متأسفانه بسيار ديده شده خانواده ها حتي دختر 30 ساله و پسر 35 ساله را به رسميت نمي شناسند و در برابر انتخاب او موضع گيري مي کنند. به عنوان مثال مي گويند اگر فلاني را انتخاب کني در مجلس عروسي تو شرکت نمي کنم.
اگر اين روزها گذرتان به مراکز مشاوره بيفتد افراد زيادي را مشاهده خواهيد کرد که منتظر مشاوره هستند. البته در ميان مراجعان همه گروه هاي سني مشاهده مي شوند. جوان، ميانسال، حتي سالمند.
بي گمان با خودتان مي گوييد سالمندان ديگر چرا؟ آنها معمولاً به عنوان ريش سفيد فاميل خودشان يک پا مشاور و مصلح اند. اما تعجب تان زماني بيشتر مي شود که تعدادي از پرونده هاي موجود در اين مراکز مشاوره را مرور کنيد.
*خانمي بعد از 40 سال زندگي مشترک از چاي خوردن شوهرش کلافه شده، چون قند را داخل فنجان زده و هنگام نوشيدن چاي ملچ و ملوچ مي کند!
*خانم 45 ساله ديگري بعد از 17 سال زندگي مشترک از طعنه ها و گوشه کنايه هاي شوهرش خسته شده و طي 17 سال نتوانسته با هيچ ترفندي حرف زدن همسرش را اصلاح کند. او که عاشق شوهرش بوده و با وجود مخالفت پدر و مادرش با او ازدواج کرده حالا نمي داند با دو دختر 10 و 13 ساله اش چطور به اين زندگي ادامه دهد.
*آقاي 32 ساله اي که شغل آزاد دارد روزي که پاي سفره عقد نشسته عروس به او گفته به خاطر من هر چه پدرم گفت قبول کن بعد از عقد مهريه ام را به تو مي بخشم. او هم باور کرده و پانصد سکه طلا مهريه را پذيرفته، در حالي که پدرش اصلاً اين ازدواج را به صلاح نمي دانسته، ولي وي برخلاف نظر پدرش عمل کرده و اکنون بعد از 9 ماه که از ازدواجشان مي گذرد عروس خانم مهريه اش را نه تنها نبخشيده، بلکه آن را مطالبه کرده است.
*خانم 25 ساله اي که همسرش را خودش انتخاب کرده بعد از چهار سال زندگي مشترک تازه فهميده تمام وعده هاي شوهرش فريب و دروغ محض بوده و حتي کار و کاسبي درستي هم ندارد و حالا او بايد کار کند و مخارج زندگي را تأمين نمايد. متأسفانه راه برگشت هم ندارد چون پدرش با او اتمام حجت کرده که با اين مرد ازدواج کني حق برگشتن به اين خانه را نداري و ...
*آقاي 33 ساله ديگري که بعد از يک دوره کوتاه دوستي با دختر مورد علاقه اش ازدواج کرده، به خاطر همسرش ارتباطش را با پدر و مادر و خانواده اش قطع کرده چون همسرش گفته سهم ارثت را همين حالا از پدر و مادرت بگير و چون آنها با اين کار موافقت نکرده اند ارتباطش را با خانواده اش قطع کرده.
*دختر خانم 23 ساله اي که بر خلاف نظر پدر و مادرش به همسري استاد خودش درآمده و در واقع همسر دوم اين آقاست، بعد از چند ماه تازه فهميده اين زندگي براي او مطلوب نيست و مادرش حق داشته که مخالف اين ازدواج باشد.
بي شک همه ما زن و شوهرهايي را مي شناسيم که با وجود مشکلات مختلف در زندگي مشترک حتي به مراکز مشاوره هم مراجعه نکرده و مستقيم راهي دادگاه خانواده شده اند و طلاق را تنها راه حل مشکل خود دانسته اند.
به راستي چه بايد کرد؟
آيا «ازدواج خود گزين» به صلاح دختر و پسر است يا ازدواجي بر اساس نظر خانواده؟
در يکي از مراکز مشاوره، دکتر ايرج وثوق، روان پزشک و مشاور خانواده به پرسشهاي ما در اين خصوص پاسخ مي دهد.دکتر وثوق در پاسخ به اين پرسش که آيا ازدواجهاي خود گزين و انتخاب مشترک زندگي بدون مشورت با پدر و مادر و بزرگترها چه عاقبتي دارد، مي گويد: ازدواج يک انتخاب است و بي گمان نگاه نسل کنوني با نسل قبلي متفاوت شده، زيرا نسل فعلي سعي مي کند به سبب ابزارهاي ارتباطي گسترده اي که وجود دارد شناخت و آگاهي خود را نيز افزايش دهد، بنابراين انتخاب او با انتخاب نسل گذشته خيلي متفاوت است و نمي تواند خود را در معيارها و اندازه هاي کوچک گذشته بيارايد، از اين رو پدر و مادرها بايد خود را به دنياي جوان، نيازهاي جوان، معيارها و ارزشهاي قابل قبول جوان نزديک کنند؛ ضمن اينکه کمک حال او باشند و در هيچ شرايطي او را تنها نگذارند.
معمولاً جواناني در ازدواج موفق مي شوند که پدر و مادر در حالي که فرزند خود را راهنمايي مي کنند به انتخاب او هم احترام مي گذارند.اين روان پزشک درباره ازدواجهاي سنتي و غيرسنتي معتقد است: موضوع انتخاب سنتي در مقابل انتخاب غيرسنتي جامعه ما زياد مطرح مي شود در اين ازدواجها دو مسأله وجود دارد.
يکي اينکه خانواده بايد بدانند وظيفه آنها در انتخاب همسر و تعليم و تربيت فرزندانشان حدي معقول است، يعني اينکه بايد نظر خود را در يک حد متعادل نگه دارند. به طوري که فقط جنبه ارشادي داشته باشند، نه اينکه نظرشان را به فرزند تحميل کنند.
متأسفانه بسيار ديده شده خانواده ها حتي دختر 30 ساله و پسر 35 ساله را به رسميت نمي شناسند و در برابر انتخاب او موضع گيري مي کنند. به عنوان مثال مي گويند اگر فلاني را انتخاب کني در مجلس عروسي تو شرکت نمي کنم، در حالي که به انتخاب بچه ها بايد احترام بگذاريم چون ملاکها تغيير يافته و آنها تحت تأثير مسائل موجود در جامعه قرار مي گيرند و انتخابشان بر همان اساس شکل مي گيرد، پس نمي توانند بناي زندگي مشترکشان را بر سليقه ما و نظر ما بگذارند.
از طرف ديگر، بررسي ها نشان مي دهد انتخاب هايي نيز که پسر و دختر بدون نظر خانواده انجام مي دهند چندان مطلوب نبوده و ميزان طلاق در اين انتخاب ها 8 برابر بيشتر مي باشد، بنابراين توصيه مي شود نخست خانواده ها به انتخاب جوان احترام بگذارند و هميشه در کنار او باشند و از سوي ديگر جوانها نيز به خاطر کاهش آسيبهاي خانواده حتماً نظر والدين و مشاوران را جويا شوند.
آسيب شناسي موضوع
دکتر وثوق در خصوص آسيب شناسي هر دو نوع ازدواج(سنتي و غيرسنتي) نيز معتقد است: بايد اين نکته را در نظر بگيريم که موضوع ازدواج پيوند تنها دو نفر نيست، بلکه پيوند دو خانواده است، پيوند دو سيستم، دو فرهنگ با ويژگيهاي خاص و آداب و رسوم خاص، به همين دليل وقتي در ازدواجها به عوامل فرهنگي اجتماعي توجه نمي شود، تنش و کشمکش بين خانواده زياد رخ مي دهد.پس از آنجا که دو نفر(زن و شوهر) از دو خانواده در حال معاشرت و رفت و آمد با دو خانواده هستند اگر بدون نظر پدر و مادر ازدواج صورت گيرد همه معادله هاي خانوادگي به هم مي خورد و ميزان تنش و اختلاف نظر در اين خانواده ها بيشتر ديده مي شود.
در نتيجه اين مسأله هم روي کيفيت زندگي و هم بر روابط زن و شوهر اثر مي گذارد. همين مشاور خانواده در پاسخ به اين پرسش که بهترين راه حل براي پيشگيري از اين مشکلات چيست، تأکيد مي کند: به باور تمامي کارشناسان، روان شناسان و مشاوران خانواده در انتخاب همسر بايد 4 «ميم» در نظر گرفته شود.
اول «مشاهده» يعني اينکه در هر انتخابي خوب مشاهده کنند، ظاهر و قيافه طرف مقابل را در ذهن خود بررسي کنند، شکل و حرکات شيوه گفتار و رفتار ظاهري او را به عنوان شرط اول بپذيرند، زيرا بارها به مرکز مشاوره مراجعه شده که آقا بعد از 2 ماه مي گويد: من زن قد بلند مي خواستم خانم قدش کوتاه است، يا اندازه بيني و فرم دندانهاي او مطابق سليقه من نيست و يا خانمي مي گويد شوهرم نمي تواند در جمع صحبت کند، خوب لباس نمي پوشد و از اين قبيل نظرها. بنابراين اگر قصد و نيت ازدواج است تا حدي که اسلام هم اجازه داده بايد يکديگر را ببينند و بپسندند.
دوم«مصاحبه» است که دو نفر بايد خوب با هم صحبت کنند و درباره نکات مثبت و منفي يکديگر و مسائل مهمي که در تاريخچه هر کدام وجود دارد. بيماريهاي خاص، محل سکونت، آينده و اينکه مي خواهند کار کنند يا شغلشان چه باشد، نحوه تربيت فرزندان و مسائل ديگري که ممکن است پيش بيايد صحبت کنند و حداقل 5 تا 10 جلسه با اطلاع خانواده ها، دختر و پسر با هم ديدار و گفتگو داشته باشند تا نسبت به هم شناخت بيشتر پيدا کنند.
سوم«مکاشفه» است که به قصد تحقيق و بررسي از زندگي اجتماعي طرف مقابل پرسش کنند از مدرسه، محل کار، محل سربازي، دانشگاه و ... تا ببينند وجهه اجتماعي او چگونه است. برخوردش با مردم در اجتماع چطوري است مثلاً فردي که با هيچ کس ارتباط ندارد و دوست صميمي هم ندارد شايد دچار بدبيني باشد يا اختلالات ديگر که بهتر است همان ابتدا با پرسيدن از افراد مختلف چهره اجتماعي او بهتر مشخص شود.
چهارم«مشاوره» که بر اساس تخصص، تبحر و تجربه مشاور دو نفر با هم مقايسه مي شوند که ميانشان تا چه حد و ميزان سازگاري وجود دارد و تناسب زندگي اين دو با هم چقدر است و بر همين اساس هر دو مورد سنجش مشاور قرار مي گيرند و چون مشاور يک فرد بي طرف است مي توان روي اظهارنظر او حساب کرد و تأييد يا عدم تأييد او را به حساب مخالفت افراد خانواده نگذاشت.
دکتر وثوق در پايان به خانواده ها يادآور مي شود: اگر فرزندتان به بلوغ فکري، اجتماعي و رواني لازم رسيد بايد انتخابش را محترم شمرد و به او کمک کرد. او را تحت هيچ شرايطي تنها نگذاشت، چون بيشتر جوانهايي دنبال«ازدواج خود گزين» هستند که پدر و مادر با آنها همراهي نمي کنند و به قول خودشان آنها را نمي فهمند. فراموش نکنيم در بسياري از ازدواجهاي ناموفق که به انتخاب خود جوان صورت گرفته عامل اصلي و مسبب اين کار پدر و مادر بوده اند.
نظرات 0
شما هم میتوانید در این مورد نظر دهید