تفاهم و سازش
به نظربرخي تفاهم و سازش د ريک مفهوم عبارت است از نقاط مشترکي که يک زوج مي توانند د ر زند گي زناشوئي خود ايجاد نمايند اما ما براي اين د و کلمه د و مفهوم متمايزازهم قائل شده ايم تا بتوانيم موشکافانه تر به اين مهم بپردازيم
تفاهم:عبارت است از نقاط مشترک فکري بين د و نفر يعني آن سري خصوصيات اخلاقي که في نفسه و بدون کوچکترين هماهنگي د ر د و نفر مشترک است . مثل اينکه د و نفر از يک رنگ يا يک نوع غذا يا يک فصل يا يک مدل لباس و .. خوششان آمده و با يکديگر اتفاق نظر دارند.
سازش : عبارت است از نقاط مشترکي که د ونفر پس از آشنايي با هم و به دليل ايجاد علاقه سعي منمايند خود درخود يا د يگري بوجود آورند . درسا زش هريک از طرفين سعي مينمايد در جهت برآورده نمود ن خواست و رضاي طرف مقابل خواست خود را تعد يل دهد .ِ.
بعضي از اوقات اين تعد يل يک طرفه صورت گرفته و گاهي نيز د و طرفه است.چنانچه د ر ارتباطات اجتماعي و زندگي زناشويي اين تعد يل يک طرقه اتفاق افتد د ر اکثر موارد موفقيت آميز نبوده و پس از مدتي طرف تعد يل کننده خسته و نهايتا نااميد خواهد شد و چنانچه تعد يل و سازش د و طرفه باشد روز به روز بيشتر شده و بعد از مد تي به تفاهم خواهد انچاميد..د ر ذ يل به بعضي از مواردي که باعث از بين رفتن يا کمرنگ شدن تفاهم يا سازش مي شوند خواهيم پرداخت
برخي دلايل عدم تفاهم و سازش
عدم شناخت
ازموارد موثر در بروز اختلاف عد م شناخت طرفين بوده که به دو دسته تقسيم مي شود:
الف-عد م شناخت هر يک از طرفين از فلسقه وجودي ازدواج: بد ين معني که بعضي فقط به اين خاطر ازدواج مي کنند که پد ر و ماد ر آنها ازد واج کرده اند.يا کم کم سنشان براي ازدواج بالا مي رود يا چون فلان دوست يا فاميل ازد واج کرده ازدواج مي کنند يا ترس از فکر مردم درباره آنها و هزارها د ليل غير منطقي د يگر از اين قبيل
ب-عد م شناخت هر يک از طرفين از يکديگر :اين شناخت از چند طريق به دست مي آيد.
شناخت توسط تحقيق: د و فاکتور بسيار مهم در امر تحقيق عبارتند از :چه کسي تحقيق مي کند و از چه کسي تحقيق مي شود.
شناختي که معرف شخص ازوي به ما ارائه ميدهد.
برداشت هاي بسيار کوتاه مدت وشايد احساسي ما ازشخص مقابل
شناختي تاثير گرفته از برداشت هاي اطرافيان
رفت وآمدهاي خيلي کوتاه و نمايشي
نکته مهم قابل توجه در اين خصوص آنست که هر چه قدر شناخت ما نسبت به ازدواج شخص کاند يد شده براي ازدواج کاملتر باشد امکان بروز اختلاف کمتر خواهد بود. با توضيح اينکه شناخت ما هر چقدر اصولي و بر اساس معيارهاي منطقي باشد باز هم کامل نخواهد بود و اصولا تا زن و مرد زير يک سقف زندگي ننمايند شناخت آنها از يکديگر کامل نمي شود.البته لازم به ذکر است که در اين مورد هم باز شناخت کامل نخواهد بود چراکه انسان به دليل تغييرات زماني و مکاني تغيير خواهد نمود
دخالت خانواده ها
دخالت خانواده ها به دو دليل ممکن است
الف - دخالت مستقيم خود خانواده ها
ب- دخالت خانواده ها به دليل مراجعه مکرر فرزندان به آنها
دخالت مستقيم خود خانواده ها:متاسفانه در بيشتر مواقع خانواده طرفين خود را محق دخالت مشتقيم در زندگي فرزندشان ميدانند و همين امر باعث ميشود به مرور زمان اختلافات زن وشوهر بيشتر شده و دامنه اين اختلافات زندگي ساير افراد خانواده سببي هر يک از طرفين را نيز دستخوش تنش نمايد البته اين بدين معني نيست که مطلقا نبايد در زندگي فرزندان خود دخالت نمائيم.ا
بعضي از دلايلي که باعث مي شود دخالت خانواده ها نه تنها اختلافات را کم ننموده بلکه به آن دامن زند عبارتند از:
دخالت بيجا
دخالت بي موقع
دخالت از روي احساس :چرا که معمولا هر خانواده به دليل احساساتي که نسبت به فرزند خود دارد حق را به وي داده و چه بسا همين حق دادنهاي بيجا و بي مورد تحمل زندگي را از لحاظ رواني براي فرزند آنها دشوار و يا غير ممکن خواهد ساخت
دخالتهاي بي مورد و بيجاي خانواده ها در اکثر مواقع باعث ميشود تا در نظر همسر فرزند خود بي حرمت شده و در موارد حادتر اين بي حرمتي و بي احترامي از حيطه تفکر عبور کرده و خود را در گفتار و رفتار وي نيز نشان دهد.ا
بعضي از مواردي که باعث مي شود دخالت خانواده ها تنش زن و شوهر را کم نموده يا از بين ببردعبارتنداز:لازم است خانواده ها دقت نمايند در زندگي فرزند خود نظارت نمايند نه دخالت_.تا آنجا که امکان دارد سعي نمائيم پرده دري نشود تا حد امکان به گونه اي عمل نمائيم که همسرفرزندمان به انصاف و عدالت ما ايمان آورد سعي کنيم بجاي قضاوت کردن راهنما باشيم و سعي نمائيم زندگي را از دريچه ديد آنها نگاه کنيم
تا آنجا که امکان دارد از احساسات دوري نموده و از پيش داوري جدا خود داري نمائيم
سعي در ريشه يابي مشکلات و حل آنها داشته باشيم و يادمان نرود که بدون ريشه يابي و از بين بردن دلايل اصلي اختلاف فرزند خود و همسرش را به زندگي دعوت ننمائيم که نه تنها به آنها کمک ننموده ايم که با مرور زمان شايد ديگر نتوان مشکل آنها را حل نمود.ا
پيشنها د ما به شما اين است که به متخصصين خانواده مراجعه نموده و در امور زندگي فرزند خود تا آنجا که امکان دارد وارد نشويد مگر با رعايت صد در صد نکات فوق
ب_دخالت خانواده ها به دليل مراجعات مکرر فرزندان به آنها
در بعضي از موارد متاسفانه زن يا شوهر کوچکترين اختلافات خود را با خانواده پدري مطرح مي نمايند همين امر باعث بروز حداقل يکي از موارد زير خواهد شد
ا_اجازه به ديگران ميدهيم تا در مورد همسر و زندگي ما اظهار نظر نمايند البته در اکثر موارد اظهار نظر ها سازنده و عاري از احساس و بي غرض نخواهد بود.ا
_بي حرمت کردن همسر خود نزد خانواده پدري _دهن بين شدن
از بين بردن احترام متقابل بين خانواده و همسرمان
عدم تصميم گيري صحيح و اصولي بدليل اظهار نظرهاي مختلف
پيشنهاد ما به شما اينست تا آنجا که امکان دارد مشکلات را با همسرتان حل نماييد و در صورتي که امکان حل مشکل با همسرمان وجود ندارد به مشاورين و متخصصين مربوطه مراجعه نموده و حتي الامکان دامنه اختلاف را به خانواده پدري خود نکشانيم
توجه
حالت ديگري که قابل فرض بوده و متاسفانه در بين خانوده ها هم بسيار ديده مي شود حضور رواني خانواده طرفين در زندگي است بدون آنکه خانواده کوچکترين دخالتي نموده و يا حتي اطلاع داشته باشد و اين زماني اتفاق مي افتد که طرفين با بروز کوچکترين اختلافي شروع به نا سزا گوئي به خانواده همسر خود نموده و طبيعتا وي نيز بيکار ننشسته و به خانواده ما اهانت خواهد نمود و به مرور زمان کار به جائي خواهد رسيد که ديگر هيچ اختلافي بين طرفين وجود ندارد مگر خانواده هر يک از آنها
پيشنهاد ما به شما اين است که اگر خواهان احترام نسبت به خانواده خود از جانب همسرمان هستيم لازم است نهايت احترام را براي خانواده وي قائل بوده و حتي الامکان به خود اجازه بي احترامي به خانواده همسرمان را ندهيم
اختلاف سن
به نظر محققين و انديشمندان بهترين فاصله سني دختر و پسر براي ازدواج بين سه تا شش(3 تا 6 )سال است.يعني اختلاف سن بهتر است از 6 سال بيشتر و از3 سال کمتر نباشد و اين بدان خاطر است که زن به دليل زايمان يا زايمانهاي خود زودتر از مرد شکسته شده و از فرم فيزيکي خارج مي شود.شايد براي بعضي اين سوال مطرح شود اگر زن و مرد همسن باشند يا زن بزرگتر از مرد باشد چه بايد کرد.در جواب بايد گفت : پاسخ به اين سوال بستگي به شرايط رواني و فيزيکي طرفين داشته و با دانستن يک سري مسائل بهتر مي توانيم راهنمايي کنيم.البته شايد بعضي بگويند ما کساني را مي شناسيم که زن بزرگتر از مرد بوده و هيچ مشکلي هم به وجود نيامده است لذا لازم است باز متذکر شويم اينگونه مباحث کاملا نسبي بوده و نمي توان مطلق صحبت کرد.به همين چهت هم از عبارات معمولا ،اکثرا و بهتر است استفاده کرده ايم
اختلاف ميزان تحصيلات
در اکثر مواردي که ميزان تحصيلات زن بيش از مرد است اختلافات زيادي بوجود خواهد آمد که نتيجه احساس حقارتي است که مرد در ضمير ناخودآگاه خودنسبت به همسرش مينمايدحتي اگر زن اين موضوع را بروي مرد نياورد
يشنهاد ما به شمااينستکه حتي الامکان از ازدواج با زني که داراي مذارج تحصيلي بالاتر از شماست بپرهيزيد.
شک
از خطرناک ترين و مهمترين موارد ايجاد اختلاف ،شک است.براي آنکه بدانيم شک چگونه و بي خبر در تمام زواياي فکري ما رسوخ مي کند کافي است پارچه يا کاغذ سفيدي را در نظر بگيريم که خودنويسي را در وسط آن گذاشته ايم همانگونه که به آرامي و آهستگي جوهر خود نويس ذر پارچه رسوخ کرده و جلو مي رود شک نيز تمام ذهن و زندگي ما را احاطه خواهد کرد. مهمترين علت خطر ناک بودن شک آنست که اين پديده اول در ذهن ما اتفاق مي افتد و هيچ نشانه بيروني ندارد اما پس از مدتي خود را در گفتار و کردار ما نشان مي دهد . زماني که شک تمام ذهنيت ما را فرا گرفت ديگر کوچکترين گفتاريا رفتار طرف ما به خصوص همسر يا فرزندانمان شک برانگيز بوده و ما را دچار اختلالات رفتاري خواهد نمود
پيشنهاد ما اينست که از رسوخ شک در زواياي فکري خود جلوگيري نماييم و اين مهم ممکن نخواهد بود مگر آنکه اولين محرکهاي ايجاد شک را با مطرح نمودن مشکل با شخصي که باعث به وجود امدن محرک شده مطرح نما ئيد به طور مثال اگر همسرما در زمان مقرر در خانه يا محل کار خود نيست سعي نمائيم در جوي بسيار ارام و به طور غير مستقيم علت عدم حضور وي را جويا شويم نه اين که بلا فاصله با پرورش تفکرات غلت سعي در امتحان و تحت نظر گرفتن وي نمائيم البته يادمان باشد که نوع عمل شخص مقابل ما در هر زمينه اي بستگي به شناخت وي از شخصيت و عکس العمل ما خواهد داشت. بدين معني که اگر همسر يا فرزند يا همکار يا ... به ما دروغ گويد اولين دليل ايجاد اين پديده نوع عکس العمل ما در قبال پاسخ وي خواهد بود
لج و لجبازي و از بين بردن ارزشهاي يکد يگر
از ديگر موارد اختلاف لج و لجبازيست و اين مهم زماني نمايان مي شود که هيچيک از طرفين از موضع خود عدول نکرده و سعي در اثبات حرف خودبديگري دارند ( بقول عوام )هر دو در زندگي( من) مي باشند بعضي از اوقات اين لج و لجبازي به درجه اي مي رسد که هر يک از طرفين براي حفظ موضع خود همه چيز را زير پا گذاشته و دست به اعمالي مي زند که تمام پلهاي پشت سر و پيش روي خود را خراب مي نمايد.ا.
پيشنهاد ما اين است که براي انکه لج و لجبازي به وجود نيايد بهتر آنست که تا حد ممکن حتي براي مدتي کوتاه يک طرف از موضع خود عدول نموده و به مرور زمان و از طريق منطقي و اصولي سعي در تغيير موضع خود نمايد
مقايسه کردن زندگي خود بازندگي سايرين
مقايسه همسر خود با ديگران
پيدايش عادت
يکي از واژه هاي که به غلط در فرهنگ ما خودنمائي مينمايد عادت است اگر عادت در هر مورد مثبت باشد (که نظر ما اينگونه نيست )مسلما در مسائل زناشوئي پيدايش عادت باعث بروز اختلافات و زمينه ساز ايجاد تنش خواهد شد
آسيب شناسي عادت
هيچگاه زن وشوهر نبايد به بودن و زندگي با هم عادت نمايند چرا که پس از مدتي نسبت به يکديگر بي تفاوت خواهند شد .اگر مثل سابق منتظر برگشت همسر خود به خانه نيستيم ، اگر ديگر مثل سابق براي رفتن به منزل لحظه شماري نميکنيم ، اگر ديگر نوع پوشش يا آرايش برايمان فرق نمي کند ، اگر ديگر از دير آمدن همسر خود نگران نمي شويم ، و هزاران اگر ديگر .بدانيم زمينه هاي بروز عادت در ما در حال شکل گيري است.بدانيم بدون انکه بخواهيم يا حتي متوجه شويم به طرف خود عادت نموده ايم و همين عادت پس از مدتي ما را به همسر خود بي تفاوت خواهد نمود و همين بي تفاوتي باعث بروز سردي ذر رفتار ، گفتار و نهايتا بيان احساسمان خواهد شد و اينجاست که ديگر توان تحمل همسر خود را نخواهيم داشت تا چه رسد به سازش با وي
پيشنهاد ما اين است که با ايجاد تنوع در زندگي از بروز عادت جلوگيري نمائيم با اين توضيح که ايجاد تنوع را حت تر از آنچه که فکر مي کنيم ممکن خواهد بود!!
پيدايش کدورت از همسر و مطرح نکردن با وي
از ديگر موارد موثر در بروز اختلاف کدورت از همسر مي باشد.بعضي از دلايلي که باعث مي شود نتوانيم با همسر خود به صحبت بنشينيم عبارت است از
الف-رودربايستي با همسر :جالب اينکه در زمان صلح و آشتي آنچنان با همسر خود رودربايستي داريم که از گل کمتربه وي نمي گوييم اما هنگام بروز اختلاف تمام پرده ها را کنار زده و همه چيز را به وي ابراز مي نماييم .واقعا چرا ؟
ب-معمولا هنگام صحبت با همسر خود و بيان مشکل سعي در پيدا کردن مقصر هستيم نه راه حل
ج-هنگام صحبت معمولا به نقاط ضعف و حساسيت هاي وي اشاره مي نماييم
د- معمولا هنگام صحبت با همسر خود از کلمات تحقير کننده و منفي استفاده مي نماييم.
ح-همبنکه احساس مي کنيم در حال مجاب شدن هستيم تن صداي خود را بالا برده و با فرياد کشيدن سعي مي نماييم خود را به وي تحميل نماييم.
خ معمولا در صحبتها سعي در ايراد گرفتي از وي داريم نه انتقاد از او
د-در اکثر موارد هنگام صحبت سعي در ايراد گزفتن از شخصيت همسر خود داريم نه رفتار يا گفتار ناممناسب وي
پيشتهاد ما اينست که براي صحبت با همسر يا فرزند خود به چند نکته توجه کنيم . -
الف - سياست گفتار ب-شهامت شنيدار ج-زمان صحبت د-ظرفيت مخاطب
با توجه به نکات فوق بهتر است که هرگونه گفتار يا کرداري از طرف همسرمان را که باعث بروز کدورت شده با وي مطرح نماييم و به اين مهم توجه داشته باشيم که بيان دليل کدورت شايد در لحظه اول باعث تنش شود اما از بروز اختلافات شديد آتي که به دليل عدم بيان کدورت پيش خواهد آمد جلوگيري خواهد کرد
پيدايش فرزند
يکي ديگر از مشکلاتي که ناگهان خود را نشان مي دهد به دنيا آمدن فرزند به خصوص اولين فرزند مي باشد.به رغم اينکه اکثرا بر اين باوريم که به دنيا آمدن بچه باعث از بين رفتن بسياري از اختلافات بين زن وشوهر خواهد شد. کمتر به اين مهم توجه مي نماييم که همين نعمت خداوند چگونه مي تواند روابط عاطفي بين زن و شوهر را دستخوش تنش قرار دهد. لذا لازم است به يکي از مهمترين موارد اشاره کنيم :تا قبل از اينکه فرزندي به دنيا آيد زن و شوهر اکثر اوقات خود را با هم به سر برده و بيشتر توجهشان به يکديگر مي باشد اين مسئله به خصوص از طرف زن نسبت به همسر خود بسيار زياد است اما با به دنيا آمدن فرزند ناگهان توجهات زن تماما به نوزاد خود معطوف شده تا جاييکه بعضي از اوقات از نظر وي زندگي به او خلاصه مي شود.همين امر به مرور زمان اثر خود را در مرد گذاشته و اين مهم زماني بيشتر خودنمايي مي کند که مرد نيز در اين خصوص فرهنگ لازم را نداشته ونمي تواند يا نمي خواهد که به همسر خود حق دهد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید