پوشش عيبها با لباس تقوا
يا بَني آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (26/ اعراف) اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستاديم كه اندام شما را مىپوشاند و مايه زينت شماست اما لباس پرهيزگارى بهتر است! اينها (همه) از آيات خداست، تا متذكّر (نعمتهاى او) شويد!شيطان همانگونه كه لباس از تن پدر ما آدم بيرون آورد تا عيبش آشكار شود، مىخواهد لباس تقوا را از پيكر ما فرزندان آدم نيز بركند. لباسى كه عيبهاى بشر را مىپوشاند. آن لباسي كه عيبهاى معنوى انسان را مىپوشد لباس تقوا است كه بهترين لباسهاست و نبايد انسان تنها به آن لباسي كه بدنش را مىپوشاند اكتفاء كند.
وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ- و لباس پرهيزگارى از هر لباسي بهتر است.» مراد از هر لباسي، لباسهايي است كه بدن را مىپوشاند، هر چند به آن لباسها نيز بايد توجه داشت.
نتيجه: نياز بدن به لباس، آن قدرها نياز به تفكّر و تعمق ندارد كه نياز روح به جامه تقوا.
نخستين قياس، قياس شيطان بود
قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (12/اعراف)
(خداوند به ابليس) فرمود: وقتى كه من (به سجده) فرمانت دادم، چه چيز تورا از سجده كردن باز داشت؟ (شيطان) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش و او را از گِل آفريدى.
نكته ها:
دليل سجده ى فرشتگان بر آدم، فرمان خداوند و لياقت ذاتى انسان بود نه جنسيّت و ساختمان وجودى او.
امام صادق(عليه السلام) به ابوحنيفه فرمود: «لا تقس فان اول من قاس ابليس»، قياس مكن كه نخستين قياس كننده شيطان بود.(نور الثقلين، ج 2، ص 6)
در حديثي مىخوانيم: شيطان كه سوگند خورد از چهار طرف در كمين انسان باشد تا او را منحرف يا متوقّف كند، فرشتگان از روى دلسوزى گفتند: پروردگارا! اين انسان چگونه رها خواهد شد؟ خداوند فرمود: دو راه از بالاى سر و پايين باز است و هر گاه انسان دستى به دعا بر دارد، يا صورت بر خاك نهد، گناهان هفتاد سالهاش را مىبخشايم.
شيطان در مقام توجيه نافرمانى خود، با مغلطه و قياسى نابجا ادّعا كرد: من از آدم برترم، زيرا من از آتشم و آدم از خاك، گرچه هر كدام منشأ اثرى خاص مىباشند، اما در حقيقت او با اين ادعاى غلط، به جاى اطاعت از فرمان خداوند حكيم و توجه به جايگاه آدمى نزد خداوند، «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (بقره 30) و ناديده گرفتن روح الهى در انسان، «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» (حجر، 29) در مقابل فرمان خداوند گردنكشى كرد. چنان كه بسيارى از ما نيز در بسيارى موارد، احكام و دستورات دينى را بدون توجّه به حكمت و فلسفهى آن، به ظاهر با عقل خود مىسنجيم و چون دليل آشكارى براى آن نمىيابيم، آن را نمىپذيريم و بدان بىاعتنا مىشويم، يا در برخى موارد از مقايسهى موضوعاتِ متشابه با يكديگر، حكم يكسانى براى همهى آنها صادر مىكنيم.
لذا در مورد "شيطان" كه در روايات مىخوانيم او نخستين كسى بود كه قياس كرد، نكتهاش اين است كه او آفرينش خود را از نظر مادى با آفرينش آدم، مقايسه نمود و برترى آتش را در پارهاى از جهات، بر خاك دليل بر برترى همه جانبه گرفت، بدون اينكه به ساير امتيازات خاك و از آن بالاتر به امتيازات روحانى و معنوى آدم توجه كند، و به اصطلاح از طريق "قياس اولويت"، قياسى كه بر پايه تخمين و گمان و مطالعه سطحى و نامحدودش قرار داشت، حكم به برترى خود بر آدم نمايد، و حتى فرمان خدا را به خاطر همين قياس باطل زير پا بگذارد! جالب اينكه در بعضى از روايات كه از امام صادق(عليه السلام) در كتب شيعه و اهل تسنن هر دو نقل شده است مىخوانيم:
«من قاس امر الدين برأيه قرنه اللَّه تعالى يوم القيامة بابليس»، كسى كه امر دين را با قياس بسنجد، خداوند در روز قيامت او را با ابليس، قرين خواهد كرد.(تفسير المنار، ج 8، ص 331 و نور الثقلين، ج 2، ص 7)
نتايجي كه از آيه مي گيريم:
1 - قبل از صدور حكم، محاكمه و بازپرسى لازم است. «قالَ ما مَنَعَكَ»
2 - شيطان، پايهگذار نافرمانى و گناه است. «ما مَنَعَكَ» ... «إِذْ أَمَرْتُكَ» چون اوّلين نافرمانى توسّط او صورت گرفت.
3 - عقاب بدون بيان قبيح است، تا حكمى و مطلبى بيان نشده، بازخواست و مجازات نمىتوان كرد. «قالَ ما مَنَعَكَ» ... «إِذْ أَمَرْتُكَ»
4 - شيطان در برابر خدا ايستاد، نه در برابر حضرت آدم. «إِذْ أَمَرْتُكَ» چنان كه در آيهى ديگر مىخوانيم: «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ» (كهف، 50)
همين كه حضرت آدم از تسلّط شيطان بر انسان آگاه شد، رو به درگاه خدا آورده و ناله زد. خطاب رسيد: ناراحت نباش، زيرا من گناه را يكى و ثواب را ده برابر حساب مىكنم و راه توبه هم باز است.
5 - شيطان نيز همچون انسان داراى تكليف و اختيار است. «ما مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ ...»
6 - ميزان، اطاعت امر خداست. سنّ و نژاد و سابقه و ... هيچ كدام معيار نيست. «إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ ...»
7- در قضاوت، به مجرمان نيز فرصت اظهارنظر بدهيم. «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
8- ناديده گرفتن بعد ملكوتى انسان و تنها چشم دوختن به جسم او كه مرام و مسلك مادّيين مىباشد، شيطانصفتى است. «قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
9 - خودبرتربينى مىتواند مخلوق را به جبههگيرى در مقابل خالق و دار مىكند. «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»
10- قبول خالقيّت خدا به تنهايى كافى نيست، اطاعت و تسليم هم لازم است. «خَلَقْتَنِي» ... «خَلَقْتَهُ» شيطان، خالقيّت خدا را پذيرفته بود، ولى از او اطاعت نكرد.
11 - نژادگرايى، از ارزشهاى شيطانى است. «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ»
12- شيطان در برابر فرمان روشن و صريح خداوند، به سليقه شخصى خود عمل كرد و به اصطلاح، اجتهاد در برابر نص نمود. «إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ» ... «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ ...»
13- شيطان، از قياس استفاده كرد كه اساس علمى ندارد، بلكه بر مبناى گمان است. «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»
شيطان فريبتان ندهد!
قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ(16) ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ (17)
شيطان گفت: «پس چون مرا گمراه كردي، من هم براى [فريفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست.(16) سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مىروم و بيشتر آنها را شكرگزار نخواهى يافت!» (17)
شيطان اگر بتواند، مانع ايمان انسان مىشود و اگر نتواند، راههاى نفاق و ارتداد را مىگشايد و اگر موفّق نشود، با ايجاد شك و ترديد و وسوسه، انسان را به گناه سوق مىدهد تا از ايمان و عبادتش لذّت نبرد و كار خير برايش سنگين و با كراهت جلوه كند.
همين كه حضرت آدم از تسلّط شيطان بر انسان آگاه شد، رو به درگاه خدا آورده و ناله زد. خطاب رسيد: ناراحت نباش، زيرا من گناه را يكى و ثواب را ده برابر حساب مىكنم و راه توبه هم باز است. (تفسير نورالثقلين)
شيطان اگر بتواند، مانع ايمان انسان مىشود و اگر نتواند، راههاى نفاق و ارتداد را مىگشايد و اگر موفّق نشود، با ايجاد شك و ترديد و وسوسه، انسان را به گناه سوق مىدهد تا از ايمان و عبادتش لذّت نبرد و كار خير برايش سنگين و با كراهت جلوه كند.
در روايات متعدّد، صراط مستقيم(در آيه 16)، به اهل بيت(عليهم السلام) و ولايت على(عليه السلام) تعبير شده است.(تفسير فرقان)
و در روايتى كه از امام باقر(عليه السلام) نقل شده: تفسير عميقترى براى اين چهار جهت ديده مىشود، آنجا كه مىفرمايد: «منظور از آمدن شيطان به سراغ انسان از "پيش رو" اين است كه آخرت و جهانى را كه در پيش دارد در نظر او سبك و ساده جلوه مىدهد، و منظور از "پشت سر" اين است كه آنها را به گردآورى اموال و تجمع ثروت و بخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر فرزندان و وارثان دعوت مىكند، و منظور از "طرف راست" اين است كه امور معنوى را به وسيله شبهات و ايجاد شك و ترديد، ضايع مىسازد، و منظور از "طرف چپ" اين است كه لذات مادى و شهوات را در نظر آنها جلوه مىدهد.(تفسير مجمع البيان، ج 4، ص 403)
و نيز در حديثي مىخوانيم: شيطان كه سوگند خورد از چهار طرف در كمين انسان باشد تا او را منحرف يا متوقّف كند، فرشتگان از روى دلسوزى گفتند: پروردگارا! اين انسان چگونه رها خواهد شد؟ خداوند فرمود: دو راه از بالاى سر و پايين باز است و هر گاه انسان دستى به دعا بر دارد، يا صورت بر خاك نهد، گناهان هفتاد سالهاش را مىبخشايم. ( تفسير كبير فخر رازى.)
________________________________________
منابع:
1- تفسير هدايت، ج 3
2- تفسير نور، ج 4
3- تفسير نمونه، ج 6
4- تفسير نورالثقلين، ج 2
5- تفسير المنار، ج 8
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید