خارپشتي از يك مار تقاضا كرد كه بگذارد در لانه ي او ماوا گزيند.مار پذيرفت و او را به لانه ي تنگ و كوچكش راه داد.چون لانه ي مار كوچك بودخارهاي تيز خارپشت به بدن مار فرو ميرفت و او را اذيت ميكرد.اما مار از سر نجابت و مهمان دوستي دم بر نمي آورد.سرانجام مارگفت:((نگاه كن كه چگونه مجروح و خونين شده ام.لطفا خانه ي مرا ترك كن.))
خارپشت گفت:((من مشكلي ندارم.اگر تو ناراحتي ميتواني لانه ي ديگري براي خود بيابي!))
نكته:عادات ابتدا به صورت مهمان پيش ما مي آيند اما ديري نميگذرد كه خود را صاحبخانه مينامند و كنترل ما را به دست ميگيرند.مواظب خارپشت عادات منفي باشيد.
فرزانه اي روشن فكر ميگويد:
هميشه بهترين راه را براي پيمودن ميبينيم اما فقط راهي را ميپيماييم كه به آن عادت كرده ايم.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید