روابط بين فردي اشاره دارد که شامل يادگيري مهارت هاي شنيدن، گوش دادن و حل اختلاف است. براي آگاهي از اين مهارت ها به مقاله اصلي در سطح سوّم مراجعه کنيد...
از طرف ديگر قابليت هايي وجود دارند که به ما کمک مي کنند ياد بگيريم چگونه گوينده خوبي باشيم تا هنگام گفتگو، طرف مقابل احساس مورد حمله قرار گرفتن نکند. يادگيري اين مهارت ها و توانمند شدن در آنها باعث سهولت ارتباط، احساس درک شدن توسط طرف مقابل، تعامل احساسي با وي، و در نهايت ارتباط موثري مي شود که در آن گوينده و شنونده احساس مطلوب همدلي و همراهي را تجربه مي کنند.
مهارت هاي ارتباطي به شما کمک مي کنند تا:
• بدانيد در مواجهه با ديگران از چه روش هايي براي ايجاد، ادامه و پايان دادن به ارتباط استفاده کنيد.
• ويژگي هاي يک شنونده خوب را فرا گيريد و کيفيت روابط خود با ديگران را متحول سازيد.
• راهکارهاي حل اختلاف را ياد بگيريد و بهترين راهکارها را متناسب با شرايط به کار ببندبد.
و ....
براي آگاهي از اين شيوه ها به مقاله اصلي در سطح سوّم مراجعه کنيد
در طول تاريخ، تنها بشر که زندگي اجتماعي را تجربه نکرده است بلکه موجودات ديگري نيز مانند انسان ها به اين شيوه زندگي کرده و مي کنند. يکي از شباهت هاي زندگي اجتماعي انسان ها و ديگر موجودات، ارتباطات آنها با يکديگر است ولي ارتباط هاي بين فردي ما انسان ها بحدي اهميت دارد که وجه عمده تمايز زندگي جمعي انسان نسبت به ديگر موجودات را رقم مي زند.
طبق تعريفي که محققان از مفهوم مهارت هاي ارتباطي ارائه داده اند، اين مهارت ها عبارتند از توانايي رابطه برقرار کردن با ديگران به شکل کارآمد و مؤثر. اين رابطه در عين اينکه براي خود شخص مفيد است براي شخص مقابل هم منافع يکساني را در بر دارد. مهارت در روابط بين فردي به معناي دست يافتن به اهدافي است که با برقراري تعامل مورد نظر در صدد دست يافتن به آنها هستيم. هدف شما ممکن است رفع يک سؤتفاهم، تشريح يک ايده، دلداري دادن به دوستتان، پافشاري روي نظرتان، توجيه کردن استادتان در مورد ضرورت موضوعي که بعنوان تحقيق در نظر گرفته ايد و يا قانع کردن ديگران جهت تجديد نظر در رفتارهايشان باشد. هر چه ما در برقراري ارتباط کارآمدتر باشيم، احتمال دستيابي ما به هدف هايمان بيشتر خواهد بود.
کارآمدي در رابطه بين فردي نيازمند مهارت هاي زير است:
گوش دادن
در روابط بين فردي گوش دادن اهميت زيادي دارد زيرا از طريق اين مهارت مي توانيم ضمن احترام گذاشتن به فرد مقابل، وي را به ادامه تعامل تشويق نموده و در نتيجه اطِلاعات بيشتري کسب نماييم. مثلاً يک مدير موفق، براي تضمين اطّلاعات صعودي (از زيردست به بالا دست ) از مهارت گوش دادن استفاده مي نمايد چرا که توانايي خوب گوش دادن مدير مي تواند، براي آنکه زيردستان به گزارش پيام ها ادامه دهند، جو اعتماد به وجود آورد. در عين حال براي ايجاد و حفظ روابط خوب و مطلوب و جلوگيري از اختلاف نظرها، کشمکش ها و سوء تفاهم بايد دقيق شنيدن را آموخت و بکاربست.
گوش دادن فعال
گوش دادن در تعاملات اجتماعي به دو معنا به کار مي رود. گوش دادن فعال نظر به نخستين معنا دارد. اين فن اصولاً بر منعکس نمودن احساسات طرف مقابل تکيه دارد. براي اجراي اين کار بايد حداکثر استفاده را از حواس خود (شنوايي، بينايي) به عمل آوريم. روي آنچه شخص مقابل احساس مي کند و بر زبان مي آورد متمرکز شويم و با هدف درک کردن به او گوش دهيم. بايد توجه نمود گوش دادن فعال ما زماني نمايان مي شود که رفتارهايي انجام دهيم که حاکي از توجه ما به طرف مقابل است. دومين معنا گوش دادن منفعل است. اين نحوه گوش دادن بر جنبه هاي پنهان رفتار شنونده اطلاق مي شود. مثلا ممکن است بطور پنهاني و بدون فرستادن پيام هاي کلامي و غير کلامي، به صحبت هاي شخص مقابل گوش فرا دهيم. بنابراين در گوش دادن منفعل بدون آنکه رفتار خاصي انجام دهيم که نشانه توجه ما به ديگران است، اطلاعات آنان را جذب مي کنيم.
در روابط بين فردي ما با مهارت گوش دادن فعال که شامل پيام هاي کلامي و غير کلامي است سرو کار داريم. لذا براي کسب اين مهارت بايد رفتارهاي کلامي و غير کلامي آن را بشناسيم. پيام کلامي مانند بيان استنباط خود نسبت به نقطه نظرهاي اصلي و احساسات گوينده با لحني دوستانه، و پيام هاي غيرکلامي مانند تصديق سخنان طرف مقابل با استفاده از حالات چهره مي باشند. بنابراين با توجه به مطالب فوق گوش دادن را اينطور تعريف مي نماييم: گوش دادن عبارت است از «فرآيند شنيدن و انتخاب، جذب و سازماندهي، به خاطر سپردن و دادن پاسخهاي مشخص به محرک هاي شنيداري و غيرکلامي». در اين تعريف تاکيد بر دريافت و فهم درست از علايم کلامي و غيرکلامي است.
علايم کلامي
يکي از نشانه هاي اصلي خوب گوش دادن در تعاملات اجتماعي استفاده از علايم کلامي است. اين علايم به صورت تصديق، تحسين، انعکاس احساسات، تعبير و تفسير کردن و .... در گفتار ما ظاهر مي شود. بهره مندي از گفتار در تعاملات اجتماعي بايد متعادل و متناسب با وضعيت و احوال شخص مقابل باشد زيرا افراط و تفريط در گفتار يا پرسش سئوالات نابجا باعث بي انگيزه شدن طرف مقابل به ادامه تعامل، از بين رفتن جو اعتماد و در نتيجه عدم کسب اطلاعات دريافتي کافي مي شود.
- تاييد؟
اين نوع از علايم کلامي شامل کلمات و عباراتي است که نشانه تاييد يا موافقت با اعمال و گفتار طرف مقابل است. از تصديق براي تقويت قسمت هاي مهم گفتار طرف تعامل و جهت دادن به آن استفاده مي نماييم. نمونه هاي آن عبارتند از «بله»، «درسته»، «همينطور است که شما مي گوييد» و صداي غير لغوي مانند «اهوم».
- تحسين؟
تحسين هم مانند تصديق نوعي تقويت مثبت است. ولي فراتر از يک تاييد ساده يا توافق با گفتار و اعمال طرف مقابل است. از انواع تحسين کلامي مي توان به عباراتي مانند «آفرين!»، «چه جالب!»، «ادامه بده»، «عاليه» اشاره نمود که متناسب با وضعيت به کار مي روند.
. انعکاس احساسات؟
انعکاس احساسات نوعي همدردي (شاخه اي از مهارت هاي زندگي ) به حساب مي آيد و کاربرد آن زماني است که شخص مقابل نياز به يک همدرد براي کسب آرامش دارد. مثلا وقتي کسي ناراحت، عصباني و آشفته حال است بايد از اين فن استفاده نمود. براي بازگرداندن احساسات بايد به دقت به صحبت هاي طرف مقابل گوش فرادهيم تا از نيازها و مسائل اصلي او با خبر شويم و گفتار خود را براساس آن نيازها تنظيم نماييم.
. تعبير و تفسير کردن؟
با استفاده از گنجينه لغات شخصي خود، مطالبي را که شنيده ايم براي گوينده تفسير مي کنيم. با اين کار مطمئن مي شويم که سخنان وي را درست فهميده ايم و همچنين نشان مي دهيم که در طول تعامل با دقت به سخنانش گوش داده ايم
نویسنده: نداعلی بیگی
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید