تدبير ش 33
معناي اشرافيت در نظام اسلامي
عنوانها و جايگاهها و كرسيها به انسان تشخص نميدهد؛ تشخص واقعي و شرف واقعي در معاني ديگري است؛ همچناني كه در روايت داريم كه «اشراف امّتي حملة القران و اصحاب اللّيل1»اشرافيت در نظامهاي مادي معنايي دارد، ولي در نظام اسلامي اشرافيت معناي ديگري دارد. آن كساني كه اصحاب الليلاند - كساني هستند كه براي خدا در شب قيام ميكنند - يا كار دشوار را براي مردم در شب انجام ميدهند، يا آن كساني كه حمله القرآن هستند و با قرآن انس دارند و با نور قرآن و هدايت قرآن حركت ميكنند،«اشراف» اينها هستند. كساني كه پول دارند، ثروت دارند و جايگاه اجتماعي دارند، آنها در منطق و در نظام ارزشي اسلامي «اشراف» محسوب نميشوند...يك چيزهايي هست كه امتيازات واقعي است؛ بايد به اينها توجه كرد.ديدار با اعضاي هيئت دولت 2/6/87
امضاي نابجايي كه تبعاتش دامنگير يك كشور يا جماعتي ميشود، اين شد گناه
گاهي يك چيزهايي است كه انسان يك حركت خلافي را انجام ميدهد، يك حرف نابجايي را ميزند، يك اقدام نابجايي را ميكند، يك امضاي نابجايي را ميكند ...كه تبعاتش دامنگير يك كشور يا يك جماعتي از كشور يا يك قشر ميشود. اين شد گناه. اينجا صبرِ از معصيت، معناي عظيمتري پيدا ميكند. اين صبر با آن صبري كه شما مثلاً در مقابل يك رشوه قرار گرفتهايد، صبر ميكنيد و رشوه را نمي گيريد، فرق ميكند. اين بسيار كار ممدوحي است، بسيار كار بزرگي است. 19/6/87
فرصت ماه رمضان را بايستي براي ارتباط صبر و صلوة مغتنم شمرد
در مواجه هي با مشكلات، با موانع طبيعي، با همه ي موانعي كه سد راه انسان در همهي حركتهاي كمال ميشوند، اگر صبر تمام نشود، آن مانع، تمام خواهد شد. ايني كه گفته ميشود اسلام پيروزاست،يعنياين. ايني كه ميفرمايد«وانّ جندنا لهم الغالبون2»يعني اين.جنداللَّه، حزباللَّه، بندهي خدا، عباداللَّه، اينها با ارتباط واتصالشان با آن منبع لايزال، در مقابل همهي مشكلاتي كه انسان ممكن است مغلوب آن مشكلات بشود، ايستادگي ميكنند. وقتي ايستادگي اين طرف وجود داشت، به طور طبيعي در آن طرف زوال وجود خواهد داشت؛ پس اين بر او غلبه پيدا خواهد كرد. البته اگر اسممان حزباللَّه و جنداللَّه باشد، اما آن ارتباط و اتصال را نداشته باشيم، چنين تضميني وجود ندارد. بنابراين ارتباط را بايد برقرار كرد. اين صلوة، اهميتش اينجاست؛ ذكر خدا اهميتش اينجاست؛ فرصت ماه رمضان اهميتش اينجاست. فرصت خودسازي، فرصت تقوا، فرصت سرشاركردن ذخيرهي يقين در دل كه در اين دعاهاي ماه رمضان هم - دعاي روزها، دعاهاي شبها - اين ازدياد يقين را ميبينيد كه تكرار ميشود. پس، اين فرصت را بايستي براي اين مقاصد مغتنم شمرد. وقتي اينها شد، آن وقت صبر جامعهي اسلامي و امت اسلامي و بندهي مسلمان همان چيزي خواهد شد كه مي تواند بر همهي مشكلات غلبه پيدا كند. آن وقت هم در ميدان سياست، هم در ميدان اقتصاد، هم در ميدان اخلاق، هم در ميدان معنويت، اينجامعه پيش ميرود. اين واقعيتي كه هست، اين است. ما بايد به اين واقعيت خودمان را نزديك كنيم. 19/6/87
احتياط كنيم كه دچار غفلت مضاعف نشويم
صبر از معصيت يعني در مقابل معصيت، كفنفسكردن،بازهماناستقامت،باز همان استحكام. در مقابل اطاعت، استحكام آنجور است؛ در مقابل معصيت استحكام به اين است كه انسان جذب نشود، اغوا نشود، تحت تأثير شهوات قرار نگيرد. يك جا شهوت جنسي است، يك جا پول است، يك جا مقام است، يك جا محبوبيت و شهرت است؛ اينها همه شهوات انساني است. هر كسي يك جور شهوتي دارد. اينها انسان را به خودش جذب نكند در وقتي كه درراهرسيدنبهآن،يك عمل حرامي وجود دارد... انسانيكه مجذوبگناهشد،... نگاه نميكند كه بر سر راهش چه هست. اين خطرناك است؛ چون انسان غافل هم هست. انسان در آن حال متنبه نيست، ملتفت نيست، غفلت دارد؛ از اين بيتوجهي خودش غافل است... نفس اين بيتوجهي به توجه است. لذاست كه خيلي بايد چشممان را باز كنيم؛ احتياط كنيم كه دچار اين غفلت مضاعف نشويم. 19/6/87
به صبر استعانت كنيد
آن اطاعتي كه انسان بايد بر آن پا بفشارد، اطاعتي است كه اگر آن را انجام بدهيم يا ندهيم، به سرنوشت يك كشور ارتباط پيدا ميكند. فرض بفرمائيد اطاعت جهاد في سبيلاللَّه مثلاً، در دوران دفاع مقدس. رفتن به جبهه يك اطاعت بود. ايستادگي در امر دفاع از كشور و دفاع از نظام يك امر لازم و يك اطاعت بود. ايستادگي بر دفاع چيزي نبود كه فقط مربوط به شخص خود انسان باشد. هر رزمندهاي كه ميرفت، در واقع داشت سرنوشت كشور را با رفتن خود و ايستادگي خود رقم مي زد... يا فلان كار بزرگ را كه شما نمايندهي مجلسيد يا وزيريد يا مديريد يا نظامي هستيد يا در يك مؤسسه ي فرهنگي مشغول كاريد ... و اقدام لازمي را بايد انجام بدهيد، اين اقدام، اطاعت است؛ اطاعت خداست؛ خدمت به بندگان است. اگر چنانچه از اين كارشما خسته شديد اين بيصبري است. اين خلاف توصيهي «واستعينوا بالصّبر و الصّلاة3» است. به صبر استعانت كنيد و از صبر كمك بگيريد. 19/6/87
تأكيد بر صبر در دو سطح شخصي و عمومي و در سه عرصه طاعت، معصيت و مصيبت
صبر را با همه ي اهميتي كه دارد در اين سه عرصه ( صبر بر طاعت، از معصيت و در مصيبت است)، يك بار در مسائل شخصي بايد ملاحظه كرد ... يك بار در عرصه ي مسائل اجتماعي و سياسي و عمومي و ملي و همگاني كه آن مخصوص من و شماست؛ يعني مبتلا به آحاد مردم نيست؛ آنها اينجور چيزهايي ندارند؛ مال ماهاست؛ مال من است، مال شماي دولتي است، مال شماي قضائي است، مال شماي نمايندهي مجلس است، مال مسئولين است. در هر دو مرحله، در هر دو سطح بايستي اين سه عرصه را مورد نظر قرار داد و از صبر كمك گرفت؛ از صبر استعانت كرد. 19/6/87
دنيا طلبي ريشه و مركز اصلي همهي خطاهاي ماست
همهي انحرافهايي كه در جامعه پيش ميآيد، برگشتش و ريشهاش در اخلاقيات ماست. اخلاق انسان، خصوصيات و خصال اخلاقي انسانها، عمل آنها را جهت ميدهد و ترسيم ميكند. اگر ما در يك جامعهاي يا در سطح دنيا كجرفتاريهايي را مشاهده ميكنيم،بايد ريشهي آنها را درخُلقيات ناپسند ملاحظه كنيم. اين حقيقت،اميرالمؤمنين() را به بيان يك حقيقت مهمتري وادار ميكند و آن حقيقتِ بالاتر اين است كه اغلب اين خصال باطل و مضر در انسانها، بر ميگردد به دنياطلبي. لذا اميرالمؤمنين() ميفرمايد: «الدّنيا رأس كلّ خطيئة4»؛ دنياطلبي ريشه و مركز اصلي همهي خطاهاي ماست، كه در زندگي جمعي ما، در زندگي فردي ما، اين خطاها اثر ميگذارد. 29/6/87
دنيا وسيله تعالي و تكامل است، هدف نبايد قرار بگيرد
يك دسته از آثار شرعي و اسلامي و معارفي به ما ميگويد كه دنيا را آباد كنيد ...يك دسته از بيانات اسلامي و معارفي ما هم، دنيا را رأس خطايا و ريشهي گناهان به حساب ميآورد.... دنياي ممدوح اين است كه انسان اين سفرهي طبيعي الهي، اين موهبت الهي را آنچناني كه ضوابط و قواعد الهي دستور داده است، بر طبق او رفتار كند، از حدود و ضوابط تخطي نكند، در مناطق ممنوعه قدم نگذارد. دنياي مذموم آن است كه انسان اين متاعي را كه خداي متعال براي افراد بشر قرار داده است، براي خود بخواهد، سهم خود را افزونتر از ديگران بخواهد، به سهم ديگران دستاندازي كند، دلبستگي پيدا كند ... اسلام و اديان الهي به طور كلي بهرهبرداري از اين دنيا را براي انسان مباح قرار دادند؛ اما دستاندازي به حق ديگران، به هم زدن قواعد و قوانين اين عالم طبيعت، ظلم كردن به ديگران، خود را غرق در اين متاع دنيا كردن و از هدف اصلي و نهائي غافل ماندن را ممنوع دانستهاند؛ مذموم دانستهاند. اين دنيا وسيلهي تعالي و تكامل است، هدف نبايد قرار بگيرد. 29/6/87
بايد هرچه ميتوانيم ضايعه دلبستگي به دنيا را در خودمان كم كنيم
ما بايد اين شبها، اين روزها و اين دعاها را قدر بدانيم. توجه به اين دعاها، تذكر مضامين اين دعاها خيلي ارزش دارد؛ اگر قدرداني كنيم. اينها علاج درد دروني ماست كه متأسفانه آحاد بشر در همهي دورانها به آن مبتلا بودهاند. بايد هرچه ميتوانيم اين بيمــاري، اين درد بزرگ، اين ضايعه - دلبستگي به دنيا- را در خودمان كم كنيم. توجه به خداي متعال و تذكر عظمت پروردگار يكي از راههاست. 29/6/87
جنگها، تبليغات دروغين و سياست بازيهاي ناجوانمردانه ناشي از دنيا طلبيهاست
راز انحرافي كه آن روز اميرالمؤمنين() در مقابل خود ملاحظه ميكرد ... عبارت بود از دنياطلبي... دنياطلبان براي اينكه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ايجاد ميكنند؛ جنگها، تبليغات دروغين، سياستبازيهاي ناجوانمردانه؛ اينها ناشي از همين دنياطلبيهاست. در محيط ... فضاي ذهني مردم مثل محيطِ غبارآلود و مهآلود است كه گاهي انسان نمي تواند دو متري خودش را هم ببيند. يك چنين وضعي به وجود ميآيد. در يك چنين وضعيتي است كه خيليها اشتباه ميكنند، بصيرتشان را از دست ميدهند. تعصبهاي بيخود، عصبيتهاي جاهلي در چنين فضايي رشد پيدا ميكند. آن وقت ميبينيد محور دنياطلبانند، اما يك عده كساني كه اهل دنيا هم نيستند، به خاطر فتنه در جهت هدفهاي آنها حركت ميكنند؛ وضع دنيا اينجور ميشود.بنابراين «الدّنيا رأس كلّ خطيئة».حب دنيا، دلبستن به دنيا، در رأس همهي خطايا و همهي گناهان است. 29/6/87
علاج دل بستن به دنيا اين است كه انسان تقوا پيشه كند
علاج دنياپرستي را اميرالمؤمنين() در خطبه ي متقين بيان فرموده است: «عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم5». علاج دلبستن و مجذوب شدن به دنيا اين است كه انسان تقوا پيشه كند كه از خواص تقوا يكي همين است كه «عظم الخالق في انفسهم»؛ خدا در دل انسان، در جان انسان آنچنان جايگاهي پيدا ميكند كه همه چيز در نظر او كوچك ميشود. اين مقامات دنيوي، اين اموال، اين زيباييها، اين جلوههاي زندگي مادي، اين لذتهاي گوناگون در نظر انسان حقير ميشود و بر اثر عظمت ياد الهي در دل انسان، اهميت پيدا نميكند. از خصوصيات تقوا همين است. خود او هم - اميرالمؤمنين() - مظهر كامل همين معنا بود... بايد ما از اميرالمؤمنين اين را درس بگيريم؛ ياد خدا و توجه به ذكر و مناجات الهي، مهمترين علاجي است كه اميرالمؤمنين براي اين كار دارد. 29/6/87
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید