هو الشافي
حسود بدتر از شيطان و فرعون
يکي ديگر از بيماريهاي شايع روحي که ان شاء الله در اين مرکز درماني، به درمان آن خواهيم پرداخت مرض مهلک و ايمان برانداز "حسادت" است. اکثر اطباء اخلاقي معترفند که حسادت يکي از آزاردهنده ترين بيماري اخلاقي است.
دودي که از آتش خرمن حسادت برمي خيزد نخست چشم حسود را مي سوزاند بعد به ديگران سرايت مي کند.
روايت شده كه شيطان، به درگاه فرعون آمد، و در را كوبيد، فرعون گفت: كوبنده در كيست؟
شيطان گفت: اگر خدا بودي، ميفهميدي چه كسي در را ميكوبد. فرعون گفت: اي ملعون داخل شو.
شيطان گفت: ملعوني بر ملعوني وارد ميشود، پس داخل شد، فرعون به او گفت: چرا بر آدم سجده نكردي تا رانده درگاه خدا و مورد لعن خدا واقع نشوي؟ در جواب گفت: چون مانند تو در صلب آدم بود. فرعون به او گفت: آيا بدتر از من و خودت بر روي زمين سراغ داري؟ شيطان در جواب گفت: انسان حسود از من و از تو بدتر است. چون حسد عمل نيك انسان را ميخورد، همچنان كه آتش هيزم را ميخورد و ميسوزاند.( ر.ک: گنجينه جواهر (كشكول ممتاز))
خوب، فکر مي کنم با خواندن اين پيش درآمد، پي به عمق فاجعه برده باشيد، اکنون اگر زبانم لال، خداي ناکرده، ويروس اين بيماري در جسم و جان شما نيز اثر گذاشته است، چاره اي نيست جز اينکه از همين امروز، آستين همت را بالا بزني و مردانه براي از پاي درآوردن اين ويروس ايمان خوار قيام کني.
اگر در تصميم خود جدي هستي، پس با من همراه شو تا تو را با اين بيماري، علايم، عوامل و عواقب وخيمش آشنا کنم.
نوع بيماري: حسد
تعريف:
حسد عبارت است از آرزوي زوال نعمتي از برادر مسلم خود، از نعمتهائي كه صلاح او باشد.
و اگر تمنّاي زوال نعمت از او نكند، بلكه مثل آن را از براي خود خواهد، آن را «غبطه» و «منافسه» خوانند.
و اگر زوال چيزي را از كسي خواهد، كه صلاح او نباشد آن را غيرت گويند.
خلاصه آنکه: حسد، اشدّ امراض نفسانيّه، و دشوارترين همه، و بدترين رذايل، و خبيثترين آنهاست.
حسود پيوسته به غصه و ألم گرفتار است و از اين جهت است كه سيّد انس و جانّ فرموده: «أقلّ النّاس لذّه، الحسود» يعني: «كمتـرين مردمـان از حيث لذّت، حسود است». چون كه: مذاق طبعش هميشه از تلخي حسد متغير است
علايم بيماري:
فرد مبتلا به اين بيماري(حسود) در دنيا لحظهاي از حزن و الم و غصه و غم خالي نيست. چون كه او هر نعمتي كه از كسي ديد متألّم ميشود. و چون نعمت خدا نسبت به بندگان خود بينهايت است، و هرگز منقطع نميشود، پس حسود بيچاره، پيوسته محزون و غمناك است. و اصلا به محسود ضرري نميرسد، بلكه ثواب و حسنات او زياد ميشود. و درجات او بلند ميگردد. و به جهت غيبتي كه حسود از او ميكند و سخني كه نبايد، در حق او ميگويد، گناه محسود را بر دوش خود ميگيرد. و اعمال نيك خود را به نامه اعمال او نقل مينمايد.
در همين زمينه حديثي بشنويد از امام صادق عليه السلام :
قال الصادق عليه السلام: قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَغتابُ إِذا غابَ وَيَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَيَشمَتُ بِالمُصيبَةِ؛
امام صادق عليه السلام فرمود: لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غيبت مى كند، روبه رو تملّق مى گويد و از گرفتارى ديگران شاد مى شود.( خصال، ص 121)
ويروس ايمان خوار
حسود هم در اين دنيا بدبخت و زبون است و هم در آن دنيا، چون باارزش ترين چيزي که انسان مي تواند براي آخرتش ذخيره کند ايمان و عمل صالح است که حسادت آنها را از بين خواهد برد چنانکه وجود نازنين امام باقر(ع) مي فرمايد: «همان طوري که آتش، هيزم را مي خورد، حسد ايمان را مي خورد».( اصول کافي، ج 3، ص 416.)
حسود سود نميبرد
و بدان كه صاحب اين صفت، هميشه خوار و بيمقدار است.
و از اين جهت است كه: حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - فرموده است كه: «الحسود لا يسود» يعني: «صاحب حسد، باشرافت و بزرگ نميگردد». و حسود پيوسته به غصه و ألم گرفتار است و از اين جهت است كه سيّد انس و جانّ فرموده: «أقلّ النّاس لذّه، الحسود» يعني: «كمترين مردمان از حيث لذّت، حسود است». چون كه: مذاق طبعش هميشه از تلخي حسد متغير است.
و بر طبق اين كلام است آنچه حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرمودهاند: «الحسود مغموم» يعني: «حسد، آدمي را به غم و اندوه مبتلا ميسازد».
علل بروز بيماري حسادت
1ـ عداوت و دشمني
به اين معني كه انسان وقتي با كسي دشمن شد هيچ خيري را براي او نميخواهد و لذا متنعم بودنش را دوست ندارد.
2ـ عزت نفس (خود عزيز داشتن)
به اين معني كه ميداند آن شخص به خاطر نعمتش بر او تكبر ميكند و او به خاطر عزت نفسي كه دارد نميتواند تكبر و تفاخر او را تحمل كند.
3ـ كبر
شخص حسود ميخواهد بر ديگران تكبر كند و اگر آنها متنعم باشند زمينهاي براي كبر او باقي نميماند.
4ـ تعجب
اين سبب در مواردي است كه نعمت به قدري بزرگ باشد كه انسان تعجب كند شخصي آن چنان به نعمتي اين چنين دست يابد «و به عبارت ديگر آن شخص را مستحق چنين نعمتي نداند.»
5ـ ترس از نرسيدن به مقصود
به اين معني كه انسان بترسد محسود با نعمتي كه به دست آورده ميتواند مانع منافع او شده و او را از رسيدن به مقصود باز دارد «مثل تاجري كه ميترسد همكارش با داشتن فلان مقدار سرمايه در بازار رقيب او شود.»
6ـ حبّ رياست
چون رياست معمولاً مبتني بر اين است كه رئيس نعمتي داشته باشد كه ديگران از او محروم باشند «لذا شخص رياست طلب وقتي ببيند ديگران به نعمتي شبيه آنچه او دارد دست يافتهاند حسد ميورزد.»
7ـ خباثت دروني و بخل ذاتي نسبت به بندگان خدا
«كساني هستند كه متنعم شدن ديگران هيچ يك از ضررهايي را كه ذكر كرديم براي آنها ندارد ولي به علت خباثت ذاتي و بخلي كه دارند از گرفتاري ديگران شاد و از متنعم بودن آنها در عذابند، لذا از شنيدن وصف گرفتاري ديگران شاد ميشوند، مستانه ميخندند و شماتت ميكنند و از مشاهدهي انتظام امور بندگان خدا رنج ميبرند.»
گاهي در يك نفر همهي اين اسباب و علل يا بيشتر آنها جمع ميشوند و او را دچار حسدي جانكاه ميكنند.
ضرر دنيايـي حسد، آن است كه حسود در عـذابي دردناك و غم و غصهاي سوزناك كه حسدش براي او فراهم كرده به سر ميبرد، زيرا ميبيند كه روز به روز نعمت، نصـيـب دشمنـانش ميشود و حسد او هـر چند زياد بـاشد در نعمت ديگران تأثير ندارد، چه اينكه اگر حسد حاسدان در نعمتها مؤثر بود با حسد كفّار هيچ نعمتي براي مؤمنين باقي نميماند
روش درمان اين بيماري
براي علاج حسد دو راه وجود دارد: راه علمي و راه عملي:
نسخه اول: درمان علمي
درمان علمي اين مرض اين است كه حسود بداند اين رذيله اخلاقي، خسران دنيا و عقبي را برايش به ارمغان ميآورد، زيرا حسد در واقع عبارت است از خشم بر قضاي الهي و ناخوش داشتن نعمت او كه بين بندگان خود تقسيم نموده و بيزار از عدل او كه با حكمت خفيّه خود در ملكش اقامه نموده است و اين جنايتي بس بزرگ است كه در مقابل پروردگار عادل و حكيم مرتكب شده است.
از طرف ديگر بداند كه با حسد از زيّ اولياء خدا خارج شده و با شيطان و كفار هم مسلك گشته است، چه اينكه اولياءخدا بندگان او را دوست دارند و ابليس و كفار پيوسته براي مؤمنين آرزوي بلاء ميكنند و زوال نعمت آنها را خواستارند.
خداي تعالي ميفرمايد: «إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَهٌ يَفْرَحُوا بِها»1 يعني: اگر نيکي به شما برسد آنها را ناراحت مي کند و اگر حادثه ناگواري براي شما رخ دهد خوشحال ميشوند.
و باز ميفرمايد: «وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ»2 يعني: بسياري از اهل كتاب از روي حسد _ که در وجود آنها ريشه دوانده _ آرزو مي کردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر برگردانند.
اينها ضررهايي است كه حسد براي دين و آخرت انسان به بار ميآورد و اما ضرر دنيايي حسد، آن است كه حسود در عذابي دردناك و غم و غصهاي سوزناك كه حسدش براي او فراهم كرده به سر ميبرد، زيرا ميبيند كه روز به روز نعمت، نصيب دشمنانش ميشود و حسد او هر چند زياد باشد در نعمت ديگران تأثير ندارد، چه اينكه اگر حسد حاسدان در نعمتها مؤثر بود با حسد كفّار هيچ نعمتي براي مؤمنين باقي نميماند.
آري حسد هيچ ضرري به محسود نميرساند چون نعمتي را كه خدا براي بندگانش مقرر كرده است را با هيچ وسيلهاي نميتوان سلب كرد، بلكه همان طور كه گفتيم زيان حسد متوجه حسود است و به حال محسود نافع و براي دنيا و آخرت او مفيد است.
سود دنيوي، اين كه دشمنش پيوسته مغموم و بدحال و در عذاب است زيرا هيچ عذابي از عذاب حسود بالاتر نيست، اين درد و عذاب را حسود با دست خود فراهم كرده و خواستهي دروني دشمنانش را محقق نموده است و اين يكي از مهمترين اغراض دنيوي خلق است. اما سود اخروي، اين كه محسود به سبب حسد مظلوم واقع شده است مخصوصاً اگر حسد، شخص حسود را به غيبت يا حمله بر عرض محسود و هتك ستر و ذكر معايب او وادار كند.
اينها هدايايي هستند كه حسود به وسيلهي انتقال حسناتش به ديوان عمل محسود به او هديه ميكند تا زماني كه فرداي قيامت غرق در افلاس و محروميت از حسنات با او ملاقات كند و همچنان كه از راحت دنيا محروم بود «در آخرت دچار عذاب اليم شود» نتيجه اينكه نعمتي بر نعمت محسود و شقاوتي بر شقاوت خود افزوده است.
نسخه دوم: معالجه عملي حسد
علاج عملي حسد آن است كه حسد و تمام اقوال و افعالي را كه حسد اقتضاء ميكند محكوم كند و خود را به انجام نقيض آنها مكلف نمايد.
مثلاً اگر حسد اقتضاء ميكند كه متعرض عرض و آبروي محسود شود زبانش را به مدح و ثناي او مكلف كند و اگر موجب قطع بخشش به او ميشود خود را به بخشش بيشتري وادار نمايد در نتيجهي چنين رفتاري محسود به او محبت پيدا ميكند و در اثر محبت او شخص حسود محبت پيدا ميكند و بين آنها دوستي و موافقت ايجاد ميشود و همين دوستي مادهي حسد را خشك ميكند و اين تكلفات اوليه براي حسود به صورت خُلق و خوي در ميآيد ولي همان طور كه در محل خود ذكر خواهد شد، راه اصلي علاج حسد قطع ريشههاي آن از قبيل كبر و خود عزيز داشتن و شدت حرص است.
________________________________________
منابع:
1. اصول کافي، شيخ کليني، ج 3
2.اخلاق شبر تاليف سيد عبدالله شبر،ص 254با تصرف و تلخيص
3. خصال شيخ صدوق
4. گنجينه جواهر (كشكول ممتاز))
5. معراج السعاده تاليف ملا احمد نراقي،ص 323، با تصرف و تلخيص
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید