبة 27) همة كار انسان، تابع نماز است. نماز را به وقت بخوانيد؛ با توجه و با حضور قلب بخوانيد. حضور قلب، يعني: بدانيد كه داريد با يكي حرف ميزنيد. بدانيد يك مخاطبي داريد كه داريد با او حرف ميزنيد. اين حالت را اگر در خودتان تمرين كرديد، اگر توانستيد اين تمركز را ايجاد كنيد، تا آخر عمر اين براي شما ميماند. اگر حالا نتوانستيد - همان طور كه گفتم - بيست سال بعد سخت است، بيست سال بعدش سختتر است؛ بعد از آن، كسي اگر از قبل نكرده باشد، خيلي خيلي سخت است. از حالا عادت كنيد اين تمركز را در حال نماز در خودتان ايجاد كنيد و به وجود بياوريد. آن وقت، اين آن صلاتي است كه:« تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ». (عنكبوت 45) « تَنْهَي » يعني شما را نهي ميكند؛ معنايش اين نيست كه مانعي جلوي شما ميگذارد كه شما ديگر نميتوانيد گناه كنيد؛ نه! يعني: دائم به شما ميگويد گناه نكن! خوب، روزي چند نوبت از درون دلِ انسان به او بگويند: گناه نكن! گناه نكن! انسان گناه نميكند. اين نماز است.6 6. ۸۹/۰۵/۳۱ بيانات در ديدار دانشجويان در يازدهمين روزماه رمضان
اغتنام فرصت ماه رمضان براي انس با قرآن، نهجالبلاغه، صحيفة سجاديه، نافله و نماز شب
روزة ماه رمضان خيلي مغتنم است؛ مبارزة با گرسنگي، تشنگي، گرما و سختيهايي كه انسان دارد. انس با قرآن و انس با نهجالبلاغه و انس با صحيفة سجاديه و دعا و نافله و نماز شب و هر كار كه توانستيد بعد از آن بكنيد.6 6 ۸۹/۰۵/۳۱ بيانات در ديدار دانشجويان در يازدهمين روزماه رمضان
مراقبت براي جلوگيري از تاريك شدن دل
اين دل نوراني و پاكيزه را كه در شما هست، قدر بدانيد! نه اينكه من بخواهم براي خوشامد شما حرف بزنم؛ نه! جوانهاي عالَم كه فقط شما نيستيد؛ جوان خاصيتش اين است. دلتان پاكيزه است. حالا چون براي شما قابل مقايسه نيست، نميتوانيد اين موضوع را احساس كنيد. در طول زمان، گرفتاريها، غبارها، لجنها و زنگارها دل را ميپوشاند. در روايت دارد كه: وقتي گناهي ميكنيد، يك نقطة سياهي در قلب شما به وجود ميآيد - البته اينها زبان نمادين است، زبان سمبليك است - گناه دوم را كه ميكنيد، اين نقطة سياه دو برابر ميشود. هرچه گناه بكنيد، اين نقطهها هي اضافه ميشود، تا اينكه همة قلب را سياهي ميگيرد. ترجمة مفهوم عرفياش همين است كه من گفتم؛ يعني: شما الان دل و جان و روح آمادهاي داريد. بهمرور گناهان، گرفتاريها و مشكلات فراواني كه در مسير مبارزات زندگي انسان به وجود ميآيد - در سياست، در اقتصاد، در يك لقمه نان، در به دست آوردن امكانات زندگي - چنانچه انسان از حالا تمرين نكرده باشد، اينها گـرفتاريهـا را زيـاد ميكـند، دل را تاريك ميكند.6 6 ۸۹/۰۵/۳۱ بيانات در ديدار دانشجويان در يازدهمين روزماه رمضان
قدر جواني و دلهاي پاك را بدانيد
توجه هم داشته باشيد: اغلب لغزشهايي كه - نميگويمهمه- در عـرصههـاي گـونـاگـون و ميدانهاي گوناگون براي انسانها پيش ميآيد، ناشي از رعايت نكردن همين نكتة اصلي و مهمي است كه گفتم؛ [مراقبت از دل] حتّي در ميدان جهاد. در جنگ احد - خوب، قضايا را ميدانيد ديگر - يك عدهاي كوتاهياي كردند كه فاجعه آفريد. اگر قضاياي جنگ احد را نخواندهايد، توي كتابهاي تاريخ هست؛ برويد بخوانيد: كه من ديگر نخواهم اينجا شرح بدهم. قرآن دربارة همينها ميگويد: « إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ». (آل عمران 155) حاصل ترجمه اين است: آن كساني كه شما ديديد روز جنگ احد، آنجور به دشمن پشت كردند و فاجعه درست كردند و موجب شهادت حمزة سيدالشهداء و بزرگاني از اصحاب شدند،« إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ »، لغزش آنها را شيطان از ناحية آنچه كه قبلها انجام داده بودند، زمينهسازي كرد؛ يعني گناهانشان. از اين قبيل آيه در قرآن آيات متعددي داريم. پرهيز نكردن ما از گناه، اثرش را در مديريت امور كشور اگر داشته باشيم، مديريت يك بخشي اگر داشته باشيم، اگر در ميدان جنگ حاضر شويم، اگر در يك آزمون مالي و اقتصادي گير كنيم، در همة اينجاها نشان ميدهد. بنابـرايـن، ايـن حـرف اصلـي مـاست. خلاصه عرض ميكنم: قدر جواني را بدانيد! اين معنايش اين است كه قدر دلهاي پاك را بدانيد!66. ۸۹/۰۵/۳۱ بيانات در ديدار دانشجويان در يازدهمين روزماه رمضان
براي بالا آوردن ميزان خلوصهاي فردي و جمعي تلاش كنيد
خلوص كه شما مطرح ميكنيد - كه ما بايست از فرصت استفاده كنيم و حالا كه غربال شد، يك عدهاي را كه ناخالصي دارند، از دايره خارج كنيم - چيزي نيست كه با دعوا و كشمكش و گريبان اين و آن را گرفتن و با حركت تند و فشارآلود به وجود بيايد؛ خلوص در يك مجموعه كه اينجوري حاصل نميشود؛ ما به اين، مأمور هم نيستيم. در صدر اسلام، خوب، با پيغمبر اكرم يك عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابيبنكعب بود، عمار بود، كي بود، كي بود؛ اينها درجة اول و خالصترينها بودند؛ عدهاي ديگر از اينها يك مقداري متوسطتر بودند؛ يك عدهاي بودند كه گاهي اوقات پيغمبر حتّي به اينها تشر هم ميزد. اگر فرض كنيد پيغمبر در همان جامعة چند هزار نفري - كه كار خالصسازي خيلي آسانتر بود از يك جامعة هفتاد ميليوني كشور ما - ميخواست خالصسازي كند، چه كار ميكرد؟ چي برايش ميماند؟ آن كه يك گناهي كرده، بايد ميرفت؛ آن كه يك تشري شنفته، بايد ميرفت؛ آن كه در يك وقتي كه نبايد از پيغمبر اجازة مرخصي بگيرد، اجازة مرخصي گرفته، بايد ميرفت؛ آن كه زكاتش را يك خرده دير داده، بايد ميرفت؛ خوب، كسي نميماند! امروز هم همينجور است. اينجوري نيست كه شما بياييد افراد ضعافالايمان را از دايره خارج كنيد، به بهانة اينكه ميخواهيم خالص كنيم؛ نه! شما هرچه ميتوانيد، دائرة خلّصين را توسعه بدهيد؛ كاري كنيد كه افراد خالصي كه ميتوانند جامعة شما را خالص كنند، در جامعه بيشتر شوند؛ اين خوب است. از خودتان شروع كنيد؛ دور و بر خودتان، خانوادة خودتان، دوستان خودتان، تشكل خودتان، بيرون از تشكل خودتان. هرچه ميتوانيد، در حوزة نفوذ تشكل خود، براي بالا آوردن ميزان خلوصهاي فردي و جمعي تلاش كنيد كه نتيجة آن، خلوص روزافزون جامعة شما خواهد شد. راه خالص كردن اين است.66. ۸۹/۰۵/۳۱ بيانات در ديدار دانشجويان در يازدهمين روزماه رمضان
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید