تدبير ش 64
لزوم شناسايي عدالتپژوهي در حوزه و دانشگاه بهعنوان يك رشتة تعريف شدة علمي
يكي از مهمترين كارها در عرصة نظري، اين است كه: ما عدالتپژوهي را در حوزه و دانشگاه بهعنوان يك رشتة تعريف شدة علمي بشناسيم؛ كه اين امروز وجود ندارد؛ نه در حوزه وجود دارد، نه در دانشگاه. يعني هيچ اشكال ندارد فرضاً در حوزه يكي از موضوعاتي كه محل بحث قرار ميگيرد، يك فقيه با روش فقيهانه بحث ميكند، مسئلة عدالت باشد. حالا همين قاعدة عدل و انصافي كه آقايان به آن اشاره كردند، بايستي تنقيح شود؛ اين غير منقح است. دليل عدم تنقحش هم اين است كه آدم ميبيند در بخشهاي مختلف فقهي استنادهايي به اين قاعده ميشود كه هيچ نميشود اينها را تمام كرد - يعني قابل استدلال نيست - همينطور در بخشهاي مختلف گفته ميشود. چه اشكالي دارد كه در حوزة علميه ... يكي از بخشهايي كه يك فقيه در درس فقه استدلالي خودش دنبال ميكند، مسئلة عدالت باشد؛ «كتاب العدالة»؟ اين غير از آن بحث عدالتي است كه اشاره كردند شيخ عليه الرّحمة فرمودهاند؛ آن بحث ديگري است. در باب عدالت اجتماعي بحث شود؛ بحث فقهي قوي.
در دانشگاه يك دانشِ ميانرشتهاي به وجود بيايد و تعريف شود؛ بحث شود، كار شود، روي آن بهطور مستقل سرمايهگذاري شود. به نظر من، اين در عرصة نظري يك كار لازمي است؛ هم نظريهپردازي را گسترش ميدهد، هم نيروهاي توانمندي را در اين عرصه تربيت ميكند. 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
بايد دنبال رسيدن به نظرية اسلامي ناب باشيم و از التقاط بپرهيزيم
در مرحلة نظري، آنچه كه ما ميخواهيم به آن برسيم، رسيدن به نظرية اسلامي ناب در باب عدالت است. البته بايد با نگاه متجددانه، با نگاه نوآورانه، به منابع اسلامي مراجعه كرد و آن نظريه را از متن منابع اسلامي ... استخراج كرد. ما براي استنباط، شيوهها، متدها و روشهاي علمي تجربه شدة كاملاً حسابشدهاي داريم؛ از اينها بايد استفاده شود. بنابراين، در مرحلة نظري و نظريهسازي، بايد از منابع اسلامي و از متون اسلامي، نظرية ناب اسلام در باب عدالت به دست بيايد. من تكيهام در اين نكته اين است كه نميخواهيم از مونتاژ و كنار هم چيدن نظريات گوناگونِ متفكرين و حكمايي كه در اين زمينه حرف زدند، يك نظريه به وجود بياوريم و توليد كنيم. يعني در اين قضيه بايد جداً از التقاط جلوگيري كرد؛ بايد پرهيز كرد. در موارد متعددي ما دچار اين اشتباه شديم. بدون اينكه بخواهيم، در مرداب التقاط لغزيديم. بيرون آمدنش خيلي سخت خواهد بود. نه! حقيقتاً بايد در منابع اسلامي جستجو كنيم. اين منابع، فراوان هم هست؛ كه دوستان هم اشاره كردند. در قرآن، در حديث، در نهجالبلاغه، در نوشتههاي فقهي، كلامي و حِكمي بحثهاي زيادي وجود دارد كه همهاش ميتواند منبع مورد استفادة ما در پيدا كردن نظرية ناب اسلامي باشد.
البته مثل همة موارد ديگر، آشنايي با نظرات ديگران ميتواند در فهم متون اسلامي به ما كمك كند. در همهجا همينجور است؛ در بحثهاي حقوقي و فقهي ما هم همينجور است. ما وقتي با يك نظرِ بيگانه آشنا ميشويم و ذهن ما آن اتساع لازم را پيدا ميكند، از منبع اسلامي خودمان استفادة بهتر و كاملتري ميكنيم؛ اينجا هم همينجور است. ليكن ما بايد دنبال رسيدن به نظرية اسلامي ناب باشيم و از التقاط بپرهيزيم. البته بديهي است كه علت اينكه ميگوييم نظرية اسلامي بايد خالص و ناب باشد، اين است كه مسئلة عدالت مبتني است بر پايهها و مباني هستيشناسي و معرفتشناسي و پايههاي اساسي؛ و اگر بخواهيم به نظريات غربي - كه عمدتاً آنهاست - استناد كنيم، در واقع تكيه كردهايم به مباني فلسفياي كه قبول نداريم و نميتوانيم آنها را بپذيريم؛ كه همان نظرات هستيشناسي است. 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
تفاوت دو رويكرد اسلامي و غربي نسبت به عدالت
اساساً رويكرد نگاه اسلامي به عدالت، با رويكرد نظامهاي غربي و نظريههاي غربي متفاوت است. در اسلام، عدالت ناشي از حق است؛ ... و علاوة بر اين، در عدالت «بايد» وجود دارد؛ يعني از نظر اسلام، عدالتورزي يك وظيفة الهي است؛ در حالي كه در مكاتب غربي اينجور نيست. در مكاتب غربي به اشكال مختلف عدالت مطرح ميشود - در سوسياليسم يكجور، در ليبراليسم يكجور - با همة تطورات و شكلهاي گوناگوني كه اين مكاتب داشتهاند. در هيچكدام از اينها، نگاه به عدالت، يك نگاه بنياني و اساسي و مبتني بر ارزشهاي اصولي مثل دين و مثل اسلام نيست. 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
بايد شاخصهاي استقرار عدالت در جامعه را پيدا كنيم
يكي از كارهاي مهم نظري ما اين است كه شاخصهاي عدالت را پيدا كنيم. خب! امروز شاخصهايي كه در غرب مطرح است، بهطور مشروط قابل قبول است؛ بعضياش مطلقاً شاخص نيست؛ بعضي شاخصهاي ناقصي است؛ بعضي در شرايطي ممكن است شاخص باشد. ما بايد بنشينيم مستقلاً شاخصهاي عدالت را، استقرار عدالت در جامعه را پيدا كنيم؛ يكي از بخشهاي مهم كار ايـن اسـت.9 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
در پژوهشهاي مربوط به عدالت،از اعتقاد به مبدأ و معاد نبايستي غفلت كرد
در مسئلة عدالت، اعتقاد به مبدأ و معاد، يك نقش اساسي دارد؛ ما از اين نبايد غفلت كنيم. نميتوان توقع داشت كه در جامعه عدالت به معناي حقيقي كلمه استقرار پيدا كند، در حالي كه اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت يك چيز سربار، تحميلي و اجباري بيش نخواهد بود. علت اين هم كه بعضي از طرحهاي قشنگ غربي در باب عدالت مطلقاً در عمل تحقق پيدا نميكند، همين است؛ پشتوانة اعتقادي ندارد. حرف قشنگ است - حالا لااقل ظاهر قشنگي دارد، ولو خيلي برهاني نباشد - ليكن در عمل، در جوامع غربي، در زندگي غربي مطلقاً از آن خبري نيست؛ اصلاً انسان تحقق آنها را مشاهده نميكند؛ بيعدالتي مطلق در آنجا وجود دارد. علت همين است كه پشتوانة اعتقاد به مبدأ و معاد در آن نيست. اعتقاد به معاد، اعتقاد به تجسم اعمال، اعتقاد به تجسم ملكات در قيامت، خيلي تأثير دارد. ما عادل باشيم، عدلخواه باشيم، عدل را ستايش كنيم، براي عدل تلاش كنيم؛ اينها در قيامت تجسم پيدا خواهد كرد. نقطة مقابلش هم همين است. اين اعتقاد، به انسان نشاط ميدهد، نيرو ميدهد. انسان بداند كه رفتار ظالمانه، حتّي انديشة ظالمانه، در عرصة تجسم اعمال در قيامت، چه بلايي به روز او ميآورد، طبعاً به عدالت نزديك ميشود.
اي دريــده پـوستيـن يـوسفــان گرگ برخيزي از اين خواب گران
كسي به اين اعتقاد داشته باشد كه گرگصفتي در اينجا، تجسمش در آنجا، گرگ برخاستن از خواب گرانِ مرگ است، اين خيلي تأثير ميگذارد. بنابراين در پژوهشهاي مربوط به عدالت، از اين نكته نبايستي غفلت كرد.9 9. 27/02/90 بيانات در دومين نشست انديشههاي راهبردي با موضوع عدالت
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید