مقدمه
آيا تا کنون انديشيده ايد چرا برخي از احکام و سنّت هاي اسلامي در جامعه اجرا نمي شوند؟! سنّت هايي که در برخي از آنها به صراحت مي دانيم در زمان پيامبر و ائمه (عليهم السلام) مورد توجه بوده اند! از جمله اين سنّت ها مي توان به بسياري از سنن اسلامي در امر ازدواج، کار و انتخاب شغل، تحصيلات و بسياري ديگر از مسائل روزمره زندگي و حتي در امور کلي و اساسي زندگي اشاره کرد! به راستي چه اتفاقي مي افتد که سنّت هاي حسنه اسلامي از جامعه رخت بر مي بندد و ديگر به آنها عمل نمي شود؟!
مقاله پيش رو مي کوشد با تبيين مقدماتي چند اين مسأله را مورد بررسي قرار مي دهد.
براي اجراي احکام و سنت اسلامي اولاً بايد بدعت ها را شناخت ثانياً در جهت از ميان بردن آنها کوشيد و عوامل ايجاد بدعت را نابود کرد! در اين صورت حتماً طبق همان ملازمه عقلي آن سنّت متروک احيا مي گردد!
محيط هاي سازنده!
هر انساني از بدو تولّد در محيطهاي خاصي قرار مي گيرد و با مسائل و اموري ارتباط پيدا مي کند که زمينه هاي سازندگي شخصيت وي را بر عهده دارند. اين محيطها که نقش سازندگي دارند 4گونه اند:
1. محيط خانواده: انسان از جهت بينش، نگرش و اعمال خود داراي زير ساخت هايي است که در محيط خانواده شکل گرفته اند و خواه ناخواه همواره تا انتهاي حيات همراه او هستند. از اين رو خانواده مي تواند در جهت مثبت و يا حتي منفي شخصيت فرد را پايه ريزي نمايد.
2. محيط آموزشي: محيط دومي که انسان وارد آن مي شود محيط آموزشي است که گستره بسيار وسيعي را در بر مي گيرد. اين محيط شامل معلمان، اساتيد و حتي رسانه ها نيز مي شود. انسان در مواجه با اين محيط بسياري از ابعاد شخصيت خود را شکل مي دهد.
3. محيط شغلي: زمينه و بستر کار عرصه اي است که بخش قابل توجهي از روحيّات، عقايد و مسائل شخصيتي فرد شکل مي گيرند. از اين رو نوع شغل و ميزان ارتباط با آن نقشي اساسي در سازندگي روحي شخص دارد.
4. محيط رفاقتي: دوستان و رفقاي هر انساني بخش اعظم صفات و شخصيت او را مي سازند. به طوري که براي شناخت هر کسي مي توان گروههاي دوستي او را مورد بررسي قرار داد. از اين رو نقش دوست در سازندگي شخصيت هر کس عنصري قابل توجه به شمار مي رود.
براي اجراي احکام و سنت اسلامي اولاً بايد بدعت ها را شناخت ثانياً در جهت از ميان بردن آنها کوشيد و عوامل ايجاد بدعت را نابود کرد! در اين صورت حتماً طبق همان ملازمه عقلي آن سنّت متروک احيا مي گردد!
فضايي حاکم بر همه!
با آنکه محيطهاي 4گانه فوق همگي تأثير جدّي در شخصيت فرد دارند امّا محيطي وجود دارد که حاکم بر همه آن فضاها به شمار مي رود. اين محيط که فضاي حاکم بر کل جامعه است چه بسا مي تواند نقش محيطهاي 4گانه را به طور کلي خنثي نمايد. به طوري که اگر اين 4 محيط فاسد باشند و فضاي حاکم بر جامعه صلاح باشد مي تواند فرد را نيکو و شايسته نمايد و اگر آن 4 محيط صلاح باشند و فضاي حاکم بر جامعه فاسد باشد مي تواند شخصيت فرد را مفسد بار بياورد. پيامبر اکرم (ص) در روايتي مي فرمايند: صنفان مِن أمتي إذا صَلُحا صَلُحت اُمّتي، الفقهاء و الاُمَراء؛ دو گروه از امّت من هستند که اگر صالح باشند امّت صالح مي شود، فقها و حاکمان.
تأثير جدّي جامعه بر شخصيت هاي فردي
از اين رو جامعه و فضاي غالب در آن که توسط حاکمان و مديران اجتماعي حاصل شده است تأثيري جدّي بر شخصيت فردي انسان ها دارد به طوري که صلاح حاکم اصلاح کل جامعه و مردم و برعکس فساد آن فساد کل را به دنبال دارد. از اين مشاهده مي شود که مصلحان در هر جامعه اي به دنبال تغيير ساختارهاي کلي اجتماع هستند و مي کوشد با ايجاد تغيير در فضاي حاکم بر جامعه شخصيت هاي فردي را تحت الشعاع قرار دهند.
بدعت و سنّت
بدعت ها اموري هستند که در دين جايگاهي ندارند و اساساً جزء دين به شمار نمي روند امّا فرد بدعت گذار آن را وارد در دين مي کند. حال جامعه اي را تصوّر کنيد –با توجه به همان نقش گسترده جامعه در شخصيت افراد- که بدعت ها در آن رايج شده اند و دين مردم با اموري که خارج از دين هستند در حال نابودي است. در چنين فضايي باتوجه به آنکه هيچ موضوعي در اسلام وجود ندارد که براي آن حکمي داده نشده باشد، به تدريج بدعت هاي جاي احکام و سنّت هاي اسلامي را پر مي کنند. اين تعبير در کلام معصومين نيز ديده مي شود که «ما اُحدثِت بدعَهٌ تُرک بها سُنَّهٌ؛ با پديد آمدن هر بدعتي سنّتي از ميان مي رود و ترک مي شود.
به راستي چه اتفاقي مي افتد که سنّت هاي حسنه اسلامي از جامعه رخت بر مي بندد و ديگر به آنها عمل نمي شود؟!
بنابراين به صراحت مي توان گفت در هر موضوعي که سنّت هاي اسلامي اجرا نمي شود مبتلا به بدعت هايي هستيم که در دين وارد شده اند!
حال سؤال اوّل اين نوشتار را دوباره مُرور کنيد: چرا برخي از احکام و سنت هاي اسلامي در جامعه اجرا نمي شوند؟! پاسخ واضح است چون آن سنت ها با وجود بدعت هايي ترک شده اند. پس براي اجراي احکام و سنت اسلامي اولاً بايد بدعت ها را شناخت ثانياً در جهت از ميان بردن آنها کوشيد و عوامل ايجاد بدعت را نابود کرد! در اين صورت حتماً طبق همان ملازمه عقلي آن سنّت متروک احيا مي گردد!
نتيجه گيري:
ملازمه اي عقلي ميان ترک سنت و ايجاد بدعت وجود دارد که براي اجراي کامل سنن اسلامي و الهي در فضاي جامعه بايستي بدعت گزاران را شناخت و با آنها مقابله نمود و بدعت ها را از فضاي جامعه دور کرد.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید